پرهیز دولت و منتقدان از سیاسیکاری
یحیی آلاسحاق از استدلالهای منتقدان دولت میگوید
یحیی آلاسحاق میگوید: اولین راهحل این است که همه جریانات بدانند که الان وقت دعوا نیست و زمان مناسبی برای دراز کردن انگشت اتهام به سوی یکدیگر نیست.
یحیی آلاسحاق رئیس سابق اتاق بازرگانی تهران، از چهرههای اقتصادی دولت ششم موسوم به دولت سازندگی بود. وی قریب سه دهه مدیریت اقتصادی را در کارنامه خود دارد که وزارت بازرگانی از جمله این سوابق اجرایی است. آلاسحاق معتقد است که دولت باید تمرکزش را بر حل تعارضات مدیریتی در اقتصاد قرار دهد تا گفتههای منتقدان، هرچند میگوید: «دو طرف باید از سیاسیکاری پرهیز کنند.» وی ائمه جمعه را بخشی از طیف مراجع اجتماعی میداند که محل مراجعه مردم هستند و اگر انتقادی هم مطرح میکنند از سر دغدغه است. او از جمله راهکارهای حل مشکلات موجود را ترمیم روابط خدشهدارشده مسوولان، منتقدان و مردم میداند. این فعال اقتصادی قدیمی معتقد است که اگر دولت دستش را برای کمک گرفتن واقعی از «همه» سرمایههای اجتماعی موجود دراز کند، مشکلات کاهش خواهد یافت.
♦♦♦
آیا احساسی صحبت کردن در مورد قیمت کالا به عنوان گرانی کمکی به بهبود وضعیت اقتصادی میکند؟ اطلاعرسانیهای اینچنینی به جامعه، میتواند کمککننده باشد؟
ببینید، باید توجه داشت که مسائل معیشتی موضوع حساس و ظریفی است که دارای یک خط قرمزهایی است، اگر آستانه پس روی موضوعات معیشتی به زندگی روزمره مردم رسید، نمیتوان آن را کتمان کرد یا نادیده گرفت، این انتظار منطبق با منطق نیست که توقع داشته باشیم برخی نهادهای عمومی مانند تریبونهای نماز جمعه و شخصیتهایی که برای مردم مرجع سوال و مراجعه هستند مانند ائمه جمعه درباره مسائل مرتبط با معیشت اظهار نظر نکنند.
شخصیتهای محوری و مرجعی در جامعه وجود دارند اعم از روحانی، پزشک، استاد دانشگاه، یک مسوول یا هر شخص دیگری که از زاویه دید مردم میتوانند شخصی معتمد برای سوال و مراجعه باشند. حق اظهار نظر برای چنین اشخاصی بیشک محفوظ است.
مردم فکر میکنند که اگر به این مراجع اجتماعی مراجعه کنند ممکن است مشکل یا درد دلشان شنیده شود و اثرگذار باشد. طبیعی است، وقتی که جامعه با مشکل بیشتری روبهرو شود، اثرگذاری این افراد نیز افزایش خواهد یافت. هم این افراد برای جامعه سخن میگویند و هم جامعه به این افراد مراجعه میکند. جملهای عربی وجود دارد که میگوید: «الغریق یتشبث بکل حشیش» یعنی فرد در حال غرق به هر شاخه خشکیده دست میآویزد، بلکه نجات یابد. فشار معیشتی روی مردم به حدی رسیده است که میتوان گفت در آستانه یک حد ویژه قرار گرفته است.
توجه بفرمایید که گوشت ۱۰۰ تا ۱۱۰ هزارتومانی روی نرخی ایستاده که اصولاً برای مردم قابل هضم نیست. نرخهای رسمی اعلامشده توسط نهادهایی همچون بانک مرکزی را نیز اگر ملاحظه کنید، خواهید دید که قیمت کالاها با قدرت خرید مردم فاصله معناداری یافته است. این افزایش قیمتها در شرایطی است که مسوولان برای واردات کالاهای اساسی قریب ۱۴ میلیارد دلار ارز پرداخت کردهاند، یا برای همین یک قلم گوشت قرمز قریب یک میلیارد دلار ارز دولتی تخصیص یافته است.
از آنسو گوشت قرمز چنین افزایش قیمتی را شاهد بوده، آنچه برای مردم سوال است، این موضوع است که چرا با وجود تخصیص یک میلیارد دلار ارز با نرخ دولتی و واردات آن (که شامل تحریم هم نیست) در نهایت این گوشت با نرخ معادل هر کیلو ۱۰۰ هزار تومان در میان مردم توزیع میشود. بیشک مردم حق دارند چنین سوالی مطرح کنند.
آنچه قابل تحمل نیست، بحث مدیریت کاراست. همانطور که شما در مقدمه گفتید، بیشک راهحل مسائل اقتصادی ریشهای است و چارهای جز این هم نیست، اما اقشار جامعه که درآمد کمی دارند، بالطبع تخصص تحلیل این موضوعات را ندارند، او فقط میداند که زندگیاش لنگ است و امیدوار است که مسوولان مشکلاش را حل کنند.
چنین امیدی نباید ناامید شود. راهکار موضوع آن است که همه با هم از تمام اقشار، احزاب و سلایق سیاسی دست به دست هم دهیم و با پرهیز از برخورد سیاسی در فکر حل مشکلات مردم باشیم. مشکل اصلی در حال حاضر این نیست که چرا صدای ائمه جمعه درآمده است، بلکه مشکل این است که برخورد سیاسی با موضوعات اقتصادی صورت میگیرد.
وقتی ارز تامین شده باشد و از آن طرف، امکان تعادلبخشی در بازار اقتصادی وجود داشته باشد، گوشت کیلویی ۱۰۰ هزار تومان پاسخی ندارد جز مدیریت ناکارآمد. اولین راهحل این است که همه جریانات بدانند که الان وقت دعوا نیست و زمان مناسبی برای دراز کردن انگشت اتهام به سوی یکدیگر نیست.
باید از همه امکانات کور و سرمایههای اجتماعی به شکل واقعی کمک گرفت. مشکل اصلی در نوسان قیمتی در کالاهای اساسی مرتبط با نظام تامین، سیستم توزیع و سامانههای مدیریت کنترل و نظارت است. ما تجربیات خوبی در زمان جنگ برای تامین کالاهای اساسی داشتیم که میتوان از آنها بهره برد.
ضمن پذیرش نقایص مدیریتی به هر حال مشکلات اقتصادی یکشبه به وجود نیامدهاند و اکثراً کثیرالعلت و دارای ریشههای مشخصی هستند، بیان مشکلات و کوبیدن بر طبل روانی گرانی بدون بازگو کردن این ریشهها، جامعه را در همراهی کردن برای حل مشکلات دلسرد نمیکند؟
ریشههای مشکلات اقتصادی را نمیتوان به ساحت عمومی جامعه آورد. این مباحث مختص نخبگان و اجتماعات تخصصی است و مردم غالباً، نه توان هضم این پیچیدگیها را دارند و نه علاقهای به دانستن این مسائل دارند،
آنها میدانند که مشکلی وجود دارد و وظیفه مسوولان است که آن مشکلات را مرتفع سازند. البته کمک مردم لازم است و مردم نیز آمادهاند که همراهی تام داشته باشند. متاسفانه مسوولیتپذیری و مدیریت متمرکز دارای مشکل اساسی است.
از مسوولان محترم وزارت جهاد کشاورزی سوال میکنیم که چرا گوشت گران شده، میگویند ما گوشت را به شکل درست وارد کردهایم و سامانه توزیع در اختیار ما نیست و جهش قیمت در سیستم توزیع رخ داده که در اختیار وزارت صمت است.
آنجاست که به اصطلاح گیر دارد. به هر مسوولی میگوییم، یک مسوول دیگر را نشان میدهد. وقتی تفکیک وظایف وزارت جهاد و صمت بهرغم دوبار ارجاع لایحه به مجلس چنین لوث شده است، باید انتظار چنین مشکلاتی را نیز داشت. از ریشهها که گفتید باید بگویم، وقتی پول واردات (۱۴ میلیارد دلار) وجود دارد، امکان توزیع و واردات وجود دارد، اما به دلیل مدیریت ناصحیح و نبود مسوول واحد (صمت یا جهاد کشاورزی) در داخل قیمتها با جهش روبهرو میشود، باید ریشه مشکلات را در سیستم مدیریتی خودمان جستوجو کنیم و حل این ریشهها و تعارضات مدیریتی نیز صدالبته بر عهده قوای سهگانه به ویژه قوه مقننه و مجریه است.
مردم حق دارند که اعتمادشان متزلزل شود. وقتی میبینند که صورت مساله اینگونه مشخص است، اما عملاً اقدامی صورت نمیگیرد، چه خطبا بگویند چه نگویند اعتماد مردم به دولت خدشهدار میشود.
سوالی مطرح است که به هر حال بار اولی نیست که کشور با گرانی یا کمبود یک کالا مواجه شده است، با توجه به تجربیات اجرایی که دارید، به نظر شما زیر فشار قرار دادن دولت از نماز جمعه یا هر تریبون دیگری، باعث انجام اقدامات مقطعی کوتاهمدت که در درازمدت زیانآور است نمیشود؟
ببینید همین راهحل بلندمدت را که در سوال پرسیدید چه کسی باید ایجاد کند؟ دولت در طول این سالها تا چه میزان برای انجام این تصمیمات و راهحلهای بلندمدت گام برداشته است؟ ابداً قصد ندارم از یک طرف
دفاع کنم، اما به هر حال پرسشهای جدی در مورد عملکردها و نحوه مدیریت در این میان وجود دارد. شخصی که وقتی شب به منزل میرود و شرمنده زن و بچهاش است، فرقی میان راهحل کوتاهمدت یا بلندمدت قائل نیست، او فقط میداند که نمیتواند زندگیاش را اداره کند، باز خوب است که مشکلات و مسائل از زبان افرادی چون ائمه نماز جمعه گفته میشود که برای مردم مرجعیت دارند. اگر مردم بریزند خیابان که خیلی بد میشود. قبول دارم که باید ریشهای مشکلات را حل کنیم نه آنکه نسبت به سخن منتقدان حساسیت نشان دهیم.
بسیاری از جمله صاحبنظران نسبت به نیت برخی منتقدان تردیدهایی ابراز میدارند، در زمان تحریمهای قبلی و در دوره روی کار بودن دولت پیشین، همین تریبونها از مردم دعوت به صبر، مصرف کمتر و بعضاً سنگ بر شکم بستن میکردند و چرا همانها در دوره مشابه فعلی از گرانی گوشت و جزئیات افزایش قیمت میگویند؟ مساله سیاسی است یا اقتصادی؟
ببینید این منتقدان، همان آدمهای قبلی هستند، به شرطی که بارقهای از صداقت در مسوولان ببینند. این منتقدان به غلط یا درست اعتمادشان را به عزم مسوولان در حل مشکلات از دست دادهاند، نمیگویم که اعتماد نکردن آنها مبنای درستی دارد، اما به هر حال این مساله وجود دارد. کاری که باید انجام گیرد بازسازی اعتماد میان دولت و منتقدانش است حالا از هر طیفی. اگر این اعتماد سهجانبه میان مردم، منتقدان و دولت بازسازی شود مردم حاضرند حتی سنگ هم به شکم ببندند.
پرسش این است که چرا منتقدان در آن زمان یکسره دعوتکننده به صبر بودند و حالا تماماً انتقاد هستند؟ یعنی عملکرد مسوولان دولت قبل که چنین منتقدان همدلی داشت، تا این حد درست و اعتمادافزا بود؟
به هر حال اینها مرجع مراجعات هستند و نمیتوانند در برابر پرسش و درخواست مردم سکوت کنند، البته من تمام تقصیر را متوجه قوه مجریه نمیدانم، من مشکل را به خاطر نبود عزم کافی و البته سیاسی شدن موضوعات اقتصادی میدانم. یعنی هم قوه مقننه و همچنین فضای سیاسیشده کشور در مشکلات دخالت دارد.
بهجای اولویت دادن به حل مشکلات اقتصادی همه چیز را از زاویه دید تنگ سیاسی میبینند. همین دعواهای دولت و منتقدان و بگومگوهای سیاسی خود انرژی مسوولان را خواهد گرفت.
برخی مسوولان با مطرح کردن مشکلاتی مانند حجاب و امثالهم فکر میکنند میتوانند مشکلات معیشتی را پوشش دهند. این مساله شدنی نیست. اگر کالاهای اساسی مردم یک روز در دسترس آنها نباشد، قابل قیاس با دیگر مسائل فرعی نیست.
نمیتوان با طرح مشکلات فرعی، «زمان» خریداری کرد. مشکل معیشتی از جنس مشکلاتی است که باید حل شود. چارهای جز حل آن نیست. نه به تاخیرافتادنی است و نه قابل فراموشی. نمیتوان معیشت را با جریانات سیاسی دفن کرد. باید رفت زیر یک خم آن و دفعش کرد. در این راه ابزار مدیریتی، مالی و اقتصادی وجود دارد که باید کمک کرد که دولت کارش را به نحو احسن انجام دهد. باید قال قضیه را کند.
درک میکنم که مسوولان فعلی چه شرایط دشواری دارند. بنده در شرایط سخت مشابهی از سال ۷۲ تا ۷۶ وزیر بازرگانی بودم، در شرایطی که جنگ در مرحله اتمام بود، کل ارزی که ما در کشور در اختیار داشتیم ۱۰ میلیارد دلار بود. سهمیه وزارت بازرگانی سه میلیارد دلار بود که باید آن را برای ۱۰ هزار قلم کالا استفاده میکردیم.
وقتی پشت میز وزارت رسیدم، نامهای بود که بر اساس آن ما در آن مرحله تنها پنج روز ذخیره گندم داشتیم. در صورتی که حداقل ذخیره گندم باید ۹۰ روز میبود. همه انبارها خالی بود و نیازهای متراکم باقیمانده از دوره جنگ نیز وجود داشت.
اگر به آمارها دقت شود، تورم عمومی در آن برهه زمانی قریب ۴۰ درصد بود که بر دامنه مشکلات افزوده بود. ما در آن فضا با استفاده از بستر همدلی موجود کالاهای اساسی را با نوسان قیمتی حداکثر ۵ تا ۱۰ درصد تامین کردیم. روز اول کاری من، نامهای از صنف نانواها برایم آوردند که درخواست کرده بودند به دلیل افزایش هزینه دستمزد، اجاره و سایر هزینهها باید نان در تهران گران شود. وزیر قبلی هم درخواست صنف را به تصویب دولت رسانده بود، منتها سَلَف من، جرات ابلاغش را نداشت. نانواها هم تهدید به اعتصاب کرده بودند. وزیر قبل هم گذاشت برای من و رفت، ذخیره گندم هم که پنج روز بود به دلیل حساسیت به اطلاع روسای قوا رسیده بود.
برای حل مشکل از اتحادیه نانواهای تهران دعوت کردم. من مصوبه را نشانشان دادم و گفتم حق شماست که قیمت نان افزایش یابد. منتها من تازه آمدهام و فرصت میخواهم، یک کلام از شما سوال دارم، به من سه ماه فرصت میدهید تا مشکل را حل کنم؟ به من کمک میکنید؟ رئیسشان بلند شد و در آن فضای احساسی سه بار گفت به روی چشم. البته من هم صادقانه گفتم. در حال حاضر این فضای همدلی و کمک محو شده است. آن روابط و رفاقتها میان صنوف، مسوولان و مردم تا حدی دچار مشکل شده است. مسوولان باید عنصر صداقت در گفتار و پرهیز از سیاسیکاری را مدنظر قرار دهند تا این روابط آسیبدیده مجدداً ترمیم شود.
شاید زمان آن فرارسیده که مسوولان کمک گرفتن از «همه» را به صورت جدی مدنظر قرار دهند. مسائلی مانند تامین کالاهای اساسی قطعاً قابل حل است، بنده اطلاع دقیق دارم که دولت واقعاً و صادقانه ۱۴ میلیارد دلار وجه را برای تامین کالاهای اساسی اختصاص داده است. دولت صادقانه یک میلیارد دلار برای گوشت اختصاص داده است، منتها نظام مدیریتی دچار مشکلات بسیاری است.
حال به جای حل این مسائل پسندیده نیست که تمرکزمان را روی این مساله بگذاریم که فلان منتقد چه گفت. یا مثلاً در گفتهاش قصد و غرضی داشت یا خیر. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت که انتقادات شکل نگیرد. البته منتقدان در آن موقع انتقادات را در جلسات خصوصی بیان میکردند. صدا میزدند و بنده را زیر سوال میبردند. در رابطه با بیان برخی نکات غیردقیق مانند ربط دادن گرانی گوشت و برجام، باید بگویم که به هر حال در جنگ که حلوا پخش نمیکنند.
مردم به بازیهای سیاسی اهمیت نمیدهند و این واقعیت دارد که دو طرف، هم دولت و هم منتقدان باید از سیاسیکاری و حرکت بر اساس گرایش جناحی پرهیز کنند. نمیتوان با پیمانه سیاسیکاری، مشکلات اقتصادی را چارهجویی کرد.