مناطق فرصت در آمریکا
اهمیت مکان تولد
مکانها اهمیت دارند. احتمال اینکه نوزادی که در 20 درصد پایین درآمدی در دیترویت متولد شده است خود را در بزرگسالی به 20 درصد بالای درآمدی برساند نصف همین احتمال برای یک کودک در سانفرانسیسکو است. یک راهحل برای این موضوع آن است که مردم جابهجا شوند. گاهی اوقات حتی یک جابهجایی کوتاه میتواند تفاوت زیادی ایجاد کند. در آمریکا فرزند یک خانواده کمدرآمد که از یک محله دارای تحرک اجتماعی کمتر از متوسط به محلهای در همان شهرستان با تحرک اجتماعی بالاتر از متوسط کوچ میکند میتواند امیدوار باشد که در طول زندگی 200 هزار دلار بیشتر درآمد کسب خواهد کرد.
مشکل آنجاست که در مقایسه با گذشته آمریکاییها تمایل و امکان کمتری برای جابهجایی دارند. بنابراین سیاستگذاران به درستی تلاش میکنند تا شرایط مناطق عقبافتاده را بهبود بخشند. این تلاش دلیل اصلی برای تشکیل «مناطق فرصت» بود که بخش کمتر مورد توجه قرار گرفته در قانون کاهش مالیات سال 2017 دونالد ترامپ به شمار میرود.
بر اساس این طرح، معافیت مالیاتی بزرگی برای سود محققنشده سرمایهگذاری در مناطق محروم در نظر گرفته میشود تا پول بیشتری برای سرمایهگذاری در آنجا جذب شود.
کشورهای زیادی از جمله آمریکا با این هدف امتیازاتی را به سرمایهگذاران میدهند. هنوز شواهد جامعی برای اثربخشی این اقدام وجود ندارد که خود باعث میشود حوزه بالقوه و میزان سخاوتمندی در آنها بسیار زیاد باشد. گمان میرود میزان منافع محققنشده نزد خانوارها و بنگاههای آمریکایی شش تریلیون دلار باشد. اگر یک سرمایهگذاری در یک منطقه فرصت یک دهه به طول انجامد مالیات سود حاصل از سرمایه در آن صفر خواهد بود. تعداد مناطقی که مشمول این طرح قرار میگیرند بسیار بیشتر از گذشته است. خزانهداری برای 8761 منطقه معادل 12 درصد از مناطق تحت پوشش آمار کشور گواهی صادر کرده است. تخمین زده میشود حدود 35 میلیون آمریکایی در این مناطق ساکن باشند. طرحهای قدیمی شرایط بسیار زیاد و سنگینی داشتند اما طرح جدید عمداً شرایط زیادی ندارد. بر این اساس منطقه باید تا جایی که میتواند سرمایه جذب کند و کاری به هیچ چیز نداشته باشد.
به نظر میرسد اولین مرحله این طرح موثر باشد. بانکها، بنگاههای سهام خصوصی و سازندگان ساختمانی در حال تشکیل صندوقهایی هستند تا بتوانند سرمایه را جذب کنند. برآورد میشود که در 9 ماه اول امسال فروش سایتهای ساختوساز در مناطق تا 80 درصد بالا رفته است. سوال اصلی این است: این وضعیت تا چه اندازه به جوامع محروم کمک میکند؟
دو دلیل برای نگرانی وجود دارد. اول، اگرچه مناطق فرصت باید معیار درآمدی لازم برای شمول در طرح را داشته باشند این بدان معنا نیست که چنین مناطقی واقعاً مناطق نیازمند هستند. تحلیل اندیشکده موسسه بروکلین نشان میدهد در میان آمارهای مناطق مشمول طرح آنهایی که انتخاب شدهاند به احتمال زیاد از آنهایی که از چشم دور ماندهاند سالمترند. بدون تردید خلأهای قانونی وجود دارند. دانشجویان معمولاً درآمد بالایی ندارند اما این بدان معنا نیست که باید مناطق نزدیک دانشگاههای استنفورد و هاروارد به عنوان مناطق فرصت معرفی شوند.
به سادگی میتوان تصور کرد چگونه سرمایه به سمت پروژهها و مکانهایی سرازیر میشود که بازارها قبلاً به آنها خدمترسانی کردهاند.
دوم، این برنامه در مورد اصول توسعه اقتصادی درازمدت یعنی وضعیت زیرساختارهای محلی، ارتباط بین بخش تجارت و دانشگاهها و وجود کارگران ماهر حرفی برای گفتن ندارد. آمازون به تازگی اهمیت این عوامل را به عموم نشان داد. انتخاب نیویورک و حومه واشنگتن برای دو دفتر جدید این شرکت نشان میدهد چقدر برای مکانهای جدید سخت است که با مکانهای قدیمی و باثبات رقابت کنند.
نظریه مناطق فرصت دیدگاه بدی نیست. تمایل به تسهیل فرآیندهای تایید سرمایهگذاری امری منطقی جلوه میکند و هنوز برای بهبود اوضاع دیر نشده است. یک امر بدیهی آن است که باید صندوقهای سرمایهگذاری در مناطق فرصت را ملزم به افشا کرد به گونهای که آنها نهتنها کل داراییها بلکه مکان و نوع آنها را گزارش کنند. آزمون بزرگ آن است که این طرح نقدینگی را به مناطق عقبافتاده بکشاند. خطر در آن است که این طرح به راه فراری بزرگ تبدیل شود و فقط برای افراد و مناطقی سودمند باشد که واقعاً به کمک نیاز ندارند.