اختلافنظر در مورد اروپا در بریتانیا، بیشتر به سطح سواد و کلاس اجتماعی برمیگردد
داستان دو شهر۱
در شهرهای دانشگاهی، ضد عضویت در اتحادیه اروپا بودن طرفدار چندانی ندارد.
در شهرهای دانشگاهی، ضد عضویت در اتحادیه اروپا بودن طرفدار چندانی ندارد. جلوی درب اتحادیه دانشجویی کمبریج، دانشجویی با لباس یقهاسکی در هوای بارانی سعی دارد بروشورهای ضد اتحادیه اروپایی را به افرادی که با عجله از جلویش رد میشوند بدهد. اکثراً بیاعتنا به او رد میشوند. یکی که برگه تاشده را ازش گرفته است، آهی میکشد و میگوید «نه» و برگه را به زور در دست مبلغ جای میدهد. در اتاقی که به سبک نیوگوتیک2 ساخته شده است، مبلغان طرفدار عضویت در اتحادیه اروپا با استدلالهایشان از حامیان پذیرایی میکنند. وقتی که ریچارد تایس، مبلغ ضد عضویت در اتحادیه اروپا سخنرانیاش را ارائه میکند، دانشجویان بالا و پایین میپرند و مسلسلوار سوالات بیسروته میپرسند. آیا مقررات قبل از اینکه بریتانیا به اتحادیه اروپا بپیوندد وجود نداشت؟ چرا خیلی از شرکتها از عضویت در اتحادیه اروپا پشتیبانی میکنند؟ اگر بریتانیا مرزهایش را کنترل نمیکند چرا دانشآموزان برای گرفتن ویزا آنقدر باید تلاش کنند؟ وقتی آقای تایس سخنی را از «تام کانگدون» روزنامهنگار معتبر اکونومیست (بدنام به خاطر عقیده داشتن به عضو نشدن در اتحادیه اروپا) نقل قول میکند کل اتاق
از خنده منفجر میشود و افراد به طرز طعنهآمیزی شروع به دستزدن میکنند.
این رفتار مختص دانشجویان کمبریج نیست. شهروندان این شهر نیز طی یک مناظره رفتار پرهیجانی در ارتباط با طرفداری از عضویت در اتحادیه اروپا از خود نشان دادند. نماینده سابق این شهر آمار 300 به شش را اعلام میکند. طبق تحلیلهای کریس هانرتی و دیگر دانشمندان علوم سیاسی بر اساس دادههای آماری جمعیتی و رایگیری کرسیهای مجلس در انگلیس، اسکاتلند و ولز و میزان ضد اروپایی بودن آنها، استثناگرایی انگلیسی در این شهر در درجه پایینی است. کمبریج با تخمین حدود 27 درصد آرا در درجه 619 ام از 632 قرار گرفت. این شهر را با پیتربارو، شهری هماندازه در سوی دیگر کمبریجشایر مقایسه کنید. در یک مناظره عمومی در این شهر، مردم مصمم به برکزیت (بریتیش اگزیت: خارج شدن انگلستان از اتحادیه روپا) رای دادند. آقای هوپرت به یاد میآورد که پرسش را با حضار مطرح کرده «شما چه چیز را برای خارج شدن از اتحادیه اروپا در معرض خطر قرار میدهید؟» آنها فریاد زدند «همه چیز». تعجبی ندارد که این شهر رتبه 49 را با 62 درصد رای آورده است.
امروز این اتفاقات جالب و مرتبط به نظر میرسد (اکونومیست به مطبوعات رجوع میکند؛ دیوید کامرون در بروکسل بود و امیدوار بود مذاکرات اتحادیه اروپا را قبل از رفراندوم ماندن /خارج شدن از اتحادیه اروپا تکمیل کند). کمبریج و پیتربارو هردو در یک قسمت کشور هستند. هر دو با ترن یک ساعت از لندن فاصله دارند، هر دو به سرعت در حال رشد هستند. بیشتر از میانگین جمعیت، جمعیت جوان دارند و اکثراً کارمندان ردهبالا هستند. هر دو از منابع مالی اروپا به یک میزان استفاده میکنند. و با توجه به آمار سال 2011، هر دو به میزان مشابهی ساکنانی دارند که در کشورهای دیگر اروپا متولد شدهاند (حدوداً یک در 10). اما با این حال یکی طرفدار پر و پا قرص فرهنگ و اجتماع اروپایی است و دیگری ضد عضویت در اتحادیه اروپا.
قدم زدن به سمت خارج از مرکز در هر دو شهر تفاوتها را نشان میدهد. در کمبریج، راه به سمت خانههای دانشجویی به سبک زمان ویکتوریا میرود و کتابخانههای از سقف تا زمین را میتوان با یک نگاه از پنجره مشاهده کرد. این راه به فرودگاه شهر میخورد، که پروازهای تقریباً هر روز از گوتنبرگ، مدیران ردهبالای شرکت آسترازنکا را به این شهر میآورد. و در نهایت به سمت کمربندیای از لابراتورها و پارکهای فناوری تجاری میرود. در پیتربارو، قدم زدن از مرکز شهر ما را به سمت خانههای اقشار متوسط جامعه میبرد که شغلهایی در صنایع رو به رشد حمل و نقل و خردهفروشی دارند. خیابانها مملو از مغازههای شرطبندی، قهوهخانهها، سالنهای مد و اغذیهفروشیهای لهستانی و سوپرمارکتهاست و در نهایت به مزارع سبزیکاری (که معمولاً مهاجران اروپای شرقی در آن کار میکنند) میرسد و بعد از آن زمینهای صاف و پهناور مردابی مشاهده میشود. بنابراین همانطور که کمبریج نشاندهنده اقتصادی است که در آن یکی از هر دو نفر به مدرسه رفتهاند، پیتربارو دقیقاً شهری برای افرادِ ترک تحصیلکرده است.
وقتی موضوع در مورد اروپاست این تفاوت خیلی تعیینکننده است. رابرت فورد، متخصص شناسایی عقیده عمومی تاکید میکند با دانستن سطح سواد میتوان «پیشگویی قهاری» در مورد نظر افراد در باب یک موضوع کرد: هرچه سطح سواد یک فرد بیشتر باشد امکان اینکه او حامی عضویت در اتحادیه اروپا باشد بیشتر است. با توجه به آرای یوگاو3، آنهایی که فقط تا 16سالگی تحصیل کردهاند با عضویت در اتحادیه اروپا با نسبت 57 درصد به 43 درصد مخالفاند، اما در میان فارغالتحصیلان دانشگاه این آمار به نسبت 38 به 62 درصد است. وقتی سطح سواد یکی باشد، دیگر فاکتورها که بر عقیده شخص در مورد اروپا اثر میگذارد اعم از درآمد، نوع روزنامهای که میخواند یا حتی سن شخص کمرنگ میشوند.
چه چیز مهمی در این پنج سال تحصیل از 16سالگی تا 21سالگی وجود دارد؟ آقای فورد اعلام میکند جواب دو بخش دارد. نخست، فردی که خودش تمایل به داشتن مدرک تحصیلی دارد پیشنیاز قویای برای موفق شدن در زندگی را دارد. او اضافه میکند هر دو فرد آگاهند که پل معلقی به نام دانشگاه وجود دارد که کسانی که از آن عبور نمیکنند محروم میمانند. به زبان دیگر ماشینهای قدرتمند اقتصاد جهانی که در آن اتحادیه اروپا هم علت است هم معلول، به طرز نابرابری به افراد تحصیلکرده سود میرساند و آنهایی را که در شغلهای غیرتخصصی هستند از گردونه خارج میکند.
ثانیاً، محرک فرهنگ عموماً نگرانی در مورد مهاجرت دارد. در حالی که در کمبریج مردم مهاجران را سوئدیها و آلمانیهای با تحصیلات عالیه میشناسند که تخصص و مهارتشان را برای پروژههای تحقیقاتی، شرکتهای نوپا و جلسات طراحی محصول نو به ارمغان آوردهاند در پیتربارو مهاجران، لیتوانیاییهایی هستند که برای برداشت سیبزمینی آمدهاند که اگر با افراد غیرمتخصص محلی مسابقه نمیدهند، حداقل پا در کفش آنها کردهاند. متیو گودوین یک دانشمند سیاسی میگوید احتمال آنکه کسی که اظهار نگرانی شدیدی در مورد مهاجرت میکند از خارج شدن انگلستان از اتحادیه اروپا طرفداری کند 15 برابر بیشتر است. افراد تحصیلنکرده با احتمال بیشتری خود را انگلیسی مینامند تا بریتانیایی؛ این لقب -که در پیتربارو معروفتر است- به عنوان یک نشان از جدا شمردن خود از جامعه عمل میکند.
بریتانیای دوملته
در درازمدت، اوضاع بر وفق مراد طرفداران عضویت در اروپا خواهد شد. شرکت در دانشگاهها به حد انفجار رسیده است، که نشانه آن است که بریتانیا بیش از پیش طرفدار بینالمللی شدن میشود و با همکاریهای اروپایی راحتتر خواهد بود. اما در این خلال، کشور به طور فزایندهای دوقطبی خواهد شد: از یکسو مکانهای لیبرال (آزادمنش) شبیه کمبریج و از سوی دیگر مکانهای ناسیونالیست مانند پیتربارو و دیواری میان این دو که حد میانه را گرفته و روزبهروز کوچک میشود، چرا که جمعیت رو به دودسته شدن است؛ دستهای که به واسطه مهارتهایشان برتر از رقیبهایشان هستند و دیگران که میبایست با روبوتها و جمعیت زیاد کشورهای در حال رشد رقابت کنند. دموکراسی فرضیات و تجارب مشترکی را -خصوصاً در سیستمی مثل بریتانیا که مرکزگرا و اکثریتگراست- در نظر میگیرد؛ پایهای که به خاطر شکاف فرهنگی و تحصیلی در معرض خطر قرار گرفته است. در نهایت بریتانیا بیشتر شبیه کمبریج خواهد بود تا آنچه الان هست. اما تا آن موقع دهههای شکاف اجتماعی و دشمنی منتظرمان خواهد بود.
پینوشتها:
1- نام داستانی از چارلز دیکنز
2- Neo-Gothic: سبکی از معماری
3- YouGov: یک شرکت تحقیق در بازار اینترنتی
دیدگاه تان را بنویسید