شهرهای ابرستاره
جذب مشاغل پردرآمد
آمازون در نهایت همه را مایوس کرد. این غول تجارت الکترونیکی یکسال قبل اعلام کرد مقر اصلی دومی را افتتاح خواهد کرد و از شهرهای علاقهمند به جذب 50 هزار شغل جدید و پنج میلیارد دلار سرمایهگذاری خواست پیشنهادهای خود را ارائه دهند. این اقدام میتوانست تحولی در توسعه شهری ایجاد کند و تمرکز بنگاههای اصلی فناوری در چند مکان مطلوب را از میان بردارد. اما این اتفاق روی نداد. اگرچه دولتهای محلی تلاش کردند با ارائه انگیزشهای مختلف دل این شرکت را به دست آورند هیچ شهری موفق نشد در رقابت میزبانی مقر اصلی آن برنده شود. آمازون در 13 نوامبر اطلاع داد که چند دفتر را در شهر نیویورک و آرلینگتون در حومه واشنگتن افتتاح میکند.
تصمیم برای استقرار دهها هزار شغل پردرآمد در دو کلانشهر ثروتمند آمریکا نمونه بارزی از یک روند بزرگتر است. نمونه دیگر چند روز قبل از آن اتفاق افتاد زمانی که والاستریت ژورنال گزارش داد گوگل قصد دارد افراد زیادی را در نیویورک استخدام کند. سیاستمدارانی که علاقهمندند مکانهایی غیر از شهرهای ابرستاره نیز توسعه یابند شاهد اختلال در اقدامات خود بودند.
زمانی شهرهای کوچک خود را به شهرهای بزرگ رساندند. طبق مطالعه اخیر الیزا جیانون از دانشگاه شیکاگو از سال 1940 تا سال 1980 شکاف دستمزدی بین شهرهای فقیر و ثروتمند در محدوده 4 /1 درصد در سال بسته شد. سپس این همگرایی متوقف شد. تفاوت بازدهی تحصیلات عامل اصلی در واگرایی ثروت شهرهای مختلف به شمار میرود. به گفته خانم جیانون همگرایی شغلی برای همه کارگران در سال 1980 متوقف نشد بلکه فقط کارگرانی را تحت تاثیر قرار داد که مدارک دانشگاهی داشتند. دلیل این امر آن است که کارگران تحصیلکرده در مکانهایی که تعداد زیادی از آنها وجود دارند بهترین عملکرد را از خودشان نشان میدهند. بیشترین افزایش تعداد کارگران دارای مدرک دانشگاهی در شهرهایی اتفاق افتاد که از قبل جمعیت تحصیلکنندگان آن زیاد بود.
این تجمیع و خوشهبندی باعث شد درآمدها در مناطق مختلف با یکدیگر فاصله زیادی پیدا کنند. مقررات محدودکننده ساختوساز در مناطق رو به رشد به نابرابری منطقهای دامن زد. رقابت برای زندگی مجلل به نفع افراد پردرآمد خاتمه یافت و در نهایت کمدرآمدها از شهرهای ابرستاره بیرون رانده شدند.
ابرشهرها وسایل انتقال دانش هستند. پژوهشگران دانشگاه هاروارد چنین استدلال میکنند که دستمزد بالا در شهرها صرفاً محصول طبقهبندی افراد تحصیلکرده و غیرتحصیلکرده در مکانهای مختلف نیست بلکه شهرها فرآیند یادگیری را تسهیل و بهرهوری کارآفرینان را تقویت میکنند. وقتی عامل گرانی مسکن به میان آید برخی کارفرمایان و کارگران بازی را به دیگران میبازند. اقتصاد در کل متضرر میشود. پژوهش اخیر محققان دانشگاههای شیکاگو و کالیفرنیا نشان میدهند که قوانین سادهتر در زمینه منطقه روی شهرهای ثروتمند میتواند رشد تولید ناخالص داخلی را یکسوم بالا برد.
جذابیتهای دیگری نیز هستند که توجه گوگل و آمازون را جلب میکنند. منافع غولهای فناوری با منافع شرکتهای کوچک نوپا متفاوت هستند. دلیلی ندارد رهبران بزرگ فناوری عاشق مکانهایی باشند که کارآفرینی و انتقال دانش را تشویق میکنند. آنها میتوانند با خرید نوآوریهای رقبا به آن دسترسی پیدا کنند و ترجیح میدهند فناوری انحصاریشان همچنان انحصاری بماند. شاید آمازون میخواهد مراکز اصلی شماره 2 و 3 خود را با اکوسیستم فناوری محلی درگیر سازد اما به احتمال بیشتر این شرکت منافع دیگری را در نظر میگیرد.
به عنوان مثال میتوان به دسترسی به نیروی کار اشاره کرد. آمازون قابلیت جذب استعدادهای کلاس جهانی در نیویورک و واشنگتن را به عنوان مزیتهای این دو شهر برمیشمارد. این دو شهر بیش از هر کلانشهر دیگر در آمریکا کارگران دانشی را بهکار میگیرند. بازارهای کار بزرگ کیفیت انطباق کارگران دارای مهارتهای کمیاب با بنگاههایی را که به آنها نیاز دارند بالا میبرند و هزینه اختلالات اقتصادی را پایین میآورند.
کارگری که اخراج میشود در شهری که هزاران کارفرما دارد سادهتر میتواند شغل پیدا کند تا در شهری که تعداد کارفرمایان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکند. احتمالاً آمازون میتواند در هر جایی که باشد متقاضیان را جذب کند اما پیدا کردن برخی کارگران خاص در خارج از شهرهای ابرستاره دشوار است.
فقط در این شهرها خانوارهایی که زن و شوهر درآمد بالایی دارند میتوانند مطمئن باشند دامنه وسیعی از مشاغل لوکس در انتظار آنهاست. استقرار دفاتر در چنین مکانهایی تنها راه مطمئن برای آمازون برای ماهیگیری از استخری از کارگران برتر خواهد بود. علاوه بر این، خانوارهایی که در آن هر دو نفر مشاغل پردرآمد دارند قادرند از عهده هزینه مسکن برآیند. دیگر مکانها برای این افراد و بنگاههایی که آنها را استخدام میکنند جایگزین خوبی نخواهد بود.
همچنین نیویورک و واشنگتن به مشتریان مهم نزدیکترند. آمازون و گوگل شبیه کسبوکارهایی هستند که با مشتری روبهرو میشوند اما گسترش خدمات رایانشابری آنها را همواره در زنجیره عرضه خدمات تجاری حفظ میکند. ارتباط نزدیک بین زنجیرههای مختلف عرضه در دوران انقلاب صنعتی به رشد شهرها کمک کرد. هزینه بالای نقل و انتقال کالاهای پرحجم باعث شد تولیدکنندگان به صورت خوشهای متمرکز شوند. ساخت و نگهداری محصولات در فضای ابری برای شرکتهای چندملیتی (و دولت آمریکا) ممکن است بنگاههای فناوری را وادار سازد تا از نزدیک با شرکای تجاری کار کنند.
این موضوع نیز جای بحث دارد. رشد بهرهوری در دهههای اخیر در سراسر جهان ثروتمند ضعیف بود. پژوهشگران اندیشکده سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) دلیل آن را سرایت کاهش فعالیتهای تقویتکننده بهرهوری از بنگاههای برتر به سایر حوزههای اقتصاد میدانند. تا زمانی که تحقق مزایای فناوریهای جدید به همکاری نزدیک با بنگاههای پیشرو فناوری وابسته باشد این وضعیت تغییر نخواهد کرد. درآمد حاصل از ساخت فناوریهای هوش مصنوعی برای یک شرکت چندملیتی مستقر در نیویورک آنقدر زیاد است که آمازون یا گوگل را تشویق کند دفتر اصلی خود را در آن شهر برپا سازد.
اما اگر مشتری آنها یک بانک محلی در یک شهر کوچک ایالت کانزاس باشد توجیهی برای آن نیست.
بنابراین شهرهای کوچک مزیتی نخواهند داشت اما همکاری میتواند زمین بازی را هم مسطح سازد. شهرها میتوانند به طور جمعی تصمیم بگیرند از تلاش برای جذب شرکتهای بزرگ با استفاده از پول مالیاتدهندگان دست بردارند و بهجای آن پولها را برای اقداماتی مانند ساخت زیرساختارها یا تحصیل که بهرهوری عمومی را بالا میبرند هزینه کنند. لازم است راهبردهای آزموننشده توسعه آزمایش شوند.
شهرها میتوانند با همکاری یکدیگر برنامههای آزمایشی را به اجرا و بهترین عملکردها را به اشتراک گذارند. در اینصورت اگر کارگران بااستعداد و ترقیخواه از زندگی در شهرهای ابرستاره خسته شوند شهرهای کوچک میتوانند بر روی آنها حساب باز کنند.