تاریخ انتشار:
مروری بر فعالیتهای انجامشده از سوی ورنون اسمیت در زمینه اقتصاد تجربی
اسمیت، دست نامرئی اسمیت را مرئی کرد
زمانی که کمیته سوئدی نوبل در سال ۲۰۰۲ میلادی جایزه یادبود علوم اقتصادی را به ورنون اسمیت - اقتصاددان دانشگاه جرج میسون - داد، به سادگی میشد تایید کرد آنچه که اقتصاددانان برای مدت طولانی شناختهاند علم اقتصاد تجربی است که به عنوان یک منظومه قابل توجه و قدرتمند درون علم اقتصاد وارد شده است. کمیته نوبل اعلام کرد این جایزه به خاطر «ایجاد آزمونهای تجربی آزمایشگاهی به عنوان ابزاری در تحلیل تجربی اقتصادی، به ویژه در زمینه مطالعه مکانیسمهای جایگزین بازار» به اسمیت اختصاص داده شد. اما آزمونهای تجربی بازار دقیقاً به چه چیزهایی اطلاق میشود و محققان از آنها چه چیزی میتوانند بیاموزند؟ چه اهمیتی در خارج از محافل علمی برای «مطالعه مکانیسمهای جایگزین بازار» وجود دارد؟
آزمونهای تجربی اقتصادی شبیهسازی یا تمرینهایی برای نقش بازی کردن نیستند. این آزمونهای تجربی مردم واقعیای را که انتخابهای جدی انجام میدهند، درگیر خود میکند. از طریق تلاشهایی که با استفاده از این آزمونها انجام میشود، شرکتکنندگان منتظر میشوند تا مقادیر قابل توجهی پول را به دست بیاورند یا از دست بدهند.
سادهترین نوع مبادله اقتصادی - و سادهترین آزمون تجربی برای انجام دادن - این است که معامله میان دو شخص را در نظر بگیریم. این آزمون تجربی برای ما تبیین میکند که چگونه یک خریدار و یک فروشنده کالایی خاص، توانایی دستیابی یا عدم دستیابی به توافقی دوجانبه در مورد وضع قوانینی جهت مبادله آن کالا را کسب میکنند. در این محیط تجربی، محقق اقدام به دستکاری قیمت کالای مورد نظر برای خریدار و فروشنده میکند. به عنوان مثال، شخصی که نقش فروشنده را بازی میکند، ممکن است کارتی را داشته باشد که بیانگر این است که هزینه تمام شده برای تولید محصولش 10 دلار است. اگر او بتواند کالای خود را به خریدار به رقمی بیش از هزینه تمامشدهاش بفروشد، آنگاه مابهالتفاوت میان قیمتی که کالای خود را فروخته و 10 دلاری که به عنوان هزینه تمامشدهاش اعلام کرده بود، به او تعلق خواهد گرفت. علاوه بر این، شخصی که نقش خریدار را بازی میکند، ممکن است کارتی در دستش باشد که بیانگر این باشد که ارزش بازفروش کالایی که میخواهد بخرد، 22 دلار است. این به معنای آن است که اگر او بتواند کالای مورد نظر را به قیمتی کمتر از 22 دلار خریداری کند، او میتواند کالای مورد
نظر را به آزمونگر تجربی مجدداً با قیمت 22 دلار بفروشد و مابهالتفاوت میان 22 دلار و هزینه خرید خود را به دست آورد.
اگرچه هیچ کالای فیزیکی واقعیای معامله نشده است، اما هر دو فروشنده و خریدار انگیزه دارند که دقیقاً مطابق با نقش خود عمل کنند. فروشنده مایل است محصولش را با قیمتی تا حد امکان بیش از 10 دلار بفروشد و آرزوی خریدار نیز این است که تا حد امکان مبلغ کمتری برای کالای مورد نظر بپردازد. چه چیزی رخ خواهد داد؟ دو نتیجه ممکن است رخ دهد. یا آنکه خریدار و فروشنده بتوانند بر سر قیمتی بین 10 دلار و 22 دلار به توافق برسند یا آنکه این دو نتوانند بر سر چنین قیمتی به توافق برسند. علم اقتصاد میگوید هر دو سوی معامله انگیزه دارند تا به یک نتیجه دست یابند ولی در مورد اینکه چگونه سود ناشی از این توافق میان آنها تقسیم میشود، چیزی نمیگوید. همچنین علم اقتصاد در مورد اینکه تعداد رفت و برگشتهایی که فروشنده و خریدار انجام میدهند ولی در آنها معاملهای صورت نمیگیرد نیز مطلب چندانی برای بازگویی ندارد. نسخههای بسیاری از این آزمون تجربی ساده انجام شدهاند تا این موضوعات و مسائل تجربی را کشف کنند.
طراحی ساده آزمون تجربیای که در بالا چارچوب آن بیان شد، یک ساختار منسجم برای همه دیگر زیرمجموعههای طراحیهای آزمون تجربی بازار فراهم میکند. با این همه، بازار در هسته خود، محلی است که در آن معاملات دوجانبه چندین خریدار و فروشنده تسهیل میشود. فرض کنید که میخواهیم بازاری ایجاد کنیم که در آن پنج فروشنده و پنج خریدار داریم. در این مورد، به هر یک از فروشندگان کارتی میدهیم که دربردارنده هزینه تولید است. به عنوان مثال، به یک فروشنده کارتی داده میشود که در آن رقم 10 دلار ثبت شده است. برای چهار فروشنده دیگر نیز رقمهای 12 دلار، 14 دلار، 16 دلار و 18 دلار در نظر گرفته شده است. اشخاصی هم که قرار است خریدار باشند، کارتی دریافت میکنند که حاوی ارزش فروش مجدد کالای آنهاست. در ادامه مثال، فرض کنید که ارزش در نظر گرفته شده برای هر یک از خریداران رقمهای 22 دلار، 20 دلار، 18 دلار، 16 دلار و 14 دلار است. هر فروشنده و هر خریدار در این طراحی، تنها فرصت
یکبار معامله را دارند.
با توجه به ارزشهای در نظر گرفتهشده برای خریداران و هزینههای در نظر گرفته برای فروشندگان، چه اتفاقی رخ خواهد داد زمانی که به آنها اجازه انجام معامله داده شود؟ آیا فروشندگان دست بالاتر را در اختیار دارند؟ (ابتکار عمل را در اختیار دارند؟) آیا تمام معاملاتی که به سود هر دو فروشنده و خریدار است، رخ خواهند داد؟ یا آنکه برخی از معاملات سودآور به خاطر اطلاعات ناقص یا آنچه موسوم به شکست بازار است، رخ نخواهند داد؟ چه زمانی معاملات انجام میشوند؟ آیا آنها حول بازه گستردهای از قیمتها شکل خواهند گرفت یا حول بازه کوچکی از قیمتها؟
نظریه اقتصادی در سادهترین تجسم خود از عرضه و تقاضا، مجموعه قدرتمندی از پیشبینی را ایجاد میکند. نمودار یک را در نظر بگیرید. در این نمودار محور عمودی نشاندهنده قیمت و محور افقی نشاندهنده مقدار است. جدول عرضه به این پرسش پاسخ میدهد که «چه تعداد واحد کالا به صورت داوطلبانه در بازار در قیمتهای گوناگون به فروش رسانده میشود؟». بنابراین عرضه در این ساختار از آزمون تجربی، از یک الگوی پلهای صعودی که شروع آن در قیمت 10 دلار است و در هر مرحله دو دلار برای هر واحد کالا افزایش مییابد، در بازار نمایش داده شده است. در بالای قیمت 18 دلار، منحنی عرضه عمودی است. این به خاطر آن است که تنها برای پنج واحد کالایی امکان خرید در چنین تنظیماتی وجود دارد. همچنین، جدول تقاضا نیز به این پرسش پاسخ میدهد که «چه تعداد واحد کالا به صورت داوطلبانه در بازار در قیمتهای گوناگون خریداری خواهد شد؟» با استفاده از تحلیلی مشابه آنچه برای فروشندگان مطرح شد، درمییابیم که منحنی تقاضا از یک الگوی پلهای نزولی که از قیمت 22 دلار شروع میشود و در هر مرحله به میزان دو دلار برای هر واحد کالا از قیمت آن کم میشود، در بازار تبعیت میکند. در زیر قیمت 14 دلار، منحنی تقاضا نیز عمودی میشود. این نیز به خاطر آن است که برای بیش از پنج واحد کالایی، تمایلی وجود ندارد. برای این سناریو، کتب مرجع اقتصاد پیشبینی میکنند تعادل در نقطهای برقرار میشود که عرضه با تقاضا برابر شود. در این مورد، این به معنای آن است که چهار واحد کالا در «قیمت یکسان» 16 دلار معامله میشود.
ورنون اسمیت این ساختار ساده را برای خلق یک بازار مبتنی بر آزمون تجربی، در میانههای دهه 1950 میلادی توسعه داد. نخستین تبیین خلاقانه او، از پیشبینی خشک و سختگیرانه کتب مرجع نشات میگرفت که بنابر آنچه در بالا نیز توضیح داده شد، بر اساس آن، برای همه معاملات دقیقاً قیمت 16 دلار در نظر گرفته میشد. او این پرسش را مطرح کرد که چگونه ممکن است هر شخصی در بازار بتواند به یک قیمت واحد دست یابد؟ اینکه نه فروشندگان به قیمتهای بالاتر تمایل دارند و نه خریداران قیمتهای پایینتری را درخواست میکنند، لزوماً برای چنین نتیجهای خوشایند خواهد بود. به بیان دیگر، دست نامرئی آدام اسمیت چگونه بوده است که توانایی انجام چنین کاری را دارد؟ ورنون اسمیت به طور تجربی متوجه شد که بازار به طور همزمان به دغدغههای خریداران و دغدغههای فروشندگان رسیدگی میکند. این منجر به نخستین تبیین او شد: «مجموعه تعریفشدهای از قوانین مبادله، یک قیمت کارا در بازار را ایجاد میکند.» دومین تبیین خلاقانه اسمیت این بود که کشف چنین پرسشهایی نمیتواند در یک خلاء نهادی صورت پذیرد. نیمی از ساختار آزمون تجربی از بین رفته بود. فروشندگان و خریداران در چنین
ساختاری نمیتوانند معامله کنند، مگر آنکه قوانین مشخصی که یک ساختار مبادلهای نهادی را شکل دهند، مورد استفاد قرار گیرند. اسمیت در کار ابتداییاش، این را برگزید که از قوانین حراجی شفاهی دو مرتبهای استفاده کند. این قوانین حراجی، شبیه به قوانینی هستند که برای مبادله در بورس سهام نیویورک یا هیات بازرگانی شیکاگو استفاده میشوند. این حراجی «دومرتبهای» است، چرا که هر دو فروشندگان و خریداران در آن مشارکت دارند (که این به عنوان مثال در تضاد با حراجی ساکتی است که در رخداد سرریز وجوه انجام میشود که فروشنده در آن منفعل است). این حراجی «شفاهی» است، چرا که شرکتکنندگان پیشنهادهایشان را به طور علنی ارائه میدهند. آنها این کار را با استفاده از قانون مهمی تحت عنوان «قانون پیشنهاد-پرسش- قیمت -کاهش» انجام دادند. معنای آن نیز این است که فروشندگان قیمتهای درخواستی خود را اعلام میکنند، که این کار به صورت علنی انجام میشود، و همه قیمتهای درخواستی دیگر
میبایست کمتر از قیمت درخواستی شروعش باشد. در طرف دیگر بازار، درست پس از آنکه نخستین خریدار پیشنهاد خود را ارائه میدهد، همه پیشنهادهای زیرمجموعه آن میبایست بیشتر از قیمت پیشنهادی شروعش باشد. معامله میتواند به هر دو شکل رخ دهد. هر خریدار میتواند درخواست قیمت یک فروشنده را بپذیرد، یا یک فروشنده میتواند پیشنهاد هر خریداری را بپذیرد.
زمانی که اسمیت این آزمونهای تجربی اولیه را اجرا کرد، پایههای مکانیکی دست نامرئی برای نخستین بار مرئی شدند! دانشجویان کارشناسیای که موضوع این کار بودند، تعادل بازاری قیمت واحد را ایجاد کردند، حتی اگر هیچ یک از آنها تمایل به چنین نتیجهای نداشتند. زمانی که آنها چنین تمرینی را تکرار کردند، قیمتها حتی به حوالی نقطه تعادلی نزدیکتر نیز شدند. شمار واحدهایی که مبادله شدند نیز «کارا» بودند و عایدات حاصله از مبادله را بدون دخالت فردی در بازار سختتر میکردند. این نتایج به عنوان شگفتی بزرگ پا به عرصه گذاشتند. کتب مرجع میگویند برای به تعادل رساندن بازار، میبایست اطلاعات کامل وجود داشته باشد. اما افرادی که بر اساس حراجی شفاهی دومرتبهای تعادل بازار را میساختند، اطلاعاتی درباره دیگران نداشتند و تجربه آنها نیز اندک بود. در نهایت، وقتی اسمیت اقدام به دستکاری تعداد فروشندگان و خریداران کرد، دریافت که به طرز تعجبآوری شمار اندکی از فروشندگان و خریداران - مثلاً چهار نفر از هر یک از آنها - میتواند تعادل رقابتی را ایجاد کند. پیش از این تحقیق، کتب مرجع گفته بودند که به شمار نامحدود یا «فراوانی» از هر یک از فروشندگان
و خریداران نیاز است. تحقیق اولیه اسمیت این قرارداد را به چالش کشیده بود و باب اینکه در بسیاری از بازارهای ظاهراً «کوچک»ی در سراسر جهان چنین نتایج رقابتیای ساخته شوند را باز کرده بود.
در اواخر دهه 1970 میلادی، اسمیت تمامی گونههای نهادهای بازار را مورد آزمون قرار داد. اسمیت همچنین یک سیستم کامپیوتری در دانشگاه آریزونا ایجاد کرد که در زمان خودش پیشرفته بود و به طور همزمان برقراری ارتباط شبکهای و صفحه لمسی را ارائه میداد و همچنین به زودی شروع به محاسبه تمامی بازارهای مبتنی بر آزمون تجربی را میکرد.
* اسمیت نخست اشاره به ورنون اسمیت و اسمیت دوم اشاره به آدام اسمیت دارد.
دیدگاه تان را بنویسید