روش بهینه
یکی از چالشهای پیش رو در سالهای 1397 و 1398 کمبود ظرفیت کنسانتره تولیدی نسبت به ظرفیت تولید فولاد در کشور است. موضوع اصلی چالشی که همواره میان فولادسازان و معدنکاران ما وجود دارد این است که در بحث ظرفیت مجوزهایی که به معادن ما برای صنعت فولادسازی کشورمان اختصاص دادهاند محدودیتی وجود دارد که این محدودیت دلنگرانیهایی را در میان فولادسازان ما به وجود آورده که نتوانند به اندازه کافی سنگآهن تامین کنند و از ظرفیت اسمی و نامی کارخانههای خود بهره ببرند.
از طرفی پراکندگیهای مختلفی میان این معادن در کشورمان وجود دارد و از آنجا که حضور فولادسازان در کنار این معادن از ابتدا به درستی تعریف نشده است، بنابراین بحث هزینههای حملونقل و قیمت تمامشده نیز این رقابت را میان فولادسازان ایجاد کرده است. اما برای از میان بردن این مشکل میتوان به دو راهحل اشاره کرد.
اولین راه رفع این مشکل، تکمیل زنجیره فولاد است. به این صورت که بخشی از معدنکاران در سهام فولادسازان دخیل شوند و از طرفی فولادسازان در سهام معدنکاران حضور پیدا کنند. وقوع چنین اتفاقی میتواند رقابت ناسالم را از میان ببرد و شرایط ایجاد ارزشآوری سبد ارزش افزوده را فراهم کند. در این صورت از ابتدای زنجیره، یعنی سنگآهن تا انتهای زنجیره که محصول نهایی است همگی میتوانند از این سبد به نسبت درستی بهرهمند شوند.
همچنین این روزها شاهد عرضه سنگآهن در بورس کالا هستیم، اما روشهای دیگری هم وجود دارد. فولادسازان میتوانند سنگآهن خود را در قالب قراردادهای بلندمدت از سنگآهنیها تامین کنند. واقعیت این است که امروزه بسیاری از فولادسازان و گندلهسازان دنیا نیز با معادن استرالیایی، آمریکای جنوبی و... قراردادهای 10ساله، 20ساله و حتی 30ساله میبندند. یعنی خود را در معدن دخیل میکنند، زیرا در صنعت فولاد دسترسی به سنگآهن به راحتی امکانپذیر نیست. یک فولادساز باید حداقل برنامه سه سال آینده خود را داشته باشد، یعنی بداند که سنگ خود را از کجا و چگونه میخواهد تهیه کند.
بر اساس سند چشمانداز 1404 تولید 55 میلیون تن فولاد برای کشورمان پیشبینی شده است. اگر ما به توسعه مملکت و اهداف استراتژیکی که تا سال 1404 تعریف شده است پایبند هستیم، باید به این 55 میلیون تن برسیم. برای رسیدن به این میزان تولید فولاد در کشور باید از تضاد منافع جلوگیری کنیم. باید کاری کنیم که سرمایهگذاران و شرکتها بتوانند با قدرت بیشتری به کار خود ادامه دهند.
به اعتقاد بنده بهترین راهکار در خصوص معادن و فولادسازان در مناطق مختلف کشور این است که اولاً از کارهای کوچک جلوگیری شود، یعنی معدنهای کوچک خودشان یک کنسرسیوم شوند و معادن بزرگتر را تشکیل دهند. سپس معدنهای بزرگتر با فولادسازان بزرگ کنسرسیوم دیگری را تشکیل داده و سبد محصول همه آنها از ارزش افزوده بهرهمند شود.
به هر حال بر اساس چیزی که در سمینار چشمانداز فولاد هم مطرح شد باید همان رویکردی را که بزرگان صنعت فولاد نیز مطرح کردند ادامه دهیم. یعنی اولاً برنامهای گسترده در حوزه صنعت، چه از حیث راهآهن، چه از حیث معادن و چه از حیث مکانیابی و اجرای پروژهها را داشته باشیم. کاری کنیم که کارخانهها از این پس، هم به زیرساختیهایی از جمله آب و راهآهن که در کشور دچار تنگنا هستیم نزدیک باشد، هم به معادن نزدیک باشد که هزینههایمان کاهش پیدا کند. همچنین از نظر سهام با یکدیگر ممزوج شوند و ترازهای قویتری را تشکیل دهند تا به این وسیله بتوانند در صنعت فولاد دنیا ماندگار شوند و در بحث جهانیشدن بازار دنیا حرفی برای گفتن داشته باشند تا در رقابت باقی بمانند.