دنیای جذاب و رشد ساز
مهدی محمدی از زوایای پیدا و پنهان صنعت اپلیکیشن در اقتصاد ایران میگوید
صنعت اپلیکیشن در میان توسعهدهندگان برنامههای موبایلی در سالهای اخیر با رشد قابل توجهی در ایران مواجه شده بهطوری که به یکی از ابزارهای کاربردی در زندگی روزانه عموم مردم جامعهمان تبدیل شده است.
صنعت اپلیکیشن در میان توسعهدهندگان برنامههای موبایلی در سالهای اخیر با رشد قابل توجهی در ایران مواجه شده بهطوری که به یکی از ابزارهای کاربردی در زندگی روزانه عموم مردم جامعهمان تبدیل شده است. با توجه به اثرگذاری که رشد این صنعت و بهطور کلی حوزه استارتآپها بر تمرکززدایی، اشتغال، آموزش به ویژه برای کودکان، دادههای کاربردی برای تحقیقات، توسعه تبلیغات، افزایش درآمد، رشد سرمایهگذاری، فرهنگسازی و... داشته است به واکاوی ابعاد و چالشهایی که در مسیر توسعه با آن مواجه است، پرداختیم. در این زمینه مهدی محمدی دبیر ستاد توسعه فناوریهای حوزه اقتصاد و دیجیتال و هوشمندسازی معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری وضعیت و چشمانداز صنعت اپلیکیشن را بررسی کرده است.
♦♦♦
کافه بازار در سالهای اخیر گزارشهایی از اثر اپلیکیشنها در هریک از بخشهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی منتشر کرده است که نشان از تداوم رشد و توسعه در صنعت اپلیکیشن دارد. با توجه به این امر ارزیابی شما از فضای استارتآپی و صنعت اپلیکیشن چیست؟
اگر همین گزارشهای کافه بازار را مبنا قرار بدهیم، در سالهای اخیر پیشرفتهای خوبی اتفاق افتاده است، هم در تعداد توسعهدهندگان اپها و هم در مورد تعداد اپلیکیشنها. بر اساس گزارش کافهبازار بین سالهای 95 تا 98، تعداد نصب فعالی که در کافه بازار داشتیم، از 28 میلیون عدد به 40 میلیون رسیده است و درآمد توسعهدهندگان نیز در سال 97 معادل 90 درصد افزایش داشته است. البته این آمارها میتواند کمی غلطانداز باشد، چراکه با وجود تمام این پیشرفتها، این بازار همچنان بازار چندان بزرگی نیست. مثلاً وقتی درآمد اپهای موبایلی در کافهبازار را نگاه میکنید، مجموع کل درآمدشان 258 میلیارد تومان بوده است که عدد چندان بزرگی محسوب نمیشود. البته این میزان درآمد اپها را به خوبی توضیح نمیدهد. به عنوان مثال، مدل کسبوکار تعدادی از اپها، به شکلی است که با وجود فعالیت مجانی در کافهبازار، درآمد خود را از جای دیگر مانند تبلیغات کسب میکنند. اما این میزان درآمدی که عنوان شد، تنها درآمد مستقیم مانند فروش حق عضویت را در نظر میگیرد. البته حتی با در نظر گرفتن این موضوع، همچنان بازار اپها چندان بزرگ نیست و جای گسترش زیادی دارد. بزرگی بازار اپها را میتوان با رقبایی مانند سرویسهای ارزش افزوده مقایسه کرد. وقتی آمار اپهای موبایلی را با چنین رقیبی مقایسه میکنیم، مشخص میشود که بازار اپهای موبایلی آنقدر توسعه پیدا نکرده است. خدمات ارزش افزوده یا همانVAS
(Value Added Service) در حال حاضر هفت یا هشت برابر بزرگتر از بازار اپهای موبایلی هستند و مجموعه بازارشان حدود یک هزار میلیارد تومان است. استفاده از خدمات ارزش افزوده خیلی ساده است. آنها روی موبایل هستند، با پیامک فعال میشوند و با ستاره و مربع عمل میکنند. این سهولت بخشی از دلیلی است که باعث میشود سرویسهای ارزش افزوده، ضریب نفوذ بالایی داشته باشند. در مقابل، انتشار نوآوری و تکنولوژی مانند اپها در جامعه به خوبی رخ نداده است. در نتیجه ضریب نفوذ پایینتری دارند و بازار کوچکتری خواهند داشت. نکته مهم دیگری که در این آمارها وجود داشت، نوع توسعه اپلیکیشنها بود. بر اساس این آمارها، تقریباً 70 درصد درآمدهای توسعهدهندگان از فروش در تهران است. از 22 هزار تیم توسعهدهنده، حدود 28 درصد در تهران مستقر هستند و هفت یا هشت استان در حدود 70 تا 80 درصد کل توسعهدهندگان را دربر میگیرند. بخشی از این موضوع طبیعی است، چراکه حجم اقتصاد تهران بزرگتر و جمعیتش بیشتر است و در نتیجه بازار بزرگتری هم دارد. ولی بخشی از آن طبیعی نیست و به خاطر آن است که ما زیرساخت خوبی را در استانهای دیگر توسعه ندادهایم. حتی شناخت اکوسیستم استارتآپی در استانها ضعیفتر از تهران است. مردم هنوز با اپلیکشینهایی که کاربردیاند و میتوانند نیازهایشان را با آنها برطرف بکنند، آشنا نشدهاند.
نقش اپراتورهای تلفن همراه در صنعت اپلیکیشن را چطور ارزیابی میکنید؟ اپراتورها با توسعه خدمات ارزش افزوده در این زمینه بهجای اینکه در مسیر توسعه بازار اپلیکیشنها قدم بردارند خود به رقیبی برای اپلیکیشنها تبدیل شدهاند. چطور میشود آنها را ترغیب کرد به کمک اپلیکیشنها بیایند؟
یکی از راهحلهای مهم این است که اپراتورها را وارد بازی اپلیکیشنها کنیم. اگر بخشی از سهم بازار خدمات ارزش افزوده را به واسطه اپلیکیشنهای موبایلی فعال کنیم، برای هر دو بازار سودهای خوبی به وجود خواهد آمد. با این روش هم خدمات ارزش افزوده نسل جدید که مبتنی بر اپ هستند، توسعه پیدا خواهند کرد و هم ضریب نفوذ اپها بالاتر خواهد رفت. تجربه هم نشان داده است، خدمات ارزش افزودهای که به یک اپلیکیشن پیوند خوردهاند رشد بهتری را تجربه کردهاند.
به استناد آمار سال 97 کافه بازار، بیشترین رشد نصب فعال در دسته مالی رخ داده است، به نظر میرسد ارتباط مستقیمی میان میزان تبلیغات در صداوسیما و این رشد وجود دارد، مدل آنتنفروشی (تبلیغات به ازای زمان) صداوسیما در طولانیمدت چقدر میتواند بر رشد صنعت اپلیکیشن اثر بگذارد و چه تبعاتی دارد؟
باید بپذیریم که حوزه استارتآپی از نظر مالی و اندازه، ضعیف است. در ایران، اکوسیستم اپلیکیشنهای موبایلی به دو شرط رشد خواهند کرد؛ اولی پیوند خوردن با شرکتهای بزرگ یا همان بازیگرهای بزرگ است و دومی استفاده از ظرفیتهای تبلیغاتی. به عنوان مثال، اپهایی که خدمات فینتک ارائه میدهند، عمدتاً رشد میکنند، چون این اپها یا متعلق به یک بانک بودهاند یا یک بانک، آنها را خریده است یا اینکه حتی یک بانک یا مجموعهای از بانکها از آنها حمایت کردهاند. به هر حال وقتی بانک با یک اپلیکیشن پیوند میخورد، هم شبکه تبلیغات و هم شبکه مشتریان خود را به همراه دارد که همه اینها منجر به بزرگ شدن اپلیکیشن میشود. حالت دوم که به توسعه یک اپلیکیشن منجر میشود، زمانی است که یک اپلیکیشن با تبلیغات صداوسیما یا تبلیغات محیطی پیوند خورده باشد. پس استارتآپها در واقع زمانی رشد میکنند که یک شریک بزرگ یا تبلیغات مناسب داشته باشند. تمام دنیا نیز به همین گونه است که بازیگران بزرگ، قدرت زیادی دارند و زمانی که با یک توسعهدهنده مذاکره میکنند، سهم بالایی میخواهند. اپها باید درک کنند که این بازیگران مخاطب زیادی دارند و اگر مثلاً یک اپراتور، 40 میلیون کاربر داشته باشد و یک اپ تنها 100 هزار نفر آن را جذب کند، به موفقیت زیادی دست پیدا کرده است. او باید چند سال تلاش کند که به چنین مخاطبی دست پیدا کند. در واقع توسعهدهندگان اپ باید بدانند، بازی بزرگ بازیگر بزرگ میخواهد.
رشد صنعت اپلیکیشنها بسیار کم به حوزههای مادر چون کشاورزی، پزشکی و صنعت رسیده است و بیشتر در زمینه خدماتدهی بوده است. از طرف دیگر در ایران نشانه جدی از اینترنت اشیا، هوش مصنوعی دیده نمیشود. آیا باید بپذیریم صنعت اپلیکیشن در ایران کرخت است و حد رشد صنعت اپلیکیشن در ایران بیشتر از این نیست؟
به نظر من همچنان فرصتهای بسیاری برای رشد این صنعت وجود دارد. اپلیکیشنهای زیادی وجود دارند که کمتر به آنها پرداخته شده است؛ فرصتهایی که در دنیا رشد مناسبی داشتهاند و هنوز در ایران جای رشد زیادی دارند؛ البته بازار برخی از اپلیکیشنها هم به بلوغ رسیده و حتی نسبتاً اشباع شده است. به عنوان مثال، اپلیکیشنهایی که در حوزههایی عمدتاً کاربردی هستند، مثل حوزه امور مالی، رفت و آمد، خرید و سیر و سفر یا حتی ویدئو-رسانه، به سطحی از اشباع رسیدهاند. در واقع، در این حوزه فعالیتها سطحی از انحصارات شکل گرفته است و پس از یک چرخه عمر بالغ شدهاند. در کنار توجه به بازارهایی که در آنها، نوعی انحصار شکل گرفته است، باید به نرخ رشد کاربران اپها هم دقت کرد. اینها نشانهای هستند که سرمایهگذاران و توسعهدهندگان باید به آنها توجه کنند. ما هم باید یک نشانه به توسعهدهندگان بدهیم که سرمایه خود را در جاهایی که بالغ شدهاند، نبرند. استراتژی ما در ستاد اقتصاد دیجیتال در معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری این است که متنوعسازی اکوسیستم استارتآپی ایران را پیگیری کنیم. هدف این است که نشانههای جدیدی را به اکوسیستم وارد کنیم تا بیانگر آن باشد که بازارها و بخشهای غیربالغی وجود دارند که هنوز نوزادند و سرمایهگذاری در آنها میتواند منجر به سود زیادی شود. مثلاً حوزه آب و خشکسالی، سلامت، ورزش، معدن و فولاد که سرمایهگذاری در آنها میتواند سود زیادی داشته باشد. همچنین یکسری حوزهها که از جنس فناوری هستند، هم میتوانند پشتیبان همین اکوسیستم موجود باشند. مثلاً استارتآپهای هوش مصنوعی در حال حاضر میتوانند برای اسنپ و تپسی بسیار مفید باشند. یا مثلاً بلاکچین میتواند در فرآیند زنجیره تامین جایی مانند دیجیکالا بسیار کمک کند. پس توسعهدهندگان باید کمی از فضای سنتی فاصله بگیرند، مخصوصاً اگر بخواهند در مارکت اصلی بالا بیایند. به نظر من، ما به عنوان حاکمیت برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید رانتهایی فراهم کنیم (رانت به معنی مثبت مقصودم هست) که به توسعهدهندگان اعلام کنیم اگر کسی آمد و در حوزههای متنوعی کار کرد، دولت از او حمایت خواهد کرد. سعی بر این است این کار از طریق صندوق نوآوری و شکوفایی انجام شود.
شما تاکید به حمایتهای مالی دولت در قالب پرداخت تسهیلات از این صنعت دارید. ولی تجربه پولپاشی دولت، آن نتیجه مثبتی را که دنبالش بوده حاصل نکرده است و حتی آسیبزا بوده است....
حمایت مالی وقتی مشکلساز میشود که به صورت هدفمند انجام نشود. اولاً نباید به توسعهدهنده پولی پرداخت شود، چون باعث میشود تلاش او برای جذب سرمایه کاهش پیدا کند. بهجای این پرداخت پول، باید زمینه کار را برای او تسهیل کرد. برای این کار باید به او کمک کنیم تا بخشی از تجهیزات خود را با هزینه پایینتری تهیه کند. مثلاً یک استارتآپ هوش مصنوعی به یک GPU نیاز دارد؛ یک سیستم پردازشگر با حافظه بالا و سرعت بالا. یک حالتش این است که به او پول داده شود تا آن سیستم را تهیه کند، ما بهجای این کار با خدماتدهنده GPU، مذاکره و تفاهم میکنیم که هر استارتآپ هوش مصنوعیای که نیاز به این کالا داشت، برای آن، 20 درصد تخفیف در نظر بگیرد و ما هم 30 درصد را به عنوان سوبسید پرداخت میکنیم. پس پولی به توسعهدهنده نمیدهیم و آن را در اختیار خدماتدهنده قرار میدهیم. با این شیوه فضای کسبوکار آنها تسهیل میشود، بدون اینکه پولی به آنها پرداخت شده باشد.
از چالشهای اصلی استارتآپها، تعدد متولی در قانونگذاری و نظارت و... است. هر یک از متولیان قواعد خود را بر این صنعت دیکته میکنند و موانع و محدودیتهای بسیاری بر سر راه فعالیت ایجاد میکنند. این مساله چه تبعاتی بر رشد این صنعت دارد؟
تنها چیزی که میتوانم بگویم تاسف است. متاسفانه دو اتفاق افتاده که باعث شده است تعداد نهادهای متولی یا مدعی تولیگری افزایش پیدا کند. نخست اینکه در جریان استارتآپها تحول و رشدی اتفاق افتاده است که توجهات را نسبت به خود جلب کرده است. خودبهخود، هر دستگاهی که کمی مرتبط با این موضوع بود، اکنون ادعای رگولاتوری دارد. تا حدودی یک نمایش در این ارتباط، به راه افتاد. فارغ از این سری نهادها، آن دستگاههای اجرایی که تسهیلات میدهند یا در توسعه زیرساختها کمک میکنند، افزایششان هیچ مشکلی ندارد. ممکن است 10 سازمان به یک شرکت استارتآپی خدمات دهند که خیلی هم خوب است. ولی در حوزه رگولاتوری نیازمند یک وحدت رویه هستیم. حداقل در حوزه دیجیتال، هنوز یک وحدت رویه مشخصی نداریم. از یک طرف، دادستانی ملاحظاتی در حوزه امنیتی و مجوزهای دسترسی دارد، از طرف دیگر شورای عالی فضای مجازی مداخلات خود را دارد. در حال تلاش هستیم تا همه اینها را دور هم جمع و پنجره واحدی درست کنیم تا کلیه مباحث مربوط به رگولاتوری و نظارت بر حوزه دیجیتال، به صورت یکپارچه و نه جزیرهای دنبال شود. فعلاً موفق نبودیم. اما به شدت دنبالش هستیم. اگر این اتفاق بیفتد، بخشی از سردرگمیها از بین خواهد رفت.
یکی دیگر از مسائل مهم این صنعت بحث سرمایهگذاری است. سرمایهگذاران به علت ریسکها و عدم شناختی که نسبت به فضای استارتآپها و اپلیکیشنها دارند کمتر حاضرند بر روی این صنعت سرمایهگذاری کنند. در این زمینه چه تدابیری در جهت جذب سرمایهگذار باید در نظر گرفت؟
بحث سرمایهگذاری دو بخش دارد. بخشی متاثر از فضای کسبوکار کشور است، که اکنون فضای سرمایهگذاری در کشور با رکودی مواجه است و این معضل، تنها به حوزه دیجیتال و اپلیکیشنها محدود نمیشود. حتی بازارهایی که سودآوری بالایی داشتهاند، مانند مسکن هم با مشکل سرمایهگذار مواجهاند. چراکه قدرت ریسکپذیری مردم به علت نوسانات بازارها و ابهامات موجود نسبت به آینده سیاسی و اقتصادی، کاهش پیدا کرده است. بیشتر تمایلات سرمایهگذاری به بازههای کوتاهمدت است تا افراد طی بازههای سهماهه، ششماهه و حداکثر یکساله به یک بازدهی قابل اطمینان برسند. حال کدام بخش اپلیکیشن، بازی یا آموزش، این اطمینان را میتواند به سرمایهگذار بدهد که پس از بازه زمانی کوتاهی، با بازگشت سرمایه بالایی همراه باشد؟ همانطور که میدانید، بخشی از حوزه سرمایهگذاری، حوزه ونچری یا سرمایهگذاری جسورانه است. یعنی ممکن است از هر 10 سرمایهگذاری، هشت مورد به شکست ختم شود. کدام سرمایهگذار داخل ایران، این سبک سرمایهگذاری را درک میکند؟ حال فارغ از فضای کسبوکار موجود، فهم سرمایهگذاران سنتی کشور ما از مفهومی به نام ونچر کپیتال به شدت پایین است. یعنی درک نمیکنیم که از هر 10 سرمایهگذاری ممکن است هشت مورد شکست بخورد اما همان دو موردی که به سود ختم میشود، به حدی دارای منفعت است که زیانها را جبران میکند. پس بخش اول نیازمند پایداری بیشتر در فضای اقتصاد کلان است. در بخش دوم، باید بر ترویج سرمایهگذاریهای خاص در حوزه استارتآپی، میان سرمایهگذاران سنتی تمرکز کنیم. تا پای سرمایهگذاران سنتی در سرمایهگذاری استارتآپی باز نشود، به نظر من این اکوسیستم بزرگ نخواهد شد. چون در حال حاضر توان سرمایهگذاری در اکوسیستم خیلی بالا نیست. در حالت خوشبینانه، مجموع توان صندوقهای این حوزه به 2500 میلیارد تومان میرسد که حدوداً معادل 200 میلیون دلار است. در حالی که اگر به دنیا نگاه کنیم، یک ونچر سری A یا سری B تقریباً 100 میلیون دلار ارزش سرمایهگذاری دارد. پس حجم سرمایهگذاری در حوزه اکوسیستم خیلی کوچک است. باید بتوانیم بانکها، شرکتهای سرمایهگذاری، شرکتهای بزرگ نفتی و پتروشیمی و... را وارد کنیم تا بزرگ شدن اکوسیستم تسهیل شود. تا قبل از این هم رشد اکوسیستم مرهون سرمایهگذار خارجی بوده است. اگر میبینید که استارتآپهایی چون دیجیکالا یا اسنپ بزرگ شده، سهم سرمایهگذار خارجی در آن پررنگ بوده است.
با توجه به اینکه کافه بازار هر سال و به صورت فصلی گزارشهای متفاوتی از صنعت اپلیکیشن را منتشر میکند، با توجه به 40 میلیون کاربر موبایلی، یک ظرفیت اطلاعاتی بزرگ (بیگ دیتا) ایجاد شده است. چنین گزارشهایی برای سیاستگذاران، فعالان این صنعت و سرمایهگذاران و... تا چه حد مفید است؟
یک تفاوت مهم اکوسیستم استارتآپی با صنایع سنتی، به همین موضوع بازمیگردد، یعنی برخلاف صنایع سنتی که اطلاعات نه برخط است و نه دقیق و واقعی، در اکوسیستم استارتآپی به دلیل وجود استارتآپهایی که دسترسی به دیتا دارند، اطلاعات دقیق و برخط در دسترس است. وجود این نوع استارتآپها باعث شده تا هوشمندی در سطح سیاستگذاری افزایش پیدا کند. در واقع سیاستگذار حوزه دیجیتال میتواند راحتتر از مثلاً سیاستگذار حوزه نفت، وضعیت اکوسیستمش را آنلاین رصد کند. با مراجعه به گزارشهای کافهبازار یا استارتآپهای دیگری مانند پوشه، میتوان اطلاعاتی را به دست آورد که مثلاً در 48 ساعت گذشته، چه اتفاقاتی در اکوسیستم افتاده است. ولی سیاستگذار صنعت نمیتواند به همین راحتی این کار را کند. زیرا هم اطلاعات با تاخیر به دست میآیند و هم یکپارچه و تجمیعشده نیست. به همین علت در سطح سیاستگذاری، این نوع گزارشها بسیار جذاب و جالب هستند. در سطح سرمایهگذار و توسعهدهنده هم این اطلاعات به شدت مهم است. به دنبال این هستیم که سامانهای به وجود آید تا اطلاعات اکوسیستم، مثل اطلاعاتی را که کافه بازار یا شرکتهایی مانند اینها ارائه میکنند به صورت رایگان در اختیار سرمایهگذار و توسعهدهنده قرار دهیم. با استفاده از این اطلاعات، تصمیمگیری برای آنها راحتتر خواهد بود. این سامانه میتواند به هوشمندی در سطح توسعهدهندهها و سرمایهگذارها کمک کند.