جمعیت جهان به صورت دائمی در حال افزایش است، هرچند میزان این افزایش نسبت به دهههای قبل کاهش یافته و نوع استقرار آن نیز تغییر کرده اما این مردمان جدید، در هر کجا که ساکن باشند نیاز به غذا خواهند داشت. پیشبینی میشود طی چهار دهه آینده جمعیت جهان با افزایشی دو میلیارد نفری تا سال ۲۰۵۰ به مجموع ۹ میلیارد نفر برسد. برای تامین غذای این جمعیت، لازم است میزان تولیدات کشاورزی نسبت به سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷، حداقل ۶۰ درصد افزایش یابد.
ایما موسی زاده
جمعیت جهان به صورت دائمی در حال افزایش است، هرچند میزان این افزایش نسبت به دهههای قبل کاهش یافته و نوع استقرار آن نیز تغییر کرده اما این مردمان جدید، در هر کجا که ساکن باشند نیاز به غذا خواهند داشت. پیشبینی میشود طی چهار دهه آینده جمعیت جهان با افزایشی دو میلیارد نفری تا سال 2050 به مجموع 9 میلیارد نفر برسد. برای تامین غذای این جمعیت، لازم است میزان تولیدات کشاورزی نسبت به سالهای 2005 تا 2007، حداقل 60 درصد افزایش یابد. همچنین افزایش شهرنشینی در کنار افزایش درآمد سرانه، باعث تغییر الگوی مصرف نسبت به اوایل قرن گذشته شده است. در دهههای اخیر، اقتصادهای نوظهور جنوب آفریقا، غرب و جنوب شرقی آسیا و آمریکای لاتین شاهد تغییراتی بسیار گسترده و عمیق در الگوی مصرف شهروندانشان بودهاند. در این مناطق سرانه کالری مصرفی یک فرد بالغ به بیش از سه هزار کالری در روز رسیده و ریشههای گیاهان و غلات که غذاهای سنتی اکثر این بخشها محسوب میشدهاند، جای خود را به برنج و گندم و گوشت و فرآوردههای لبنی و روغنهای گیاهی دادهاند. پیشبینی میشود در دهههای پیش رو، مشکل سوء تغذیه به یزان قابل توجهی کاهش یابد اما احتمالاً تغییر شدید و بعضاً نامناسب الگوهای تغذیهای، نوع جدیدی از سوءتغذیه را برای مردم ایجاد خواهد کرد. رژیمهای غذایی چربی (خصوصاً چربیهای اشباعشده) نمک و شکر بیشتری خواهند داشت و شهرنشینی و عدم تحرک فیزیکی کافی در کنار مصرف این نوع غذاها، باعث همهگیر شدن چاقی خواهد شد. سوء و زیادی تغذیه، دو سر این طیف هستند که بیش از همه گریبانگیر کشورهای در حال توسعه خواهند شد. در 50 سال گذشته، عمده افزایش محصولات کشاورزی در سطح جهان، ناشی از افزایش بازده کاشت در سطح زیر کشت و افزایش شدت برداشت بوده است. هرچند انتظار میرود این روند همچنان ادامه داشته باشد، اما مسلماً به اندازه نامتناهی زمین برای کشاورزی در اختیار نداریم و به همین دلیل افزایش قیمت محصولات کشاورزی و به دنبال آن غذا، اجتنابناپذیر خواهد بود. در حال حاضر نیز در سطح جهانی هر چند به صورت مرتب به میزان سطح زیر کشت انواع محصولات اضافه میشود، اما نرخ این افزایش به شدت در حال پایین آمدن است. بهترین روش در حال حاضر،
ارتقای تکنولوژی استفادهشده در این بخش، خصوصاً در کشورهای در حال توسعه محسوب میشود. در واقع بسیاری از این کشورها کمتر از 30 درصد محصولی را که به صورت بالقوه میتوانند از مزارع خود برداشت کنند، به دست میآورند. علت عمده این بهرهوری پایین روشهای قدیمی کاشت، استفاده از کود و آبیاری است و همچنین تکنولوژی پایین مورد استفاده در اغلب این کشورها میزان دورریز محصول را چه در مرحله برداشت و چه بعد از آن به شدت افزایش میدهد. سرمایهگذاری عمده در این بخش، میتواند بدون نیاز به سطح زیر کشت بالاتر، میزان ارائه محصولات را به شدت افزایش دهد. در دهههای اخیر، شاهد افزایشی در میزان بهرهوری جهانی در تولید محصولات کشاورزی بودهایم که نشانه آن افزایش ثابت، هر چند اندک، محصولات کشاورزی و مواد غذایی در دسترس به ازای هر نفر در سطح جهان است. در سطح جهانی میزان عرضه روزانه غذا برای هر نفر از 2200 کالری در دهه 1960 به 2800 کالری در سال 2009 رسیده است. اروپا در این میان با میانگین 3370 کالری بیشترین متوسط عرضه را دارد. میزان پروتئین و چربی نیز که با مقیاس گرم در روز به ازای هر نفر اندازهگیری میشود طی 10 سال گذشته رشد داشته و
میزان رشد ارائه چربی (با همان مقیاس گفتهشده) از پروتئین نیز بیشتر است. این افزایش میزان کالری عرضهشده در سطح جهان به ازای هر نفر، لزوماً به معنای کاهش سوءتغذیه و گرسنگی نیست. علت اصلی گرسنگی اغلب نه عدم وجود غذا (به عنوان یک متغیر کلی در سطح جهان) بلکه فقر و عدم دسترسی به غذاست و روند کاهش سوءتغذیه در سطح جهان از سال 2007 روند کندتری به خود گرفته است. بحران جهانی در کنار افزایش قیمت غذا و کاهش رشد اقتصاد جهان، باعث شده روند دسترسی فقرا به غذاهای در حال گران شدن مرتباً سختتر شود؛ و این در حالی اتفاق افتاده است که میزان تولید غلات در جهان طی 50 سال گذشته تقریباً سه برابر شده است. دلیل عمده این افزایش محصول، افزایش بازده کاشت و میزان برداشت از هر واحد زمین است. همچنین کشتهای دورهای و متناوب و کاهش دوره آمایش زمین نیز از عوامل موثر در افزایش محصول تلقی میشود و افزایش سطح زیر کشت در این میان نقش کمتری ایفا میکند. طی 50 سال گذشته کل زمینهای کشاورزی در سراسر جهان حدود 67 میلیون هکتار رشد داشته است که این رشد شامل دو بخش است. اول افزایشی 107 میلیون هکتاری در کشورهای در حال توسعه و دوم کاهشی 40 میلیون
هکتاری در کشورهای توسعهیافته. میزان زمینهای کشاورزی در کشورهای توسعهیافته در اواسط دهه 80 میلادی به اوج خود رسید و از آن به بعد با نرخ افزایشی در حال کاهش است. غلات بیشترین بخش زمینهای زیر کشت در سراسر جهان را به خود اختصاص داده و مهمترین بخش محصولات کشاورزی برای مصرف انسان محسوب میشود. در حال حاضر حدود 3/2 میلیارد تن انواع غلات در جهان تولید میشود که از این مقدار یک میلیارد تن به مصرف خوراکی میرسد، 750 میلیون تن برای خوراک دام استفاده شده و مابقی برای مصارف صنعتی اختصاص داده شده و یا به عنوان بذر و ضایعات قلمداد میشود. از بین انواع غلات تولید ذرت بیشترین رکورد را در سطح جهان دارد و رتبههای بعدی از آن برنج و گندم است. البته در مورد مصرف این ترتیب عوض میشود و به دلیل اینکه عمده مصرف ذرت به عنوان خوراک دام است، در بین غلات با مصرف غذایی رتبه اول را برنج و رتبه دوم را گندم از آن خود کرده است. عمدهترین مصرفکنندگان و تولیدکنندگان برنج در قاره آسیا قرار دارند؛ جایی که بخش عمدهای از غذای مردم را برنج تشکیل میدهد. البته در سالهای اخیر این محصول در حال تبدیل شدن به غذای عمده مردم آفریقاست. در حالی که
کشت برنج به شرایط خاصی چه از نظر نوع و جنس خاک و چه میزان آب و شرایط بارشی نیاز دارد، کشت گندم آسان است و شرایط کشت آسان در کنار مقاوم بودن محصول چه در زمان کاشت و رشد، چه نگهداری بعد از برداشت، اقبال عمومی را به کاشت این نوع محصول بالا برده است. در مجموع، اگرچه کشاورزی و بخشهای وابسته به آن در سطح جهان، دیگر بخش عمدهای از تولید ناخالص داخلی کشورها را تشکیل نمیدهند، اما همچنان بیش از یکسوم جمعیت دنیا معاش زندگی خود را از راه کشاورزی و محصولات وابسته به آن تامین میکنند و همچنین جمعیت رو به افزایش جهان، همچنان نیاز به افزایش میزان تولید این محصولات خواهد داشت. هیچ تکنولوژی حداقل تا مدتهای طولانی نمیتواند جایگزین برنج و گندم شود.
دیدگاه تان را بنویسید