شناسه خبر : 28527 لینک کوتاه

تکرار مکررات

چرا ایران چند بار دچار یک نوع بحران شده است؟

از اواخر سال 1396 نرخ ارز در ایران پس از اینکه چند سال حول و حوش یک نرخ ثابت نوسان می‌کرد، شروع به افزایش کرد. افزایشی که در ابتدای امر، تحلیلگران دلیل آن را نزدیکی به فصل بهار و افزایش تقاضا برای ارز به دلیل نیازهای مسافرتی بیان کردند.

  مرتضی مرادی: از اواخر سال 1396 نرخ ارز در ایران پس از اینکه چند سال حول و حوش یک نرخ ثابت نوسان می‌کرد، شروع به افزایش کرد. افزایشی که در ابتدای امر، تحلیلگران دلیل آن را نزدیکی به فصل بهار و افزایش تقاضا برای ارز به دلیل نیازهای مسافرتی بیان کردند. اما افزایش قیمت ارز محدود به این دوره نماند و به مسیر صعودی خود ادامه داد. طی این دوره یکی از اشتباهات سیاستگذاری ارزی این بود که سعی می‌کرد مردم را به آرامش دعوت کند و در واقع مردم را قانع کند که بانک مرکزی به اندازه کافی ارز برای عرضه به بازار دارد. این در حالی بود که سیاستگذار ارزی به این موضوع توجه نکرد که مردم از بحران‌های ارزی گذشته درس گرفته بودند که هرگاه بانک مرکزی و دولت مصرانه و به طور پی در پی اعلام می‌کنند به اندازه کافی می‌توانند به بازار ارز عرضه کنند و بازار ارز به ثبات خواهد رسید، مردم این‌گونه نتیجه‌گیری می‌کنند که فرآیندی معکوس آنچه بانک مرکزی و دولت می‌گوید رخ خواهد داد. از اوایل سال 97 جذابیت بازار ارز به‌شدت افزایش یافت و تقاضای ارز با نگاه سرمایه‌گذاری قیمت‌ها را به‌شدت بالا برد. انتظارات برای افزایش نرخ ارز نیز به رشد تقاضا کمک کرد.

در این مرحله سیاستگذار با میخکوب کردن نرخ ارز اشتباهی را که در گذشته مرتکب آن شده بود تکرار کرد. به طوری که یک‌بار دیگر اقتصاد ایران غافلگیر شد و دقیقاً شبیه بحران‌هایی که پیش از این چند بار تجربه کرده بودیم رخ داد. ما در سال‌های 1365 تا 1367، 1373، 1390 و 1391 و سال 1397 یعنی چهار بار در طول چهاردهه با بحران ارزی مواجه شده‌ایم. این غافلگیری می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد، از جمله اینکه:

1- سازوکار حکمرانی ما ایراد دارد (یعنی دانش کافی برای تبیین و تحلیل بحران‌ها در ایران وجود ندارد. یعنی حکمرانی ما قادر به شناسایی دلایل به وجود آمدن بحران‌ها و حل و فصل آنها نیست).

2-ایراد در سیاستمداران است. یعنی دانش کافی در اقتصاددانان ایرانی وجود دارد اما متقاضی استفاده از این دانش-سیاستمدار- به آن وقعی نمی‌نهد. 3-اقتصاددانان قادر به فهم مسائل هستند اما قادر به انتقال دانش خود به سیاستمداران نیستند.

4- هرچه هست انتظار این است که وقوع هر بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باعث یادگیری همزمان مردم، سیاستمداران و متخصصان و آکادمیسین‌های آن حوزه شود اما این اتفاق در ایران رخ نداده و یادگیری در کار نبوده است.

در این پرونده سعی کرده‌ایم به طور مشخص به این موضوع بپردازیم که وقتی از چرخه یادگیری عمومی صحبت می‌کنیم، منظورمان چیست و پس از آن تلاش می‌کنیم به این پرسش پاسخ بدهیم که چرا چرخه یادگیری در اقتصاد ایران کارکرد ندارد؟ اینکه چرا سیاستگذاران ما از بحران‌های اقتصادی درس نمی‌گیرند. همچنین در گفت‌وگویی با حمید بیگلری، به این سوال پاسخ می‌دهیم که چرخه یادگیری عمومی و تجربه آموختن از بحران‌ها در کشورها چگونه است و وقتی بحران پیش می‌آید، جایگاه متخصصان علم اقتصاد کجاست؟ 

دراین پرونده بخوانید ...