خیالپردازی یا واقعیت
مقایسه سطح رفاه در ایران و کشورهای اروپایی چه میگوید؟
شاید بتوان گفت، مساله رفاه اقتصادی و اجتماعی کانونیترین مفهومی است که ذهن اقتصاددانان را به خود مشغول کرده است و بسیاری از شاخصها و مفاهیم اقتصادی در اکثر حوزههای این علم اعم از اقتصاد خرد، اقتصاد کلان، اقتصاد بخش عمومی و سایر شاخهها در نهایت به مساله رفاه معطوف هستند.
شاید بتوان گفت، مساله رفاه اقتصادی و اجتماعی کانونیترین مفهومی است که ذهن اقتصاددانان را به خود مشغول کرده است و بسیاری از شاخصها و مفاهیم اقتصادی در اکثر حوزههای این علم اعم از اقتصاد خرد، اقتصاد کلان، اقتصاد بخش عمومی و سایر شاخهها در نهایت به مساله رفاه معطوف هستند. به همین دلیل نیز اصلیترین مبانی تئوری علم اقتصاد خرد به قضایای اول و دوم رفاه مشهور هستند، که قضیه اول نشان میدهد، قیمتهای تعیینشده در بازار آزاد رقابتی بیشترین سطح رفاه ممکن در یک اقتصاد را فراهم میکنند و شرط دوم نیز نشان میدهد در شرایط رفاه حداکثری ایجادشده از قیمتهای رقابتی، میتوان با بازتوزیع درآمد بدون از دست رفتن کارایی سطح برابری را نیز بهبود بخشید. بنابراین از جهت مبانی نظری علم اقتصاد شرط لازم برای رسیدن به حداکثر رفاه بازار آزاد رقابتی است و هرچه کشوری از این تعادل دورتر شود، در سطح دورتری از رفاه اجتماعی بهینه قرار میگیرد. از منظر مبانی نظری علم اقتصاد کلان نیز، اصلیترین مولفهای که باعث افزایش سطح درآمدهای حقیقی خانوارها میشود و شرایط رفاهی بالاتری را برای آنها فراهم میکند رشد اقتصادی بالاتر است. در واقع در علم اقتصاد مفهوم رفاه معادل سبد کالا و خدماتی که خانوارها میتوانند با توجه به سطح درآمد خود به دست آورند، در نظر گرفته میشود و همه عواملی که باعث میشوند خانوار در طی زمان به سطح بالاتری از کالا و خدمات مورد تقاضای خود دست یابد، رفاه را نیز افزایش میدهد.
اگرچه بر اساس مبانی نظری اقتصادی شروط لازم برای دستیابی به سطح بالاتر رفاه مشخص است، اما اندازهگیری و تعیین سطح کمی رفاه دارای پیچیدگیهای زیادی است. متداولترین شاخص کمی که در علم اقتصاد با تقریب مناسبی میتواند تحولات رفاهی یک کشور را در طی زمان و در مقایسه با سایر کشورها بسنجد، تولید ناخالص داخلی سرانه کشورهاست. البته تولید ناخالص داخلی خود از تعادل عوامل متعددی از متغیرهای اقتصادی از جانب هر دو بخش عرضه و تقاضای اقتصاد تعیین میشود و در نتیجه اگر این شاخصهای اقتصادی در سطح مطلوبی قرار نداشته باشند، طبعاً میزان رفاه افراد جامعه نیز در سطوح پایینتری قرار میگیرد. به عنوان مثال اگر کشوری طی دورههای متمادی اقدام به ایجاد اختلالهای قیمتی در بازار کند، شرایط رقابتی آزاد را مختل کند، مداخلات دولتی را در اقتصاد افزایش دهد، با اتخاذ قوانین و مجوزهای سخت و دستوپاگیر مانع فعالیتهای بنگاههای اقتصادی شود، در نهایت باعث کاهش سطح رفاه جامعه میشود. بنابراین این عوامل اثر خود را بر تولید ناخالص داخلی سرانه یک کشور میگذارند و باعث میشوند روند آن نزولی شود و در مقابل رفع موانعی که توضیح داده شد منجر به بهبود رفاه طی زمان میشوند.
پس از توضیح عوامل نظری موثر بر رفاه، میتوان با استفاده از شاخصهای اقتصادی به مقایسه و ارزیابی آن پرداخت. اگرچه بهترین شاخص برای مقایسه سطح رفاهی خانوارها در کشورهای مختلف مقایسه سبد مصرفی و سطح درآمد آنهاست، اما از آنجا که وسعت سبد مصرفی و تنوع آن در بین طبقات درآمدی مختلف بسیار متنوع است، معمولاً از شاخصهای درآمدی برای اندازهگیری رفاه استفاده میشود. همچنین در استفاده از شاخص درآمد سرانه لازم است توجه شود که این شاخص باید به صورت قیمتهای ثابت باشد و اثر افزایش سطح اسمی درآمدها و قیمتها در آن وجود نداشته باشد که این کار با استفاده از شاخص قیمتهای ثابت انجام میشود. از سوی دیگر لازم است توجه شود تولید ناخالص داخلی به قیمتهای ثابت به تنهایی نیز شاخص مناسبی نیست و لازم است تولید سرانه ناخالص داخلی با توجه به خالص پرداختهای یارانهای مورد برآورد قرار گیرد زیرا به عنوان مثال در ایران اگرچه ممکن است سطح تولید ناخالص داخلی پایین باشد اما پرداخت یارانه بر روی برخی اقلام مصرفی (مانند سوخت، خوراک دام، برق، گاز و...) باعث افزایش سطح رفاه خانوارها میشود. بنابراین شاخص تولید ناخالص داخلی به قیمتهای ثابت یک سال پایه با در نظر گرفتن برابری قدرت خرید1، شاخص مناسبی برای مقایسه کشورهاست. یکی دیگر از پیچیدگیها که در مقایسه سطح رفاه بین کشورها لازم است به آن توجه شود، اثرات متفاوت رفاهی عوامل اقتصادی بر افراد با درآمدهای متفاوت است، زیرا ممکن است افزایش رشد اقتصادی در برخی کشورها باعث شود افراد در سطوح درآمدی متوسط و پایینتر از بهبود بیشتری برخوردار شوند و در کشور دیگری سطوح درآمدی بالاتر از موهبت ناشی از رشد اقتصادی بهرهمند شوند. در نمودار 1 مقایسه تولید ناخالص داخلی سرانه به قیمتهای ثابت سال 2005 میلادی (با در نظر گرفتن برابری قدرت خرید) ایران با کشورهای توسعهیافته اروپای غربی ترسیم شده است. همانطور که مشاهده میشود در تمامی دهکها خانوارهای ایرانی حتی با احتساب یارانههای پرداختی از سوی دولت، سطح درآمد به مراتب پایینتری نسبت به کشورهای اروپای غربی دارند و به عنوان نمونه در مقایسه با آلمان که بیشترین تولید ناخالص داخلی در بین کشورهای غربی را دارد، سطح تولید ناخالص داخلی در دهک اول و دهم به ترتیب 6 /8 و 8 /5 برابر ایران است. این آمار نشان میدهد دهک دهم درآمدی در ایران که شامل افرادی است که از بیشترین رفاه برخوردارند، تنها از دو دهک پایینی کشورهای اروپای غربی در وضعیت بهتری قرار دارند و 80 درصد از جمعیت کشورهای اروپای غربی مورد بررسی حتی نسبت به پردرآمدترین دهک ایران نیز از رفاه بالاتری برخوردار هستند.
البته لازم به ذکر است دادههای مورد بررسی متعلق به سال 2005 میلادی هستند و با توجه به پیچیدگیهای موجود در جمعآوری این دادهها به تفکیک دهکهای درآمدی، هنوز دادههای جدید جمعآوری نشدهاند. متاسفانه طی سالهای 2006 تا 2019 متوسط نرخ رشد اقتصادی سالانه ایران حدود 1 /1 و نرخ متوسط رشد جمعیت 2 /1 درصد بوده است که در نتیجه درآمد سرانه ایران رشدی معادل صفر درصد داشته است. بنابراین نمیتوان بهبود چندانی در درآمد سرانه ایران طی 13 سال گذشته را انتظار داشت و به احتمال بسیار زیاد مقادیر آن در حال حاضر، حدود همان مقادیر سال 2005 میلادی است.
در نتیجه چه از نظر شواهد نظری علم اقتصاد، که بیان میکند شرط لازم برای دسترسی به رفاه بهینه اجتماعی و اقتصادی ایجاد رقابت، تقویت بازار آزاد و عدم مداخله قیمتی و ایجاد رشد مستمر اقتصادی است و چه از نظر شواهد تجربی که در نمودار 1 ارائه شد، ایران در سطوح بسیار پایینتری از رفاه نسبت به کشورهای اروپایی قرار دارد و تا زمانی که موانع توضیح دادهشده برطرف نشود، ادعای بالاتر بودن سطح رفاه ایرانیان نسبت به کشورهای توسعهیافته چیزی جز خیالپردازی نخواهد بود.