برق هم یک کالاست
گئورگ قرهپتیان از الزامات اصلاح بدمصرفی برق میگوید
گئورگ قرهپتیان میگوید: تنها برای یک بازه زمانی کوچک سرمایهگذاریهای ملی هنگفتی انجام میدهیم که هرسال بتوانیم چند هزار مگاوات به ظرفیت تولید نیروگاههای برق کشور اضافه کنیم، فقط به منظور اینکه پیک مصرف مقطعی را پاسخگو باشیم.
قاعده ساده و پذیرفتهشدهای در مصرف وجود دارد به این شرح که قیمت کمتر، سیگنالی به مصرفکننده برای مصرف بیشتر است. این مساله به ویژه در سوخت و حاملهای انرژی قابل مشاهده است که مدتهاست زیر چتر یارانه قرار دارند و ارزانتر از قیمت تمامشده در اختیار مصرفکننده قرار میگیرند. گئورگ قرهپتیان عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر و معاون سابق پژوهشگاه نیرو در گفتوگو با تجارت فردا، از آزادسازی قیمت در کنار مدیریت صحیح مصرف برق به عنوان الزامات اصلی اصلاح بدمصرفی یاد میکند. پژوهشگر برگزیده سال 1396 کشور در حوزه انرژی معتقد است برق یارانهای مدتهاست که به جزئی از فرهنگ ایرانیها تبدیل شده و لازم است با فرهنگسازی سطح آگاهی مصرفکنندگان در خصوص ارزش واقعی برق را ارتقا داد.
♦♦♦
همانگونه که میدانید ایرانیها چند برابر میانگین جهانی برق مصرف میکنند و در کشور ما شدت انرژی بالاست. اخیراً آقای اردکانیان وزیر نیرو عنوان کردهاند اصلاح بدمصرفی مقدم بر صرفهجویی است و تا نتوان این عارضه را برطرف کرد صرفهجویی کارکردی ندارد. اساساً بدمصرفی یعنی چه و مصداقهای آن چیست؟
بدمصرفی به معنای مصرف ناصحیح و نابجای انرژی الکتریکی است. البته مصداقهای بدمصرفی بهتر میتواند این مفهوم را توضیح دهد. به عنوان یک نمونه بارز از این مساله، سیستم روشنایی که در منازل و ادارات استفاده میشود را در نظر بگیرید. عموم این سیستمها در واقع بدون توجه به شدت نوری که میتوان از بیرون دریافت کرد، طراحی شده است. مثلاً در یک سالن، در سمتی که پنجرههای بیشتری وجود دارد همان تعداد لامپ طراحی و نصب میشود که در دورترین نقطه نسبت به نور طبیعی قرار دارد و چیدمان روشن و خاموش شدن کلیدها به گونهای است که اگر یک نفر در جای خاصی از سالن بنشیند و بخواهد از نور چراغ استفاده کند، لزوماً تمام سالن نوردهی میشود. نمونه دیگر شیوه گرم کردن منازل است، چنانکه برخی اوقات به دلیل حرارت بالا و نیز عدم امکان تنظیم دما، مجبور میشویم در زمستانها پنجرهها را برای مدتی باز کنیم تا دما به تعادل مطلوب برسد. این موارد مثالهای بارزی از بدمصرفی برق و در واقع اتلاف انرژی هستند. اینگونه مثالها به خوبی نشان میدهند که انرژی الکتریکی به درستی مورد استفاده قرار نمیگیرد، در حالی که به منظور برطرف کردن آن راه حلهای سادهای وجود دارد که میتوان از این طریق اتلاف انرژی را به حداقل رساند.
ایرانیها تا چه اندازه به عارضه بدمصرفی برق مبتلا هستند؟
متاسفانه دههها شاهد این بودیم که برق به صورت یارانهای ارائه شده و به عنوان جزئی از فرهنگ ما درآمده است. سالهاست که از سوی عموم جامعه این انتظار وجود دارد که برق با قیمت نازل باید در اختیار مصرفکننده قرار بگیرد و درواقع به یک عادت تبدیل شده است. فرض کنید قیمت تعرفههای استفاده از تلفن همراه با ذکر دلایلی افزایش پیدا کند. در این حالت جامعه این افزایش بها را به مراتب راحتتر میپذیرد تا اینکه فرضاً 50 ریال به قیمت کیلووات ساعت برق افزوده شود چراکه امکان دارد جامعه دچار آشفتگی شود و گران کردن حتی جزئی کالاهایی همچون برق تبعات متفاوتی به دنبال داشته باشد. ریشه این مساله همانطور که اشاره شد، یارانهای بودن انرژی است که وارد فرهنگ ایرانیها شده و دولت موظف به پرداخت این یارانههاست. این یارانهها البته آثار نامبارکی هم به همراه دارد و در واقع مصرفکننده را تشویق به مصرف بیشتر یا به عبارتی بدمصرفی میکند. در این میان به نظر میرسد علاوه بر راه حلهای فنی، از رهگذر اجتماعی هم نیاز به فرهنگسازی دارد تا مصرفکنندگان متوجه باشند که اساساً نهتنها برق که سایر اشکال انرژی همچون گاز و سوخت به علت بدمصرفی مورد هدررفت قرار دارند و لازم است رفتار مصرفکنندگان تغییر کند. متاسفانه مصرفکنندگان انرژی در کشور ما عمدتاً نسبت به ارزش واقعی آب، برق، گاز و سوخت کماطلاع یا بیاطلاع هستند.
آیا عوامل دیگری مانند بوروکراسیهای پیچیده اداری برای اخذ مجوز انشعاب، کنتور و نظایر آن در این امر دخیل است؟
معمولاً در خصوص مساله مصرف، بوروکراسی انشعاب و کنتور مشکل چندانی ندارد. مساله اصلی که در این زمینه وجود دارد آن است که نوع انشعاب و کنتور به لحاظ ظرفیت و نوع آن اعم از مسکونی، تجاری و... باید به درستی انتخاب شود. در غیر این صورت نفس بوروکراسی در مصرف نابجا اثرگذاری چندانی ندارد. در حقیقت نتیجه این بوروکراسی که به صدور انشعابات و کنتورها میانجامد، اهمیت دارد. در این میان، عامل دیگری هم به جز ارزانفروشی برق و فرهنگ نادرست مصرف مطرح است که به بدمصرفی منتج شده و آن سطح نامطلوب مدیریت مصرف برق در کشور است. به عبارتی قیمت غیرواقعی برق و مدیریت ناکارآمد مصرف در کنار هم باید دیده شوند و مورد توجه و تجدیدنظر قرار گیرند. چراکه تمرکز بر هریک از این دو موضوع بهتنهایی نتیجه مطلوب حاصل نمیکند.
آیا آماری وجود دارد که هرسال چه مقدار انرژی و هزینه به دلیل بدمصرفی مورد اتلاف قرار میگیرد؟
آماری که از گوشه و کنار به گوش میرسد حاکی از آن است که در شکل انرژی گاز، مصرف در حدود قاره اروپا جریان دارد. قاعدتاً مصارف دیگری در این قاره وجود دارد که به واسطه شکل دیگری از انرژی صورت میگیرد. درواقع نمیتوان صرفاً مصرف گاز را در دو مقیاس مقایسه کرد و نتیجهای گرفت. اما آنچه مسجل شده آن است که نسبت به سطح متوسط جهانی، مصرف انرژی در ایران چند برابر است. مقصود از انرژی هم تنها برق نیست و انواع متنوع حاملهای انرژی مطرح است.
همانطور که اشاره کردید آزادسازی قیمت برق در کنار مدیریت مصرف باید دیده شود. پرداختن به این دو راهکار چه الزاماتی دارد؟
ببینید در زمینه آزادسازی قیمت اولاً برق باید به عنوان یک کالا در نظر گرفته شود که البته وزارت نیرو نیز در این جهت حرکت کرده است. مجموعه وزارت نیرو اکنون در تلاش است بورس برق و انرژی را ایجاد کند تا انرژی با قیمت واقعی آن عرضه و از طرف شرکتهای توزیعکننده برق به مصرفکننده منتقل شود. مدیریت مصرف اما به عنوان یک بحث مفصل جزو موضوعاتی است که اکنون مورد مطالعه دانشجویان کارشناسی ارشد و بالاتر قرار دارد. موضوع دیگری که در این ادبیات وارد شده مدیریت تقاضاست. در این حوزه هدف آن است که چگونه میتوان با ارائه مشوقها و نیز جریمههای مالی برای مصرفکنندگان، آنها را به مصرف در زمانهای خاصی سوق داد. به عنوان مثال در حال حاضر یکی از بزرگترین مشکلاتی که در حوزه مصرف برق وجود دارد آن است که بزرگترین پیک مصرف در فصل تابستان رخ میدهد. در این مقطع کل مجموعه وزارت نیرو بسیج میشود تا فاصله اواخر تیرماه تا اوایل مردادماه، با حداقل خاموشی ممکن همراه شود. به عبارت دیگر ما تنها برای یک بازه زمانی کوچک سرمایهگذاریهای ملی هنگفتی انجام میدهیم تا هرسال بتوانیم چند هزار مگاوات به ظرفیت تولید نیروگاههای برق کشور اضافه کنیم؛ فقط به منظور اینکه پیک مصرف مقطعی را پاسخگو باشیم. مدیریت مصرف در واقع روشهای دیگری پیشنهاد میکند تا بتوان پیک مصرف را به طرق دیگری جز افزایش ظرفیت تولید برق و صرف سرمایه ملی اداره کرد. از رهگذر فنی موضوعات واضحی مطرح است و طبیعتاً متخصصان و مسوولان نیز در این حوزه مشغولند و حتی تاحدودی توانستهاند از پیک مصرف بکاهند. اما ظرفیت فنی مدیریت مصرف محدود است و مشکل اصلی جای دیگری است. توجه داشته باشید حتی اگر تلاشهای بسیاری هم به منظور کاهش مصرف و پیک آن صورت گیرد، درحالیکه قیمت یارانهای مصرفکننده را تشویق به مصرف بیشتر کند، نتیجهای حاصل نمیشود. از یکسو مصرف برق سال به سال افزایش پیدا میکند و از سوی دیگر در تلاش هستیم پیک مصرف را کنترل کنیم. به بیان سادهتر خود ما تشویق به مصرف میکنیم و وقتی مصرف به اوج رسید به سختی میکوشیم شرایط را مدیریت کنیم. واقعیت این است که با روشهای مدیریت مصرف حداکثر میتوانیم تا 2500 مگاوات از مصرف کم کنیم، اما وقتی پیک مصرف در سال تا پنج هزارمگاوات رشد میکند، آیا مدیریت مصرف بهتنهایی کارساز است؟
در کشورهای توسعهیافته و موفق در این زمینه از منظر مصرفکننده و سیاستگذار چگونه عمل میشود؟
طبیعی است وزارت نیرو یا متولی برق وظایف خاصی دارد که از منظر دولت یا سیاستگذار باید انجام دهد. اما اگر به برق به عنوان کالایی نگاه کنیم که قیمت آن در بازار با مکانیسم عرضه و تقاضا تعیین میشود، انتظار میرود با توجه به میزان مصرف قیمت آن تغییر کند. این اتفاقی است که در کشورهای دیگر نیز رخ میدهد. در واقع برق در بورس انرژی ارزشگذاری و قیمت آن مشخص میشود. مصرفکننده نیز بر اساس این قیمت رفتار میکند. در سفرهایی که به خارج از کشور داشتهام وقتی در خانهای مهمان بودم به وضوح مشاهده کردم از لامپهایی استفاده میشود که نور را به صورت متمرکز در سالن پذیرایی تنها در اختیار کسی میگذارد که مثلاً در آنجا مطالعهای داشته باشد. یا در اتاقی که تلویزیون وجود دارد نور با شدت کم و مناسبی وجود دارد که تنها امکان تماشای تلویزیون وجود داشته باشد. در واقع قیمت واقعی برق، رفتار مصرفکننده را تنظیم میکند و فرهنگ مصرف بهینه را نهادینه میکند. معتقدم این واقعیتها را باید در کشور آموزش دهیم که آنچه به عنوان آب، برق و گاز در اختیار مصرفکننده قرار دارد، نوعی ثروت ملی است که متعلق به خود مردم است. و زمانی که این امکانات بد مصرف شوند مانند این است که فرش زیر پای آنها آسیب ببیند که و طبیعتاً کمارزش میشود. این واقعیتها را باید در جامعه ایرانی جا بیندازیم و بدون تعارف به سوی واقعی کردن قیمت برق گام برداریم. در این میان مسوولیت دولت نیز آن است که در وهله نخست تبعات آزادسازی قیمت و تنشهای متعاقب آن را بپذیرد. طبیعتاً اکنون مناطقی در کشور نظیر مناطق جنوبی وجود دارند که به شدت به قیمت برق حساسیت دارند. درواقع دولت باید با برنامهریزی از این حساسیتها بکاهد.
گفته میشود اکنون که منابع آبی کشور در محدودیت به سر میبرد، امکان بهرهگیری چندانی از نیروگاههای برقآبی به منظور تامین پیک احتمالی مصرف در تابستان امسال وجود ندارد و بر این اساس بروز خاموشی محتمل است. ارزیابی کارشناسی شما از این موضوع چیست؟
هنگامی که به پیک شبکه میرسیم که معمولاً در فاصله اواخر تیر تا اوایل مرداد است و دمای تهران به 40 درجه سانتیگراد افزایش پیدا میکند، اگر شدت گرما فرضاً در طول یک هفته تا 10 روز باشد، شرایط قابل کنترل است. اما وقتی این شدت طی 15 تا 20 روز ادامه پیدا میکند، اوج مصرف برق میتواند مشکلساز باشد. در این حالت تمامی نیروگاهها شروع به تولید میکنند و از تمامی ظرفیت ممکن به منظور تولید برق استفاده میشود. اعم از نیروگاههای بخار، گازی، آبی و سایرین. اما در نیروگاههای آبی به منظور تولید، باید آبی وجود داشته باشد تا سرازیر شود و توربین را به چرخش دربیاورد. چرخش توربین نیز ژنراتور را به حرکت وامیدارد و در نهایت برق وارد شبکه میشود. طبیعتاً زمانی که ذخایر سدها به حداقل میرسد، امکان میزان تولید موردنظر در زمان اوج مصرف فراهم نمیشود. فرضاً اگر ظرفیت اسمی نیروگاههای آبی هشت هزار مگاوات باشد، زمانی که محدودیت آبی وجود دارد، این ظرفیت تا سه هزار مگاوات کاهش پیدا میکند. درواقع آب چندانی وجود ندارد تا توربینها را به حرکت دربیاورد.
ظرفیت تولید اسمی اعلامشده برق کشور در ترازنامه انرژی وزارت نیرو حدود 74 هزار مگاوات در سال 1394 درج شده است. همانطور که اشاره کردید متولی برق کشور این ظرفیت را به حدی رسانده که بتواند برای مقطع کوتاهی از سال، پیک مصرف را پاسخگو باشد. با توجه به سرانه مصرفی که اکنون در کشور وجود دارد، فکر میکنید تا چه اندازه ظرفیت اسمی نیاز است تا از منظر اقتصادی انحراف در منابع ایجاد نشود؟
اینکه شما از مصرف سرانه نام میبرید در واقع روی جمعیت 80 میلیونی کشور تمرکز میکنید. کشور ما از منظر موقعیت جغرافیایی در یک چهارراه قرار گرفته که میتوانیم کشورهای غربی و شرقی اطراف را به لحاظ انرژی الکتریکی به یکدیگر مرتبط کنیم. یعنی کشورهایی نظیر عراق، افغانستان و پاکستان را به شبکه برقمان متصل کنیم و همچنین از طریق کابلهای انتقال ولتاژ بالا از جنوب به کشورهای حوزه خلیج فارس و از شمال به کشورهای ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، روسیه و ترکمنستان نیز متصل شویم. این شرایط موقعیت مناسبی را برای کشور ایجاد میکند تا با توجه به ظرفیت اسمی نصبشده در بازار جهانی برق قرار گیرد. اینکه تنها به این فکر کنیم که برای 80 میلیون نفر جمعیت در داخل ظرفیت ایجاد کنیم کافی نیست. ما باید بتوانیم عرضهکننده برق در جهان باشیم. ایران معمولاً درتابستان دچار پیک مصرف میشود و در فصول دیگر اضافه ظرفیت وجود دارد. حال آنکه ما میتوانیم این ظرفیت را به کشورهای همسایه شمالی منتقل کنیم که عموماً پیک زمستانی دارند. اگرچه تفکر جهانی کمی زود است اما لازم است در بحث برق منطقهای فکر کنیم. خوشبختانه در این زمینه هم طی سالهای اخیر گامهای خوبی برداشته شده است.
سهم برق در سبد انرژی ایرانی در مقایسه با دیگر کشورها به چه صورت است؟
مطالعات نشان میدهد که در کشورهای پیشرفته به دنبال این هستند که تا سال 2050، دوسوم مصرف انرژی خود را از طریق برق تامین کنند. مهمترین دلیل این امر نیز تمیز بودن انرژی الکتریکی در محل مصرف است و همچنین از روشهای کنترلی دقیقتر و سریعتر نیز برخوردار است. در ایران فعلاً چنین چشماندازی وجود ندارد و برآوردهای در حد 25 تا 30 درصد را در این زمینه میتوان پذیرفت.
در حال حاضر بیشترین ظرفیت تولید برق در نیروگاههای گازی وجود دارد که عموماً گاز با قیمت نازل در اختیار دارند. کارآمدترین روش تولید برق نیروگاهی در کشور کدام روش است؟ آیا میتوان به سمت تولید برق از روشهای بهتری همچون انرژی خورشیدی یا بادی رفت؟
در نیروگاههای بخار، بیشترین راندمان را نیروگاههای سیکل ترکیبی دارند. در مورد نیروگاههای گاز باید اشاره کنم که قیمت گاز و ورود آن در سیستم دولتی در دو ساختار متفاوت انجام میشود. چنانکه گاز در حیطه تصمیمگیری وزارت نفت و برق در حیطه وزارت نیرو است و این خود یکی از مشکلات حوزه انرژی کشور است. در حال حاضر تواناییهای بالقوهای در تولید برق از انرژی خورشیدی و بادی وجود دارد اما قیمت نصب، بهرهبرداری و فروش آن در حدودی است که تا محدودهای با مشوقهایی که وزارت نیرو اعمال میکند، اجازه رشد پیدا میکند. اما به دلیل یارانهای که در اقسام نیروگاههای دیگر صرف میشود، باعث عدم رشد کافی از این مجرا میشود.