زمین اگر سفت باشد...
بهرهوری در مصرف برق چه وضعیتی دارد؟
موجب خرسندی است که وزیر سابق نیرو و جانشین ایشان، هر دو بر اهمیت نگاه نرمافزاری یا مدیریت تقاضا، به جای سازهمحور، یعنی ایجاد تاسیسات جدید برای پوشش تقاضای جدید، تاکید داشتهاند. در این نوشتار کوتاه، بنای نگارنده بر ورود به جزئیات فنی مدیریت بهرهوری در سمت تقاضا یا عرضه برق نیست.
موجب خرسندی است که وزیر سابق نیرو و جانشین ایشان، هر دو بر اهمیت نگاه نرمافزاری یا مدیریت تقاضا، به جای سازهمحور، یعنی ایجاد تاسیسات جدید برای پوشش تقاضای جدید، تاکید داشتهاند. در این نوشتار کوتاه، بنای نگارنده بر ورود به جزئیات فنی مدیریت بهرهوری در سمت تقاضا یا عرضه برق نیست. هدف، تلنگری است برای تفکر عمیقتر و شکلدهی سوالاتی باکیفیت برای بررسیهای کارشناسی بیشتر. صرفنظر از اهمیت بهبود بهرهوری نهادهها به طور عام، بهبود بهرهوری مصرف حاملهای انرژی، از جمله انرژی الکتریکی، به دو دلیل دارای اهمیت ویژهای است. دلیل نخست آن است که انرژی در داخل کشور به قیمت یارانهای عرضه میشود. بنابراین میتوان انتظار داشت بخشی از آن به صورت ناکارا تخصیص یافته باشد. دوم، مصرف انرژی دارای آثار خارجی منفی، از جمله آلودگی محیط زیست است. بنابراین کاهش مصرف انرژی، با کاهش تخریب محیط زیست همراه خواهد بود. اتفاق مبارکی که در راستای توسعه پایدار است. با فرض اینکه ایران کشوری در حال توسعه است، در یک محیط مساعد برای کسبوکار، رشد اقتصادی بالا و تقاضای روزافزون انرژی، دور از انتظار نیست. این تقاضا ممکن است از مسیر توسعه ظرفیتهای تولید و انتقال انرژی تامین شود. با این حال، حتی اگر تامین بخشی از تقاضای جدید از مسیر کاهش مصارف موجود، در مقایسه با سرمایهگذاری جدید و گسترش ظرفیتهای عرضه، پرهزینهتر صورت گیرد، همچنان میتواند دارای توجیهپذیری اقتصادی بیشتری باشد.
ابتدا این سوال قابل پرسش است که آیا در حال حاضر بهرهوری مصرف انرژی الکتریکی در ایران پایین است؟ اگر با بیدقتی، صرفاً متوسط سرانه مصرف انرژی الکتریکی مبنای تصمیم باشد، ممکن است بلافاصله به این پرسش پاسخ منفی داده شود. چراکه متوسط سرانه و سالانه این شاخص برای اغلب کشورهای اروپایی بین دو تا تقریباً 10 برابر ایران است. پرواضح است که اتکای به این شاخص، به تنهایی، گمراهکننده خواهد بود. به عبارت دیگر، پاسخ دقیق به این سوال ساده، چندان هم آسان نیست. عوامل متعددی را میتوان معرفی کرد که موجب بیاعتباری مقایسه مبتنی بر شاخصهای بخشی (جزءنگر) میشوند. کشورهای صنعتی، به دلیل سهم بالای مصرف بخش صنعت، سرانه مصرف قابل توجهی دارند. از سوی دیگر اگر صرفاً بر بخش متمرکز شویم، در اغلب کشورهای توسعهیافته، برخلاف توسعه گسترده شبکه گاز در شهرها و روستاهای ایران، نیاز خانوارها به گرمایش و پختوپز از طریق برق تامین میشود. رفاه بالاتر خانوارها و به دنبال آن برخورداری از وسایل الکتریکی بیشتر، عامل دیگری است که بر مصرف برق تاثیرگذار است. با نگاهی به مجموع این عوامل، بالاتر بودن متوسط مصرف برق خانوارها در کشورهای توسعهیافته، نسبت به کشورهای در حال توسعه، دور از انتظار نیست. بنابراین به جای مقایسه مصرف برق، شاخصی مانند «شدت انرژی»، با وجود انتقادات وارد بر آن، معیار مناسبتری برای سنجش کارایی مصرف انرژی است. در کنار موارد یادشده ضریب نفوذ برق عامل دیگری است که مقایسه سرانه مصرف برق بین کشورها را غیرقابل اتکا میکند. به طور مثال کشورهایی که دارای ضریب نفوذ پایینتری بوده یا جمعیت کمتری تحت پوشش برق هستند، سرانه مصرف برق پایینتری نسبت به ایران، با ضریب پوشش تقریبی بیش از 99 درصد دارند. اما این مقادیر نمیتواند مبنایی برای بهرهوری مصرف باشد.
نکته حائز اهمیت دیگر، امکان برابری مصرف انرژی تحت منحنیهای بار متفاوت است. امری که میتواند هزینه تامین دو مقدار یکسان انرژی الکتریکی مصرفی را برای دو کشور به شدت متفاوت کند. تفاوت جدی بار درخواستی فصول گرم نسبت به سایر فصول سال، یکی از عوامل بروز چنین مشکلی است؛ خصلتی که باعث افت جدی بهرهوری سرمایه شده و نجات از آن، عموماً به قیمت پذیرش راندمان پایینتر مولدهای برق یا پذیرش هزینه جاری (مصرف سوخت بالاتر) تمام میشود. برای درک اهمیت موضوع، باید توجه کرد افزودن یک کولرگازی دو هزار وات به وسایل برقی یک خانوار، تقریباً تقاضای توان درخواستی خانوار را دو برابر میکند. به عبارتی، میتوان فرض کرد افزودن هر کولر گازی، با افزودن یک مشترک خانگی جدید فاقد کولر برابری میکند. این نکته در کنار غیرفعال بودن مولدهایی که در ایام گرم انرژی مورد نیاز بارهای سرمایشی را تامین میکنند، اهمیت مساله را دوچندان میکند. به نظر میرسد اهمیت اینگونه بارها بیش از اهمیت بارهایی مانند روشنایی است که وجوه مشترکی با بارهای سرمایشی دارند اما در تمام روزهای سال تکرار میشوند. متاسفانه تغییرات آب و هوایی، گسترش دامنه نفوذ ریزگردها، گسترش معماری ناسازگار با صیانت از منابع انرژی، تداوم قیمتهای یارانهای مصرف برق به ویژه گسترش بیرویه مناطق تحت پوشش تعرفههای برق مناطق گرمسیر در کنار افزایش تقاضای وسایل سرمایشی، به طور مشخصتر کولرهای گازی، موجب گسترش نگرانی تامین برق متقاضیان مسکونی، تجاری و اداری شده است.
محتملاً خواننده این سطور در انتظار توصیههای سیاستی سحرآمیز باشد. اما اگر چنین توصیههایی وجود داشته باشد، جادوگری که از این قدرت سحرآمیز برخوردار باشد، نگارنده نیست. پیدا کردن راهی برای شناخت و کنترل مشکلات سمت تقاضا بیش از آنچه به مطالعه و شناخت و ارائه راهحل برای مدیریت تقاضا نیاز داشته باشد، به تغییر قاعده بازی در بازار برق نیاز دارد. وزارت نیرو باید باور کند تلاش مستقیم این دستگاه برای کنترل یا تغییر تقاضا، تنها بخش کوچکی از مساله است. آنچه مهمتر است، باور به تغییر قواعد بازی است. اگر این قواعد تغییر کرد، کمیت و کیفیت مصرف، محصول آن قواعد است نه بخشی از آن قواعد.
تا اینجا، گرچه ناقص، اما تمام اشارات متوجه طرف تقاضای برق بود. با این حال اگر اقتصاددانی را یافتید که بعد از گفتن «از یک طرف» عبارت «از طرف دیگر» را فراموش کرد، بازاری را هم خواهید یافت که تنها به «طرف تقاضا» محدود باشد. در کنار تقاضای برق، عرضه برق نیز سمت دیگر معادله تولید و مصرف انرژی الکتریکی است. پرواضح است که زنجیره عرضه برق، از دید عرضهکنندگان انرژی اولیه در کشور، جزئی از سمت تقاضا محسوب میشود. در سمت عرضه انرژی الکتریکی، سوالات سادهای قابل طرح است؛ سوالاتی که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، نظیر اینکه صرفنظر از قیمت یارانهای برق که در جای خود حائز اهمیت است، با منابعی که کشور برای شکلدهی ظرفیتهای عرضه انرژی الکتریکی اختصاص داده، قاعدتاً باید چه میزان بار اوج و انرژی در طول یک سال تامین میشد و اکنون چه میزان تامین میشود؟ سوالات متداول دیگری که در مورد راندمان، تلفات مکانیابی نیروگاهها، ترکیب بهینه یا غیربهینه فناوری، طراحی مناسب یا نامناسب شبکه و مانند آن مطرح میشوند، همگی زیر چتر همان یک سوال قرار میگیرند. در این زمینه هم ممکن است این نسخه برای وزارت نیرو تجویز شود که تلاش خود را معطوف به بهبود راندمان یا کاهش جهادی یا غیرجهادی تلفات، با پذیرش قاعده بازی جاری کند. نگارنده بر این باور است که این راهکار نیز تلاشی برای شنا در جهت خلاف جریان آب است. امری که به گواه تجربیات گذشته، به تولید گزارشهای «مدیرپسند» و «بیمحتوا» خلاصه میشود.
چکیده تجربیات نگارنده به عنوان پژوهشگر حوزه اقتصاد انرژی در قالب یک توصیه، چیزی جز این نیست که از مدیران ارشد بخش برق درخواست کنم به جای تمرکز بر کاهش مصرف یا بهبود راندمان یا کاهش تلفات، باید تلاش خود را بر تغییر قواعد بازی متمرکز کنند. کمیت و کیفیت مصرف و همچنین کیفیت عرضه انرژی الکتریکی محصولاتی هستند که در صورت ایجاد یک محیط باکیفیت و قواعد کارآمد، مطابق میل طراحان آن محیط و آن قواعد شکل خواهند گرفت. در نهایت، باید به نکتهای اشاره کرد که درک آن کمی دشوار به نظر میآید؛ بهرهوری عرضه، مشکل امروز صنعت برق است، بهرهوری تقاضا، مشکل فردای آن. شاید هم اساساً مشکل بنگاههای برق نباشد.