سیاست ابرقدرتها
درک نقاط ضعف و قوت چین
دیدار شی جین پینگ و جو بایدن در سانفرانسیسکو نکات مهم و حساس زیادی دربر دارد. ممکن است جنگ خاورمیانه به صحنه نمایش دیگری برای رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شود که در آن آمریکا از اسرائیل پشتیبانی میکند و چین (به همراه روسیه) روابط عمیقتری با ایران برقرار میکنند. در دریای جنوب چین، این کشور مزاحم کشتیهای فیلیپینی میشود و هواپیماهای آن به طرز خطرناکی در نزدیکی کشتیهای آمریکایی پرواز میکنند. سال آینده آزمون بزرگتری برای روابط چین و آمریکا خواهد بود. ممکن است نامزد مغضوب چین در ماه ژانویه در انتخابات ریاستجمهوری تایوان به پیروزی برسد. همچنین، در کل سال هم، جار و جنجالها علیه چین بخشی جداییناپذیر از فرآیند انتخابات ریاستجمهوری آمریکا خواهد بود.
احساس شدید چینستیزی در آمریکا را باید تا حدی به عنوان جبران خودشیفتگی و کمکاری این کشور در قبال تهدیدات اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیک چین در نظر گرفت. خطر چین جدی است و دولت بایدن در چندین حوزه باید در برابر حاکمان کمونیست آن بایستد. اما همزمان این خطر وجود دارد که دیدگاه آمریکا نسبت به قدرت چین از حد واقعیت فرا رود و به رویارویی و در بدترین حالت، جنگی غیرقابل اجتناب منجر شود. حتی بدون جنگ هم این رویارویی هزینههای اقتصادی زیادی به بار میآورد، بین آمریکا و متحدانش شکاف میاندازد و ارزشهایی را تضعیف میکند که آمریکا را قدرتمند کردهاند. آمریکا به جای این کار باید ارزیابی آگاهانهای هم از نقاط قوت و هم از نقاط ضعف چین به عمل آورد. شاید بپرسید نقاط ضعف کدامها هستند. چین از نظر نظامی هیچ کمبودی ندارد. ارتش آزادی خلق چین پس از چند دهه مدرنسازی توانمند و ترسناک شده است. این ارتش با دو میلیون پرسنل و بودجه 225 میلیارددلاری بزرگترین نیروی زمینی، دریایی و توان موشکی جهان را در اختیار دارد و تا سال 2030 میتواند هزار کلاهک هستهای داشته باشد. جاسوسان آمریکایی میگویند آقای شی به ارتش دستور داده است که باید تا سال 2027 توان فتح تایوان را کسب کند.
ارتش آزادی خلق بارها توان خود را آشکارا به نمایش گذاشته است. این ارتش همسایگان چین در دریای جنوب را میترساند و چند بار با هند درگیر شده است. آنها یک پایگاه در آفریقا دارند و به دنبال پایگاهی در خاورمیانه هستند.
اما اگر با دقت بنگرید مشکلات نمایان میشوند. ارتش آزادی خلق که چند دهه از الگوهای شوروی و سپس روسیه تقلید میکرد اکنون تلاش دارد از جنگ اوکراین درس بگیرد و عملیات مشترک بخشهای خود را هماهنگ کند. این کار برای حمله موفقیتآمیز به تایوان اهمیت زیادی دارد. ارتش برای جذب نیرو با مشکلاتی روبهرو است و بهرغم تلاش برای نشان دادن تصویری شکوهمند از مشاغل نظامی نمیتواند افراد ماهر از قبیل خلبانان جنگندهها و مهندسان را به استخدام گیرد. این ارتش هیچ تجربه جنگی ندارد. آقای شی این وضعیت را «بیماری صلح» مینامد. جدیترین درگیری این ارتش در چهار دهه گذشته به قتل عام شهروندانش در میدان تیانآنمن در سال 1989 مربوط میشود. چین جهشهای فناوری زیادی از موشکهای فوق صوت تا جنگندههای رادارگریز داشته است اما صنایع نظامی آن در حوزههایی مانند موتور هواپیما و کشتی عقبافتادهتر و متکی به قطعات خارجی است. تحریم نیمهرساناها و قطعات از جانب آمریکا به این کشور اجازه نمیدهد خود را به مرزهای جهانی فناوری برساند. با وجود پاکسازیهای بیپایان هنوز فساد گسترده است. به همین دلیل ژنرال لی شانگفو، وزیر دفاع، امسال فقط پس از چند ماه خدمت عزل شد.
ضعفهای نظامی چین با ضعفهای اقتصادی آن همراه هستند. بحران املاک و دشمنی شدید حزب کمونیست با بخش خصوصی و سرمایه خارجی موانعی بر سر راه رشد بهشمار میروند. به گفته صندوق بینالمللی پول، تولید ناخالص داخلی چین امسال 4 /5 و در سال 2028 فقط 5 /3 درصد رشد خواهد کرد. برای اولینبار پس از سال 1998، در سهماه سوم امسال سرمایهگذاری بنگاههای چندملیتی در چین منفی شد. اقتصاد 18 تریلیوندلاری چین اقتصادی بزرگ است اما با وجود جمعیت بیشتر احتمال اندکی وجود دارد که تولید ناخالص داخلی آن تا اواسط قرن از آمریکا بیشتر شود.
چین علاوه بر ضعفهای نظامی و اقتصادی مشکل عمیقتری دارد: سلطه نظام خودکامه آقای شی که اجازه هیچ نوع مناظره و اظهارنظر سیاسی داخلی را نمیدهد. در نتیجه فرآیند تصمیمگیری رو به نابودی گذاشته است. وفاداران به حکومت فنسالاران اقتصادی را به حاشیه راندهاند. ارتش آزادی خلق یکچهارم از زمان خود را به مطالعات سیاسی اختصاص داده است و اندیشه آقای شی درباره تقویت نظامی را به دقت بررسی میکند. ایدئولوژی آقای شی آن است که باید همیشه همه چیز را کنترل کند. حاکمیت فردی هم برای چین و هم برای جهان نامناسب و خطرناک است. آقای شی در غیاب مشاوره صحیح ممکن است همانند پوتین دچار سوءمحاسبه شود. البته او میداند در صورت حمله به تایوان و ناتوانی در فتح آن قدرت را از دست خواهد داد، اما یک چیز آشکار است: با وجود چند مورد دیپلماسی سازنده از قبیل ازسرگیری تماسهای وزیران با آمریکا، تعهد آقای شی برای تضعیف ارزشهای لیبرال در سطح جهان پایانی ندارد. آمریکا چه پاسخی باید بدهد؟ به گفته صندوق بینالمللی پول، تلاش برای فلج کردن اقتصاد چین از طریق به انزوا کشاندن آن تولید ناخالص داخلی جهانی را تا هفت درصد کاهش خواهد داد. بستن مرزهای آمریکا بر روی استعدادهای چینی هم نوعی خودزنی خواهد بود. سیاست بهشدت خصمانه هم میتواند به شبکه متحدان آمریکا آسیب بزند. از همه بدتر، شتابزدگی در اقدامات نظامی هم میتواند از جانب آقای شی مقدمهای برای جنگ تلقی شود یا او به این نتیجه برسد که در صورت کوتاه آمدن شانس الحاق تایوان به سرزمین اصلی- چه صلحآمیز و چه به زور- را برای همیشه از دست خواهد داد. به جای همه اینها آمریکا باید سیاست درازمدت خود را در قبال چین متوازن کند. از جنبه اقتصادی این امر به معنای گشودن درها خواهد بود، نه به انزوا کشاندن چین. صادرات فناوریهای دارای کاربرد نظامی به چین باید محدود شوند اما تعرفههای سنگین و سیاست صنعتی که در دوران ترامپ آغاز شد و در زمان بایدن ادامه یافت مطلوب نیستند. آمریکا باید برای حفظ برتری اقتصادی و فناوری خود بر خلاف چین همچنان درها را باز نگه دارد. از جنبه نظامی هم آمریکا باید به دنبال بازدارندگی باشد. دولت بایدن به درستی سلاح بیشتری به تایوان فروخت، نیروهایش را در آسیا افزایش داد و اتحادهای دفاعی را در آنجا تقویت کرد. اما آمریکا باید از مسابقه هستهای یا حمایت رسمی از استقلال تایوان پرهیز کند. برخورد با چین به بررسی واقعبینانه قابلیتهای آن نیاز دارد. خبر خوب آن است که ضعفهای آن کشور و اشتباهات آقای شی به غرب زمان میدهد تا برای مقابله با تهدیدها آماده باشد.