مزد ترس
چه مخاطراتی بازارهای مالی کشور را احاطه کرده است؟
جان میلتون، نویسنده و شاعر قرن هفدهم بریتانیایی، نقلقول معروفی دارد که میگوید: «جایی که امید نباشد، ترسی باقی نمیماند.» این جمله شاید حال و روز فعلی بسیاری از سرمایهگذاران در بازارهای مالی ما باشد. سرمایهگذارانی که بارها پس از ریزش سنگین بورس در سال 99 به امید وعدههای واهی و گفتاردرمانی مقامات چندینبار به بازار سرمایه اعتماد کردند اما هربار دست خالی و با ضرری بیشتر گرفتار بیاعتمادی شدند و حالا همانند افرادی که چیزی برای از دست دادن ندارند، استراتژی بنشین و نظاره کن را در پیش گرفتهاند تا شاید بخشی از پول ازدسترفته آنها بازگردد. برخی دیگر نیز بیمحابا در قرمزهای بازار خرید میکنند تا شاید بازگشت بازار برخی از ضررهای قبلی آنها را جبران کند. اما در بازاری که ریسکهای خارجی به یکی از متغیرهای همیشگی آن تبدیل شده، شاید افراد ترسو نسبت به افراد ریسکپذیر موفقتر بوده و مزد ترس خود را بازدهی بالاتر بگیرند.
بهطور معمول ریسکگریزی در بسیاری از اوقات موجب میشود تا افراد برخی از فرصتها را از دست داده و در نهایت از موفقیت بازبمانند. از سوی دیگر پرریسک عمل کردن در بازارها نیز گاهی زیانهای سنگینی برای سرمایهگذاران به همراه دارد. انجام معاملات با سنجش ریسک شاید بهترین عملکرد را برای سرمایهگذاران به همراه داشته باشد. از آنجا که ریسک در معنای وسیع از نااطمینانی حاصل میشود، شناخت هرچه بیشتر آن میتواند تهدیدها را به فرصت تبدیل کند.
ریسک چیست؟
در بازارهای مالی به احتمال اختلاف میان بازده مورد انتظار و بازده واقعی ریسک گفته میشود. این انحراف بازده میتواند مثبت یا منفی باشد، در نتیجه هر چقدر یک سرمایهگذاری از موفقیت فاصله بیشتری داشته باشد، ریسک آن را بیشتر میکند. بهطور کلی سرمایهگذاران به دنبال یک سرمایهگذاری با ریسک کمتر و بازدهی بالاتر هستند، در واقع نسبت ریسک به سود معیاری است که فرد برای ورود به یک سرمایهگذاری ابتدا آن را میسنجد. بهطور کلی میتوان افراد را از نظر میزان ریسکپذیری به سه دسته ریسکپذیر، ریسکگریز و خنثی تقسیم کرد. ریسکپذیران آن دسته از افراد هستند که به خاطر به دست آوردن سود بیشتر، ریسک بالا را میپذیرند، نمونه آنها سرمایهگذاران در بازار رمزارز، سهام بازار پایه یا صندوقهای اهرمی است. در آن سوی طیف افرادی محافظهکار هستند که ترجیح بازده کمتر و ثابت دارند، این افراد ریسکگریزند و در بازار کشور بیشتر در بانک و صندوقهای با درآمد ثابت سرمایهگذاری میکنند. افراد خنثی هم حد واسط دو دسته قبلی هستند.
انواع ریسک در بازارهای مالی
بهطور کلی دو نوع ریسک را میتوان در بازار سرمایه دستهبندی کرد. ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک.
ریسک سیستماتیک: این نوع ریسک مربوط به کل بازار بوده و سرمایهگذار نقشی در کنترل آن ندارد و غیرقابل حذف است. به عنوان مثال ریسکهایی که از سمت قانونگذار بر بازار اعمال میشود یک نمونه از ریسک سیستماتیک در بازار سرمایه ایران بهشمار میرود. مصداقهای آن هم در بازار به وفور یافت میشود. تصمیمات خلقالساعه و دستورالعملهای شبانه در مورد معاملات بازار، جدال شورای رقابت و سازمان بورس و وزارت اقتصاد بر سر عرضه خودرو در بورس کالا که در مدت اخیر بازار را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد، نمونه بارزی از قیمتگذاری دستوری بود. علاوه بر این تعیین نرخهای دستوری برای گاز و خوراک صنایع، افزایش نرخ انرژی و قطع برق و گاز صنایع نیز از دیگر تاثیرات مستقیمی است که تصمیمات سیاستگذار بر بازار سرمایه گذاشته است. قضیه نرخ خوراک پتروشیمی و نامه اردیبهشتماه نیز از دیگر مصادیق ریسکهای سیستماتیک به حساب میآیند. البته همه اینها مربوط به خود بازار سهام بودهاند این در حالی است که ابهام در سیاستهای خارجی که باعث کاهش صادرات شرکتهای صادراتی شده و قیمت دلار را تحت تاثیر قرار داده نیز یکی دیگر از مصادیق این نوع ریسک است. از آنجا که بخش قابل توجهی از صنایع بورسی ما صادراتمحور هستند و قیمتگذاری دستوری، تفاوت دلار نیما با دلار بازار آزاد و دخالتهایی باعث افزایش بهای تمامشده محصولات برای شرکتهای صادراتی و در نتیجه کاهش توان رقابتی آنها میشود وضعیت این شرکتها را با خطرات جدی مواجه میکند. به مخاطره افتادن وضعیت شرکتها، سهامداران را نیز با ترس مواجه کرده و سردرگم میکند.
وضعیت بازارهای موازی نیز همواره یکی از ریسکهای بازار سرمایه است. زمانی که این بازارها رونق دارند با توجه به اینکه ریسکهای سیستماتیک کمتری نسبت به بورس متوجه آنهاست شاهد خروج سرمایه از بورس و ورود به این بازارها میشویم. در دوران رکود مخصوصاً در بازار دلار نیز، سرمایهگذاران کمتری به بورس ورود میکنند. شرکتهایی که فروش آنها بسیار پرنوسان است، یا مانع مالی آنها در حد گستردهای از محل دریافت وام تامین شده است، یا رشد بسیار سریعی داشتهاند، یا نسبتهای جاری پایینی دارند و همچنین شرکتهای کوچک بیش از دیگران از ریسک سیستماتیک تاثیر میپذیرند.
ریسک غیرسیستماتیک: این ریسک مرتبط با یک سهم یا یک صنعت خاص است و میتوان آن را کاهش داد یا بهطور کلی حذف کرد. به عنوان مثال زمانی که شرکتی بر اثر یک تصمیم اشتباه یا ضعف مدیریتی با چالش مواجه شده و تولیدش کم شده یا قیمت سهامش سقوط میکند، سرمایهگذار میتواند با بررسی بیشتر نسبت به ضعفهای شرکت آگاهی پیدا کرده و از سرمایهگذاری روی سهام آن اجتناب کند.
اگر بخواهیم کلیت ریسکهای موجود در بازار سرمایه را دستهبندی کنیم شاید مهمترین آنها که در طول چند سال اخیر گریبانگیر بازار بوده به شرح زیر باشند:
ریسک نرخ سود: فرض کنید در بازاری هستید که فقط دو انتخاب برای سرمایهگذاری دارید، خرید سهامی با سود مورد انتظار ۳۰ درصد یا خرید اوراق مشارکت با سود ثابت ۲۰ درصد. فردی که ریسکپذیرتر است بالطبع انتخابش سهام خواهد بود. اما اگر بانک به یکباره تصمیم بگیرد نرخ سود را به 30 درصد افزایش دهد، در این حالت سرمایهگذاری روی اوراق مشارکت بدون تحمل ریسک بازدهی یکسانی با سهام خواهد داشت. در چنین حالتی کلیت معاملات بازار تحت تاثیر قرار میگیرد. این ریسک مربوط به زمانی است که تغییر در نرخ سود باعث دگرگونی ارزش یک سرمایهگذاری شود، این نوع ریسک معمولاً روی اوراق مشارکت و اوراق بدهی بیشتر اثر میگذارد.
ریسک تورم: تورم به آفت سرمایهگذاری ایران تبدیل شده است. در اقتصادی که نرخ تورم آن ارقام 40 و 50درصدی را به چشم دیده، هرگونه سرمایهگذاری با بازدهی کمتر از این ارقام در واقع بازدهی واقعی منفی را برای سرمایهگذار به همراه دارد. در چنین شرایطی نرخ سود بانکی 25 درصد هم، از ابتدا محتوم به شکست است و سرمایهگذاران ریسکپذیرتر اوراق با درآمد ثابت و بانکی که شاهد افت ارزش سرمایه خود هستند، به سمت سرمایهگذاریهای پرریسکتر خواهند رفت. در این میان افرادی که ریسکپذیری بسیار بالایی دارند بهکلی استراتژی «یا هیچ یا همه» را اختیار خواهند کرد و ممکن است تمام تخممرغهای خود را در یک سبد پرریسک قرار دهند. بهطور کلی این نوع ریسک که تمامی اوراق بهادار را تحت تاثیر قرار میدهد، قدرت خرید افراد را هدف قرار میدهد. این نوع ریسک با ریسک نوسان نرخ سود مرتبط است، برای اینکه نرخ سود معمولاً در اثر افزایش تورم افزایش مییابد. علت این است که قرضدهندگان بهمنظور جبران ضرر ناشی از قدرت خرید، سعی میکنند نرخ بهره را افزایش دهند.
ریسک نرخ ارز: اگر شرکتی که سهام آن را خریداری کردهاید، عمده مواد مصرفی خود را از خارج از کشور تهیه میکند، زمانی که قیمت ارز افزایش پیدا میکند باید بهای بیشتری برای تهیه مواد اولیه بپردازد و در نتیجه هزینههای شرکت زیاد میشود و بهتبع آن ارزش سهام شرکت پایین میآید. از آنجا که بخش عمدهای از شرکتهای بورسی کشور هزینه و درآمد دلاری دارند، نوسانات نرخ ارز یکی از مهمترین ریسکهای احاطهکننده بازار سهام ایران محسوب میشود.
ریسک تجاری: در این نوع ریسک، این موضوع مورد بررسی قرار میگیرد که آیا شرکت قادر به فروش محصولات و تامین هزینههای عملیاتی خود هست یا خیر؟ به عبارتی، ریسک تجاری، تمامی هزینههای یک کسبوکار برای عملیاتی ماندن را در نظر میگیرد. این هزینهها شامل حقوق، هزینه تولید، اجاره تسهیلات، دفتر و هزینههای اداری میشود. سطح ریسک تجاری یک شرکت تحت تاثیر عواملی مانند هزینه کالاها، حاشیه سود، رقابت و سطح کلی تقاضا برای محصولات یا خدماتی است که میفروشد. تصور کنید سهام یک شرکت خودروسازی داخلی را خریداری کردهاید و پس از مدتی دولت تعرفه واردات خودروهای خارجی را کاهش دهد. در این صورت رقابت برای خودروسازان داخلی سختتر شده و احتمالاً کاهش فروش محصولات آنها باعث کاهش سودآوری این شرکتها نیز خواهد شد.
ریسک نقدشوندگی: نقدشوندگی یکی از مهمترین ویژگیهای یک دارایی خوب است. به عنوان مثال بازار سهام معمولاً یکی از راحتترین بازارها برای تبدیل دارایی به ریال است. اما از آنجا که در بورس کشور ما با محدودیت دامنه نوسان مواجهیم، صفهای فروش سنگین نقدشوندگی آسان سهام را نیز دچار چالش کرده است. بهطور کلی اگر بعد از سرمایهگذاری بخواهید به هر دلیلی دارایی خود را به پول نقد تبدیل کنید، اما خریدار مناسبی برای دارایی شما وجود نداشته باشد، سرمایهگذاری شما با ریسک نقدشوندگی همراه است.
ریسک سیاسی: عدم ثبات در اوضاع سیاسی که به مسائل اقتصادی یک کشور آسیب بزند، بهطور مستقیم بر عملکرد بنگاههای اقتصادی فعال در آن کشور تاثیر میگذارد. هر اندازه بیثباتی سیاسی و اقتصادی افزایش یابد، عملکرد بنگاههای اقتصادی بیشتر با مشکل روبهرو میشود. به این ریسک، ریسک سیاسی یا اصطلاحاً ریسک کشور نیز میگویند. ریسک سیاسی نوعی از ریسک مالی به حساب میآید که در آن، دولت یک کشور بهصورت ناگهانی سیاستهای خود را تغییر دهد. این ریسک عامل بزرگی است که باعث کاهش سرمایهگذاری خارجی در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم میشود.
ریسکهای فعلی بازار سرمایه کشور
در حال حاضر بازار سرمایه با ریسکهای متعددی دستبهگریبان است. بیاعتمادی سرمایهگذاران برای ورود پول خود به این بازار متاثر از تصمیمات مبهم سیاستگذار در این بازار است که مصداق بارز آن ماجرای افزایش ۴۰درصدی نرخ خوراک شرکتهای پتروشیمی بود. عواملی مانند نرخ خوراک، هزینه سوخت، عرضه خودرو در بورس کالا و نرخ دلار جزو حیاتیترین پارامترهای اثرگذار بر روند سودسازی شرکتهای بورسی هستند که هماکنون برای بازار سرمایه تهدید جدی محسوب میشوند، به همین دلیل است که تحلیلگران معتقدند سیاستهای بهکار گرفتهشده از سوی دولت در این حوزهها به ضرر بازار سهام بوده و موجب کاهش چشمگیر روند سودسازی شرکتها شده است.
رفتار کنترلگرانه سیاستگذار در حوزه ارز در بازار آزاد توسط بازارساز نیز به وضوح نشان میدهد بازار سرمایه تا چه میزان تحت تاثیر ریسکهای متعدد سمتوسوی کاهشی به خود گرفته است. سرکوب نرخ ارز در بازار آزاد سبب کمفروغ شدن شعله انتظارات تورمی شده، به همین دلیل در حالی که انتظارات تورمی به همسویی بازار سهام با سایر بازارهای دارایی منجر میشود، سرکوب نرخ ارز و سیاستهای دستوری از جمله مسائلی است که سبب شده بورس تهران نیز نتواند در مسیر صعودی گام بردارد. از آنجا که اقتصاد کشور به دلار گره زده شده و قیمتها همبستگی شدیدی با این اسکناس پیدا کردهاند، بازار سرمایه نیز از نوسانات ارزی تاثیر میپذیرد، چراکه شرکتهای بازار سهام کامودیتیمحور بوده و نرخ محصولات آنها از قیمت دلار تاثیر میپذیرد.
ناپایداری در تجمیع اخبار مثبت در زمینه مناسبات خارجی کشور و مسائلی پیرامون آزادسازی بخشی از منابع بلوکهشده ارزی نیز در حال حاضر به یکی از ابهامات بازار تبدیل شده که ردپای آن بر این بازار مشهود است. یکی از حوزههای موثر بر سودآوری حدود دوسوم از شرکتهای بورس تهران (به لحاظ ارزش بازار) که هماکنون تحت الشعاع قرار گرفته است تحولات قیمت جهانی کالا و مواد خام موسوم به کامودیتی است. شواهد تاریخی نشان میدهد که همبستگی معکوس و معناداری بین ارزش جهانی دلار و قیمت کامودیتیها برقرار است. در حال حاضر نیز که قیمتهای جهانی در روند نزولی گام برداشتهاند این موضوع صنایع دلاری را تحت تاثیر منفی قرار میدهد.