مواجهه صحیح
چرا اپلیکیشنهای موبایلی برای آینده همه مهماند؟
همین روزها بیست و پنجمین سالگرد ورود تلفن همراه به ایران را پشت سر گذاشتیم. تا سالها بعد از ورود این محصول جادویی، کاربردهای آن عمدتاً به تماس تلفنی و پیامک محدود میشد و سایر کاربردهای آن چندان همهگیر نشده بود.
همین روزها بیست و پنجمین سالگرد ورود تلفن همراه به ایران را پشت سر گذاشتیم. تا سالها بعد از ورود این محصول جادویی، کاربردهای آن عمدتاً به تماس تلفنی و پیامک محدود میشد و سایر کاربردهای آن چندان همهگیر نشده بود.
تلفن همراه همان تلفنی بود که همراه شده بود ولی هنوز به یار غار و مونس هر لحظه (که مطابق آمارها بهطور متوسط کمتر از هر 20 دقیقه به سراغش میرویم و احوالش را میپرسیم) تبدیل نشده بود. تلفن همراهمان بود ولی نه مانند امروز که مصاحب اصلی مهمانی و جلسات است و کوچک و بزرگ هم نمیشناسد. چرا؟ چون موبایلها هنوز خنگ بودند و خبر چندانی از موبایلهای هوشمند نبود!
10 سال پیش، هنگامی که طرحی را برای بومیسازی سیستم عامل جدید اندروید برای یکی از صندوقهای پیشرو در سرمایهگذاری بر فناوری نو ارائه میکردیم باید در مورد چیستی «موبایل هوشمند» و تفاوت آن با موبایلهای سنتی توضیح میدادیم. شاید هیچکدام از ما ارائهدهندگان نیز تصور نمیکردیم که موبایلهای هوشمند تا این حد و با این سرعت، زندگی و کسبوکارها را تحت تاثیر قرار بدهد و علاوه بر تاثیر اجتماعی عمیق و تغییر در سبک زندگی انسانها، منشأ اثرات اقتصادی زیاد شود: مشاغل و کسبوکارهای پولساز جدید خلق کند، مشاغل و صنایع سنتی را متحول کند و بسیاری دیگر از مشاغل و کسبوکارهارا در معرض حذف یا تغییر جدی قرار دهد.
گزارشهای راهگشا
امروز، با سختگیرانهترین تخمین، بیش از 50 میلیون موبایل هوشمند و تبلت در ایران فعال هستند که قریب به 90 درصد آنها از سیستم عاملی بر پایه اندروید استفاده میکنند. اگر بخواهیم همین گروه را ملاک تحلیل خود قرار دهیم بعضی از آمارهای کلیدی (بر اساس گزارش کافهبازار از رشد اپلیکیشنهای موبایلی ایران در سال 1397) میتواند راهگشا باشد:
بهطور متوسط روی هر دستگاه اندرویدی 62 برنامه نصب شده است.
تنها در ایران 22 هزار شرکت، تیم یا فرد مستقل مشغول توسعه برنامههای موبایلی هستند که درآمد خالصشان در سال 97 به 258 میلیارد تومان رسیده است و این رقم تنها درآمد مستقیم حاصل از فروش یا تبلیغات بر اساس این برنامههاست، این در حالی است که درآمد کسبوکار مبتنی بر تنها یکی از این برنامهها (مثلاً یک پلتفورم حملونقل درونشهری) میتواند بیشتر از کل رقم مزبور باشد.
درآمد توسعهدهندگان ایرانی برنامههای موبایلی نسبت به سال قبل 89 درصد بیشتر شده است. شایان ذکر است که 28 درصد تعداد توسعهدهندگان و 72 درصد کل درآمد حاصل متعلق به تهران است.
همین چند واقعیت آماری مختصر به وضوح نشان میدهد که توسعه برنامههای موبایلی رفتهرفته به صنعتی قابل توجه با پتانسیل خلق ثروت و ایجاد اشتغال و شاخههای متنوع (نظیر بازیهای موبایلی، شبکههای اجتماعی و پیامرسانها، ورزش و تندرستی و...) تبدیل شده است و نیازمند توجه و سیاستگذاری صحیح برای رشد و توسعه است. به عنوان مثال بر این باوریم که شاخهای نظیر بازیهای موبایلی پتانسیل خوبی برای رشد و حتی صادرات دارد و جالب است بدانیم که یک بازی ایرانی در سال گذشته به رکورد سه میلیون نصب فعال رسیده است.
اثر تبلیغات
اما همانطور که در بالا هم اشاره شد اگر اهمیت اپلیکیشنهای موبایلی را به درآمد مستقیم حاصل از فروش یا تبلیغات روی آنها محدود ببینیم و به تحولی که این برنامهها در صنایع مالی و بانکی، حملونقل، سفر و گردشگری، خردهفروشی و حتی صنایع آموزشی و فرهنگی ایجاد میکنند توجه نکنیم دچار خطای فاحشی شدهایم.
در صنعت بانکداری، برنامههای موبایلی سهم مهم و رو به رشدی از تراکنشهای مالی، به ویژه پرداختهای خرد را در اختیار میگیرند و پیشبینی میشود به کانال ارتباطی اصلی با مشتریان تبدیل شوند. در صنعت حملونقل، حملونقل شهری را به کلی متحول کرده و میکنند (چه بادود و چه بیدود!) و در راه به دست آوردن سهمی از حملونقل برونشهری و باری نیز هستند.
در گردشگری و سفر، بازیگر اصلی شکلدهی به ذائقه مشتریان هستند و به واسطه این مزیت، به دنبال ایفای بخش مهمی از کارکردهای آژانسهای سنتی و اشغال بازار آنها هستند.
در خردهفروشی، فروشگاههای دیجیتال، سرمایهگذاری در فروشگاهها و مالهای بتنی و شیشهای را بسیار پرخطر کردهاند. همین الگو را میتوان به راحتی در اغلب صنایع به ویژه صنایع خدماتی دنبال کرد.
در غالب این موارد، برنامههای موبایلی تنها نقش بستر و پلتفورمی برای مرتبط کردن عرضهکنندگان، مشتریان و سایر بازیگران صنعت را برعهده دارند ولی از قبل قرار گرفتن بر سر چندراهه تبادلات و تعاملات، منفعت اصلی صنعت را کسب میکنند و بعضاً به چنان قدرت چانهزنی بالایی دست
مییابند که تعیینکننده اصلی روابط و ضوابط صنعت میشوند و گونهای جدید از اقتصاد را میسازند که به اقتصاد پلتفورمی معروف است.
راهکار
برای مواجهه صحیح با این تغییرات شدید و تا حدی غیرقابل پیشبینی، همه بازیگران، اعم از مدیران صنایع، سرمایهگذاران، سیاستگذاران و مدیران دولتی و حتی پژوهشگران و معلمان، نیازمند تغییر در نحوه تفکر، تعامل و اقدامات خود هستند. مدیران صنایعی که هوشیارتر بودهاند به استقبال این تغییرات رفتهاند و انواع تکنیکهای «نوآوری باز» نظیر شتابدهندهها و سرمایهگذاریهای ریسکپذیر سازمانی را برای تعامل با تیمها و شرکتهای نوآفرین بهکار گرفتهاند. آنها به خوبی میدانند که اگر اندکی غفلت کنند به زودی سهم عمده کیک ارزشافزوده صنعتشان را در دست تازهواردها خواهند دید. سرمایهگذاران هوشمند با جسارت و دقت سرمایهگذاری بر شرکتهای نوآفرین را از طرق مناسب دنبال میکنند.
اما پیچیدگی کار سیاستگذاران کمتر از بقیه نیست. آنها با پدیدههایی مواجهاند که مشابه آن کمتر قبلاً تجربه شده و حتی مانند موارد دیگر امکان مراجعه به تجربیات خارجی وجود ندارد (آنها هم همزمان با همین مساله دست به گریبانند).
از یک طرف دعوت به دست کشیدن و تماشا میشوند و همزمان از چند جهت دعوت به مداخله (اعم از مقرراتگذاری و تنظیمگری تا حمایت). اما نه پارادایمهای سنتی سیاستگذاری در این مورد پاسخگو هستند و نه ابزارهای سنتی در اختیارشان کارآمد.
در این محیط جدید که سرعت تغییرات بسیار بالاست نه میتوان به بهانه رعایت مقررات و آییننامهها، راه بر توسعه شرکتهای نوآفرین بست و نه میتوان خسارات احتمالی بیعملی و تماشاگر بودن را تحمل کرد.
به نظر میرسد که بهرهگیری از پارادایم حکمرانی شبکهای، تعامل نزدیک با همه بازیگران و یادگیری مداوم سیاستگذاران و سایر بازیگران در طول فرآیند توسعه، تنها راهحل متصور است.
به عبارت دیگر، در اقیانوس پرتلاطم پیشرو که ناچاریم از آن بگذریم، چارهای جز همکاری منسجم، تعامل مداوم و یادگیری و بهبود مستمر نداریم.
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر برکنم