اقتصاددانان چه میگویند
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا اخیراً تعرفههای وارداتی را روی فولاد، آلومینیوم و 60 میلیارد دلار کالای دیگری که ایالات متحده هر سال از چین وارد میکند، وضع کرده و از اینرو بر مشکلات این کشور افزوده است. متاسفانه در حالی که ترامپ توجه جهان را به خود جلب کرده است، مشکلات حقیقی جدی هنوز حل نشدهاند.
اگر یک واقعیت وجود داشته باشد که اکثر اقتصاددانان با آن موافق باشند، این است که تجارت میان کشورها میتواند دنیا را به جای بهتری تبدیل کند. با این حال ایالات متحده و چین کمر همت بستهاند تا خلاف این واقعیت عمل کنند. اقدامات اخیر دونالد ترامپ در قبال روابط تجاری آمریکا و چین باعث نگرانی در مورد وقوع جنگ تجاری بین دو کشوری شده که در مجموع، بخش قابل توجهی از اقتصاد جهانی را در اختیار دارند. در حالی که اقتصاد جهانی هنوز گرفتار ازرشدماندگی ناشی از بحران مالی یک دهه پیش است، هرگاه محدودیتهای تجاری این دو کشور باعث کاهش رشد اقتصادی آنها به خصوص رشد اقتصادی چین شود، ممکن است احیای اقتصاد جهان با دشواری بیشتری مواجه شود. همچنین این احتمال هم وجود دارد که سیاست ترامپ در محدود کردن واردات تنها به روابط تجاری با چین منحصر نشود بلکه به تدریج به تجارت با سایر کشورهای تسری یابد. برخی ناظران گفتهاند که علت خودداری رئیسجمهور آمریکا از وضع محدودیت تجاری علیه کشورهای دیگر در حال حاضر ممکن است حفظ حمایت آنها در سیاست محدودیت واردات از چین باشد. یاکوب فرانکل رئیس موسسه مالی و بانکی چیس مورگان اینترنشنال افزایش تعرفههای تجاری توسط آمریکا و چین را امروز بزرگترین خطر برای اقتصاد جهان دانست. او افزود: «این هنوز یک جنگ تجاری نیست، بلکه نوعی درگیری است و البته درگیریها وجود داشتهاند. من فکر میکنم که باید فاجعه سال 1931 را به خاطر بیاوریم. همیشه نیتهای خوبی برای حفاظت از مشاغل آمریکا وجود داشته که نتیجه آن گاهی به رکود بزرگ منجر شده است، به همین دلیل باید از این هزینهها دوری کنیم. در ادامه به تحلیل دو اقتصاددان برجسته آمریکایی در خصوص نزاع تجاری آمریکا و چین که در وبسایت Project Syndicate انتشار یافته است، میپردازیم.
♦♦♦
جوزف استیگلیتز/ اقتصاددان برنده نوبل
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا اخیراً تعرفههای وارداتی را روی فولاد، آلومینیوم و 60 میلیارد دلار کالای دیگری که ایالات متحده هر سال از چین وارد میکند، وضع کرده و از اینرو بر مشکلات این کشور افزوده است. متاسفانه در حالی که ترامپ توجه جهان را به خود جلب کرده است، مشکلات حقیقی جدی هنوز حل نشدهاند.
ستیز تجاری میان ایالات متحده و چین در خصوص فولاد، آلومینیوم و کالاهای دیگر نتیجه نادیده گرفتن و تحقیر توافقهای تجاری چندجانبه و سازمان تجارت جهانی (نهادی که به منظور داوری در خصوص منازعات تجاری خلقشده) از سوی دونالد ترامپ بوده است. پیش از اعلام تعرفههای وارداتی بر بیش از 1300 نوع کالای ساخت چین با ارزشی بالغ بر 60 میلیارد دلار در سال، در اوایل ماه مارس ترامپ از تعرفه بالای 25درصدی روی فولاد و 10درصدی روی آلومینیوم رونمایی کرده بود؛ تعرفههایی که رئیسجمهور آمریکا آنها را در راستای امنیت ملی توجیه میکرد. ترامپ تاکید دارد اعمال تعرفه روی کسر کوچکی از فولاد وارداتی (که قیمت آن به صورت جهانی تعیین میشود) برای حل تهدید راهبردی کافی خواهد بود.
با وجود این، اغلب متخصصان این استدلال را مبهم دانستهاند. ترامپ با معاف کردن صادرکنندگان بزرگ فولاد به آمریکا و کانادا، به شخصه زیر این ادعای امنیت ملی خود زده است. با این حال هنوز مسائلی برای مشاجره وجود دارد، مسائلی نظیر شیر، خودرو و الوار. آیا ترامپ واقعاً چنین پیشنهادی میدهد که آمریکا برای یک توافق بهتر در خصوص این مسائل جزئی در تجارت آمریکا-کانادا امنیت ملی خود را قربانی خواهد کرد یا شاید ادعای امنیت ملی از بیخ و بن دروغ است؟
همانند اغلب موارد، به نظر میرسد ترامپ در این مورد نیز به دنبال حل یک مشکل ازپیشحل شده است. اگر به یاد داشته باشید، زمانی که ترامپ در خصوص دیوار مرزی سخن به میان آورد، مهاجرت از مکزیک به ایالات متحده به نزدیک صفر رسیده بود و زمانی که او از چین برای دستکاری نرخ یوآن شکایت کرد، دولت چین در واقع در حال تقویت یوآن بود.
علاوه بر این، ترامپ در حالی تعرفههای فولاد را افزایش داده که قیمت فولاد در حدود 130 درصد از زمان رکود رشد داشته که این موضوع ناشی از تلاش چین برای کاهش ظرفیت مازاد خود بوده است. ترامپ نهتنها مشکلی را حل نمیکند بلکه در حال ایجاد رنج و اندوه در رابطه با متحدان کلیدی آمریکاست. بدتر از همه اقدامات او از سیاست محض نشات میگیرد. او به دنبال آن است تا در چشمان رایدهندگانش قدرتمند و جنگجو دیده شود.
حتی اگر ترامپ اقتصاددانی نداشته باشد که به او مشاوره دهد، او باید درک کند که مشکل کسری مبادلات تجاری چندجانبه است نه کسری مبادلات تجاری دوجانبه با هر کشور. کاهش واردات از چین نهتنها در آمریکا ایجاد اشتغال نخواهد کرد بلکه موجب افزایش قیمت این کالاها برای مردم عادی آمریکا و ایجاد شغل در بنگلادش، ویتنام یا هر کشور دیگری میشود که برای واردات کالاهای تعرفهای جایگزین چین شدهاند.
ترامپ میخواهد چین مازاد تجارت دوجانبه خود را با آمریکا تا 100 میلیارد دلار کاهش دهد که این موضوع میتواند با خرید 100 میلیارد دلار گاز یا نفت آمریکا انجام شود. اما اینکه چین خرید خود را از جای دیگر کاهش دهد یا نفت و گاز خریداریشده از آمریکا را به جای دیگری بفروشد، تاثیر چندانی بر اقتصاد آمریکا یا اقتصاد جهانی نخواهد داشت. تمرکز ترامپ روی کسری تجارت دوجانبه، جداً احمقانه است.
همانطور که قابل پیشبینی بود چین تعرفههای ترامپ را با اعمال تعرفههای متقابل پاسخ داده است. تعرفههای چینیها کالاهای ساخت آمریکا در محدوده وسیعی از بخشهای مختلف را دربر میگیرد اما در قسمتهایی که حمایت از ترامپ قوی بوده تناسب نداشته است.
واکنش چین بسیار قاطع و سنجیده بوده و از مماشات و تنشزایی به صورت همزمان اجتناب کرده است، به طوری که در آن تنها زمانی که توافق دچار اختلال شود، سیاستها کمی تهاجمیتر میشود. امیدی که در این میان وجود دارد این است که دادگاههای ایالتی یا جمهوریخواهان کنگره ترامپ را کنترل کنند. اما به نظر میرسد حزب جمهوریخواه که با ترامپ اتفاق نظر دارند به طور ناگهانی تعهدات بلندمدت خود در خصوص تجارت آزاد را فراموش کردهاند، همانطور که چند ماه پیش تعهدات خود در خصوص مصلحتاندیشی مالی را از یاد برده بودند.
از سوی دیگر حمایت از چین در آمریکا و اتحادیه اروپا به دلایل مختلف در حال کمرنگ شدن است. با نگاهی به رایدهندگان آمریکایی و اروپایی که از صنعتیزدایی رنج میبرند، واقعیت این است که چین دیگر آن معدن طلایی نیست که شرکتهای آمریکایی زمانی تصور میکردند.
هرچقدر شرکتهای چینی رقابتیتر شدند، دستمزدها و استانداردهای زیستمحیطی در چین بیشتر افزایش یافت. در ضمن، چین بازارهای مالی خود را آهستهتر بازگشایی کرد که این موضوع موجب رنجش سرمایهگذاران والاستریت شد. در حالی که ترامپ مدعی است به فکر کارگران بخش صنعتی آمریکاست، برنده واقعی این مذاکرات موفق (که چین را به بازگشایی بیشتر بازارهای خود به فعالیتهای مالی و بیمهای تشویق میکند) احتمالاً والاستریت خواهد بود.
نبرد تجاری امروز نشان میدهد که آمریکا به چه میزان جایگاه جهانی غالب خود را از دست میدهد. ربع قرن قبل، زمانی که چین فقیر بود، این کشور در حال توسعه دست به افزایش تجارت خود با غرب زد، در آن زمان افراد کمی تصور میکردند چین بتواند به یکی از غولهای صنعتی جهان تبدیل شود. در حال حاضر چین از نظر تولید کارخانهها، پسانداز و مبادلات تجاری آمریکا را پشت سر گذاشته و حتی GDP این کشور بر اساس برابری قدرت خرید نیز از ایالات متحده بیشتر است.
رشد سریع چین در رقابت فناورانه بسیاری را در کشورهای پیشرفته ترسانده است. چین در واقع سردمدار یکی از صنایع کلیدی آینده است: هوش مصنوعی. هوش مصنوعی بر اساس دادههای بزرگ پایهریزی شده و موجود بودن دادهها اساساً یک مساله سیاسی است که دربرگیرنده مسائلی چون حریم خصوصی، امنیت، شفافیت و قوانینی میشود که رقابت اقتصادی را شکل میدهند.
اتحادیه اروپا از حریم خصوصی دادهها محافظت میکند در حالی که چین اینگونه نیست. متاسفانه چنین مسالهای مزیتی بزرگ برای گسترش هوش مصنوعی در چین به حساب میآید. گسترش هوشمصنوعی به بخش فناوری کشیده خواهد شد و این پتانسیل را دارد که تقریباً تمام بخشهای اقتصاد را دربر بگیرد. در واقع نیاز است تا توافقات جهانی برای تعیین استانداردهایی برای توسعه و استقرار AI و فناوریهای مرتبط ایجاد شود. در سالهای پیشرو، ما باید به دنبال ایجاد یک رژیم تجارت جهانی عادلانه میان کشورهایی با سیستمهای اقتصادی، تاریخ، فرهنگ و ترجیحات اجتماعی متفاوت باشیم. خطر عصر ترامپ این است که درحالی که دنیا در حال مشاهده توئیتهای رئیسجمهور و گیر دادن او به این و آن است، چالشهای حقیقی و مختلفی هنوز حلنشده ماندهاند.
♦♦♦
دلیل اصلی اعمال تعرفه
مارتین فلدشتین/ استاد دانشگاه هاروارد
دولت ترامپ پیشنهاد افزایش تعرفه بر واردات فولاد و آلومینیوم داده که چین را هدف گرفته است، اما نه از راهی که بسیاری از ناظران به آن معتقدند. برای ایالات متحده، مهمترین مساله تجارت دوجانبه اثر چندانی بر ناکامی مقامات چینی در کاهش ظرفیت مازاد فولاد و توقف صادرات یارانهای نمیگذارد. همانند بسیاری از اقتصاددانان و تحلیلگران سیاسی، من نیز تعرفه تجاری پایین یا اصلاً تجارت بدون تعرفه را ترجیح میدهم. با وجود این، چگونه میتوان تصمیم دونالد ترامپ برای اعمال تعرفه چشمگیر بر واردات فولاد و آلومینیوم را توجیه کرد؟
بدون شک، ترامپ در مناطق تولیدکننده فولاد و آلومینیوم پتانسیل رشد سیاسی دیده است و به دنبال آن است تا در مذاکرات مجدد دولت خود در نفتا (پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی) بر کانادا و مکزیک فشار بیشتری وارد کند. اتحادیه اروپا اعلام کرده قصد دارد علیه آمریکا تلافی کند اما در نهایت اتحادیه اروپا ممکن است وارد مذاکره شود و قبول کند تا تعرفههای کنونی روی محصولات آمریکایی را که بیشتر از تعرفههای ایالات متحده بر محصولات اروپایی است، کاهش دهد.
اما هدف اصلی تعرفه آلومینیوم و فولاد، چین است. دولت چین وعده داده است طی چند سال ظرفیت مازاد فولاد را کاهش دهد، در نتیجه تولید مازادی که با قیمت یارانهای به ایالات متحده میفروخت کاهش پیدا میکرد. سیاستگذاران چینی در نتیجه فشار داخلی را برای حمایت از مشاغل مربوط به آلومینیوم و فولاد به تعویق انداختند. تعرفههای ایالات متحده این فشار داخلی را متعادل خواهد کرد و احتمال اینکه چین شتاب بیشتری به برنامه کاهش ظرفیت مازاد یارانهای خود ببخشد را افزایش میدهد.
به دلیل اینکه براساس قانون تجارت آمریکا تعرفهها بیشتر به منظور امنیت ملی اعمال شده تا دامپینگ یا رشد واردات، این امکان وجود دارد که واردات از متحدان نظامی ایالات متحده در ناتو نظیر ژاپن و کره جنوبی مشمول تعرفهها نشده و روی چین متمرکز شود، این موضوع میتواند از یک جنگ تجاری وسیعتر جلوگیری کند.
برای آمریکا، مهمترین مساله تجاری با چین نگرانی از انتقال فناورانه است، نه صادرات یارانهای فولاد و آلومینیوم چین.
هرچند چنین یارانههایی به دلیل قیمتهای پایینتر، به تولیدکنندگان فولاد و آلومینیوم آمریکا ضربه میزند، اما به شرکتها و همچنین مصرفکنندگان آمریکایی که خریدار فولاد و آلومینیوم هستند کمک میکند. اما در این میان چین با سرقت تکنولوژی توسعهیافته از سوی شرکتهای آمریکایی ضربه جبرانناپذیری به ایالات متحده وارد میکند.
تا چند سال پیش، دولت چین از مهارتهای سایبری ارتش آزادیبخش خلق (PLA) برای رخنه در شرکتهای آمریکایی و سرقت تکنولوژی استفاده میکرد. مقامات چین تا قبل از ملاقات باراک اوباما و شی جینپینگ در کالیفرنیا در ژوئن 2013 هرگونه خطاکاری را رد میکردند. اوباما با جزئیات به شی نشان داد که آمریکا از طریق جاسوسان سایبری خود به این اطلاعات دست پیدا کرده و از آن پس شی موافقت کرد که دولت چین دیگر از PLA یا سازمانهای دولتی دیگر برای سرقت تکنولوژی آمریکا استفاده نمیکند. اگرچه نمیتوان با قطعیت چنین چیزی را اعلام کرد اما از آن زمان تاکنون سرقتهای سایبری از شرکتهای آمریکایی به طرز قابل توجهی کاهش یافته است.
تکنولوژی کنونی سرقت شکل متفاوتی دارد. شرکتهای آمریکایی که میخواهند در چین کسبوکار راهاندازی کنند اغلب به عنوان بخشی از شرایط ورود به بازار نیازمند انتقال فناوری خود به شرکتهای چینی هستند. این شرکتها به صورت داوطلبانه دانش تولید خود را انتقال میدهند چراکه میخواهند به بازار 3 /1 میلیاردنفری و اقتصادی بزرگتر از آمریکا دسترسی داشته باشند.
این شرکتها از این شکوه دارند که لزوم انتقال تکنولوژی نوعی استثمار است. علاوه بر این، آنها نگران این هستند که دولت چین اغلب دسترسی آنها به بازار را تا زمانی به تعویق میاندازد که فرصت کافی برای شرکتهای داخلی به وجود بیاید تا تکنولوژی جدید برای افزایش سهم بازار خود را تصاحب کنند.
ایالات متحده نمیتواند از درمانهای سنتی برای منازعات تجاری یا دستورالعملهای سازمان تجاری جهانی برای متوقف کردن رفتار چین استفاده کند. پس سیاستگذاران آمریکایی چگونه میتوانند نقشآفرینی کنند؟
از نظر من، مذاکرهکنندگان آمریکا باید از اهرم تعرفه برای اغوای دولت چین به منظور کنار گذاشتن سیاست انتقال تکنولوژی داوطلبانه استفاده کنند. اگر این اتفاق بیفتد و شرکتهای آمریکایی بدون اجبار به پرداخت چنین قیمتهای رقابتی در چین ایجاد کسبوکار کنند، تهدید تعرفهها یک ابزار سیاست تجاری بسیار موفق خواهد بود.