آیا مناظرههای انتخاباتی محل افشاگری است؟
بازی حذفی با طعم افشاگری
تاکنون دو مناظره ریاستجمهوری برگزار شده و نامزدها برای مناظره سوم آماده میشوند. در این مدت بحثهای زیادی درباره نوع عملکرد نامزدها مطرح شده است. اینکه چگونه افشاگری کردهاند و طعنههای افشاگرانه آنها چه هدفی داشته است. اما چیزی که در این مطلب به آن میپردازیم این است که آیا مناظرههای انتخاباتی محل افشاگری است؟ آیا آنچه نامزدها به هم نسبت دادهاند در تعریف افشاگری میگنجد؟ و اینکه برای بیاثر کردن طعنههای افشاگرانه در مناظرههای تلویزیونی چه باید کرد؟
نظامهای مردمسالار انتخابات برگزار میکنند تا ساختار سیاسی خود را شکل دهند. در این شکلدهی مشارکت مردم بسیار اهمیت دارد. بیش از صد سال است که در ایران انتخابات برگزار میشود و آنچه طی دهههای اخیر بیش از پیش اهمیت پیدا کرده نقش رسانهها در آگاهی افکار عمومی نسبت به کاندیداهای مختلف است. درصد کمی از ما رایدهندگان به تجمع نامزدهای انتخابات سر میزنیم. چون شدنی نیست همه در مراسم شرکت کنیم. بنابراین در «میدان رسانه» رقابت نامزدها را تماشا میکنیم. اما همین میدان برای خودش کارکردها و اقتضائاتی دارد.
اوضاع و احوال هر انتخاباتی مختص به خودش است؛ یعنی اتفاقها غیرقابل تکرارند و اینجاست که بهراحتی نمیتوان در حوزه علوم ارتباطات نظریهای را مطرح کرد و از آن نظر به مطالعه عملکرد تبلیغات سیاسی پرداخت. البته جووت و اودانل در کتابی با عنوان «پروپاگاندا و اقناع» به نظریه «فراگردی تبلیغات سیاسی» پرداختهاند و میگویند کنش متقابل میان عناصر ارتباطی و غیرارتباطی انتخابات از یکسو و از سوی دیگر زمینه تاریخی-اجتماعی و رویدادهای دور و نزدیک بستر بسیار مهم و موثر تبلیغات سیاسی هستند و همین نکته است که انتخابات را به امری غیرقابل تکرار تبدیل میکند.
همین امر یک نکته دیگر را نیز به یاد میآورد؛ شیوهای که سبب موفقیت نامزد دوره پیشین شده است، الزاماً در این دوره قرار نیست کمپین تبلیغاتی ما را به سمت پیروزی ببرد. مثل اتفاقی که برای یکی از نامزدهای ریاستجمهوری افتاد. تقلید از شیوه حمله و لحن صحبت با مردم این کاندیدا شبیه شیوه عملکرد کاندیداهای پیشین است و همین امر به جای مورد اقبال قرار گرفتن، سبب دلخوری بخشی از رایدهندگان شده است.
بنابراین نسخهای واحد برای موفقیت در میدان رسانه نمیتوان پیچید. اما نامزدها خوب میدانند که اگر عرصه رسانه را خوب نشناسند، بازنده خواهند بود. آنها باید بدانند که بخش مهم هر پیام ارتباطی تنها آن چیزی نیست که پیامدهنده میگوید، بلکه باید ببینیم پیام چگونه به نظر میرسد.
درگیری و کشمکش همیشه برای انسانها جذاب بوده. چون با حیات آنها پیوندی مستقیم دارد. مناظرههای انتخاباتی هم از همین نوع کشمکشهاست. بهویژه اینکه یکی از کاندیداها ادعا کند برخاسته از جمع اکثریتی مردم است و آمده تا گروه کوچکی از صاحبان زر و زور را افشا کند. اما باید دانست که قطببندی میدان انتخابات، به چهارصدی و 96درصدیها افشاگری نیست، بلکه استراتژی جلب نظر رایدهندههاست. رایدهندههایی که از وضعیت اقتصادی ناعادلانه شاکیاند و حالا میبینند یک کاندیدا پیغام میفرستد که من نماینده شما هستم. این کاندیدا خود را نماینده همان 96 درصد مندرآوردی میداند و اکنون بهظاهر ژست افشاگری به خود گرفته. افشاگری علیه همان چهاردرصدیهای زالوصفت. ولی بهراستی آنچه انجام میشود افشاگری است؟
آیا نامزدهای ریاستجمهوری افشاگرند؟
هرچند که ممکن است نامزدهای ریاستجمهوری دست به افشاگری بزنند، ولی الزاماً افشاگر نیستند. واژه افشاگر به زبان انگلیسی میشود whistle-blower؛ یعنی «دمنده در سوت». حتماً در فیلمهای قدیمی انگلیسی دیدهاید که پلیسهای شهر برای دستگیر کردن متهم در حال فرار از همدیگر کمک میخواستند. آن زمان که بیسیم نبوده پس با سوتهایی مخصوص همدیگر را صدا میزدند و پلیسهای دیگر با پی گرفتن صدای سوت به سمت سوژه دوان و روان میشدند.
افشاگر کسی است که افکار عمومی یا مقامهای صلاحیتدار را از وجود فرد یا افراد متقلب و بدکار در بخشهای دولتی، عمومی و خصوصی آگاه میکند. هر چند سازوکارهای زیادی برای پیشگیری از تقلب و سوءاستفاده وجود دارد، ولی هنوز هم افشاگری متداولترین روش کشف تقلبهاست. یعنی حتی حسابرسیهای داخلی و مستقل و کنترلهای پیدرپی نیز به گرد پای افشاگری نمیرسند.
کار افشاگرها چند ویژگی و بایسته مهم دارد:
1- با سند و مدرک حرف میزنند.
2- از آنجا که همیشه جان افشاگرها در خطر است یک نسخه از تمامی مدارک خود را کپی میکنند و برای شخصی مطمئن میفرستند.
3- اطلاعات محرمانه را پیش هرکسی افشا نمیکنند و آن را در اختیار مقامهای صالح قرار میدهند. کسانی که بتوانند صحت این مدارک را تایید کنند و توان محافظت از افشاگر را داشته باشند.
4- افشاگرها وکلای قدرتمندی باید داشته باشند؛ چون همین که مدارک تقلب یا بدکاری فرد یا گروهی منتشر شود، حتماً فرد افشاگر به ترور شخصیت متهم میشود یا اینکه میگویند از فلان جناح یا حزب سیاسی پول گرفته که چنین کند. بنابراین باید یک وکیل کارکشته پشت سر افشاگر حضور داشته باشد.
5- یکی دیگر از کارهایی که افشاگرها در دنیا انجام میدهند گفتوگو با رسانههاست. آنها نمیخواهند اطلاعاتشان بهطور غیرمستقیم به دست رسانهها برسد؛ بنابراین خودشان با رسانهها طرف میشوند.
با این تعریف کسانی مثل جولیان آسانژ افشاگر محسوب میشوند. آسانژ روزنامهنگار و هکر معروفی است که سردبیر و بنیانگذار سایت افشاگر ویکیلیکس هم هست. او تاکنون افشاگریهای زیادی انجام داده است. از جمله درباره کشتارهای غیرقانونی در کنیا، دفع زبالههای سمی در ساحلعاج، کتابهای راهنمای کلیسای ساینتولوژی (کلیسای علمشناسی)، وضعیت اسیران ارتش آمریکا در بازداشتگاه گوانتانامو و عملکردهای بانکهایی مانند کوپتینگ و جولیوس بائر منتشر کرده است. برخی از اسنادی که آسانژ منتشر کرده محرمانه بودهاند و به همین خاطر حتی جان او نیز در معرض خطر است.
مثال دیگر آن ادوارد اسنودن کارمند پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکاست. او از عملیات «جاسوسی و مراقبت در سطح جهانی» و پریزم (PRISM) پرده برداشت. بنا به مدارک اسنودن، این برنامهها که شامل جاسوسی از مردم عادی و شخصیتها در مکالمات تلفنی، ایمیل، استفاده از موتور جستوجوی اینترنت و... میشود، در تمام کشورها و بدون رعایت مرزهای سیاسی صورت میگیرند. او نیز پس از این افشاگری مجبور شد به هنگکنگ و سپس به روسیه فرار کند و مشکلات بسیاری برایش پدید آمد.
با همه این احوال آیا میتوان مناظره انتخاباتی ریاستجمهوری را شبیه میدان افشاگری دید؟ آیا اصلاً کارکرد مناظرهها افشاگری است؟ در بسیاری از موارد افشاگر میتواند نظم بخشی از ساختار حکومت را بر هم بزند که البته بعید است هیچکدام از نامزدها در پی چنین کاری باشند. بنابراین آنچه قالیباف یا جهانگیری در مناظره اول نشان دادند افشاگری نیست، بلکه طعنههایی سیاسی است که در دایره لغات و دانش مشترک میان فعالان سیاسی و مخاطبان حرفهای سیاست قابل فهم است.
اصول طعنههای افشاگرانه
همین طعنههای سیاسی به ظاهر افشاگرانه نیز وقتی به میدان جنگ رسانهای نامزدها وارد میشود، باید از اصولی تبعیت کند. برلسون، جامعهشناس سیاسی مشهور میگوید: انواع خاصی از ارتباط، در زمینه خاصی از مطالب که توجه گروههای ویژهای از مردم را در شرایط خاصی جلب میکند، تاثیر خاصی بر جای میگذارد. در اینجا زمینه یا بافتار ما مناظره تلویزیونی است. در چنین برنامهای، نوع ارتباط، نوع مطلب، مخاطب، شرایط و تاثیرات فرآیند میتوانند روی نحوه عملکرد نامزدها تاثیر بگذارند.
1- نوع ارتباط: اینکه مدام در مناظرهها «مردم» را خطاب قرار دهیم و مدعی حمایت از حقوق آنان باشیم به ظاهر میتواند معنای مثبتی را منتقل کند، ولی باید دید که در بستر جامعه و میان شهروندان این کنش نامزد ریاستجمهوری چه معنایی متبادر میکند. دوربین را خطاب قرار دادن مخاطبان را یاد شیوه مناظره چه کسی میاندازد؟ مدرک به سمت دوربین گرفتن چطور؟
2- نوع مطلب: نوع مطلب بیانشده در مناظرهها و در طعنههای افشاگرانه اهمیت دارد. در مناظره اول جهانگیری از برخوردهای گازانبری در عرصه اجتماعی انتقاد کرد. ولی این اصطلاح اندازه چهار سال پیش برد نداشت؛ چرا که بیشتر مردم درباره آن میدانستند. طعنههای سیاسی باید به گونهای باشد که دستکم بیشتر مخاطبان درباره آن اطلاعاتی نداشته باشند تا بدین ترتیب بتوان بر مردمی که عقیدهای ثابت و پایدار در عرصه سیاسی ندارند (ولی یک رایدهنده محسوب میشوند) تاثیر گذاشت.
3- نوع مخاطب: مردم باید متوجه طعنهها بشوند. نباید فقط خود نامزدها معنای تیکههایی را که به هم میپرانند درک کنند. اینجاست که برای به هدف نشستن تیرهای طعنههای افشاگرانه سیاسی باید از قبل مناظره افکار عمومی را آماده کرد. متاسفانه اما در کارزارهای انتخاباتی دنیا بیشتر نامزدها به زبان مردم صحبت کردن را با ادبیات پوپولیستی مردمفریب اشتباه میگیرند. کار نامزدها این است که برنامههای خود را به زبانی ساده تشریح کنند، نه اینکه از عدم تخصص کاربران سوءاستفاده کنند و نظر آنان را به سمتی جلب کنند که سرآخر فقط به نفع رای جمعکردن باشد.
4- رسانههای رقیب: زمانی این رسانه رقیب با نام رادیوها و تلویزیونهای بیگانه گره میخورد، ولی حالا کاربران پیامرسانهای مجازی (مثل تلگرام) و همچنین شبکههای اجتماعی مجازی همزمان با پخش مناظرهها پر از پیام و مطلب هستند. خیلی از کاربران همزمان با صحبتهای کاندیداها توئیت میکردند یا نظرشان را درباره ادعا یا کنش رفتاری یکی از آنها به گروه تلگرامی میفرستادند. قالیباف پس از آنکه از اعتراض به شورای نظارت بر انتخابات در محل صداوسیما ناامید شد، به بیرون ساختمان آمد و ویدئویی کمتر از یک دقیقه پر کرد و به گروهها فرستاد. در همان دقایق نیز کاربران مختلفی در حال اعتبارسنجی طعنههای سیاسی افشاگرانه خود او نسبت به روحانی بودند. یعنی در حالی که روزنامه همشهری شنبه پس از مناظره اول در چهار تیتر صفحه نخست خود به ادعاهای روحانی و جهانگیری پاسخ داد، کاربران و هواداران قالیباف جواب خود را از شبکهها و پیامرسانهای مجازی دریافت کرده بودند. در واقع پاسخ به اینکه افشاگریها صحیح بوده یا ادعایی پوچ، در رسانههای رقیب صداوسیما منعکس شد. به نظر میرسد صداوسیمایی که مدتهاست صحنه را به رقبای خود باخته ولی این بار به واسطه ویژگی انحصاری بودنش با برنامه مناظره یک دوپینگ اساسی کرده است.
5- تاثیر فرآیند: طبیعی است که تماشای یک شبکه تلویزیونی یا خواندن یک نشریه خاص به همراه خودش نوعی همراهی مخاطب با ارزشهای آن رسانه میآورد. یعنی خواننده روزنامه ایران (متعلق به دولت) طعنههای سیاسی روحانی و جهانگیری را بهتر متوجه میشود؛ چون پیش از آن در روزنامه ایران به این ادعاها پرداخته شده است. اما حالا بستر مبارزه رسانه تلویزیون است. رسانهای که دولتیها میگویند هیچگاه روی خوش به آنها نشان نداده. تکلیف هواداران نامزدها مشخص است. آنها رای خودشان را میدهند ولی باید دید که این مناظرهها در بستر تلویزیون آیا میتواند فرآیندی را که پیش از این در صداوسیما وجود داشته به چالش بکشد؟ یعنی آیا رایهای خاکستری را به سمت خود میکشاند؟
استراتژیهای مقابله با طعنههای افشاگرانه
در مناظره اول هرچند که نامزدها سعی در تشریح برنامههای خود داشتند، ولی محمدباقر قالیباف نخستین تیر انتقاد و طعنه را به سمت دولت یازدهم شلیک کرد. حسن روحانی و جهانگیری پاسخ دادند اما استراتژیهایی که در این مواقع مفید هستند کدامند؟
1- احساس مخاطبان را همراه کنیم: فقط راه نفوذ به ذهن مخاطبان ارائه آمار و ارقام نیست. تلویزیون به قول مکلوهان رسانهای سرد است. یعنی مخاطبان همزمان با تماشای برنامه میتوانند انواع و اقسام کارها را نیز انجام دهند. به این ترتیب نمیتوان با اصولی عقلانی و رسم نمودارهای پیچیده آنها را مجاب کرد که وضعیت نسبت به دوره پیش بدتر /بهتر شده. باید استراتژی چید. مثل کلیدی که روحانی چهار سال پیش رو کرد. طعنه «من حقوقدانم سرهنگ نیستم». اینها احساس مخاطبان را نیز متأثر میکند و در یادشان میماند. بهراستی از آمار و ارقامی که نامزدهای دوره پیشین ریاستجمهوری ارائه دادند چه به یاد داریم؟ به جای آن چقدر از نوع تبلیغ و رویکرد انتخاباتی غرضی در یادمان است؟ از برنامههای غرضی چقدر میدانیم؟ این ویژگی بستر رسانهای چون تلویزیون است. وقتی در تلویزیون مناظره تماشا میکنیم دنبال تفکر عمیق، فکر فلسفی و آیندهنگرانه نیستیم. با همان حسی که فوتبال نگاه میکنیم به تماشای مناظرهها مینشینیم. بنابراین یادمان باشد که طعنههای سیاسی ما باید بتواند با زمینههای فکری و تجربه پیشین مخاطبان مماس باشد و بعد بتواند تاثیری عاطفی روی آنها بگذارد.
2- بیاهمیت بودن صحبت رقیب: این یکی از استراتژیهای موثر در مناظرههای انتخاباتی است. یعنی بهگونهای در مناظره تلویزیونی ظاهر میشویم که انگار خودمانیم و خودمان و اصلاً حریفی پیش رو نمیبینیم. کاری که روحانی خواست انجام بدهد، ولی وسط کار نتوانست این استراتژی را ادامه دهد. برای نمونه در مناظره تلویزیونی سال 2008 میان اوباما و مککین، نامزد جمهوریخواهان بهدرستی از همین استراتژی کمک گرفت؛ یعنی هیچگاه به اوباما حتی نگاه نکرد. جواب او را رو به دوربین میداد و در کمال خونسردی میگذاشت که اوباما انتقادهایش را مطرح کند.
3- حمله به جای دفاع: در مناظره جملات خود را اینگونه شروع نکنید که فلانی «دروغ میگوید»، «این درست نیست»، «همه ماجرا این نیست»؛ چون در این صورت در موضع دفاع قرار گرفتهاید. طعنههای افشاگرانه را باید با طعنههایی سختتر پاسخ گفت. البته همانطور که در بخش قبل گفتیم، این طعنه را به سمت رقیب پرتاب نکنید، بلکه در کمال خونسردی موضوع دیگری را پیش بکشید و حملههای رقیب را با موضوعی مهمتر، دفن و بیاثر کنیم. برای نمونه، وقتی روحانی به دروغ گفتهشده اعتراض میکند، جایگاه خود را به عنوان رئیسجمهوری، گویی که تنزل میدهد. او و هرکس دیگر جای او در مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری نقطه هدف تمامی انتقادها خواهد بود. انتقادهایی که الزاماً به دایره عملکرد ریاستجمهوری میتواند ربطی نداشته باشد؛ با این همه او باید آرامش خود را حفظ میکرد و اجازه میداد نامزدهای منتقد حرفشان را بزنند و در کمال آرامش استراتژی خود را پی میگرفت که میتوانست در عمل طعنهها و حملههای طرف مقابل را بیاثر کند.
4- لبخند بزنیم: لبخند زدن در مناظره تلویزیونی شبیه رقص پای کشتیگیرها روی تشک است. نشان از آمادگی دارد. در مناظره اول تا حد زیادی این نکته رعایت شد. یعنی بهرغم حملههایی پر از طعنه هر دو طرف سعی کردند لبخند بزنند. اما این لبخند نباید ناگهان تبدیل به نگرانی شود. یعنی چشمان کاندیداها هم باید رو به دوربین بخندد. به این ترتیب مخاطب به اعتمادبهنفس نامزد مورد نظر پی میبرد.
5- زهرخند نزنیم: فرق است میان لبخند و زهرخندی که به ریشخند شبیه است. زهرخند برخاسته از نوعی غرور است. شاید در بحثهای روشنفکرانه این زهرخندها اعتمادبهنفس طرف مقابل را پایین بیاورد ولی در مناظره انتخاباتی نشان از غرور کاذب ما دارد. غروری که کمترین تاثیر منفی آن پس زدن مخاطبان است. مردم نامزدی را دوست دارند که از جنس خودشان باشد نه اینکه با رای آنها به جایی برسد و بعد همین جایگاه سبب غرور او شود. این غرور از محبوبیت ما میکاهد. پس لبخند محترمانه و از سر اعتمادبهنفس بزنیم و نه زهرخند تمسخرآمیز و پرغرور.
6- خاتمهای حسبرانگیز: یادمان باشد که مخاطبان در لحظه آخر مناظره نیز منتظر یک اتفاق تاثیرگذارند. شبیه گلی که یکی از تیمها در دقیقه 94 به ثمر میرساند و سرنوشت فینال مسابقهها کاملاً تغییر میکند. باید احساس مخاطبان را با خودمان همراه کنیم. به یادشان بیاوریم که چقدر به هم نزدیکیم. چقدر برای آسایش آنها تاکنون تلاش کردهایم. گاهی حرف زدن به یک لهجه خاص میتواند مردم یک منطقه را با ما همراه کند. اشاره به محل تولد و اینکه اهل کجاییم نیز میتواند بسیاری از طعنههایی را که تاکنون تحمل کردهایم بیاثر کند.
یادمان باشد مناظره در بستر یک رسانه برگزار میشود. بنابراین باید مراقب افشاگریهای طعنهآمیز خود باشیم. یعنی اگر دروغی به کسی نسبت دهیم بهراحتی رسانههای رقیب آن را برملا میکنند. از سوی دیگر، میدان مناظره فقط عرصه بحثهای علمی و آکادمیک همراه با آمار و ارقام پیچیده نیست. رایهای خاکستری دوست دارند به صندوق کسی ریخته شوند که بتواند احساس و علایق آنها را نیز با خود همراه کند. مناظره بحثی روشنفکرانه نیست، مسابقه فوتبال است. استراتژی و تاکتیک میخواهد ولی تماشاگران هم انتظار بازی زیبا و هوشمندانه دارند تا با دلی خوش از ورزشگاه خارج شوند.