بداقبالان سال وبایی
معرفی بدشانسترین چهرههای ایران در سالی که گذشت
احتمالاً هنگامی که حسن روحانی در دقایق آغازین سال 98 در پیام مرسوم نوروزی رئیسجمهوری؛ از نبرد اقتصادی و لزوم همبستگی همه مردم ایران سخن میگفت در مخیلهاش هم نمیگنجید که با چنین سال سخت و پربحرانی مواجه شود. سالی که از همان لحظات نخستین آن میدان چالشها و بحرانهای بزرگ برای اکثر قریب بهاتفاق ساکنان این مرز پرگهر بود.
احتمالاً هنگامی که حسن روحانی در دقایق آغازین سال 98 در پیام مرسوم نوروزی رئیسجمهوری؛ از نبرد اقتصادی و لزوم همبستگی همه مردم ایران سخن میگفت در مخیلهاش هم نمیگنجید که با چنین سال سخت و پربحرانی مواجه شود. سالی که از همان لحظات نخستین آن میدان چالشها و بحرانهای بزرگ برای اکثر قریب بهاتفاق ساکنان این مرز پرگهر بود. قاعدتاً اگر آن ساعتها در جاده میراندید و پس از استماع پیام نوروزی رئیسجمهوری، آرشیو موزیکهای پخش خودرو خود را پلی میکردید و به صورت «رندم» به ترانه سال سقوط، سال فرار، سال گریز و انتظار و...میرسیدید، حتی اگر شیفته این ترانه نیز بودید با توجه به حال و هوای نوروز دکمه «نکست» را فشار میدادید تا ترانهای متناسب با حال و هوای عید و آغاز سال را بشنوید. احتمالاً شما هم تصور نمیکردید که بسیاری از بندهای این ترانه، به جای مشابهت با سال 2000 با حال و روز این کهندیار، دو سال مانده به سال 1400، مطابقت داشته باشد.
سال 98 در حالی آغاز شد که از همان روزهای ابتدایی، آسمان بخش عمدهای از این دیارِ همواره تشنه باران، ابری بود. «باران آمد» همه نیز میدانستند که میآید! از سازمان هواشناسی که در هفتههای پایانی اسفند هشدارهای لازم را داده بود تا گوشیهای هوشمند همه ما که اپهای پیشبینی هوا روی آن نصب شده است. با این حال به نظر میرسید که هیچکس برای این نعمت آسمانی آماده نبود، نه مناف هاشمی «استاندار گلستان» که به خارج سفر کرده بود و نه مدیران کشوری و محلی. در کمتر از چند ساعت آرزوی همیشه ساکنان این اقلیم خشک به کابوس دهشتناک بخش عمدهای از آنان بدل شد و از خوزستان و فارس گرفته تا گلستان، گیلان، لرستان، اصفهان و...تعطیلات عید را با بحرانی به نام سیل سپری کردند.
پیوند بحران بهار و پاییز
یکی از نخستین نهادهایی که طبق وظایف ذاتی خود، از همان لحظات اول برای مهار بحران سیل، وارد میدان شد، هلالاحمر بود. این نهاد برای سال 98 برنامههای زیادی تدارک دیده بود، تا جایی که در تعطیلات نوروزی روزنامه شهروند-ارگان هلالاحمر- را تعطیل نکرده بود و این روزنامه برای مسافران نوروزی چاپ میشد و در اختیار آنها قرار میگرفت. علیاصغر پیوندی رئیس جاهطلب این نهاد نیز که سال 97 با چالشهای زیادی مواجه بود، علاقهمند بود به مدد اقدامات این سازمان در روزهای عید از زیر فشار حاشیهها خارج شود. با این حال وسعت سیل و همچنین تداوم بارشها در مناطق مختلف کشور این فرصت را از او گرفت. آن ایام انتشار تصویر این مدیر کشور در یکی از رستورانهای لوکس گرگان توسط برخی رسانههای منتقد دولت نیز موجب شد که حاشیهای جدید برای این چهره نزدیک به حسن روحانی به وجود آید. با این حال حاشیههای این دولتمرد به اینجا ختم نشد. در نیمه نخست سال بارها نام او به عنوان یکی از تعویضیهای دولت مطرح شد. او که همشهری حسن روحانی است و برخی از رسانهها از خویشاوندی او با رئیسجمهوری خبر داده بودند [البته او سال پیش نسبت پسرعمگی با حسن روحانی را تکذیب کرده است] بارها در زمینه سوءاستفادههای مالی و تخلفات اداری مورد اتهام قرار گرفته بود. در تابستان هم چند رسانه منتقد دولت از بازداشت او خبر داده بودند. با این حال همه این خبرها با قاطعیت تکذیب میشد و این پزشک گوش و حلق و بینی سرخهای، پاییز امسال ابتدا از ریاست سازمان نظام پزشکی استعفا کرد و سپس از ریاست سازمان هلالاحمر کنارهگیری کرد. هنوز نامه موافقت رئیسجمهوری با این کنارهگیری صادر نشده بود که رسانهها از بازداشت پیوندی در فرودگاه امام و پیش از پرواز به سوئیس خبر دادند. طبق اخبار اطلاعات سپاه این مدیر دولت دوازدهم را بازداشت کرده بود. هنوز از سیر پرونده و زمان دادگاه پزشک 57ساله خبری منتشر نشده است.
مدیر آرام؛ نقش اول یک درام جنایی رمانتیک
هنگامیکه هفتم خردادماه خبر قتل میترا استاد در آپارتمانی در شهرک غرب منتشر شد، کمتر کسی میتوانست باور کند که عامل این جنایت مردی باشد که برای زندگی در کنار این بانوی جوان تمام اعتبار 40ساله خود را قمار کرده است. از حدود ساعت 12 آن روز شایعات زیادی درباره هویت قاتل میترا استاد، همسر محمدعلی نجفی، در رسانهها منتشر شد. با این حال حدود دو ساعت مانده به افطار نوزدهم ماه رمضان، این دولتمرد شاخص چهار دهه نظام جمهوری اسلامی، با چهرهای آرام و خندان به همراه اسلحهای که مدعی بود با آن همسرش را به قتل رسانده است، وارد کلانتری شاپور شد. او در ابتدای ورود به کلانتری به صراحت اعتراف به شلیک به میترا استاد کرد. شبکههای مختلف صداوسیما نیز با ولعی عجیب تصویر و صدای متهم را مخابره کردند و خبرنگاران این رسانه با آلت قتاله و متهم به قتل عکسهای یادگاری گرفتند. بدون شک محمدعلی نجفی عضو کابینههای میرحسین موسوی، مرحوم اکبر هاشمی، سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی و همچنین نماینده دو دوره مردم پایتخت در شورای شهر و منتخب اعضای شورا برای شهرداری پایتخت را میتوان بلندپایهترین چهرهای دانست که به اتهام قتل همسرش در دادگاه جمهوری اسلامی ایران محاکمه شده باشد. مدیر 68سالهای که حدود یک سال پیش از آن با استعفا از شهرداری تهران، بهشت را به مقصد دوران بازنشستگی ترک کرد. او تا پیش از این رویداد یکی از چهرههایی بود که میتوانست به عنوان نامزد ریاستجمهوری از سوی جریان میانهرو و اصلاحطلب معرفی شود. پس از این اتفاقات گمانههای زیادی درباره هویت میترا استاد یا انگیزه نجفی از این قتل مطرح شد؛ گمانههایی که تاکنون هیچکدام امکان سنجش نیافتهاند. سرانجام در تابستان 98 دادگاه بدوی محمدعلی نجفی در سه جلسه برگزار و این دانشجوی نخبه دکترای دانشگاه MIT در دهه 50، به قصاص نفس محکوم شد. با بخشش متهم از سوی خانواده مقتول، او به سبب جنبه عمومی جرم و نگه داشتن اسلحه غیرمجاز به حبس محکوم شد. این روزها به سبب شیوع کرونا، خانواده و وکیل نجفی نگران وضعیت جسمانی این زندانی مشهور اوین هستند.
وزیری که قربانی یک ترانه شد!
در روزهای پایانی فروردینماه 98 ویدئوی کوتاهی آرامآرام در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شد. کلیپی که چند دانشآموز روی ترانه یکی از خوانندگان آنور آبی «دابسمش» اجرا میکنند. این شوخی کودکانه در روزهای بعد به چند مدرسه دیگر نیز سرایت کرد و شاهد بودیم که در اردیبهشتماه تعدادی از دختران و پسران دورههای ابتدایی و دبیرستان این شوخی را به صور مختلف بازتولید کردند. این اقدام کودکانه اما در فضای سیاست ایران پژواکی متفاوت یافت و به سرعت به بهانهای بزرگ برای تخطئه سیاستهای آموزشی دولت بدل شد. در این فضا وزیر آموزش و پرورش که به شدت تحت فشار بود؛ به جای تحلیل واقعبینانه یک شوخی کودکانه در اظهاراتی انفعالی تاکید کرد: « امروز در دنیای آشفته و شلوغ شاهد این هستیم که مهمترین هدف دشمنان تغییر هویت فرزندان ماست، هویتی که با آموزههای ایرانی و اسلامی عجین شده است. اخیراً هم کلیپهایی به سرعت در فضای مجازی پخش شده و نگرانیهایی را ایجاد کرده است که باعث میشود به این مقوله توجه بیشتری شود، باید در فرآیندهای آموزش و پرورش دقت بیشتری داشته باشیم... در این فضا که معلمان بالاترین قشر در حوزه سرمایه اجتماعی هستند کلیپهایی بینام و نشان پخش میشود؛ از دیروز سه نفر از دوستان متخصص را مامور بررسی این موضوع کردم تا ریشه تولید این کلیپها مشخص شود، زیرا اعتماد عمومی و باور مردم متدین را تحتالشعاع قرار میدهد» (17 اردیبهشت-تسنیم). پس از این اظهارات طبق دستور وزیر، هر نوع اجرای موسیقی به صورت زنده و همچنین پخش موسیقی در هنگام نرمش صبحگاهی و کلاسهای ورزش در مدارس کشور ممنوع شد. حدود یک ماه پس از این ماجرا یعنی در خردادماه 98، در خبری غیرمنتظره، اعلام شد محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش استعفا کرده است. هرچند که در ابتدا این خبر از سوی دولت و معاونان وزیر تکذیب شد، اما در ساعاتی پس از انتشار خبر بطحایی مجدداً بر کنارهگیری خود تاکید کرد. برخی نزدیکان وزیر این اقدام بطحایی را اقدامی اعتراضی درباره عدم اجرای رتبهبندی فرهنگیان اعلام کردند. شخص بطحایی نیز از عزم خود برای حضور در مجلس خبر داد. با این حال هنگامی که حدود یک ماه بعد او با حکم ریاست دانشگاه آزاد به معاونت این دانشگاه منصوب شد، آشکار شد که دستکم او در سودای کرسی وکالت، ردای وزارت را پس نداده است. با توجه به حاشیههای رقص چند دختر کوچک در جشن یکی از مناطق شهرداری تهران که عملاً موجب استعفای محمدعلی نجفی از شهرداری شد؛ برخی معتقد بودند که بعید به نظر نمیرسد ترانه «آقامون جنتلمنه!» کار دست محمد بطحایی داده باشد.
مدیر بلندپرواز در اوین
بحران طغیان قیمت خودرو در بازار کشور در چند سال اخیر بسیاری از مدیران کشور را با چالش مواجه کرده است. کنار گذاشته شدن دو وزیر صنعت، معدن و تجارت توسط حسن روحانی در سالهای اخیر را میتوان شاهدی مهم بر این مدعا دانست. در مردادماه 98 بازار متلاطم خودرو یکی از شاخصترین مدیران خود را قربانی کرد. طبق اخبار رسانهها ماجرا از انسداد حساب مدیرعامل ایرانخودرو کلید خورد. ۱۹ مردادماه بود که به دستور بانک مرکزی همه حسابهای بانکی هاشم یکهزارع مسدود شد. یک روز بعد اعلام شد که مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا نیز با حکم بازپرس شعبه ۵ دادسرای کارکنان دولت به مدت شش ماه ممنوعالخروج شده است. «ایسنا» در این باره نوشت: کمتر از دو هفته قبل از آن، یعنی ۸ مرداد، در پی اعتراضاتی که به دعوتنامههای جدید ایرانخودرو با قیمتهای بالاتر از نرخ کارخانه شده بود، این شرکت در اطلاعیهای اعلام کرد که با توجه به مکانیزه بودن صدور دعوتنامه در ایرانخودرو، به علت به وجود آمدن ایراد نرمافزاری، تعداد اندکی از دعوتنامههای ارسالشده با بهایی مغایر با قیمت مصوب شرکت صادر شده که این تعداد دعوتنامه نیز در اسرع وقت اصلاح و مجدداً ارسال خواهد شد. درست در همان روز سخنگوی قوه قضائیه خبر بازداشت شش نفر را در پرونده شرکت سایپا اعلام کرد و گفت که در بازداشت مدیران ارشد سایپا، پروندهای تشکیل شده و افرادی تحت تعقیب قرار گرفتهاند. در نهایت ۲۸ مرداد دولت از برکناری مدیرعامل ایرانخودرو خبر داد و به فاصله چند ساعت خبر بازداشت یکهزارع رسانهای شد. هنوز از روند پرونده این فارغالتحصیل 65ساله دانشگاه امیرکبیر خبری منتشر نشده است. از همه مهمتر بازار خودرو ایران نیز در ماههای بعد تغییر چندانی نکرده است.
استعفا پیش از استیضاح
احتمالاً کمتر تحلیلگری در ابتدای سال پیشبینی میکرد که محمود حجتی در میهمانی پایان سال رئیسجمهوری و اعضای کابینه حاضر نباشد. چهره کمحاشیهای که بسیاری او را یکی از تکنوکراتهای موفق سه دهه اخیر ارزیابی میکردند. دولتمرد 64ساله نجفآبادی که فارغالتحصیل عمران از دانشگاه صنعتی اصفهان است و در این سالها تلاش داشته است به عنوان مدل موفق مدیران نزدیک به جریان اصلاحطلب معرفی شود. با این حال در نیمه اول سال 98، حاشیههای این دولتمرد افزایش قابل توجهی یافت و در بسیاری از محافل سیاسی کشور خبرهایی درباره کنارهگیری این وزیر به گوش میرسید. سرانجام نیز نیمه آذرماه پس از اعلام وصول استیضاح توسط مجلس، محمود حجتی ترجیح داد به جای دفاع از کارنامه خود، عطای صدارت را به لقایش ببخشد. تا مصداق جمله همان پیرمرد کشاورزی باشد که چند ماه قبل با گلایه از وضع موجود خطاب به او گفته بود: «خودتون میدونید و مملکت خودتون!» در همان زمان شایع شده بود که بازداشت دهها مدیر میانی و ارشد وزارت جهاد سازندگی در کنارهگیری محمود حجتی بیتاثیر نبوده است.
پایان رویای هاشمی شدن؟
علی لاریجانی یکی از چهرههای قابل تامل و بحثبرانگیز در جغرافیای سیاست ایران به شمار میرود. آیتاللهزادهای که در کنار تحصیل فلسفه و شاگردی چهرههایی چون احمد فردید و رضا داوریاردکانی در دهه 60 به عضویت سپاه درآمد. در اوایل دهه 70 به حوزه فرهنگ و هنر ورود کرد و به ریاست صداوسیما رسید. در نیمه دوم دهه 70 همپیمان تندروترین بخش جریان راست شد و نقش بسزایی در خنثیسازی روند اصلاحات ایفا کرد. در ادامه آرامآرام به نماد راست سنتی بدل شد. لاریجانی با برآمدن محمود احمدینژاد و ریاست او بر دستگاه اجرایی کشور، به تدریج به سمت میانه سیاست ایران متمایل شد و تا آنجا پیش رفت که در انتخابات سالهای 88، 92 و 96 در کنار جریان اصلاحطلب و میانهرو کشور قرار گرفت. نقش بسزای این چهره را در تصویب برجام در مجلسی که اکثریت آن در اختیار منتقدان حسن روحانی بود نمیتوان به این سادگیها به بوته نسیان سپرد. او در دهه 90 علاقه ویژهای داشت که به هاشمیرفسنجانی مکلا! در سیاست ایران بدل شود. نوع ارتباطات او با اردوگاههای مختلف سیاست در ایران تا حدود زیادی او را در رسیدن به این هدف یاری کرده بود، با این حال سال 98 سال علی لاریجانی نبود. نارضایتی عمومی از وضعیت کنونی کشور، ردصلاحیت گسترده اردوگاه حامی دولت، تبلیغات گسترده علیه خاندان لاریجانی و... سبب شد که این فرزند میرزاهاشم آملی از حضور در انتخابات کناره بگیرد و ریاست مجلس را احتمالاً به محمدباقر قالیباف بسپارد. با این اوصاف سال 98 برای خاندان لاریجانی سال خوشیمنی نبود، قاعدتاً خداحافظی صادق و جواد از قوه قضائیه و علی از قوه مقننه را میتوان زمینهساز به حاشیه رفتن این خاندان متنفذ در دهههای 70، 80 و 90 دانست.
هر روز 9 بحران
بدون شک و با فاصله میتوان گفت بداقبالترین چهره ایران در سال 98 کسی نیست جز حسن روحانی. چهرهای که در این سال مه و خورشید و فلک دستبهدست هم دادند که از منجنیق روزگار بر برج و باروهای مدیریت او سنگ بریزند. بهزاد نبوی فعال سیاسی اصلاحطلب چند ماه پیش درباره وضعیت حسن روحانی گفته بود، اگر در دوره ریاست سیدمحمد خاتمی هر 9 روز یک بحران برای او پدید میآمد، برای حسن روحانی در این ایام روزی 9 بحران رقم میخورد. با این حال نباید از این نکته نیز به سادگی گذر کرد که حسن روحانی دستکم در بحرانیتر شدن چالشهای پیش رو استعدادی شگرف داشته و در بسیاری از موارد عملاً نقش پاشنهآشیل دولت خود را نیز ایفا میکند. عدم حضور حسن روحانی در مناطق سیلزده در دو هفته نخست سال، حتی اگر توجیه درمانی، امنیتی و... داشته باشد، وقتی با توجیهات دلسوزانه در پستوهای قدرت پنهان بماند، تنها موجب بدبینی و فاصله بیشتر شهروندان با دولتمردان میشود. نوع مواجهه رئیسجمهوری و حلقه یارانش- محمود واعظی، حسامالدین آشنا، علی ربیعی- با بزرگترین بحرانهای پیش روی دولت در سال اخیر نیز بسیار قابل تامل و پرسشبرانگیز است. بهطور مثال درباره سهمیهبندی بنزین پس از بارها تکذیب رسمی توسط بیژن زنگنه وزیر نفت و علی ربیعی سخنگو، به ناگهان قیمت این حامل سوخت افزایش یافته و سهمیهبندی شد. بدتر از آن رئیسجمهوری چند روز بعد اعلام کرد: «من هم صبح جمعه مطلع شدم!» این شیوه تعامل با شهروندان به شدت اعتمادسوز بود. اتفاقی که پیامدهای آن را در ناآرامیهای آبان تا حدود زیادی مشاهده کردیم. در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی نیز میتوان گفت که بسیاری از مردم باور نکردند که دولت و شخص رئیسجمهوری از همان لحظات اول از این فاجعه بیخبر بودهاند. در بحث شیوع ویروس مرگبار کرونا نیز نوع عملکرد دولت و شخص حسن روحانی به شدت منفعلانه بود. چه آن زمانی که همه چیز تکذیب میشد، چه زمانی که آمار اعلامشده تا حدود زیادی واقعبینانه به نظر نمیرسید. از همه این موارد قابل تاملتر، سخنان شخص حسن روحانی بود؛ او به جای تلاش برای هشدار به مردم و همچنین جلب حمایت آنان برای مبارزه با این بحران، این فقره را نیز به دشمن مرتبط ساخت و به مردم هم قول داد که در کمتر از سه روز ویروس کرونا در ایران بیاثر خواهد شد! فکر نمیکنید مردم حق داشته باشند که در صورت تایید صلاحیت کامل حامیان اردوگاه روحانی، منتقدان آنها را در انتخابات برگزینند؟
حسن روحانی سال آینده را در حالی آغاز خواهد کرد که مهمترین حامیان خود را چه در ساخت قدرت، چه در جریانهای سیاسی و چه در فضای عمومی از دست داده است. به جای علی لاریجانی، احتمالاً در جلسه شورای سران سه قوه باید رقیب انتخاباتی خود یعنی محمدباقر قالیباف را تحمل کند، در اردوگاه اصلاحات نیز بعید به نظر میرسد که رئیس این اردوگاه حاضر به سوزاندن کوپنی دیگر برای او باشد. در فضای عمومی نیز بازگرداندن سرمایه اجتماعی اگر نه محال ولی بسیار دشوار است. با مشاهده این وضعیت باید تاکید کرد که روحانی و حلقه یاران او بداقبالترین چهرههای سال 1398 بودهاند؛ آنان برای گذر از چالشهای سال آینده مسیری بس دهشتناکتر و سنگلاخیتر از سال وبایی 98 را پیش رو خواهند داشت.
و اما پایان
امسال که مردم ایران پای سفرههای هفتسین مینشینند، قاعدتاً وقتی به بند «حول حالنای» دعای تحویل سال میرسند، با شور و حال دیگری این بند را زمزمه خواهند کرد. با مرور رویدادهای سال پیش درخواهیم یافت که ساکنان این مرز پرگهر حال خوبی نداشتهاند. امید که سال آینده هنگامیکه درباره احوال ایرانیان در سال 99 مینویسیم، حال خوب آنان در این کهندیار را روایت کنیم. به قول زندهیاد فریدون مشیری: «گر نکوبی شیشه غم را به سنگ؛ هفترنگش میشود هفتاد رنگ...»