غافلان همسازند*
کدام تنشها حواس ما را از مسائل اصلی اقتصاد پرت کرده است؟
زمانی که شاهعباس صفوی در اواخر هزاره نخست هجری در قزوین به قدرت رسید، ایران در آتش آشوب داخلی میسوخت و دشمنان خارجی هم از شرق و غرب به کشور هجوم آورده بودند.
زمانی که شاهعباس صفوی در اواخر هزاره نخست هجری در قزوین به قدرت رسید، ایران در آتش آشوب داخلی میسوخت و دشمنان خارجی هم از شرق و غرب به کشور هجوم آورده بودند. شاهعباس در آغاز پادشاهی، برای جلوگیری از حمله پیشدستانه امپراتوری عثمانی با این کشور پیمان صلح بست و مناطقی در عراق و سوریه کنونی را به آنان واگذار کرد، سپس به بهینهسازی امور در داخل و فرونشاندن شورش استانها پرداخت و بعد به جنگ ازبکان (در شرق ایران) رفت. بنابر مشهور، او تنها هنگامی عزم جنگ با امپراتوری عثمانی کرد که خیالش از شکست قطعی ازبکان و برقراری نظم و امنیت در داخل آسوده شده بود. اگر به ایده «درس گرفتن از تاریخ» باور داشته باشیم، این یکی از بهترین درسهای تاریخ است؛ درس تمرکز.
برای کشوری که امروز با شش ابرچالش اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، تمرکز بر حل ابرچالشها از هر چیز دیگری مهمتر است. اما سالهای سال است که دو تنش، مانع از تمرکز ما بر حل و فصل مسائل اصلی اقتصاد ایران شده است؛ یکی تنش در روابط داخلی بر سر سبک زندگی و دیگری تنش در روابط خارجی. از یکسو بخش مهمی از انرژی و منابع کشور صرف وادار کردن مردم به تبعیت از یک سبک زندگی میشود و از سوی دیگر به نظر میرسد در اندیشه گروهی از سیاستمداران، رابطه با جهان به درستی تعریف نشده و برخی آنان از تعامل با جهان واهمه دارند. ویژگی هر دو این تنشها آن است که مزمن و ریشهدار شدهاند و به هم زدن تعادل آنها هزینهزا خواهد بود اما اقتصاددانان امروز بیش از هر زمانی معتقدند تا این تنشها کنترل نشود، منابع مالی و انسانی در اقتصاد ایران حرکت روان نخواهند داشت و نمیتوان به حل ابرچالشها دل بست.
در پرونده ویژهای که پیش روی شماست، تلاش کردهایم هزینه تنشهای داخلی و خارجی برای اقتصاد و جامعه ایران را بررسی کنیم و ببینیم برای کاهش این تنشهای مزمن چه باید کرد؟