تاریخ انتشار:
سالی که توافق هستهای، مرزهای سیاسی را دگرگون کرد
جدال برجامیان و نابرجامیان
آنچه امسال در لوزان(۱۳ فروردین) و وین(۲۳ تیر و ۲۷ دی) بین ایران و ۱ + ۵ گذشت غلبه واقعیت بود.
آنچه امسال در لوزان (۱۳ فروردین) و وین (۲۳ تیر و ۲۷ دی) بین ایران و ۱+۵ گذشت غلبه واقعیت بود؛ چنان که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران دو سال پیش به وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا توصیه کرده بود که بهتر است «واقعیات را مرور کند نه آرزوها را». شرمن آرزو کرده بود «در ایران هیچگونه غنیسازی اورانیوم وجود نداشته باشد. هیچ تاسیساتی در ایران نباشد، یک برنامه هستهای بومی در ایران نباشد.» اما بلافاصله گفته بود «این به معنای آن نیست که به آنها خواهم رسید. آمریکا نیز مثل اسرائیل دوست دارد که هیچگونه غنیسازی در ایران انجام نگیرد اما این انتظار بعید است.» این توصیه ظریف بیش از هر چیز توصیفی بود از رویکرد آمریکاییها در قبال پرونده هستهای ایران که از پاسخ شرمن به اسرائیلیهای منتقد توافق ژنو در آذر ۹۲ قابل استنباط بود: «توافق با ایران بر پایه آنچه معتقدیم نیست بلکه بر پایه آنچه هست که میبینیم، آنچه قابل راستیآزمایی و آنچه قابل نظارت است.» اعلام اینکه در توافق نهایی با ایران غنیسازی محدود و نظارتپذیر و قابل راستیآزمایی گنجانده خواهد شد و برخاسته از همین منطق پیشگفته است.
سخنرانی باراک اوباما در انجمن «سابان» در ۱۶ آذر ۹۲ را باید یکی از مهمترین نقاط عطف دیپلماسی واقعگرایانه آمریکا در قبال ایران دانست؛ رئیسجمهور ایالات متحده گفت: «دستیابی به یک توافق ایدهآل که بر اساس آن برنامه هستهای ایران به طور کامل متوقف شده باشد، واقعبینانه نیست. میتوان به یک توافق دست یافت که بر اساس آن تضمینها و پادمان کافی وجود داشته باشد و این اطمینان برای جامعه بینالمللی حاصل شود که ایران نخواهد توانست بمب اتمی بسازد. اگر گزینهای وجود داشته باشد که بر اساس آن ایران حتی تکتک پیچ و مهرههای برنامه هستهای خود را از بین ببرد و احتمال دستیابی به سلاح هستهای از بین برود و در همین رابطه توانایی نظامی مرتبط با چنین اقدامی نیز از بین برود، من چنین گزینهای را انتخاب خواهم کرد. اما من میخواهم مطمئن بشوم که همه این نکته را متوجه بشوند که چنین گزینهای در دسترس نیست. در نتیجه آنچه ما باید انجام دهیم این است که در این خصوص با توجه به این شرایط تصمیم بگیریم که بهترین گزینهای که میتوانیم مطمئن شویم که ایران به سلاح هستهای دست نخواهد یافت، چیست؟ باید در این خصوص واقعبین بود و از خود بپرسیم چه
چیزی ما را در موقعیت قویتر قرار میدهد تا این اطمینان را حاصل کنیم که ایران به سلاح هستهای دست نخواهد یافت.»
اوباما با اشاره به خواست بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که خواسته بود هیچ فعالیت غنیسازی نباید در خاک ایران صورت بگیرد، گفت که برچیده شدن کامل برنامه هستهای ایران با دنیای واقعیت فاصله دارد: «چنین انتظاری به همان اندازه غیرواقعی است که کنگره آمریکا همه طرحها و لوایح پیشنهادی او را تصویب کند»؛ مزاحی که مخاطبانش با خنده به آن پاسخ دادند.
توافق خوب در دسترس
ماهها بود که آمریکاییها میگفتند عدم توافق بهتر از «توافق بد» است، اسرائیلیها مدام میگفتند خواهان «توافق خوب» با ایران هستند، جان کری، وزیر خارجه ایالات متحده هم تفاهم لوزان را «یک توافق خوب» دانست؛ محمدجواد ظریف، همتای ایرانی او هم چند باری گفت توافق خوب در دسترس است. اما منظور طرفین از «توافق خوب» یکی بود؟ قبلاً اینطور نبود؛ توافق خوب برای آمریکا، برای ایران توافقی خوب نبود یا بالعکس. اما وقتی ایرانیها با فرمول برد-برد پشت میز مذاکره نشستند، به این معنی است که این توافق برای هر دو طرف خوب باشد، عبارت بهترش را ظریف بعد از بازگشت از لوزان گفت: «قرار نیست در مذاکره و توافق یک طرف تمام امتیازات را بگیرد و طرف مقابل تسلیم شود.» انتظار این بود که توافق، شکست یکی و پیروزی دیگری نباشد، پس قابل پیشبینی بود که طرفین خواستههای خودشان را در توافق بگنجانند، با تعدیل در بیشینه انتظارات و حداکثر توقعات. توافق خوب برای طرفین، توافقی بود که به خواستههایشان در سطحی که مقدور و برای خود و دیگری مقبول است، برسند. خواستههای ایران عبارت بود از: رسمیت بخشیدن به حق غنیسازی اورانیوم، استمرار فعالیتهای تحقیق و توسعه هستهای، رفع تحریمهای اقتصادی بینالمللی (شورای امنیت، دولت و کنگره آمریکا و اتحادیه اروپا)، شفافیت برنامه هستهای ایران و اعتماد متقابل بین ایران و سایر کشورها. آیا غرب انتظار برچیدن کامل تاسیسات اتمی ایران را داشت؟ دیگر کسی چنین انتظاری نداشت؛ حتی نتانیاهو هم منظورش را از توافق خوب «محدود کردن برنامه هستهای ایران» معنی کرد. غرب نظارت بر برنامه هستهای ایران را میخواست؛ راهحلش تحریم بیشتر نبود؛ حتی باراک اوباما بعد از بیانیه لوزان گفت تحریمها به تنهایی نمیتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند. راهحل «در دسترس» بازرسی بیشتر بود که غرب به آن رسید. حتی همان تاسیسات فردو که طبق ارزیابی کارشناسان نظامی غربی، با حمله اسرائیل هم قابل بمباران نیست (اسرائیل بمبهای جیبییو-۲۸ دارد که از بمبهای بتنشکن آمریکا کوچکترند) حالا آن دنیای اسرارآمیز غرب تبدیل به مرکز تحقیقات هستهای میشود. خواسته غرب این بود که نگرانیها از برنامه هستهای ایران مرتفع شود؛ راهحل آن نه قطعنامه شورای امنیت بود و نه تحریم بیشتر و تهدید نظامی؛ بلکه سپردن کار به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی است تا قابل راستیآزمایی باشد.
ماهها بود که آمریکاییها میگفتند عدم توافق بهتر از «توافق بد» است، اسرائیلیها مدام میگفتند خواهان «توافق خوب» با ایران هستند، جان کری، وزیر خارجه ایالات متحده هم تفاهم لوزان را «یک توافق خوب» دانست؛ محمدجواد ظریف، همتای ایرانی او هم چند باری گفت توافق خوب در دسترس است. اما منظور طرفین از «توافق خوب» یکی بود؟ قبلاً اینطور نبود؛ توافق خوب برای آمریکا، برای ایران توافقی خوب نبود یا بالعکس. اما وقتی ایرانیها با فرمول برد-برد پشت میز مذاکره نشستند، به این معنی است که این توافق برای هر دو طرف خوب باشد، عبارت بهترش را ظریف بعد از بازگشت از لوزان گفت: «قرار نیست در مذاکره و توافق یک طرف تمام امتیازات را بگیرد و طرف مقابل تسلیم شود.» انتظار این بود که توافق، شکست یکی و پیروزی دیگری نباشد، پس قابل پیشبینی بود که طرفین خواستههای خودشان را در توافق بگنجانند، با تعدیل در بیشینه انتظارات و حداکثر توقعات. توافق خوب برای طرفین، توافقی بود که به خواستههایشان در سطحی که مقدور و برای خود و دیگری مقبول است، برسند. خواستههای ایران عبارت بود از: رسمیت بخشیدن به حق غنیسازی اورانیوم، استمرار فعالیتهای تحقیق و توسعه هستهای، رفع تحریمهای اقتصادی بینالمللی (شورای امنیت، دولت و کنگره آمریکا و اتحادیه اروپا)، شفافیت برنامه هستهای ایران و اعتماد متقابل بین ایران و سایر کشورها. آیا غرب انتظار برچیدن کامل تاسیسات اتمی ایران را داشت؟ دیگر کسی چنین انتظاری نداشت؛ حتی نتانیاهو هم منظورش را از توافق خوب «محدود کردن برنامه هستهای ایران» معنی کرد. غرب نظارت بر برنامه هستهای ایران را میخواست؛ راهحلش تحریم بیشتر نبود؛ حتی باراک اوباما بعد از بیانیه لوزان گفت تحریمها به تنهایی نمیتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند. راهحل «در دسترس» بازرسی بیشتر بود که غرب به آن رسید. حتی همان تاسیسات فردو که طبق ارزیابی کارشناسان نظامی غربی، با حمله اسرائیل هم قابل بمباران نیست (اسرائیل بمبهای جیبییو-۲۸ دارد که از بمبهای بتنشکن آمریکا کوچکترند) حالا آن دنیای اسرارآمیز غرب تبدیل به مرکز تحقیقات هستهای میشود. خواسته غرب این بود که نگرانیها از برنامه هستهای ایران مرتفع شود؛ راهحل آن نه قطعنامه شورای امنیت بود و نه تحریم بیشتر و تهدید نظامی؛ بلکه سپردن کار به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی است تا قابل راستیآزمایی باشد.
توافق بهتر نامحتمل
آیا توافقی بهتر امکانپذیر بود؟ پاسخش را جان کری در روزنامه بوستونگلوب داد که آنها که توافق را ناکافی میدانند، توضیح دهند چه راهحل جایگزینی دارند که نتیجهای بهتر به دست آورند؟ این سوال را در ایران نیز بسیاری از منتقدان توافق هستهای پرسیدند: شما بودید چه میکردید؟ در جلسات کمیسیون ویژه بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی، سعید جلیلی مذاکرهکننده سابق هستهای ایران گفت: «آمریکاییها در استانبول۲ از خط قرمز غنیسازی و حقوق هستهای جمهوری اسلامی عقبنشینی کردند و شرمن نماینده آمریکا در مذاکرات، پیام رئیسجمهور آمریکا را در آن جلسه قرائت کرد و اعلام کرد که حق هستهای و حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسند و ایران در این زمینه استثنا نیست، بلکه باید وارد تعامل و گفتوگو شویم و همکاری متقابل داشته باشیم و بالاخره طرف مقابل (۱+۵) پذیرفت که باید با ایران تعامل و گفتوگو کند.»
آیا توافقی بهتر امکانپذیر بود؟ پاسخش را جان کری در روزنامه بوستونگلوب داد که آنها که توافق را ناکافی میدانند، توضیح دهند چه راهحل جایگزینی دارند که نتیجهای بهتر به دست آورند؟ این سوال را در ایران نیز بسیاری از منتقدان توافق هستهای پرسیدند: شما بودید چه میکردید؟ در جلسات کمیسیون ویژه بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی، سعید جلیلی مذاکرهکننده سابق هستهای ایران گفت: «آمریکاییها در استانبول۲ از خط قرمز غنیسازی و حقوق هستهای جمهوری اسلامی عقبنشینی کردند و شرمن نماینده آمریکا در مذاکرات، پیام رئیسجمهور آمریکا را در آن جلسه قرائت کرد و اعلام کرد که حق هستهای و حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسند و ایران در این زمینه استثنا نیست، بلکه باید وارد تعامل و گفتوگو شویم و همکاری متقابل داشته باشیم و بالاخره طرف مقابل (۱+۵) پذیرفت که باید با ایران تعامل و گفتوگو کند.»
علی باقری، معاون جلیلی هم در جلسه کمیسیون برجام توضیح داد: «غربیها در بغداد درخواست کردند که غنیسازی ۲۰ درصد تعطیل، فردو تعطیل و مواد غنیشده هم به خارج از کشور منتقل شود اما به دلیل حرکت راهبردی درست جمهوری اسلامی مطالبات خود را تعدیل کرده و گفتند که غنیسازی ۲۰ درصد تعلیق شود، فردو به سطح آمادگی فعالیت تنزل پیدا کرده و مواد غنیشده هم اکسید شود. این پیشنهادات برای رفع نگرانیها مطرح شده بود، ایران هم خواهان رفع نگرانیها شد اما آنها در آن زمان پیشنهاداتی داشتند که هموزن و همجنس با مطالباتشان نبود. ما در همین دور از مذاکرات، خواهان لغو تحریمهای مالی و بانکی شدیم تا رفع نگرانیها هموزن و همجنس باشد. لغو تحریمهای مالی و بانکی در قبال تعلیق غنیسازی ۲۰ درصد و اکسید کردن مواد غنیشده مطرح شد و فردو را هم از بده بستان خارج کردیم، ولی غربیها گفتند که ما باید برای پاسخ، به پایتختهایمان برویم، مشورت کنیم و اعلام نظر کنیم.»
این در حالی است که در دوره جلیلی هیچ نشانهای از توافق دیده نشد و حتی خود او درباره مذاکرات آلماتی۲ در فروردین ۹۲ گفته بود ایران «پیشنهادهایی برای حرکت در مسیر سازنده» ارائه کرده و نمایندگان ۱+۵ «خواهان ارزیابیهای بیشتر از شرایط جدید ناشی از ابتکارات ایران شدند».
فارغ از این ادعایی که با مرور مواضع تیم جلیلی در آن دوره تایید نشد، همین توضیحاتشان در مقام منتقد برجام نشان میدهد راهی که آنها میخواستند بروند نیز جز همین راه رفته نبود که البته میسر نشد. چه آنکه با توافق وین حق غنیسازی ایران تثبیت، کلیه قطعنامههای تحریم در شورای امنیت و تحریمهای هستهای آمریکا و اتحادیه اروپا لغو شد. فردو فعال بوده و رآکتور آبسنگین اراک مانده و ایران تبدیل به کشوری شد که قابلیت همکاری هستهای دارد.
تقابل بر سر توافق
اگر تا سال پیش، این مرزبندی دولتها با توافق هستهای بود که جغرافیای سیاسی جدیدی خلق کرد که اسرائیل و عربستان سعودی مخالف را در یک سو، فرانسه ایرادگیر را در سوی دیگر و دیگر کشورها را در جبهه موافقین نشان میداد، در سال 13۹۴ با تفاهم و تدوین برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و اجرایی شدن آن، این جبههبندی سیاسی به داخل مرزهای جغرافیایی ایران و آمریکا منتقل شد. اگر تاکنون خطکشیهای سیاسی در ایران را تمایز در باورهای سیاسی، نگرشهای اقتصادی و برنامههای اجتماعی و فرهنگی مشخص میکرد، توافق هستهای آغاز دوگانه
اگر تا سال پیش، این مرزبندی دولتها با توافق هستهای بود که جغرافیای سیاسی جدیدی خلق کرد که اسرائیل و عربستان سعودی مخالف را در یک سو، فرانسه ایرادگیر را در سوی دیگر و دیگر کشورها را در جبهه موافقین نشان میداد، در سال 13۹۴ با تفاهم و تدوین برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و اجرایی شدن آن، این جبههبندی سیاسی به داخل مرزهای جغرافیایی ایران و آمریکا منتقل شد. اگر تاکنون خطکشیهای سیاسی در ایران را تمایز در باورهای سیاسی، نگرشهای اقتصادی و برنامههای اجتماعی و فرهنگی مشخص میکرد، توافق هستهای آغاز دوگانه
برجامیان-نابرجامیان بود که حتی رفتارهای سیاسی و نیز جبههبندیهای درونی جناحها را برهم زد. اصولگرایانی که متحد اصلاحطلبان و اعتدالگرایان شدند و به برجامیان پیوستند و آنها که انتقاد از دولت روحانی را به زمین انتقاد از توافق بردند و جزو نابرجامیان شدند. این اولین باری بود که مرزبندیهای سیاسی چنین با توافق هستهای شکست و مرزهای جدیدی گذاشته شد که در انتخابات هفتم اسفند مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری چهرهاش را نمایان کرد. خطبههای آیتالله احمد جنتی در نماز جمعه تهران در ۲۴ مهر ۱۳۹۴ از پایان یک عصر و آغاز دورهای دیگر حکایت میکرد. او دو روز پس از آنکه شورای نگهبان با اکثریت آرا طرح «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» را تایید کرد، گفت: «باید برجام را تمامشده بدانیم و دیگر در جلسات عمومی مطرح نشود و بدانیم که اگر خیر یا شر، کم یا زیاد و خوب یا بد بوده است دیگر باید آن را تمامشده تلقی کنیم و باید پیگیر حقوقمان در برجام باشیم.» مخاطب این گفته طیف دلواپسان بودند که از ارسال پیامک تهدیدآمیز به نمایندگان مجلس برای مخالفت با برجام تا تهدید به آبستراکسیون را آزمودند و چون طرفی
نبستند به سیم آخر دفن سیمانی تیم مذاکرهکننده زدند. عصر دلواپسان در روزهای ۱۹ و ۲۱ مهر ۱۳۹۴ که کلیات و سپس جزئیات طرح برجام در مجلس نهم به تصویب رسید به پایان خود رسید. در این دو روز پایههای مقبولیت ایدئولوژیک و قرابت ارگانیک جبهه پایداری در مجلس فروریخت. عیان کردن جلسه سهنفره علی لاریجانی، علی شمخانی و حجتالاسلام علیاصغر حجازی و انتقاد از تصویب برجام به عنوان تصمیم این سه نفر، ناتوانی در همصدایی با خواست و اراده کانونهای تصمیمساز نظام (هیاترئیسه مجلس، شورای عالی امنیت ملی و بیت رهبری) علاوه بر دولت بود. تکذیب «نقش مستقل برخی از مسوولان دفتر رهبری در روند بررسی طرح برجام مجلس» از سوی دفتر مقام معظم رهبری نشان داد جریان مدعی ولایتمداری چه میزان از مکانیسمهای تصمیمگیری کلان نظام بیاطلاع است تا جایی که لاریجانی دلیل عدم طرح پیشنهادات نمایندگان درباره جزئیات برجام را «تصمیم کشور» خواند و در پاسخ به مهدی کوچکزاده نماینده طیف پایداری مجلس که پرسید «چه کسی تصمیم گرفته است» جواب داد «همانی که خودت میدانی». بررسی ۲۰ دقیقهای جزییات طرح برجام و تصویب آن آخرین پرده از این تصمیم بود که اشک دلواپسان را
درآورد.
چنان که در انتخابات مجلس ایران این رفتار نمایندگان در زمان بررسی برجام در مجلس بود که یکی از معیارهای مهم تعیین صف سیاسیشان شد، و به تعبیر یک نامزد اصلاحطلب مجلس، تبدیل به جدال برجامیان و نابرجامیان شد، در ایالات متحده نیز صفآرایی کنگره اکثراً جمهوریخواه و کاخ سفید دموکرات که حتی پای نخستوزیر اسرائیل را نیز به میان کشید، از چند ماه قبل و تا ماههای آتی تبدیل به یکی از نقاط مهم اختلاف نظر نامزدهای دموکرات و جمهوریخواه انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶ خواهد شد.
هیلاری کلینتون، نامزد پیشتاز دموکراتها از برجام با رویکردی که خود «بیاعتمادی در عین نظارت» میخواند، حمایت میکند. او میگوید برای تداوم اجرای برجام در صورت لزوم از گزینه نظامی یا تحریمهای بیشتر بهره خواهد برد. اما دونالد ترامپ، نامزد پیشتاز جمهوریخواهان با توافق هستهای مخالف و مدعی است که میتوان به توافقی بهتر دست یافت. ترامپ در بعضی از موقعیتها اعلام کرده که توافق را ملغی اعلام میکند و گاهی نیز لغو توافق را استراتژی ضعیفی خوانده و از افزایش تحریمها علیه ایران حمایت کرده است. تد کروز، دیگر نامزد جمهوریخواه نیز با توافق هستهای ایران مخالف و مدعی است این توافق به ایران کمک میکند تا توانمندی هستهای خود را گسترش بدهد. به همین دلیل میگوید به محض ورود به کاخ سفید توافق را لغو خواهد کرد. مارکو روبیو دیگر رقیب جمهوریخواهش نیز گفته به محض نشستن روی صندلی ریاستجمهوری، در اولین روز توافق هستهای را لغو کرده و تحریمها را بازمیگرداند. این تحلیل سیانان اما خواب خوش لغو توافق را از کاندیداهای ضدبرجام میگیرد: «زمانی که رئیسجمهور بعدی در کاخ سفید مستقر شود، نزدیک به یک سال از اجرایی شدن برجام گذشته است.
ایران با کشورهای زیادی مثل فرانسه، ایتالیا، روسیه، چین وارد معامله شده و طبیعی است که هیچ کس به دنبال به راه انداختن یک بحران بینالمللی نباشد. بنابراین، رئیسجمهور بعدی نیز طبیعتاً شرایط جدید و واقعیتهای آن را خواهد پذیرفت. تجربه نیز نشان میدهد که رئیسجمهور بعدی جلوی این مسیر را نخواهد گرفت.» اما این یادآوری تاریخی را نیز نباید از نظر دور داشت که جان افکندی دموکرات وقتی سناتور بود از سیاستهای دولت آیزنهاور جمهوریخواه در قبال شوروی انتقاد کرد و در مبارزات انتخاباتیاش وعده احیای برتری نظامی آمریکا را داد اما وقتی وارد کاخ سفید شد، دید که شکاف موشکی افسانهای بیش نیست اما بدون اذعان به آن، از این شکاف فرضی به عنوان پوششی برای اجرای برنامههای خود بهره برد.
این جدال خود نوعی صفآرایی جدید در جامعه آمریکا خواهد بود، چنانکه نظرسنجیها از مردم ایالات متحده دوگانه آنها درباره توافق هستهای را نیز نشان میدهد. نتایج نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ نشان داد تنها ۳۰ درصد آمریکاییها موافق توافق با ایران هستند. در نقطه مقابل، ۵۷ درصد پاسخدهندگان مخالف توافق هستهای با ایران هستند. از این میان تنها ۹ درصد جمهوریخواهان موافق توافق با ایران بودند اما این آمار در بین دموکراتها ۵۱ درصد است.
توافق در پله اول
حسن روحانی، رئیسجمهور در اولین نطق خود پس از تفاهم لوزان، مذاکرات هستهای را «پله اول برای رسیدن به بام تعامل سازنده با جهان» خواند. پیش از آن هم دولت روحانی عملکرد غرب را در مذاکرات هستهای آزمونی برای همکاری در دیگر زمینهها دانسته بود. بیدلیل نبود همزمانی اعلام اجرای برجام با آزادی متقابل زندانیان ایرانی و آمریکایی و آزادسازی 7 /1 (یک میلیارد و 700 میلیون) میلیارد دلار از اموال ایران از سوی ایالات متحده. بیراه نیست اگر گفته شود توافق هستهای نقشه راه روابط جدید ایران و اروپاست. سفرهای متعدد مقامات سیاسی و هیاتهای اقتصادی اروپا به ایران و نیز مذاکرات دو طرف درباره موضوعات منطقهای، از سوریه گرفته تا یمن، تصویری جدید در آلبوم روابط تهران با قاره سبز است که با فلاش برجام گرفته شد. اینکه فدریکا موگرینی، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اواخر بهمنماه در بروکسل با ظریف درباره «ساختار خاورمیانه» گفتوگو کرد، نشان میدهد که ایران در نقش یک بازیگر مسوول منطقهای، امروز تبدیل به شریک اروپا در منطقه شده و ورود به این راه از دروازه برجام ممکن بود.
حسن روحانی، رئیسجمهور در اولین نطق خود پس از تفاهم لوزان، مذاکرات هستهای را «پله اول برای رسیدن به بام تعامل سازنده با جهان» خواند. پیش از آن هم دولت روحانی عملکرد غرب را در مذاکرات هستهای آزمونی برای همکاری در دیگر زمینهها دانسته بود. بیدلیل نبود همزمانی اعلام اجرای برجام با آزادی متقابل زندانیان ایرانی و آمریکایی و آزادسازی 7 /1 (یک میلیارد و 700 میلیون) میلیارد دلار از اموال ایران از سوی ایالات متحده. بیراه نیست اگر گفته شود توافق هستهای نقشه راه روابط جدید ایران و اروپاست. سفرهای متعدد مقامات سیاسی و هیاتهای اقتصادی اروپا به ایران و نیز مذاکرات دو طرف درباره موضوعات منطقهای، از سوریه گرفته تا یمن، تصویری جدید در آلبوم روابط تهران با قاره سبز است که با فلاش برجام گرفته شد. اینکه فدریکا موگرینی، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اواخر بهمنماه در بروکسل با ظریف درباره «ساختار خاورمیانه» گفتوگو کرد، نشان میدهد که ایران در نقش یک بازیگر مسوول منطقهای، امروز تبدیل به شریک اروپا در منطقه شده و ورود به این راه از دروازه برجام ممکن بود.
باید این بند از بیانیه مشترک ظریف و موگرینی در اولین ساعات بامداد ۲۷ دی در مقر سازمان ملل در وین را دوباره خواند که دارد محقق میشود: «همه طرفها باوری راسخ دارند که این توافق تاریخی، استوار و منصفانه است، خواستهای همه را تامین میکند، و اجرای مناسب آن گامی کلیدی در کمک به بهبود صلح، ثبات و امنیت منطقهای و بینالمللی خواهد بود. این دستاورد به روشنی ثابت میکند که با اراده سیاسی، پشتکار، و از طریق دیپلماسی چندجانبه، ما قادریم سختترین معضلات را حلوفصل، و راهحلهای واقعبینانهای که قابلیت اجرای موثر داشته باشند، پیدا کنیم. این یک پیام قاطع و امیدوارکننده است که جامعه بینالمللی میبایست در تلاشهایمان برای ساختن جهانی امنتر، مد نظر داشته باشد.»
چنانکه مقامات ایرانی تاکید میکنند، برجام میتواند الگویی برای همکاریهای منطقهای و حل اختلاف پیچیده چندجانبه بینالمللی باشد. اما حتی در داخل کشور هم برجام ۲ که روحانی به آن اشاره کرده، میتواند اشارهای به کاربرد بازی برد-برد بین جناحهای سیاسی برای رفع اختلافات و آغاز روند توسعه همهجانبه در عصر پساتحریم باشد.
دیدگاه تان را بنویسید