شناسه خبر : 47703 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ظهور چین و ایجاد شکاف در جهان

تجربه شش‌ساله خبرنگار اکونومیست در چین

ظهور چین و ایجاد شکاف در جهان

آیا جهان باید از الگوی حکمرانی چین بهراسد یا آن را تحسین کند؟ این پرسش از زمان شروع فعالیت خبرنگار اکونومیست در سپتامبر 2018 در چین اهمیت بیشتری پیدا کرده است. شی جین پینگ رسماً اعلام می‌کند که اکنون زمان آن رسیده است که چین به صحنه مرکزی مسائل جهانی نزدیک‌تر شود.

امروزه چین دیگر کشورها را تشویق می‌کند تا از «مسیر مدرن‌سازی» آن پیروی کنند. آقای شی که قدرتمندترین رهبر چین در دهه‌های اخیر است الگوی تک‌حزبی خود را کارآمد، عادلانه و مقتدر می‌خواند. خارجیان باید پیام نهفته در این ادعا را درک کنند: دولت کارآمد، عدالت و نظم اهمیتی بیشتر از آزادی‌ها دارند. مقامات چینی با افتخار از دو معجزه بزرگ صحبت می‌کنند که اقتدار چین را شکل داد: توسعه اقتصادی سریع و ثبات اجتماعی درازمدت.

خبرنگار اکونومیست در جریان اقامت شش سال و نیمه خود در پکن شاهد آن بود که تکبر چین جهان را دچار تفرقه می‌کند. مهم‌ترین رویداد آن بود که روابط چین و آمریکا فروپاشید و چشم‌انداز جهانی را ترسیم کرد که به دو اردوگاه رقیب تقسیم شده است، حتی با وجود اینکه دیگر کشورها اصرار دارند که نمی‌خواهند جانبداری کنند. حقیقت نگران‌کننده آن است که همزیستی سودآور به رقابتی برای برتری‌جویی در قرن 21 تبدیل شده است. این رویارویی از آن جهت خطرناک است که هر دو طرف دلایلی منطقی برای خود دارند. رهبران آمریکا به دلایل منطقی احساس خطر می‌کنند. آقای شی هم در گفتار و هم در عمل نشان می‌دهد چین قصد دارد تا اواسط قرن آنقدر قدرتمند شود که هیچ کشوری در روی کره زمین جرات نداشته باشد آن را تهدید کند یا به چالش بکشد. چین برای رسیدن به این هدف تلاش می‌کند نظم جهانی را از درون دگرگون کند و برای این کار از قدرتش در سازمان‌هایی مانند سازمان ملل بهره می‌برد و هنجارها و قواعدی را تغییر می‌دهد که احتمال دارد مانعی بر سر راه به قدرت رسیدن آن باشند.

مقامات و اندیشمندان چینی هم به نوبه خود دلایلی برای ترس و نارضایتی از اجماع جدید دو حزب در واشنگتن دارند. آنها به درستی نگران آن‌اند که رهبران آمریکا (از هر دو حزب) تلاش می‌کنند جلوی پیشرفت کشورشان را در هر زمینه فناوری، اقتصادی یا ژئوپولیتیک که تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا محسوب می‌شود بگیرند. خبرنگار اکونومیست از مقامات ارشد آمریکایی شنید که این راهبرد را در یک پرسش ساده بیان می‌کنند: چرا ما باید اجازه دهیم که پول یا فناوری آمریکایی توان نظامی یا امنیت ملی چین را تقویت کند؟ 

مسلم است که چنین راهبردی برای چین قابل تحمل نیست. یکی از اندیشمندان برجسته چینی در یک ضیافت شام در پکن برای بیان مسئله از استعاره استفاده کرد و گفت، «آمریکا فقط به چین اجازه می‌دهد که یک «گربه چاق» باشد و کالاهای مصرفی بی‌ضرر تولید کند، اما طبیعی است که یک کشور بخواهد همانند یک ببر قوی باشد». صراحتاً بگوییم، چین و آمریکا دو ابرقدرت هستند که بلندپروازی‌هایشان با یکدیگر انطباق ندارد. 

از نگاه بسیاری از مقامات، اندیشمندان و شهروندان چینی کشورشان هیچ‌گاه تا این اندازه موفق و تاثیرگذار نبوده است. همزمان چین خود را در برابر انتقادات بی‌سابقه آمریکا و دیگر دموکراسی‌های لیبرال می‌بیند. یکی از شکایت‌هایی که مرتب در پکن می‌شنویم آن است که چین تغییر نکرده و صرفاً رشدی موفقیت‌آمیز و قدرتمندانه داشته است. آشکار است که غرب بدگمان و نژادپرست وجود یک همتای رقیب آسیایی قدرتمند را تحمل نمی‌کند. در تازه‌ترین نظرسنجی جهانی مرکز تحقیقات پیو (Pew)، سنگاپور تنها کشور ثروتمند جهان بود که چین را تحسین می‌کرد. اما اکثر کشورهای دارای درآمد کم و متوسط به‌ویژه در آفریقا و آسیای جنوب شرق دیدگاه مثبتی نسبت به چین دارند. سفرای کشورهای جهان جنوب، خروج چین از فقر را نمونه‌ای الهام‌بخش می‌دانند. آنها قدردان این هستند که چین بدون استفاده از سبک استعمارگرانه قدرت‌‌های غربی توانست بازارهای جدید، سرمایه‌گذاری و زیرساختارها را به جهان عرضه کند. برخی از همین نمایندگان کشورها از این ناراحت می‌شوند که می‌شنوند همتایان اروپایی یا آمریکایی‌شان از برخورد آهنین چین با اقلیت‌های قومی انتقاد یا رویکرد «دفاع از روسیه و نکوهش آمریکا» در جنگ اوکراین را محکوم می‌کنند. آنها می‌پرسند: پس تکلیف نقض حقوق بشر از سوی آمریکا در افغانستان و عراق چه می‌شود؟ سفرای آمریکای لاتین و خاورمیانه می‌پرسند چرا آمریکا در جنگ غزه به اسرائیل سلاح می‌دهد؟ در اعماق این پرسش‌ها نارضایتی‌هایی وجود دارد که چین آماده است از آنها به نفع خود بهره‌برداری کند. خبرنگار اکونومیست در اوج دوران همه‌گیری برای یک گفت‌وگوی دوطرفه با یک مقام ارشد چینی به یک منزل دولتی احضار شد. پیام آن مقام ارشد این بود: کشورهای غربی درباره ارزش‌های جهانی صحبت می‌کنند، درست همانند مبلغان مذهبی عصر استعمارگری که به مردم دیگر کشورها می‌گفتند چه خدایی را بپرستند.  تفرقه جهانیان در مورد درک آنها از چین به بروز یک پویایی دیگر انجامیده است: در شش سال گذشته رهبران چین روزبه‌روز از بررسی کشورشان از سوی خارجیان آزرده‌تر می‌شدند. تا همین چند وقت پیش، اصلاح‌طلبان چینی از منتقدان خارجی می‌خواستند در ایجاد تغییر به آنها کمک کنند. اما اکنون آنها چنین جراتی ندارند. در چین تحت حکمرانی آقای شی حتی انتقاد سازنده خارجیان توطئه‌ای برای عقب نگه داشتن چین تلقی می‌شود. 

ذهنیت بسته حکمرانان چین آنها را به چیزی بیشتر از تنفر از خارجیان منتقد می‌کشاند. آقای شی از دیپلمات‌ها، اندیشمندان و رسانه‌های دولتی خواسته است اعتمادبه‌نفس بیشتری داشته باشند و با معیارهای داخلی سنجش موفقیت از دستاوردهای چین دفاع کنند. در چین امروز حتی مشارکت در مباحثات مربوط به حکمرانی خوب، مدیریت اقتصادی عاقلانه یا حاکمیت قانون با خارجیان اقدامی علیه میهن قلمداد می‌شود.

تهیه گزارش از چین کاری است که باید در تنهایی کامل انجام شود. بسیاری از خبرنگاران خارجی به‌ویژه آمریکایی‌ها اخراج یا به ارعاب مجبور به خروج شده‌اند. وقتی هم کسی داوطلبانه از چین خارج شود جایگزین او موفق به دریافت ویزای جدید نخواهد شد. دولت ترامپ به خاطر اخراج صدها گزارشگر چینی در این امر مقصر است، چون به مقامات پکن بهانه مناسبی برای مقابله‌به‌مثل داد. ارقام کنونی بسیار ناامیدکننده هستند. در طول خدمت خبرنگار کنونی اکونومیست، شمار خبرنگاران خارجی مستقر در سرزمین اصلی چین برای نشریه نیویورک‌تایمز از 10 به 2، نشریه وال‌استریت ژورنال از 95 به 3 و واشنگتن‌پست از 2 به صفر کاهش یافت.  ریشه خشم چینی‌ها از انتقادات خارجی را باید در بحث مشروعیت جست‌وجو کرد. تا زمانی که اقتصاد چین با قدرت پیش می‌رفت و شهرهای آن هر سال با آسما‌ن‌خراش‌ها و ایستگاه‌های قطارهای پرسرعت پر می‌شدند مقامات حزب کمونیست می‌‌توانستند با استفاده از ادبیات دانشمندان علوم سیاسی ادعای «مشروعیت عملکردی» را مطرح کنند. 

اگر بخواهیم صریح بگوییم فرآیند مدرن‌سازی چین واقعاً ارزش افتخار کردن را دارد. چین تنها ثروتمندتر نشد: جاده‌های جدید روستاهای کوهستانی را در زمان بارش باران‌های سنگین از خطر قطع ارتباط نجات داد، تونل‌ها و پل‌های بزرگراه‌ها در تمام شهرستان‌ها و روستاها چندین ساعت زمان سفر را کاهش می‌دهند. چشم‌انداز شهرها دگرگون شده است. آلودگی آب‌وهوا به میزان چشمگیری کاهش یافته است. در سرتاسر چین و در یک بعدازظهر معمولی پارک‌های نوساز و رودخانه‌های تمیز خانواده‌‌ها را به سمت خود می‌کشانند و مستمری‌بگیران در آنجا شطرنج چینی بازی یا تای-چی تمرین می‌کنند. شهرها نظم و انضباط زیادی دارند و جرائم خیابانی نادرند. اگر از میانسالان چینی بپرسید آیا زندگی بهتری نسبت به والدینشان دارند پاسخ همه آنها مثبت است. برخی دیگر به حذف سنت‌های ظالمانه اشاره می‌کنند. مثلاً یک کارگر مهاجر در چانگ‌کینگ به خاطر می‌آورد که در دوران کودکی در شهر زادگاهش زنان تا زمان اتمام صرف غذای مردان حق غذا خوردن نداشتند.  اما با کند شدن رشد اقتصادی دیدگاه عموم مردم تا حدی تغییر کرده است. حزب نیز ادعای مشروعیت حکمرانی خود را با آن تنظیم می‌کند. آنها علاوه بر استدلال‌های مربوط به عملکرد می‌گویند که چین یک نظام سیاسی آرمانی دارد. این ادعا بر دومین معجزه چینی یعنی ثبات اجتماعی تاکید دارد. مقامات می‌گویند که دموکراسی‌ آمریکایی یک حکومت فاجعه‌بار است. آنها سیاستمداران غربی را متهم می‌کنند که فقط در زمان انتخابات از رای‌دهندگان دلجویی می‌کنند. از نظر آنها چین یک «دموکراسی خلق با فرآیندی کامل» است که در آن فن‌سالاران (با تکیه بر وجدان و صداقت درونی و کارزارهای ضدفساد دوران آقای شی) به طرزی خستگی‌ناپذیر برای رفع نیازهای اکثر مردم -و نه گروهی اندک- تلاش می‌کنند. البته چین یک دموکراسی نیست. در بهترین حالت و طبق تعریف حزب کمونیست که علاقه زیادی به نظم دارد می‌توان آن را کشوری دانست که در جهت منافع اکثریت عمل می‌کند. کووید 19 عملکرد این الگوی فایده‌گرایانه را  در بالاترین حد نشان داد. درست چند روز پس از شیوع همه‌گیری خبرنگار اکونومیست با پروازی تقریباً خالی به ایالت هنان رفت. تاکسی او از کنار روستاهایی گذشت که با موانع خاکی محصور شده بودند و مردانی کهنسال با بازوبندهای قرمز از آنها محافظت می‌‌کردند. سرانجام او به آخرین روستای قبل از استان هوبی رسید. این استان 58 میلیون‌نفری پس از پیدایش اولین نمونه بیماری در ووهان، مرکز آن، بر روی جهانیان بسته شد. وقتی خبرنگار از روستاییان پرسید که آیا از این اقدامات سخت‌گیرانه حمایت می‌کنید آنها او را مسخره کردند. یکی از آنها گفت: «مردم چین به حرف دولت گوش می‌دهند و منفعت عمومی را بر منافع شخصی ارجح می‌دانند. ما با شما غربی‌ها فرق می‌کنیم.»

صدها میلیون چینی درستی حرف آن مرد روستایی را ثابت کردند. آنها هفته‌ها و اغلب بدون دریافت دستمزد در خانه‌ها ماندند تا زنجیره انتقال کووید را بشکنند. با توجه به ضعف نظام درمان چین باید گفت که فداکاری آنها جان انسان‌های بی‌شماری را نجات داد. در دو سال بعد حتی با محاسبات ریاضی ساده می‌شد فهمید که مردم تا چه اندازه سیاست کنترلی کووید صفر را پذیرفته‌اند. حکومت در تمام لحظات درد و رنج شدیدی را بر افراد بدبختی تحمیل می‌کرد که در مناطق قرنطینه زندگی می‌کردند یا  به اردوگاه‌های قرنطینه فرستاده شده بودند. اما در اکثر اوقات بیشتر چینی‌ها احساس امنیت می‌کردند. 

به دنبال آن‌ گونه اومیکرون به چین رسید که سرعت شیوع بالاتری داشت. شمار بیشتری از مردم از جمله ساکنان شهر 24میلیونی شانگهای قرنطینه شدند. در اواخر سال 2022 اعتراضاتی در میان مردم خسته آغاز شد و فشارها بلافاصله برداشته شدند. حدود یک میلیون نفر که اکثر آنها واکسن نزده بودند جانشان را از دست دادند. رقم دقیق جزو اسرار است.  خبرنگار اکونومیست در ژانویه سال 2023 به هنان برگشت و متوجه شد بیمارستان‌ها داروی مسکّن ندارند و پزشکان اجازه ندارند کووید را به عنوان یکی از دلایل وفات گزارش کنند. دولت البته مقصر بود. دانشمندان در سرتاسر سال 2022 با اصرار از رهبران می‌‌خواستند کهنسالان را واکسینه کنند، ذخایر دارویی فراهم کنند و برای خروج از سیاست کووید صفر آماده شوند. اما هیچ‌کس نمی‌توانست تا قبل از برگزاری کنگره حزب در ماه اکتبر (که دور سوم خدمت آقای شی را تایید کرد) سیاست آقای شی را زیر سوال ببرد یا نظم عمومی را برهم زند. 

اگر کسی در سمت اشتباه مرز اقلیت-اکثریت قرار گیرد حاکمیت فایده‌گرای چین اصلاً از او حمایت نخواهد کرد. بدتر آنکه این مرز بدون هشدار قبلی جابه‌جا می‌شود. پس از اعمال سخت‌گیری‌ها در قوانین دینی مساجد استان شین جیانگ تعطیل یا تخریب شدند. پس از سال 2017 و هنگامی که اعلام شد نرخ بالای زادوولد قوم اویغور یک تهدید تلقی می‌شود عملیاتی برای عقیم‌سازی زنان این قوم به راه افتاد. کارفرمایان در استان گوان‌دانگ از پرداخت سهم خود در حق بیمه کارگران زن امتناع می‌کردند. گفت‌‌وگوی آنلاین زنان درباره ارسال تومار به مقامات کشف شد. پلیس به خوابگاه‌هایشان هجوم برد و برای تحقیر آنها را عریان و بازرسی بدنی کردند. ارسال تومار از نظر قانونی منعی ندارد، اما ثبات اجتماعی را به چالش می‌کشید.  سرکوب اعتراضات هنگ‌کنگ پس از تظاهرات ضددولتی در سال 2019 نیز منطقی اکثریت‌گرایانه دارد. مقامات سرزمین  اصلی با لحنی تحقیرآمیز می‌گفتند که یک منطقه 5 /7 میلیون‌نفری نمی‌تواند حقوق سرزمین مادری با 4 /1 میلیارد نفر جمعیت را به چالش بکشاند. آنها سازمان سیا را به توطئه‌ریزی متهم کردند، اما توطئه‌ای در کار نبود. نوجوانان معترض به خبرنگار اکونومیست می‌گفتند که نمی‌توانند تصور کنند رویارویی با دولت چین چه پایانی دارد اما می‌‌خواستند تا زمانی که می‌توانند به اعتراضات ادامه دهند.

از همه نگران‌کننده‌تر آن است که رهبران چین به طرز فزاینده‌ای بر یک نوع دیگر از مشروعیت یعنی حاکمیت بر مبنای «‌تمدن پنج هزارساله چین» تاکید و آن را با اندکی تفکر مارکسیسم ترکیب می‌کنند. حزب کمونیست تحت رهبری آقای شی خود را وارث «تمام فضیلت‌ها و خردمندی‌های تاریخ چین» می‌داند. آقای شی می‌گوید، «این حقیقت که تمدن چین پیوستگی زیادی دارد دلیلی بنیادی برای آن است که ملت چین باید مسیر خودش را دنبال کند و از آنجا که تمدن چین به طرزی غیرعادی متحدالشکل است گروه‌های فرقه‌ای مختلف باید در هم ادغام و ملت متحد شوند». این گفتار به معنای تحمیل فرهنگ اکثریت قوم هان (Han) بر کل کشور و بازپس‌گیری تایوان خواهد بود. 

این جنبش قومی-ملیتی بیش از هر چیز دیگری نگران‌کننده است. اگر شهروندان الگوی حکمرانی حزب را زیر سوال ببرند دولت آنها را خیانتکار می‌‌داند. همچنین دولت هرگونه نظارت و بررسی خارجیان را نوعی حمله تلقی می‌کند. جمع‌گرایی (پلورالیسم) نیز تهدیدی برای امنیت ملی به شمار می‌رود. وقتی فمینیست‌ها، فعالان محیط‌ زیست یا معلمان دینی دستگیر می‌شوند از آنها درباره ارتباط با خارجیان سوال و به آنها برچسب جاسوسی زده می‌شود. ادامه این روند می‌تواند کشورهای طرفدار چین را به تجدیدنظر در دیدگاهشان وادار کند. چین مایل است از آن تعریف و تقلید کنند اما هیچ تردیدی در مورد خودش را برنمی‌تابد. زمان حال را نمی‌توان لحظه‌ای شکوهمند در تاریخ چین دانست و آینده ممکن است از این هم تاریک‌تر باشد. 

 

دراین پرونده بخوانید ...