از چاله به چاه
سیاستمداران یا مردم؛ چه کسی هزینه قرار گرفتن در لیست سیاه را میپردازد؟
فرزین زندی: فلسفه «مشارکت» در بین انسانها زمانی به جدّ مورد توجه قرار گرفت که نیاکان ما در بدویترین دوران زیست انسانی به روشنی دریافتند که برای ادامه حیات و مبارزه با ناتوانیها، نیازمند رهایی از «فرد» و روی آوردن به مشارکت جمعی هستند. بنابراین، دست به تشکیل گروههای قومی یا قبایل زدند تا از این راه، ناممکنهای پیش روی خود را ممکن کنند. این رویه در طول تاریخ با گوناگونیهایی در پیش گرفته شد تا انسان، پای به عرصهای نهاد که ملزوماتی از جنس دیگر اما استوار بر همان مبنای نخستین را طلب میکرد. ضرورت زیست در دنیای مدرن، انسان متعلق به این عصر را نیز بر آن داشت تا فردیت خود را که اینبار در قالبی ناسیونالیستی و در شالوده یک «کشور» تبلور یافته بود کناری نهاده و زیست جمعی را با تشکیل نهادهای بینالمللی با تعریف کارکردی ویژه و با در نظر گرفتن اهدافی کلان برای زندگی آسودهتر و توام با پیشرفت و توسعه جایگزین کند.
پیدایش این نهادهای جدید و آغاز به کار جدی آنها از قرن 19 میلادی رقم خورد که عنوان سازمانهای بینالمللی را زیبنده خود میدید و رفتهرفته با گام نهادن در هزاره سوم، کوششی جدی برای توسعه و شکوفایی آنها صورت گرفت و آنچه در ابتدا تنها یک «گرایش» تلقی میشد را به یک «برنامه» عملی منسجم تبدیل کرد که از ابتدا و تا به امروز چراغ راهی است برای انسانهایی که در سراسر گیتی تنها به «بهتر شدن» میاندیشند. با این حال، در ایران بهرغم بهرهگیری از توان بسیاری از این نهادهای بینالمللی و درک جامع و دقیق از کارویژههای آنها و آثار مثبتی که بر روند حکمرانی ملی داشتهاند اما در برخی امور و به ویژه بر سر مسائلی که پای جناحبندیهای سیاسی، گروکشیهای ناشی از آن و آرایش قدرت در ساختار حکومت به میان میآید، خودداری عمیقی نسبت به درک برخی بدیهیات عالم سیاست صورت میگیرد. حتی به قیمت قرار گرفتن در موقعیتی که زندگی میلیونها نفر را چه در امر ورزش، چه در اقتصاد و چه در مسائل فرهنگی و سیاسی به چالش کشانده است.
آنهایی که بهطور پیوسته مردم را از مضرات پیوستن به نهادهای بینالمللی میهراسانند خود ناتوان از ارائه مدلی به عنوان آلترناتیو برای این نهادها بودهاند که گشایشی اپسیلونی در امور کشور حاصل کند. به همین دلیل، بر همگان آشکار شده است که مشکل، نه از پیماننامهها و کنوانسیونهای جهانی (که البته ضروری است در جای خود مورد نقد و بررسی قرار گیرد) بلکه از عینکی است که بر چشم نهادهایم و با آن جهان را به تماشا نشستهایم. رویهای که نهادهایی از این دست همچون FATF، فدراسیونهای ورزشی و حتی نوع تعامل کشورهای همسایه و غیرهمسایه در قبال ایران در پیش گرفتهاند به وضوح نشان میدهد تا زمانی که به تعریف و درک مشترک از خود در داخل نرسیم، بهطور قطع دنیا با ما به تعاملی نرمال نخواهد رسید. این مهم میسر نمیشود تا روزی که مردم و سیاستمداران به نقطه اشتراک و درک متقابلی برسند که در آن، هر دو یک تصویر را در آینه پیش روی خود ببینند؛ ایران. در این پرونده به چرایی قرار گرفتن در لیستهای سیاه و یافتن مرکز ثقل هزینههای آن خواهیم پرداخت.