پدافند غیرعامل
راهحلهای پیشروی ونزوئلا برای گذر از بحران چیست؟
بر اساس مطالعات استیو هانکه، استاد دانشگاه جانز هاپکینز که متخصص در مساله ابرتورم است، تورم ونزولا در فوریه سال 2018 حدود پنج هزار درصد بود. از همینرو، این کشور همچنان بالاترین نرخ تورم را در دنیا دارد. البته آمار و ارقامی که از تورم ونزوئلا منتشر میشود با یکدیگر متفاوت هستند اما شکی نیست که ونزوئلا امروزه با ابرتورم دست وپنجه نرم میکند.
بر اساس مطالعات استیو هانکه، استاد دانشگاه جانز هاپکینز که متخصص در مساله ابرتورم است، تورم ونزولا در فوریه سال 2018 حدود پنج هزار درصد بود. از همینرو، این کشور همچنان بالاترین نرخ تورم را در دنیا دارد. البته آمار و ارقامی که از تورم ونزوئلا منتشر میشود با یکدیگر متفاوت هستند اما شکی نیست که ونزوئلا امروزه با ابرتورم دست وپنجه نرم میکند.
در چنین سطوحی از قیمتها، زندگی بسیار سخت است و مردم ونزوئلا چند سالی است که در وضعیت بسیار نامناسبی به سر میبرند. قیمتها در ونزوئلا هرماه تقریباً دو برابر میشوند و این شرایط باعث شده که سیگنالهایی که بازارها در ونزوئلا میدهند کاملاً منحرف شوند.
در اقتصادی که به درستی با الگوی اقتصاد بازار اداره میشود، آنچه اتفاق میافتد این است که شما رادیو را روشن میکنید و سیگنال درستی را از وضعیت بازارها دریافت میکنید. اما زمانی که یک کشور با ابرتورم مواجه است، با گوش کردن به رادیو نمیتوان به هیچ سیگنال درستی رسید و سیگنالها دائماً تغییر میکنند. به عبارت دیگر تحت این شرایط شما نمیتوانید آینده را پیشبینی کنید و فعالیت در بازارها با اختلال مواجه میشود.
کارفرمایان در بخش خصوصی و دولت در شرایط ابرتورم نمیتوانند عملکرد باثباتی در تعیین دستمزد برای نیروی کار خود داشته باشند و فرآیند تولید مختل میشود. از ابتدای سال 2018 در کمتر از دو ماه، دولت ونزوئلا سطح حداقل دستمزد را دو برابر کرد و آن را به 3 /1 میلیون بولیوار (bolivar) رساند که این مبلغ تنها برابر با شش دلار ایالاتمتحده است. این دستمزد در ماه تنها برای خرید دو تخممرغ در روز در ونزوئلا کفایت میکند. یک خانواده در ونزوئلا برای اینکه بتواند یک سبد کالایی اساسی را تهیه کند، به 20 برابر این مبلغ نیاز دارد.
کاهش سریع قدرت خرید در ونزوئلا باعث شیوع مرگهای ناشی از قحطی شده است. همچنین مرگهای زیادی به دلیل اینکه مردم ونزوئلا نمیتوانند از پس هزینههای درمان برآیند هرروزه ثبت میشود. خریدن کالاهای اساسی در ونزوئلا بسیار سخت شده است اما مشکل فقط قیمت کالاهای اساسی نیست. تلاشهای دولت این کشور برای کنترل قیمتها که ناموفق هم بوده است باعث شده که کالاهای اساسی به شدت کمیاب شود.
بحران در ونزوئلا به حدی ریشه دوانیده که امروزه به دنبال غذا گشتن در سطلهای آشغال بسیار رایج است. با توجه به یک مطالعه که اخیراً روی این کشور انجام شده، هر ونزوئلایی به طور میانگین در سال 2017 به اندازه 24 پوند از وزن خود را از دست داد. همچنین قابل توجه است که در سال 2017، 87 درصد از مردم ونزوئلا زیر خط فقر بودند و در چنین شرایطی به زندگی خود ادامه میدهند.
از دیگر شاخصهایی که میتوان با توجه به آن به وضعیت بسیار نامساعد ونزوئلا پی برد شاخص فلاکت در این کشور است. به طوری که ونزوئلا در شاخص فلاکت جهان در بدترین جایگاه قرار دارد. در سال 2017 برای سومین سال پیاپی ونزوئلا در صدر لیست فلاکت قرار گرفت تا به عنوان ناراحتترین و بدبختترین کشور شناخته شود.
برای کسانی که تحت این شرایط در ونزوئلا زندگی میکنند و هر روز و هر ساعت بحران در این کشور را میبینند، چنین شاخصهایی تعجببرانگیز نیست و مردم ونزوئلا انتظاری غیر از این را نیز ندارند.
امروز، ونزوئلا کشوری است که در آشفتگیها و بیثباتیهای اقتصادی غرق شده است و تورم افسارگسیخته در آنجا زندگی روزمره مردم را مختل کرده است. تاکنون 58 مورد ابرتورم در سراسر جهان گزارش شده است. در تعریف ابرتورم آمده است که اگر کشور برای حداقل 30 روز پیاپی تورم بالای 50 درصد داشته باشد، آن کشور با ابرتورم مواجه است. طبق موارد گزارششده در تاریخ کشورها، ونزوئلا پنجاهوهفتمین کشوری بود که در سال 2016 ابرتورم را تجربه کرد (در سال 2017 نیز زیمبابوه پنجاهوهشتمین ابرتورم تاریخ را رقم زد).
تاخت و تاز تورم در ونزوئلا با فروپاشی بولیوار همزمان بود. شروع ابرتورم همیشه به یک صورت است. دلیلی وجود دارد که میان مخارج دولت و درآمدهای آن شکاف عمیقی ایجاد میشود و همین شکاف عمیق ابرتورم را رقم میزند. زیرا دولت به سراغ بانک مرکزی میرود و بانک مرکزی نیز نقدینگی را افزایش میدهد.
به عبارتی مقامات مالی به مقامات پولی مراجعه میکنند و یک تفنگ را روی سر آنها قرار میدهند. سپس مقام پولی دست خود را روی دکمه چاپ پول میگذارد و خواسته مقام مالی را برآورده میکند. در ونزوئلا واضح است که سوسیالیسم قرن بیستویکمی ارزش بولیوار را کاهش داده و آن را به مرحله مرگ رسانده است. انقلابی که هوگو چاوس در اقتصاد ونزوئلا به وجود آورد، باعث شد که دولت این کشور نسبت به مخارج خود کاملاً بیتوجه باشد. همچنین بهکارگیری تعدادی از نسخههایی که سوسیالیستهای کلاسیک برای اقتصاد کشورها میپیچند همچون ملیسازی صنایع و مصادره داراییهای خصوصی باعث شد که ونزوئلا دچار بحران شود. البته این بحران برای سالها خود را نشان نداد زیرا بالا بودن قیمت نفت مانع از آن میشد و ونزوئلا میتوانست با استفاده از درآمدهای نفتی خود به بحران اجازه خودنمایی ندهد. اما زمانی که قیمت نفت افت کرد رفتهرفته بحران سر از خاک برکشید و ونزوئلا را دچار بهت کرد.
از جمله معروفترین ملیسازیهایی که چاوس به آنها دست زد میتوان به موارد زیر اشاره کرد1:
ملیسازی نفت. در سال 2007، دولت چاوس عمده کنترل چهار پروژه نفتی در منطقه کمربند ارینوکو (کمربند نفتی اورینوکو) به ارزش 30 میلیارد دلار را در اختیار گرفت. شرکتهای اکسون موبیل (Exxon Mobil) و کونوکو فیلیپس (ConocoPhillips) در نتیجه این اقدامات چاوس، از ونزوئلا خارج شدند که ونزوئلا نیز مجبور شد غرامتهایی را به آنها بپردازد. همچنین شرکت نفتی توتال فرانسه، شرکت نفتی استاتاویل هیدرو (StatoilHydro) نروژ، در جریان ملیسازیهای نفتی چاوس، بخش عظیمی از فعالیتهای خود در ونزوئلا را تعطیل کردند.
کشاورزی. در سال 2009، چاوس، بخشی از تولیدات برنج را که از سوی شرکت آمریکایی فعال در حوزه غذا با نام کارگیل (Cargill) کنترل میشد، ملیسازی کرد. در سال 2010 نیز، ونزوئلا شرکت فرتینیترو (Fertinitro)، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان کود در جهان را ملیسازی کرد. این ملیسازیها، شرکت آگرویسلنا (Agroislena)، یک شرکت محلی عرضهکننده محصولات کشاورزی را نیز در دام خود انداخت. همچنین گفته میشود که بیش از 200 هزار هکتار از زمینهای تحت مالکیت شرکت بریتانیایی عرضهکننده گوشت با نام وستیفودز (Vestey Foods)، در دوران چاوس تحت مالکیت دولت ونزوئلا درآمد.
صنعت و فولاد. در اکتبر سال 2010، چاوس کنترل فعالیتهای محلی شرکت اوونز ایلینویز (Owens Illinois Inc) را در اختیار گرفت. این شرکت، خود را بزرگترین تولیدکننده جهانی کانتینر توصیف میکرد. در سال 2008 نیز، دولت ونزوئلا بخش تولید سیمان در این کشور را که تحت کنترل شرکت سوئیسی هولکیم (Holcim)، شرکت فرانسوی لافارج (Lafarge) و شرکت مکزیکی سمکس (Cemex) بود، ملیسازی کرد.
همچنین در سال 2009، دولت ونزوئلا دو میلیارد دلار به شرکت آرژانتینی ترنوئیم (Ternium) که در حوزه فولاد فعالیت میکرد، پرداخت کرد و اینگونه، فولاد نیز در ونزوئلا ملیسازی شد.
گزینههای روی میز برای ونزوئلا
عدهای از اقتصاددانان، دلاریزه شدن ونزوئلا را تنها راه گذر این کشور از بحران میدانند. تا جایی که پروفسور هانکه میگوید: «دلاریزه کردن مشکل را حل میکند و داستان پایان مییابد.» هانکه فردی است که به تغییر رژیم پولی در کشورهایی همچون اکوادور و مونتهنگرو کمک کرده است.
هانکه که مواضع افراطی درباره برخی کشورها دارد میگوید هر کسی که امروز در ونزوئلا زنده مانده است میداند که اکنون دلار همه کاره است. همه چیز از دارو تا لوازم صنعتی و مواد خوراکی، همگی برحسب دلار به فروش میرسند و بولیوار دیگر در مقابل دلار حرفی برای گفتن ندارد.
در واقع ونزوئلا ضرورتاً و به طور خودجوش دلاریزه شده است. قدم بعدی این است که دولت این کشور دلار را به عنوان پول رسمی اعلام کند و به بحران پایان دهد. همانطور که اکوادور در سال 2001 این کار را انجام داد.
هانکه تاکید میکند که فرآیند دلاریزاسیون باید بلافاصله از سوی دولت ونزوئلا انجام گیرد و در واقع اولین اقدام این کشور برای گذر از بحران قبل از اینکه به فکر حل باقی مشکلات باشد، دلاریزه کردن اقتصاد است. به تعبیر هانکه، دلاریزاسیون راننده است و مشکلات مربوط به بدهیهای دولت، مسائل مالی و حذف سیاستهای کنترل قیمت باید روی صندلی عقب بنشینند.
این اولویت دادن به دلاریزاسیون از نظر هانکه به این دلیل است که بدون ثبات پول رایج در کشور، دولت هیچ اعتباری نخواهد داشت و بدون اعتبار، هیچ راهی نتیجه نخواهد داد.
هانکه ادامه میدهد که «ممکن است ثبات همه چیز نباشد، اما همهچیز بدون ثبات تبدیل به هیچ چیز میشود.» و «تنها راهی که شما میتوانید در شرایط ابرتورم به ثبات برسید، دلاریزاسیون است.» او همچنین اذعان میکند که «در کشوری همچون ونزوئلا که حاکمیت قانون جایگاه خود را از دست داده است، اصلاح رژیم پولی میتواند قانون را به سیستم حاکمیت بازگرداند.»
با دلاریزه شدن اقتصاد ونزوئلا، دیگر مقام مالی نمیتواند به سراغ مقام پولی یعنی بانک مرکزی برود و تقاضای چاپ هر چه بیشتر پول کند. البته دولت فعلی ونزوئلا چنین شرایطی را نخواهد پذیرفت. به گفته هانکه، دلاریزه کردن، راهحل یکشبه برای گذر ونزوئلا از بحران است و به نظر میرسد که تنها راهحل ممکن باشد.
راهحلهای جایگزین
تا پیش از این، برخی از اقتصاددانان از ایجاد یک هیات پولی (currency board) در ونزوئلا دفاع میکردند. یعنی وضعیتی که بولیوار با یک نرخ ثابت نسبت به دلار که پشتوانه 100درصدی دلاری دارد به حیات خود ادامه دهد. حتی هانکه نیز برای اجرای چنین سیستمی به بعضی از کشورها از جمله ونزوئلا کمک کرده است. در سیستم هیات پولی، مدیریت نرخ ارز و عرضه پول از بانک مرکزی گرفته میشود و به یک مقام پولی دیگر به نام هیات پولی داده میشود و این مقام پولی میتواند تصمیماتی را در مورد ارزش پول ملی یک کشور اتخاذ کند. از جمله تصمیماتی که هیات پولی میتواند اتخاذ کند میتوان به میخکوب نرخ ارز اشاره کرد. به طوری که ارزش پول داخلی یک کشور در نرخ ثابتی با یک پول خارجی که معمولاً دلار است همگام شود.
برخلاف اینکه بانک مرکزی میتواند هر وقت که خواست پول چاپ کند، هیات پولی زمانی اقدام به انتشار پول میکند که بخواهد نرخ ارز را ثابت نگه دارد. البته سیستم هیات پولی ضعفهایی دارد. در سیستم نرخ ارز ثابت هیات پولی به دولت این اجازه را نمیدهد که نرخ بهره را تعیین کند. این بدان معناست که زمانی که تورم داخلی بیشتر از تورم خارجی است (منظور از تورم خارجی، تورم کشوری است که هیات پولی کشور داخلی، پول خود را با توجه به پول آن کشور خارجی بهخصوص در نرخ ثابتی میخکوب کرده است)، پول کشوری که هیات پولی در آن دست به کار است، در این خطر قرار میگیرد که ارزشش بیش از حد برآورد شود که آن را غیرقابل رقابت میکند.
هانکه در سال 1995 به ونزوئلا رفت و به عنوان مشاور رئیسجمهور وقت آن کشور یعنی رافائل کالدرا برای تغییر رژیم پولی ونزوئلا دست به کار شد. کالدرا به این نتیجه رسیده بود که برای اینکه اقتصاد کشورش بتواند درست عمل کند، باید رژیم پولی سالمی داشته باشد و بدین منظور باید سیستم هیات پولی را اجرا کند.
متاسفانه برای ونزوئلا، کالدرا نتوانست به اندازه کافی حمایت سیاسی به دست آورد و طرح خود را در کنگره ونزوئلا به تصویب برساند. امروز با توجه به بیقانونی شایع در ونزوئلا که میراث مدیریت هوگو چاوس است، به نظر میرسد که تنها راه برای ونزوئلا برای گذر از بحران، دلاریزاسیون اقتصادش باشد و روی کار آمدن هیات پولی دیگر جوابگوی بحران نیست. هانکه اذعان میدارد که در این مرحله، سیستم هیات پولی در ونزوئلا جواب نمیدهد زیرا برای اینکه هیات پولی بتواند درست عمل کند، باید حاکمیت قانون وجود داشته باشد اما امروزه در ونزوئلا چنین شرایطی برقرار نیست.
این اقتصاددان توضیح میدهد که مورد ونزوئلا بسیار شبیه به ملتهای پساکمونیستی است که بسیاری از تجارب اولیه هانکه در این ملتها بوده است. او ادامه میدهد که مورد ونزوئلا همچون دیگر کشورهای آمریکای لاتین نیست که از یک رژیم پولی به یک رژیم پولی دیگر برود. بلکه ونزوئلا همانند یک مورد پساکمونیستی است که شما مجبور هستید رادیکالترین اصلاحات را در آن به مرحله اجرا بگذارید تا در نهایت کشور را به ثبات برسانید.
بنابراین از نظر هانکه، دلاریزاسیون تنها راه ونزوئلا برای گذر از بحران است و تمام برنامههای دیگر محکوم به شکست هستند. او مجدداً تاکید میکند که «ونزوئلا باید با دلاریزاسیون شروع کند و اگر این کار را نکند، همه برنامههایش شکست خواهد خورد.»