تاریخ انتشار:
گامهای آمریکا در راه بزرگ کردن دولت
آیا اقتصاد آمریکا تغییر مسیر داده است؟
باراک اوباما رئیسجمهوری منتخب مردم آمریکا برای دومین دور متوالی رسماً کار خود در کاخ سفید را آغاز کرد
باراک اوباما رئیسجمهوری منتخب مردم آمریکا برای دومین دور متوالی رسماً کار خود در کاخ سفید را آغاز کرد و در آستانه ورودش به کاخ سفید در مراسمی در مورد طرحهای اقتصادی و برنامههای اجتماعی و سیاسی دولت تازهاش سخنرانی کرد. وی که آمریکا را محلی برای آرامش و پیشرفت و رفاه تمامی اقشار و گروههای اجتماعی خواند از استقبال بیشتر آمریکا از مهاجران سخن گفت و تلویحاً از ضرورت تسهیل قوانین مهاجرت به آمریکا به منظور تامین نیروی انسانی و سرمایه به این کشور خبر داد. او در مورد طرحهای اقتصادی دولت جدید این کشور هم سخن گفت و از مشکلات اقتصادی کشور آمریکا و بحرانهای مالی کنونی و قبلی به عنوان عواملی که اقتصاد را به مرز فروپاشی میکشاند یاد کرد. اوباما در مورد نقش دولت در ایجاد فضای آرام اقتصادی برای مردم گفت: «دولت باید نقش بیشتری در اقتصاد ایفا کند و به موجب این نقش بزرگ از اینکه طبقه متوسط اقتصاد از رشد اقتصادی نفع میبرند اطمینان حاصل کند. این مساله در شرایطی که طبقه متوسط آمریکا طی سالهای بحران اقتصادی شاهد کاهش دستمزدها و رکود در فضای کاری خود بودهاند بیشتر اهمیت دارد.» سخن اوباما در مورد ضرورت بزرگ شدن نقش
دولت در اقتصاد حرف تازهای است که در این کشور مطرح میشود. پیش از این همواره سخن از ضرورت کاستن از نقش دولت در اقتصاد و واگذاری تمامی کارها به بخش خصوصی بود اما حال اوباما میگوید باید دولت را بزرگ و دست دولت را در تمامی بخشهای اقتصاد وارد کرد. البته دولت اوباما در دوره اول هم بدون بیان این مطلب وارد بخشهای صنعتی و اقتصادی و مالی شده بود. وی از طریق ارائه کمک مالی به بنگاههای اقتصادی و شرکتهای صنعتی بزرگی از قبیل جیام زمینه را برای دولتی شدن اقتصاد آمریکا فراهم کرد ولی مطرح کردن آن به عنوان برنامهای که در آغاز دور دوم ریاستجمهوری برای کشور طراحی شده است مساله کاملاً متفاوتی است و نشان میدهد مسیر حرکت اقتصاد آمریکا کاملاً تغییر کرده است.
باراک اوباما در این سخنرانی تاکید کرد باید سرمایهگذاری در بخش جادهسازی و ریلسازی در کشور افزایش یابد زیرا جاده و خطوط ریلی و بزرگراهها زیرساخت لازم برای توسعه اقتصادی و صنعتی و تجاری در کشور است و اگر این زیرساختها فراهم نباشد نمیتوان در انتظار افزایش درآمد حاصل از تجارت بود. لازم به ذکر است تجارت یکی از اجزای بسیار مهم سازنده تولید ناخالص داخلی در کشور آمریکاست و اگر این جزء آسیب ببیند نمیتوان انتظار داشت اقتصاد آمریکا بتواند رکود اقتصادی سال 2008 میلادی را به سلامت به پایان برساند.
اوباما در شرایطی برای اولین دوره ریاستجمهوری وارد کاخ سفید شد که اقتصاد آمریکا شدیدترین بحران اقتصادی را تجربه میکرد. این کشور وارد رکودی شد که ریشه در سیاستهای اقتصادی نادرست دولتهای قبلی داشت و با استفاده از ابزارهای مختلف اقتصادی توانست این کشتی توفانزده را تا اندازهای کنترل کند. اما دور دوم ریاستجمهوری وی کاملاً متفاوت است و هماکنون مشکلات اقتصادی آمریکا تنها به بحران چهار سال گذشته مربوط نیست بلکه ریشه در سالهای قبل دارد. مشکلاتی از قبیل رشد بدهیهای دولتی که در نتیجه نرخ رشد بازنشستگی در آمریکا و تقاضای آنها برای خدمات بهداشتی و درمانی و حقوقهای بازنشستگی با نرخ زیادی در حال افزایش است. حال دولت طرح کاهش هزینههای دولتی را در دستور کار خود قرار داده است ولی در این طرح هم جایی برای کاهش هزینههای تامین اجتماعی دیده نمیشود و همین مساله باعث انتقادات زیادی به دولت تازهکار آمریکا شده است.
از طرف دیگر طی سالهای گذشته نیروی کار آمریکا نتوانستهاند خود را با رشد تکنولوژی و نیازهای بازار کار هماهنگ کنند. مهمتر اینکه هماکنون سطح تحصیلات و دانش کارگران آمریکایی بسیار کمتر از همردیفان آنها در کشورهای در حال توسعهای از قبیل هند و چین است و این نشان میدهد آمریکا به محلی برای جذب این قبیل نیروها تبدیل شده است. همچنین جهانیسازی پیشرفت در تکنولوژیهای صنعتی نیاز به نیروی کار در فرآیند تولید را کمتر کرده است و این خطر وجود دارد که دستمزد کارگران در آمریکا که سازندگان طبقه متوسط اقتصادی هستند تنزل پیدا کند. کاهش دستمزد که کاهش قدرت خرید را در پی دارد تهدیدی بزرگ برای اقتصاد آمریکا محسوب میشود. برایان دیز مشاور ارشد اقتصادی اوباما در مورد طرحهای اقتصادی وی و نکاتی که در سخنرانیاش مطرح کرده است، گفت: «اوباما در نظر دارد تمام تلاش خود را برای تقویت نرخ رشد اقتصادی، رشد فرصتهای شغلی برای طبقه متوسط و افزایش قدرت خرید این طبقه به کار بندد زیرا بر این باور است که طبقه متوسط کلید رشد اقتصادی است.»
اما این سخنرانی اوباما که بیشتر به تشریح وضعیت اقتصادی کنونی کشور اختصاص داشت، نکات بسیار مهمی را نادیده میگرفت. مهمترین مساله این بود که این سخنرانی باید با هدف روشن کردن شرایط اقتصادی و برنامههای آینده کشور انجام شود ولی اوباما آنقدر غرق در طرحهای اقتصادی موفق و ناموفق گذشته و طرحهای کنونی بود که دیگر مسائل آینده اقتصاد را نادیده گرفت. این مهمترین نقطه ضعف اوباما در سخنرانی اخیرش بود.
لسآنجلس تایمز در این زمینه نوشت: «اوباما در سال 2008 میلادی با شعار تغییر موفق شد به کاخ سفید راه یابد ولی به نظر میرسد این شعار دیگر در طرحهای اقتصادی وی رنگی ندارد. از طرفی اختلاف دیدهگاههای اخیر اوباما با کنگره آمریکا هم مسالهای است که در سخنرانی حرفی در موردش زده نشد در حالی که این مساله میتواند تاثیر زیادی در تصمیمات اقتصادی سالهای آتی داشته باشد. اوباما تحت تاثیر فشارهای کنگره از اجرای شماری از طرحها باز میماند و حتی ممکن است مجبور به تغییر طرحهایی شود که مدتها روی آنها کار کارشناسی شده است. بنابراین مشخص شدن حیطه عملکرد وی در چهار سال پیش رو در کنار اهمیت مسائل مختلف اقتصادی- مسائل کاربردی نه مسائل کلی از قبیل رشد اقتصادی و کاهش بیکاری که نه در این دولت بلکه در تمامیدولتها و در تمامیکشورها هدف اول طرحهای اقتصادی است - از نظر دولت جدید آمریکا از نکات غایب در سخنرانی اخیر اوباما بودند.
به هر حال سخنرانی اوباما ضمن دربر داشتن نکات مثبت نقاط ضعفی هم داشت. نقاطی از جمله نادیده گرفتن آینده، تاکید بر بزرگ شدن دولت و دور شدن از اهداف اقتصاد آزاد، تاکید بر ورود دولت به بخشهای مختلف اقتصادی و حمایت مستقیم از مردم به جای حمایت از سیاستهای اقتصاد آزاد و در نهایت اذعان به این مساله که اقتصاد آمریکا در سال 2013 میلادی با چالشهای زیادی روبهرو است و تواناییاش برای مقابله با آن چالشها چندان زیاد نیست در زمره نقاط ضعف سخنرانی وی بود ولی تاکید روی آموزش و بهداشت عمومی و بیان اینکه تمامی اقشار و گروهها در آمریکا آزاد هستند و فرصت برابر دارند از مسائلی بود که باعث بیشتر شدن محبوبیت وی در میان مردم به خصوص اقلیتهای ساکن در این کشور شد.
دیدگاه تان را بنویسید