شناسه خبر : 44982 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

طراح منحنی دولبه

آرتور لافر چگونه سیاست مالیاتی را متحول کرد؟

 

مهرناز فائقی / نویسنده نشریه 

80آرتور بتز لافر (Arthur Betz Laffer)  اقتصاددان و نویسنده آمریکایی است که در دوران دولت ریگان به دلیل کارهای پیشگامانه خود در زمینه سیاست مالیاتی شهرت یافت. معروف‌ترین مشارکت او توسعه منحنی لافر است که رابطه میان نرخ مالیات و درآمد مالیاتی دولت را نشان می‌دهد. مکتب او اقتصاد جانب عرضه است. ایده‌های لافر تاثیر قابل توجهی بر سیاست اقتصادی داشته است و همچنان بحث حول مالیات را شکل می‌دهد.

 سنین جوانی و تحصیل

 آرتور لافر در 14 آگوست 1940 در یانگستون، اوهایو به دنیا آمد. او در منطقه کلیولند، جایی که پدرش رئیس شرکت کلویت بود، بزرگ شد. لافر برای تحصیلات دبیرستانی خود به مدرسه دانشگاه کلیولند رفت. او در سال 1963 مدرک لیسانس خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه ییل دریافت کرد. لافر تحصیلات خود را در دانشگاه استنفورد ادامه داد و در سال 1965 مدرک ام‌بی‌ای دریافت کرد و دکترای اقتصاد را در سال 1972 گرفت.

فعالیت دانشگاهی

لافر در طول زندگی حرفه‌ای خود نقش‌های مختلف دانشگاهی و مشاوره‌ای را بر عهده داشت. او در موسسه‌های معتبری مانند دانشگاه شیکاگو، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و دانشگاه پپردین تدریس کرد. حرفه دانشگاهی لافر در دانشگاه شیکاگو آغاز شد؛ جایی که او به عنوان دانشیار اقتصاد بازرگانی از سال 1970 تا 1976 خدمت کرد. کار او در مقام اقتصاددان ارشد دفتر مدیریت و بودجه در اوایل دهه 1970 توجه او را به نظریه‌های اقتصادی طرف عرضه جلب کرد، که استدلال می‌کرد کاهش نرخ‌های مالیات می‌تواند به رشد اقتصادی و افزایش درآمد دولت منجر شود. او همچنین استاد برجسته در دانشگاه پپردین در مالیبو در اواسط دهه 1980 بود. لافر همچنین درسمت‌های  مشاور وزارت خزانه‌داری و دفاع ایالات‌متحده در دهه 1970 خدمت کرد و به عنوان مشاور سیاست اقتصادی رئیس‌جمهور ریگان برگزیده شد.

در سال 1979، لافر، یک شرکت مشاوره اقتصادی  تاسیس کرد. این شرکت به کسب‌وکارها، سیاستگذاران و سیاستمداران تحلیل و مشاوره اقتصادی ارائه می‌کرد. تخصص لافر در سیاست‌های مالیاتی و رشد اقتصادی او را به مشاوری پرطرفدار تبدیل کرد و  نقش مهمی در شکل دادن به سیاست‌های اقتصادی در هر دو سطح ایالتی و فدرال ایفا کرد.

سیاست و نفوذ سیاست

تاثیر لافر بر سیاست‌های اقتصادی فراتر از دوران تحصیلی اوست. او چندین سمت کلیدی در دولت داشت که از سال 1970 تا 1972 به عنوان اقتصاددان ارشد در دفتر مدیریت و بودجه (OMB) زیر نظر جرج شولتز شروع شد. سپس به سمت مشاور شخصیت‌های برجسته‌ای مانند وزیر خزانه‌داری ویلیام سیمون، منصوب شد.  تخصص و نفوذ لافر انتصاب او را به عنوان عضو هیات مشاوران سیاست اقتصادی رئیس‌جمهور ریگان برای هر دو دوره وی از سال 1981 تا 1989 به دنبال داشت. لافر نیروی محرکه سیاست‌های اقتصادی ریگان بود که به اقتصاد طرف عرضه معروف است. تئوری‌های او در مورد کاهش مالیات و پتانسیل آنها برای تحریک رشد اقتصادی در شکل دادن به این سیاست‌ها موثر بود. لافر استدلال کرد که کاهش نرخ‌های مالیاتی می‌تواند با ایجاد انگیزه برای کار و سرمایه‌گذاری به افزایش درآمدهای مالیاتی منجر شود. این رویکرد مبنای یکی از بزرگ‌ترین کاهش‌های مالیات در تاریخ در دوران ریاست جمهوری ریگان بود.

منحنی لافر

 یکی از برجسته‌ترین کمک‌های لافر به اقتصاد، توسعه منحنی لافر است. منحنی لافر یک منحنی زنگی‌شکل است که رابطه میان نرخ مالیات و درآمد مالیاتی را تبیین می‌کند.

این منحنی نشان می‌دهد که نرخ مالیات بهینه‌ای وجود دارد که درآمد را بیشینه می‌کند و نرخ مالیات بسیار بالا و پایین می‌تواند موجب کاهش درآمد شود. منحنی لافر فهم عرفی را به چالش می‌کشد که می‌گوید، افزایش نرخ مالیات همیشه موجب افزایش درآمد مالیاتی می‌شود. به گفته لافر، نقطه‌ای وجود دارد که در آن افزایش بیشتر در نرخ‌های مالیاتی افراد را از کار یا سرمایه‌گذاری منصرف می‌کند و سبب کاهش درآمد کلی مالیات می‌شود. در مقابل، کاهش نرخ‌های مالیاتی می‌تواند انگیزه فعالیت‌های اقتصادی و افزایش درآمدهای مالیاتی باشد.

درک منحنی لافر

به گفته لافر، با افزایش نرخ مالیات از نرخ صفر، درآمد دولت در ابتدا افزایش می‌یابد. با این حال، در یک نقطه خاص، افزایش بیشتر در نرخ مالیات  به کاهش درآمد می‌انجامد. این امر به این دلیل رخ می‌دهد که نرخ‌های مالیاتی بالاتر افراد و مشاغل را از کسب یا اظهار درآمد مشمول مالیات منصرف می‌کند.

در یک انتهای منحنی، با نرخ مالیات صفر درصد، دولت هیچ درآمدی دریافت نمی‌کند. از سوی دیگر، با نرخ مالیات 100 درصد، افراد انگیزه‌ای برای کار یا سرمایه‌گذاری ندارند، در نتیجه درآمد مالیاتی صفر می‌شود. این منحنی نشان می‌دهد که با افزایش نرخ مالیات از صفر درصد، درآمد مالیاتی در ابتدا افزایش می‌یابد، اما در نهایت به نقطه‌ای می‌رسد که افزایش بیشتر نرخ  به کاهش بازده در درآمد منجر می‌شود. منحنی لافر اهمیت یافتن نرخ مالیات بهینه را که درآمد دولت را به حداکثر می‌رساند، برجسته می‌کند. این نرخ که به صورت *T در منحنی نمایش داده می‌شود، به عوامل مختلفی مانند سطح فعالیت اقتصادی، رفتار مالیات‌دهندگان و ساختار کلی مالیات بستگی دارد. شناسایی این نرخ برای سیاستگذاران ضروری است تا نیاز به درآمد با هدف ارتقای رشد اقتصادی متعادل شود. منحنی لافر مفهوم جدیدی در امور مالی عمومی نبود، اما لافر اولین کسی بود که بر کاربرد بالقوه آن در سیستم مالیات بر درآمد ایالات‌متحده تاکید کرد. در حالی که نظریه او در ابتدا با شک و تردید مواجه شد، در اواخر دهه 1970 مورد توجه قرار گرفت و بر سیاست‌های اقتصادی در دهه 1980 تاثیر گذاشت.

تاثیر و مناقشات

81با وجود نفوذ و موفقیت لافر، نظریه‌ها و توصیه‌های خط‌مشی لافر بدون بحث نبوده است. یکی از نمونه‌های قابل توجه مشارکت او در مشاوره فرماندار کانزاس، سام براون‌بک در مورد یک طرح مالیاتی در اوایل دهه 2010 است. این طرح شامل کاهش گسترده مالیات با انتظار رشد قابل توجه درآمد بود. با این حال، افزایش درآمد پیش‌بینی‌شده محقق نشد و  به کسری بودجه منجر شد.

تئوری‌های لافر در مورد سیاست مالیاتی نقشی بسزا  در سیاست اقتصادی ایالات‌متحده در طول دهه 1980 داشت. ایده‌های لافر همچنین موجب بررسی دقیق‌تر اثرات مشوق مالیات‌ها از سوی اقتصاددانان شد. در حالی که پیش‌بینی‌های او در مورد اقتصاد ایالات‌متحده به طور کلی کاملاً دقیق نبود، او به درستی گروه کوچکی از افراد پردرآمد را شناسایی کرد که به کاهش نرخ مالیات پاسخ مثبت می‌دهند.

لافر بر این باور بود که  که شرایط برای کاهش نرخ‌های مالیاتی مناسب است و پیش‌بینی می‌کرد درآمدهای مالیاتی افزایش یابد. او ثابت کرد که در مورد کل اقتصاد ایالات‌متحده اشتباه می‌کند، اما در مورد گروه کوچکی از آمریکایی‌ها که بیش از 200 هزار دلار در سال درآمد دارند -و در آن زمان که او این ایده را مطرح می‌کند-، بالاترین نرخ مالیات نهایی بین 50 تا 70 درصد را پرداخت می‌کنند، درست است. تئوری لافر و شواهدی که متعاقب آن دیگران گردآوری کردند، باعث شد تا اقتصاددانان به بررسی دقیق‌تر اثر مشوق مالیات‌ها بپردازند. تصور می‌شد که رئیس‌جمهور آمریکا رونالد ریگان طرح اقتصادی خود را در سال 1981  بر این ایده بنا نهاده بود که کاهش  نرخ‌های مالیاتی حاشیه‌ای باعث افزایش درآمدهای مالیاتی می‌شود. اقتصاددانان ریگان کاهش درآمدی بسیار را از کاهش مالیات وی پیش‌بینی می‌کردند، اما آنها نیز اشتباه می‌کردند: از دست دادن درآمد واقعی کمتر از آنچه پیش‌بینی شده بود، عمدتاً به این دلیل که کاهش در نرخ‌های مالیات به افراد انگیزه می‌داد تا درآمد مشمول مالیات بیشتری کسب کنند.

اعتقاد او به اینکه کاهش نرخ‌های مالیاتی نهایی می‌تواند درآمد دولت را افزایش دهد، بر برنامه اقتصادی رونالد ریگان در سال 1981 نقش مهمی داشت. کاهش نرخ‌های مالیاتی، انگیزه‌ای برای افراد فراهم کرد تا درآمد مشمول مالیات بیشتری کسب کنند و بخشی از ضررهای درآمدی پیش‌بینی‌شده را جبران کند.

منحنی لافر و ایده‌های وی در مورد سیاست مالیاتی بحث‌های قابل توجهی برانگیخته است. طرفداران فرضیه او استدلال می‌کنند که کاهش مالیات می‌تواند رشد اقتصادی را تحریک کند و  به افزایش درآمدهای مالیاتی بینجامد و نمونه‌های تاریخی مانند کاهش مالیات ریگان در دهه 1980 را مثال می‌زنند. آنها بر این باورند که کاهش بار مالیاتی افراد و مشاغل را تشویق می‌کند تا بیشتر کار کنند، سرمایه‌گذاری بیشتری کنند و فعالیت‌های اقتصادی را تحریک کنند. از سوی دیگر، منتقدان استدلال می‌کنند که منحنی لافر رابطه میان مالیات و درآمد دولت را بیش از حد ساده می‌کند. آنها استدلال می‌کنند که کاهش مالیات در درجه نخست به نفع ثروتمندان است و می‌تواند به افزایش نابرابری درآمد را به دنبال داشته باشد. علاوه بر این، آنها ادعا می‌کنند که نظریه لافر سایر عوامل موثر بر رشد اقتصادی مانند مخارج دولت، مقررات و برنامه‌های اجتماعی و سایر سیاست‌های مالی را در نظر نمی‌گیرد.

تاثیر مستمر لافر

با وجود اختلافات بسیار پیرامون منحنی لافر، ایده‌های لافر همچنان بحث‌های سیاست مالیاتی را شکل می‌دهد و نمی‌توان نقش آرتور لافر را در اقتصاد مدرن انکار کرد. نظریه‌های او بر سیاستگذاران و اقتصاددانان در سراسر جهان تاثیر گذاشته و به جنبش جهانی کاهش مالیات در دهه 1980 کمک کرده است. کار لافر در بحث‌های جاری در مورد سطح مناسب مالیات و اثر آن بر رشد اقتصادی بسیار مرتبط است. منحنی لافر همچنان به عنوان چارچوبی برای درک رابطه میان نرخ مالیات و درآمد دولت عمل می‌کند و بر تصمیمات سیاست مالیاتی  بعد از خود اثر گذاشته است. نفوذ لافر فراتر از محافل دانشگاهی و سیاستگذاری است. او چندین کتاب از جمله «ترومپونومیک» و «پایان شکوفایی» نوشته است که به بررسی ایده‌های او درباره سیاست مالیاتی و رشد اقتصادی می‌پردازد. در سال 2016، او در طول مبارزه‌های انتخاباتی به دونالد ترامپ مشاوره داد و بعداً با استفان مور کتابی  «ترامپونومیکس: طرح اول در داخل آمریکا برای احیای اقتصاد ما» را نوشت. لافر همچنین به طور مرتب مقالات نظری خود را به نشریاتی مانند وال‌استریت ژورنال و واشنگتن‌تایمز ارائه می‌دهد و دیدگاه‌های خود را در مورد مالیات و اقتصاد منتشر می‌کند.

لافر مشاور دونالد ترامپ در طول مبارزه‌های انتخاباتی موفق ترامپ در سال 2016 بود و بعداً ترامپونومیکس: در داخل آمریکا اولین طرح برای احیای اقتصاد ما (2018؛ نوشته‌شده با استفان مور) را منتشر کرد. لافر همچنین  کتاب‌های دیگری را همراه با  مور تالیف کرد، از جمله پایان شکوفایی: چگونه مالیات‌های بالاتر اقتصاد را نابود خواهد کرد- اگر اجازه دهیم اتفاق بیفتد (2008؛ همچنین با پیتر جی. تانوس) و بازگشت به شکوفایی: چگونه آمریکا می‌تواند اقتصاد خود را بازیابی کند، وضعیت ابرقدرت (2010). در سال 2019،  ترامپ، مدال آزادی ریاست‌جمهوری را به لافر اعطا کرد.

نتیجه

 کمک‌های آرتور لافر به اقتصاد و سیاست‌های مالیاتی نقشی ماندگار در این زمینه داشته است. توسعه منحنی لافر طرز تفکر اقتصاددانان و سیاستگذاران را در مورد رابطه میان نرخ مالیات و درآمد دولت متحول کرد. در حالی که ایده‌های او بسیار جنجالی بوده است،  همچنان به شکل‌گیری بحث در مورد سیاست مالیاتی و تأثیرگذاری بر عملکرد سیاستگذاران در سراسر جهان ادامه می‌دهند. کار آرتور لافر یادآور نقش مهمی است که اقتصاددانان در شکل‌دهی سیاست‌های اقتصادی و محرک رشد اقتصادی ایفا می‌کنند.

تئوری‌های انقلابی آرتور لافر در مورد سیاست مالیاتی و منحنی لافر نقشی ماندگار بر اندیشه و سیاست اقتصادی داشته است. در حالی که ایده‌های او با انتقادها و مناقشه‌هایی همراه بوده است، اما طرز تفکر اقتصاددانان، سیاستگذاران و سیاستمداران را در مورد مالیات و درآمد دولت شکل داده است. کمک‌های لافر همچنان در بحث‌های جاری در مورد رشد اقتصادی، سیاست‌های مالی و نقش مالیات‌ها در جامعه مهم است. لافر با به چالش کشیدن خرد متعارف و تاکید بر اثرات مشوق مالیات‌ها، میراثی ماندگار در زمینه اقتصاد به جا گذاشته است. کار او یادآوری می‌کند که تصمیمات سیاست مالیاتی می‌تواند پیامدهای عمیقی بر رشد اقتصادی و درآمد دولت داشته باشد و برای دستیابی به نتایج بهینه باید تعادل دقیقی برقرار شود.

دراین پرونده بخوانید ...