بازار بهینه
بررسی وضعیت بازار کالاهای دستدوم و اقبال به آن در گفتوگو با محمدرضا فرحی
محمدرضا فرحی میگوید: چرخه حیات کالاهایی چون وسایل الکترونیکی از تابع توزیع نمایی که یکی از توابع توزیع احتمال در علم آمار است، تبعیت میکند. تابع توزیع نمایی یک تابع بیحافظه است؛ به این معنی که دستگاه یا کار میکند یا کار نمیکند. اگر کار کرد احتمال حیات و امید به حیات آن در ادامه مانند کالای نو است و تفاوتی ندارد.
بازار کالای دستدوم در کشور ما به دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بازار مهم و پررونقی نبوده و اغلب در گذشته تمام این فعالیت از طریق سمساریها و امانتفروشیها صورت میگرفت و مخصوص برخی لوازم خانگی مانند فرش، یخچال، بخاری و... بود و این کالاها معمولاً برای مصارف خاص خارج از خانه خریداری میشد تا در انبارها، کارگاهها، خانههای ساختهشده در باغات و... مورد استفاده قرار گیرد. این روزها اما بازار کالای دستدوم به ویژه در کالاهای الکترونیک مصرفی رونق گرفته است و سایتها و اپلیکیشنها دسترسی به این بازار را ساده و هزینه مبادله را بسیار پایین آوردهاند، بهطوری که فرد میتواند به راحتی کالای مورد نیازش را از این بازار با قیمت مناسب تهیه کند و کالایی را که دیگر مورد نیازش نیست در این بازار به فروش برساند. محمدرضا فرحی، فارغالتحصیل مدرسه اقتصاد تولوز فرانسه، با اشاره به مزایای رونق گرفتن بازار کالای دستدوم، معتقد است وجود چنین بازاری علاوه بر منافع اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی، محیطی برای ایجاد کسبوکارهای بسیار خرد است که تولیداتشان صرفه مقیاس برای ورود به بازار را ندارد. او با اشاره به شواهدی که از اقبال زیاد به بازار کالای دستدوم در ماههای اخیر خبر میدهد، توضیح میدهد که جهش نرخ ارز یکی از دلایل عمده این اقبال است که با ایجاد مساله «بایاس قیمت تمامشده» هر عرضهکننده را به فروش تحریک کرده و هم خریدار را به حضور در این بازار و تهیه کالا با قیمت ترجیحی ترغیب کرده است.
♦♦♦
به نظر میرسد خرید و فروش کالاهای دستدوم در حال باز کردن جای خود در زندگی اقتصادی و فرهنگی خانوار ایرانی است و بسترهای جدیدی که در چند سال گذشته برای این مهم فراهم شده، در گسترش حضور مردم در این بازار، نسبت به گذشته که تنها بازار موجود سمساری و امانتفروشی بود، نقش مهمی بازی کرده است. همچنین شواهد موجود از جهش اقبال به این بازار در ماههای گذشته حکایت دارد. بهطور کلی وجود بازار کالاهای دستدوم و رونق آن، چه مزایای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد؟ آیا پررونق شدن این بازار میتواند در بهبود سطح رفاه مردم نقش داشته باشد؟
در کشور ما بازار کالای دستدوم یا کارکرده بهطور کلی هنوز رونق زیادی ندارد؛ درحالیکه در بسیاری از دیگر کشورها، از جمله اقتصادهای توسعهیافته مساله طور دیگری است. نمونه این رونق را میتوان از دید استارتآپی دید. در دنیا یک استارتآپ معروف به نام eBay وجود دارد که البته اکنون به یک شرکت بزرگ و بالغ تبدیل شده است و عموماً کالای دستدوم به فروش میرساند. ما هنوز چنین نمونهای در داخل نداریم؛ اگرچه بازارهایی چون دیوار یا نیازمندیها راهاندازی شده است اما هنوز به آن درجه از اثرگذاری و کارکرد نرسیدهاند. این ابزارها به خوبی تلاش میکنند از همان الگوی تجاری (بیزینسمدل) eBay بهره ببرند با وجود این هنوز راه درازی در پیش دارند که بخش عمدهای از آن به بسترها و زمینههای فرهنگی و اجتماعی بازمیگردد.
بازار دستدوم مزایای متعدد و مختلفی دارد که میتوان برای نمونه به یک مزیت عمده آن یعنی خرید کالا با قیمت مناسبتر اشاره کرد. زمانی که برای مصرفکننده تفاوت بین کالای نو و مستعمل زیاد نیست، شخص ترجیح میدهد با هزینه کمتری آن کالا را تهیه کند و در نتیجه توانگری مالی نسبی بیشتری داشته باشد. در نظر بگیرید فرد قرار بوده در سبد هزینه خانوار معادل 10 درصد برای خرید لوازم الکترونیک هزینه کند اما با رجوع به این بازار میتواند با پنج درصد هزینه، کالای مورد نیاز را فراهم کند، ولو کالایی که میخرد نو نباشد. در نتیجه این امکان برایش فراهم میشود که کالاهای دیگری مانند کالاهای فرهنگی، کنسرت، مسافرت و... را که در برنامهاش نبود، به سبد خرید خود اضافه کند یا هزینه بیشتری به آنها اختصاص دهد و درنتیجه سطح رفاهش افزایش پیدا کند. در فلسفه شکلگیری بازار دستدوم، این مساله نکته مهمی است که برای فرد در یکسری کالاها، تفاوت بین کالای نو و دستدوم محسوس نیست. مثلاً در کشور ما تفاوت میان ماشین نو و دستدوم در زمان خرید چندان زیاد نیست؛ یعنی خریدار الزاماً دنبال خودرو صفر کیلومتر نیست. علاوه بر این استدلالهایی برای خرید ماشین کارکرده دارند که خرید آن را نهفقط توجیهپذیر که قابل توصیه هم میکند. برای کالاهایی مانند گوشی تلفن همراه یا لپتاپ هم همینطور است؛ چرخه حیات کالاهایی چون وسایل الکترونیکی از تابع توزیع نمایی که یکی از توابع توزیع احتمال در علم آمار است، تبعیت میکند. تابع توزیع نمایی یک تابع بیحافظه است؛ به این معنی که دستگاه یا کار میکند یا کار نمیکند. اگر کار کرد احتمال حیات و امید به حیات آن در ادامه مانند کالای نو است و تفاوتی ندارد. اما این نوع نگاه به این کالاها هنوز در کشور ما فراگیر نشده و در حال توسعه است.
یک نکته مهم دیگر درباره بازار کالای دستدوم که مغفول مانده، این است که اگر چنین بازاری وجود نداشته باشد دچار شکست بازار میشویم. بسامد یا فرکانس استفاده افراد از کالاهای مختلف متفاوت است. ممکن است فرد بخواهد کالایی را که از آن بسیار کم استفاده میکند، بعد از مدتی بفروشد، یا اینکه ممکن است به یک کالا فقط در یک بازه زمانی مشخص کوتاه نیاز داشته و در نتیجه آن کالا هنوز کارکردش را حفظ کرده باشد؛ در چنین مواردی اگر بازار فعال دستدوم وجود نداشته باشد، عملاً این قسمت تقاضای بازار یعنی تقاضای فروش جنسی که تقریباً نو است؛ چون بسیار کم استفاده شده؛ یا جنسی که سالم است (چون در یک بازه کوتاه مورد استفاده قرار گرفته) دچار شکست میشود. مزایای حضور یک بازار فعال برای کالای دستدوم مزایای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی متعددی دارد.
با استفاده از ابزارهای جدید یعنی استارتآپها که به شکل سایت و اپلیکیشن در دسترس همه قرار گرفته است، بازار کالای دستدوم رشد نسبتاً خوبی در سالهای اخیر تجربه کرده است. با این حال شواهد و برخی آمار نشان میدهد که در سال جاری این اقبال علاوه بر رشد نسبی و دائمیاش، دچار یک جهش و رشد قابل توجه شده است. از این رشد چه تحلیلی دارید؟
قاعدتاً در این رشد چندین مولفه دخیل بوده است. در فضای استارتآپی باید دائم رشد دیده شود و حتی انتظار نرخ رشدهای بالای هفتگی، ماهانه و سالانه هم وجود دارد. اما پس از مدتی که استارتآپ شناخته شود، احتمال تجربه رشد بالا نیز کاسته میشود؛ چون معمولاً مشتق رشد آنها کاهنده است و رشدشان پس از مدتی، سال به سال کمتر میشود. این یک روند طبیعی است چون اکثر قریب به اتفاق سهم بازارشان را میگیرند. اما اگر بگوییم این رشد شکل جهش داشته، میتوان عوامل دیگری را در نظر گرفت که یکی از آنها جهش قیمت ارز است که باعث ایجاد «بایاس قیمت تمامشده» میشود که افراد گرفتارش میشوند. فرض کنید فردی یک گوشی تلفن همراه اصطلاحاً پرچمدار یا آخرین مدل به مبلغ سه میلیون تومان خریداری کرده که همان گوشی بعد از جهش قیمت ارز به 10 تا 12 میلیون تومان رسیده است. افراد زیادی هستند که با توجه به قیمت بالای گوشی، بیشتر از آنچه در نظر داشتند برای گوشی هزینه کنند و به دلیل احتمال از دست دادن این گوشی باارزش به خاطر آسیبهای احتمالی و سرقت، تصمیم میگیرند این گوشی را بفروشند چون لزومی ندارد آخرین مدل و بهترین گوشی را دست بگیرند. با فروش این گوشی به مبلغ بالاتر، یک گوشی مدل پایینتر میخرند و مقداری هم پول نصیبشان میشود برای انجام کاری دیگر. به این مساله «بایاس قیمت تمامشده» میگویند؛ چون تفاوت قیمت روز کالا با قیمتی که برای خریدار تمام شده، او را تحریک میکند که وارد بازار شود و کالا را به فروش برساند. به نظر من این عامل در رشد بازار اثرگذار و مهم بوده است.
عامل دوم را میتوان در همان ادبیات مازلویی جست. در نهایت برخی نیازها به دلایل مختلفی جزو نیازهای مهم تلقی میشوند. مثلاً ضریب نفوذ بالای اینترنت و شبکههای اجتماعی، گوشی هوشمند را به یک نیاز مهم تبدیل کرده است. این در حالی است که جهش ناگهانی قیمت ارز و افزایش قیمت این کالا، فرصت تنظیم و تعدیل با قیمتهای جدید را به فرد نداده است. در نتیجه فرد برای پاسخ به این نیاز و عدم توانایی خرید با قیمتهای جهشیافته، به بازار دستدوم مراجعه میکند.
در مجموع اگر با دید اقتصاد خانواری نگاه کنیم، وقتی جهش ناگهانی قیمت رخ میدهد، یکسری از کالاها از دایره انتخاب خانوار خارج میشوند. در مورد دهکهای پایین متاسفانه ممکن است این کالا گوشت قرمز باشد اما در مورد خانوادههایی که توانگری مالی بیشتری دارند، عموماً این خارج شدن در مورد کالاهایی غیر از مواد غذایی مانند لوازم خانگی، کالاهای هوشمند، لباسهای مهمانی و... است. در چنین شرایطی که تعدیل و تطبیق هم در کوتاهمدت صورت نمیگیرد، در نتیجه بازار دستدوم رونق میگیرد. در این شرایط مراجعه برای خرید و فروش به بازار دستدوم اعم از سایتهای شناختهشده یا حتی سایتهای تخصصی که مثلاً فقط لباس مهمانی دستدوم عرضه میکنند زیاد میشود. رشد قابلتوجه این بازارها در چند ماه اخیر نشانی از وضعیت متغیرهای اقتصاد کلان و کم شدن قدرت خرید خانوارهاست.
در همین ابزارهایی که به عنوان بازار دستدوم میشناسیم، آگهیهای زیادی هم برای فروش کالای نو ایجاد شده است. در واقع کسبوکارهای زیادی به این محیط کوچ کردهاند و از این فضا برای فروش کالاهای خود سود میبرند. به نظر میرسد رشد کسبوکارها نیز قابل توجه بوده است.
این یک چرخه است. وقتی میگوییم بازار کالای دستدوم رونق گرفته دلایل اقتصادی داشته است. وقتی در این چرخه طرف عرضه و طرف تقاضا تحریک میشود، به افراد برای پیوستن به بازار سیگنال میدهد که فقط مشتری یا عرضهکننده کالای مازاد نباشند بلکه از ظرفیت آن برای ارائه کسبوکار خود سود ببرند. در واقع حتی بد شدن اوضاع اقتصادی که ممکن است باعث شود که بعضی افراد شغلشان را هم از دست بدهند، خودش دلیل مضاعف برای تهییج و تحریک ورود به بازار میشود. یک بررسی میدانی مبتنی بر مشاهده در سطح شهر نیز فرضیه افزایش دستفروشان را به ذهن متبادر میکند. این اتفاق در فضای آنلاین هم در شبکههای مختلف رخ داده است. یکی از عمدهترین دلایل مخالفتم با فیلترینگ اینستاگرام، در کنار دلایل منطقی و مسائلی چون آزادی بیان، این است که بخش مهمی از کسبوکارهای خرد با گردش مالی بسیار پایین روی این بستر قرار گرفتهاند و اگر این بستر فیلتر شود این کسبوکارها نابود میشود. با شدت گرفتن حضور کسبوکارها در ادامه همان چرخه میبینیم که از توانگری مالی افراد کاسته شده یا حتی عدهای شغل خود را از دست دادهاند و وارد این بازار میشوند و الزاماً کالای دستدوم ارائه نمیکنند و عرضهشان معطوف به کالاها و خدماتی است که عموماً صرفه به مقیاس ندارند و از یک روش مقیاسپذیر تولید نشدهاند.
آینده این بازارها چگونه خواهد بود؟ فکر میکنید این روند رو به رشد همچنان در این بازارها ادامه داشته باشد؟ اگر دلیل اقبال صرفاً اوضاع نادرست اقتصادی باشد، با بهبود اوضاع اقبال به این بازارها افول میکند؟ یا ممکن است فرهنگی که شکل گرفته اقبال را حفظ کند؟
از آنجا که احتمالاً خاستگاه عمده اقبال فعلی، فرهنگی نبوده است، احتمال اینکه با بهبود شرایط اقتصادی بخش مهمی از این بازار موضوعیت خود را از دست بدهد، بالاست. البته حتماً بخشی از این اقبال در بازار باقی میماند چون تبدیل به عادت و تجربه شده است. مثلاً عرضه لباس لوکس که مثلاً چند بار بیشتر استفاده نشده، با قیمت بسیار پایینتر از نو، این جذابیت را دارد که همچنان مشتریان و عرضهکنندگان خود را حفظ کند و رشد دهد که اتفاقاً بسیار پدیده خوبی است.
اما در نهایت با بهبود بازار، احتمال کُندی ناگهانی رشد، هم در بخش عرضه و هم در بخش تقاضا وجود خواهد داشت. اما بخشی میماند، چون ارتقای فرهنگی ایجاد شده است. مثلاً فرض کنید در مساله بستن کمربند ایمنی، اگر نقطه تعادل این باشد که همه نبندند، کار بسیار سختی است که بتوان یک نقطه تعادل ایجاد کرد که همه ببندند. نیاز به یک برنامه بزرگ و فشار زیاد، تبلیغات و حتی شانتاژ و سختگیری ناگهانی دارد. اما بعد از رسیدن به نقطه تعادل بستن کمربند اگر از حجم کارهای اولیه کاسته شود هم مردم عمدتاً کمربند میبندند. مساله این بازارها هم تقریباً مشابه است. چون مردم پی میبرند که خرید دستدوم یا فروش آن کار بد یا مشکلداری نیست. ممکن است در شرایط فعلی عدهای از طریق اجبار طعم شیرین این بازار را بچشند اما از ادامه دادنش دست نمیکشند. بهخصوص در مورد کالاهای الکترونیک، لوازم خانگی، لباسهای مهمانی، کتابهای آموزشی و...
یک مساله مهم اقتصادی هم در این بازار وجود دارد و آن سیگنال گرفتن عرضه و تقاضا از یکدیگر است. در بازار واقعی عرضه و تقاضا بهطور ملموس بر هم اثر میگذارند و هم را تحریک میکنند. در این بازار به شکل اینترنتی چگونه این تعامل ممکن است؟ یا باید بگوییم سیگنالها از بازار واقعی به این بازار مبتنی بر وب منتقل میشود. چون مثلاً مشخص است که بازار خرید گوشی تلفن همراه دست اول بسیار تحت تاثیر افزایش شدید قیمتها قرار گرفته است.
به نظر من خلأ اطلاعات در این حد بهطور گسترده وجود ندارد. خلأ اطلاعات کم است چون این بازارهای اینترنتی امکانات متفاوتی برای استفادهکنندگان فراهم میکنند؛ مثلاً اینکه یک عرضهکننده میتواند متوجه شود کالایش چقدر بازدید داشته است. با متقاضی که چند وقت دنبال کالایی بوده با افزایش شمار آگهیهای عرضه مواجه میشود. بهطور طبیعی این سیگنال به عرضهکننده و متقاضی میرسد.
نکته دوم اینکه بسیاری از افراد سیگنال را به این دلیل دریافت میکنند که از پلتفورمهای مختلف استفاده میکنند؛ یعنی اینطور نیست که فقط در یک بازار فعال شوند. اصطلاحاً با آزمون و خطا به نتیجه بهینه میرسند که به آن روش آزمودن الف و ب میگویند. یعنی فرد به گزینه الف، ب و ج مراجعه میکند و با سیگنالی که دریافت میکند، انتخاب میکند کجا بماند، بدون اینکه از ابتدا از بازار اصلی سیگنال قوی دریافت کند.
مساله بعد این است که بین فروشندگان هم جریان اطلاعات وجود دارد. در این بازارها فرومها یا تالارهای گفتوگو وجود دارد که امکان تبادل اطلاعات و به اشتراک گذاشتن تجربه را فراهم میکند بهطوری که برخی کالاها مانند بیمه عمر هم این بازار را برای تبلیغ انتخاب میکنند و آن را موثر میدانند.
فکر میکنید مسالهای مانند فیلترینگ و مسدود شدن راه استفاده از بسترهای مختلف مانند تلگرام، اثری روی رونق بازارهای مبتنی بر وب داشته است؟
در این بستر آمار کاربران بعد از فیلترینگ کاهش شدیدی داشت اما شواهد و مستندات نشان میدهد این ابزار توانست تقریباً تمام ترافیک گذشته و کاربران گذشته خود را بازیابی کند. شاید در نهایت بتوان افت آن را بین 10 تا 20 درصد تلقی کرد که کاملاً طبیعی است. فیلترینگ تلگرام یا دیگر ابزارها، احتمالاً روی رونق بقیه ابزارها اثرگذار است اما قابل برآورد نیست. در فضای تلگرام کسبوکارهای کوچکی فعال بودند که بخشی از آنها احتمالاً در کوتاهمدت روش دور زدن را یاد گرفته و به کار خود ادامه دادهاند. اما کسبوکارهایی که گردانندگانش لزوماً جوان نبوده و در استفاده از ابزارآلات دور زدن مشکل داشتهاند به دیگر بازارها کوچ کرده و کسبوکارشان را آنجا برپا کردهاند. من به شخصه از نزدیک شاهد چنین مواردی بودهام. در نهایت نفس تقاضا برای این کسبوکار از بین نرفته و صرفاً بستر ارائهاش تغییر کرده است.