شناسه خبر : 24474 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نیم‌نگاهی به داخل

نگاهی به شاخص پیچیدگی اقتصادی در ایران در گفت‌وگو با مرتضی ایمانی‌راد

مرتضی ایمانی‌راد می‌گوید: به‌رغم اینکه در دولت یازدهم رتبه توسعه کشور ۱۵ واحد بهبود پیدا کرده، ولی کماکان رتبه ایران در میان کشورهای توسعه‌نیافته طبقه‌بندی می‌شود. متاسفانه رتبه ایران بین 16 کشور خاورمیانه و شمال آفریقا ۱۵ است که نشان می‌دهد از نظر این شاخص در منطقه هم جایگاه خوبی نداریم.

نیم‌نگاهی به داخل

با افزایش توجهات به شاخص پیچیدگی اقتصادی، این سوال در ذهن ایجاد می‌شود که چرا تا به حال در مورد آن در داخل کشور صحبت چندانی نشده است و اینکه آیا در واقع این شاخص، تصویر درستی را از اقتصاد ایران و رشد اقتصادی بازتاب می‌دهد یا خیر. در گفت‌وگو با مرتضی ایمانی‌راد، عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی، به این سوالات و اینکه آیا این شاخص می‌تواند مورد استفاده اقتصاد ایران قرار بگیرد پرداخته‌ایم. او معتقد است توجه به دانش ضمنی به جای توجه صرف به دانش نظری، یکی از گام‌های اصلی در بهبود وضعیت ایران در شاخص پیچیدگی اقتصادی و در نتیجه رشد بلندمدت است و همچنین نقش وزارت صنعت، معدن و تجارت را مهم‌تر از نقش وزارت علوم قلمداد می‌کند.

♦♦♦

اقتصاددانان، سیاستگذاران و سیاستمداران ایرانی تا چه حدی با شاخص پیچیدگی اقتصادی آشنایی دارند؟

من دقیقاً نمی‌دانم هر یک از سیاستمداران و سیاستگذاران چه آشنایی با این شاخص دارند. ولی می‌دانم که هیچ‌یک از آنها تاکنون در این مورد یک خط هم ننوشته‌اند (البته تا جایی که من اطلاع دارم). شاید این را بتوان به عنوان نشانه‌ای در نظر گرفت که از این موضوع اطلاع زیادی ندارند. به نظرم این شاخص ارزش این را دارد که به عنوان شاخص توسعه اقتصادی مورد توجه قرار گیرد. این شاخص بسیار اساسی و قدرتمند است و از پایه فلسفی خوبی برخوردار است. بنابراین پاسخ پرسش شما این است که این اطلاع در سطح بسیار پایینی است. من خودم هم همیشه تعجب می‌کردم که چرا جامعه سیاسی کشور تا این اندازه نسبت به این شاخص بی‌تفاوت است.

چرا شاخص پیچیدگی اقتصادی کمتر مورد توجه اقتصاددانان ایرانی قرار گرفته است، به طوری که در دانشگاه‌ها کمتر حرفی از آن زده می‌شود؟

این موضوع علت‌های متعددی دارد. همان‌طور که می‌دانید این شاخص حاصل پروژه مشترک دانشگاه‌های هاروارد و ام‌آی‌تی است و درجه پیچیدگی (هم‌تافتگی) اقتصادی را سنجش می‌کند. بنابراین یکی از مهم‌ترین عوامل عدم توجه کافی به این شاخص این است که روی عمومی‌سازی و ساده‌سازی آن فکر نشده و کماکان در یک جعبه سیاه نگهداری شده است. این شاخص‌ها برای اینکه موضوع سیاستگذاری اقتصادی قرار گیرند باید ساده‌سازی شوند. عدم توجه سیاستگذاران و سیاستمداران به این شاخص موجب می‌شود دانشگاه‌ها هم از نظر کاربردی کردن آن، به آن توجهی نکنند. دلیل دوم به نظرم شکل محاسبه این شاخص است. این شاخص از اطلاعاتی استفاده می‌کند که دارای تازگی نیست و به خاطر تهیه آن یک تاخیر زمانی جدی وجود دارد. همه اینها موجب می‌شود که شاخص تازگی نداشته و وقتی تهیه می‌شود یک مقداری کهنه شده باشد. دلیل سوم هم به نظرم برمی‌گردد به شیوه محاسبه شاخص. شاخص با استفاده از مفاهیم درست و قدرتمندی ساخته شده است و محاسبه آن کمی مشکل است. این مساله در مقایسه با محاسبه شاخص آزادی اقتصادی که بنیاد هریتیج (heritage) محاسبه می‌کند، یا شاخص رقابت‌پذیری که مجمع جهانی اقتصاد محاسبه می‌کند، یا شاخصی که موسسه فریزر (Fraser) در کانادا محاسبه می‌کند تفاوت دارد. شاخص پیچیدگی اقتصادی با محاسبات و آمار پیچیده‌تری محاسبه شده و به همین دلیل به زودی فهمیده نمی‌شود. همین مساله موجب می‌شود که استفاده از آن محدود شود. دلیل چهارم به نظرم برمی‌گردد به زمان‌هایی که این شاخص انتشار پیدا می‌کند. یعنی به دلیل همان مسائل آماری و محاسباتی این شاخص با تاخیر قابل توجهی منتشر می‌شود و همین مساله قابلیت استفاده از آن را محدود می‌کند. در انتها یک نکته دیگر را هم اشاره کنم که این بحث را تقویت کند. به طور معمول ایده‌ها از روزنامه‌ها به دانشگاه‌ها می‌رود و عمومیت پیدا می‌کند. مثلاً همین نشریه تجارت‌فردا در دفعات مختلف ایده‌های زیادی را وارد فضای علمی جامعه کرده است. به عبارت دیگر جریان‌سازی علمی کرده است و به همین دلیل با انتشار این نسخه از نشریه مطمئن هستم که این بحث وارد محافل دانشگاهی و به‌خصوص دانشجویی خواهد شد.

این شاخص، از یک طرف برای اقتصاد ایران، و از طرف دیگر برای سیاستگذاران اقتصادی ایران و سیاستمداران، چه کاربردهایی می‌تواند داشته باشد؟

یکی از حوزه‌های اساسی سیاستگذاری در ارتباط با این شاخص به توسعه و پیشرفت اقتصادی برمی‌گردد. اگر فصل مشترک این دو مفهوم را (توسعه و پیشرفت) پیدا کنیم، به نرخ رشد اقتصادی می‌رسیم و زمینه‌های اولیه و قدرتمند این نرخ را درجه پیچیدگی یا هم‌تافتگی اقتصادی مشخص می‌کند. به عبارت دیگر هرچه سطح پیچیدگی اقتصادی افزایش یابد، در دوره بعد نرخ رشد اقتصادی پایدار نیز بالا می‌رود. من با آگاهی از واژه پایدار استفاده کردم، چون نتیجه پیچیدگی اقتصادی دستیابی به نرخ رشد پایدار اقتصادی است. از طرف دیگر با سیاستگذاری بر مبنای این شاخص، به دلیل گستردگی و تکیه‌اش بر دانش کاربردی و ضمنی (tacit knowledge)‌، همراه با رشد پایدار اقتصادی، توسعه هم تحقق پیدا می‌کند یا حداقل زمینه‌های توسعه نیز فراهم می‌شود.

ما همیشه توسعه کشور را به عقب می‌اندازیم، چون معتقدیم توسعه مساله‌ای بلندمدت است و مسائل و مشکلات فعلی ما چون کوتاه‌مدت است، بنابراین در اولویت هستند. در حالی که اگر هرچه سریع‌تر بر مبنای این شاخص سیاستگذاری بلندمدت جامعه طراحی شود، بنیان‌های توسعه به‌تدریج شکل خواهد گرفت. دلیلش هم این است که بر اساس این شاخص، توسعه، اول منوط است به توسعه دانش و دوم اینکه منظور از دانش، دانش ضمنی (tacit knowledge) است. سوم اینکه تبلور دانش ضمنی در تولید است؛ بنابراین وزارتخانه کلیدی در کشور وزارت علوم نیست، بلکه وزارت صمت (صنعت، معدن و تجارت) است. چهارم اینکه این تولیدات موقعی نشانگر توسعه‌اند که در درجه اول متنوع باشند و در درجه دوم قابلیت رقابت جهانی داشته باشند و پنجم اینکه این تولیدات موقعی قابلیت رقابت بین‌المللی را دارند که تراکم دانش ضمنی در آنها حاصل یک شبکه گسترده علمی-تخصصی در داخل کشور باشد.

وقتی خودمان را به ارزهای حاصله از صادرات نفت و تولید خودرو و فولاد و صنایع اساسی دلخوش نکنیم، آن وقت متوجه خواهیم شد که از قافله توسعه به‌شدت عقب افتاده‌ایم. بر اساس محاسبات انجام‌شده در این شاخص ایران در سال ۲۰۱۲ از میان ۱۲۴ کشور مورد مطالعه رتبه ۱۱۰ را کسب کرده است و در سال ۲۰۱۵‌، با استقرار عقلانیت نسبی در اقتصاد کشور از میان همان ۱۲۴ کشور مورد مطالعه رتبه ۹۵ را به دست آورده است. به‌رغم اینکه در دولت یازدهم رتبه توسعه کشور ۱۵ واحد بهبود پیدا کرده، ولی کماکان رتبه ایران در میان کشورهای توسعه‌نیافته طبقه‌بندی می‌شود. متاسفانه رتبه ایران بین 16 کشور خاورمیانه و شمال آفریقا ۱۵ است که نشان می‌دهد از نظر این شاخص در منطقه هم جایگاه خوبی نداریم.

فکر می‌کنید حتی اگر این شاخص از سوی اقتصاددانان ایرانی مورد توجه قرار گیرد و جایی در مدل‌های اقتصاد کلان و اقتصادسنجی آنها پیدا کند، آیا این پتانسیل در سیاستگذاران وجود دارد که در برنامه‌ها و رویکردی که به مساله رشد اقتصادی دارند، به این شاخص توجه کنند؟

این شاخص به نظرم یکی از معتبرترین شاخص‌های بین‌المللی برای سنجش پیشرفت یک کشور است. مهم‌ترین یافته این مطالعه این است که کشورهایی که دارای رتبه بالایی در پیچیدگی (هم‌تافتگی) اقتصادی هستند، در نرخ‌های رشد آتی اقتصاد جهانی سهم بالایی را به خود اختصاص می‌دهند. از این‌رو هندوستان، اندونزی، پاکستان، ترکیه، فیلیپین و ویتنام بر اساس رتبه‌های بالای پیچیدگی (هم‌تافتگی) اقتصادی، در سال‌های آتی از نرخ‌های رشد بالاتری در آسیا برخوردار خواهند بود. در میان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، اردن دارای بالاترین پتانسیل رشد اقتصادی است. بر اساس این مطالعه و اطلاعات بسیار گسترده آن، لازم است همان‌طور که قدم‌های تغییر مثبت و بهبود نسبی در توسعه مبانی علمی تولید در کشور در دولت یازدهم برداشته شده است، دولت دوازدهم هم با استناد به این شاخص ارزشمند بین‌المللی (که در یک محیط آکادمیک و غیرسیاسی محاسبه می‌شود) تمام تلاش خود را مصروف عملیاتی کردن این شاخص برای سنجش پیشرفت کشور بکند. در این صورت دولت دوازدهم بهتر است کمتر به نرخ رشد تکیه کند و بیشتر شاخص موفقیتش را در کیفیت علمی (تراکم دانش ضمنی در تولید) و قابلیت رقابت بین‌المللی آن جست‌وجو کند. در این صورت ممکن است شاخص‌های عوام‌گرای اقتصادی (همانند نرخ رشد اقتصادی و تولید سرانه) در دولت دوازدهم خیلی رضایت‌بخش نباشد، ولی پایه‌های یک تولید توسعه‌ای و یک جامعه قدرتمند در سطح بین‌المللی پی‌ریزی خواهد شد.

اینکه این مساله تا چه اندازه امکان‌پذیر باشد بستگی به مسائل متعددی دارد. در ابتدا باید بپذیریم که زمان بسیار باارزشی را از دست داده‌ایم و هرچند که باز هم فضا برای کار وجود دارد ولی مشکلات موجود متاسفانه اجازه تفکر راهبردی را به سیاستمداران و سیاستگذاران نمی‌دهد. موانع اقتصادی روزبه‌روز بیشتر شده و استقرار این سیستم مشکل‌تر می‌شود. پیشنهاد من این است که دانشگاه‌ها روی این شاخص کار کنند و به خصوص این شاخص را در سطح شرکت‌ها پیاده‌سازی کنند. لازم نیست که برای شرکت‌ها شاخص‌سازی شود. تنها کافی است مبانی نظری این شاخص به صورت سیاست‌ها و مدل‌هایی در شرکت‌ها پیاده شود. مثلاً بعد از مدتی مطالعه شما به این نتیجه می‌رسید که شرکت مپنا زمینه قوی برای گسترش این‌گونه پیچیدگی (هم‌تافتگی) دارد و از این‌رو جا دارد مورد حمایت توسعه‌ای قرار گیرد یا صنعت خودرو پتانسیل بالایی در بالا بردن درجه پیچیدگی اقتصادی دارد و می‌توان از طریق وزارت صنایع این الگو را به صنعت خودرو پیشنهاد داد. خلاصه کلامم این است که در ایران و به خاطر شرایط خاص ایران بهتر است این شاخص از سطح کلان به سطح خرد و شرکت‌ها بیاید تا فارغ از مشکلات دولت بتواند در سطح خرد زمینه‌های اجرایی خود را پیدا کند.

با توجه به اینکه از شاخص پیچیدگی اقتصادی برای پیش‌بینی رشد اقتصادی کشورها استفاده می‌شود، بررسی تغییرات نمره و رتبه ایران در این شاخص، چگونه می‌تواند روند رشد را در کشور پیش‌بینی کرد؟

یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهد در دهه آینده، نرخ رشد اقتصادی در جهان کاهش می‌یابد. ولی از طرف دیگر کشورهایی که از منابع نفتی ارزان استفاده کرده‌اند، همانند اندونزی، هندوستان و ویتنام به عنوان نمونه، دارای نرخ رشد اقتصادی بالاتری خواهند بود. از طرف دیگر محاسبات این شاخص نشان می‌دهد نرخ رشد اقتصادی پایدار چین به هندوستان می‌رود و کشورهای نوظهور دارای نرخ رشد اقتصادی قوی‌تری نسبت به کشورهای توسعه‌یافته خواهند بود. در این میان کشورهای نفت‌خیز مطرح می‌شوند که بر اساس این مطالعه نرخ رشد اقتصادی قابل قبولی نخواهند داشت. این مطالعه می‌افزاید که کشورهای نفت‌خیز از جمله ایران برای دستیابی به نرخ رشد بالاتر لازم است با صادرات متنوع‌تر به محتوای علمی قوی‌تری دست پیدا کنند که بتوانند به نرخ رشد بالاتری برسند. در این مطالعه پاکستان با نرخ رشد اقتصادی متوسط ۹۷ /۵درصدی و مصر با نرخ رشد اقتصادی ۹۸ /۶درصدی کشورهای موفق تا سال ۲۰۲۵ خواهند بود. به نظرم این آمارها هشداردهنده هستند و باید در مورد آنها تعمق کرد.

نظر به داده‌های در دسترس، آیا تغییر نمره و رتبه ایران در رده‌بندی شاخص پیچیدگی اقتصادی طی سال‌های گذشته، می‌تواند تبیین خوبی از روند رشد در ایران طی این سال‌ها ارائه دهد؟ به عبارتی میزان توضیح‌دهندگی این شاخص از رشد، در ایران چه مقدار بوده است؟

می‌دانید که بهبود رتبه ایران به معنی بهبود وضعیت ایران و بهبود نرخ رشد اقتصادی ایران نیست. شاخص از طریق مقایسه بین‌المللی به دست می‌آید و در نتیجه اگر وضعیت چند کشور نزدیک ایران خراب شده باشد رتبه ایران بهبود پیدا می‌کند. البته این یک احتمال است. ولی اگر واقع‌بینانه نگاه کنیم بهبود رتبه ایران از ۱۱۰ در سال ۲۰۱۲ به ۹۵ در سال ۲۰۱۵ بیشتر تحت تاثیر خروج از تحریم‌ها، بهبود مختصر فضای کسب‌وکار و سرمایه‌گذاری‌های محدود مخصوصاً در حوزه نفت و گاز و همچنین در صنعت خودرو بوده که منجر به نرخ رشد نسبتاً خوبی هم شده است. مساله مهم بهبود رتبه ایران افزایش نسبی صادرات بوده و ممکن است کاهش وضعیت سایر کشورها هم در بهبود رتبه ایران اثر داشته باشد. به نظر می‌رسد که این بهبود رتبه ادامه نخواهد یافت و برای افزایش آن نیاز به اقدامات اساسی مخصوصاً در حوزه صادرات است. بر اساس مطالعات انجام‌شده، برآوردهای صندوق بین‌المللی پول و واحد اینتلیجنت نشریه اکونومیست (EIU) در مورد کشورهایی شبیه ایران، بنگلادش، کامبوج و سریلانکا بسیار خوش‌بینانه تلقی شده است و برعکس، بر اساس شاخص پیچیدگی اقتصادی، این کشورها در آینده (تا سال ۲۰۲۵‌) از نرخ رشد بالایی برخوردار نیستند. اگر شما برآوردهای IMF و EIU را در سال‌های گذشته نگاه کنید متوجه می‌شوید که بیشتر مواقع برآوردهایشان بیش از حد خوش‌بینانه بوده است. من همیشه با نرخ‌های رشد برآوردی این دو موسسه مشکل داشته‌ام.

جدای از بحث تبیین و پیش‌بینی رشد، شاخص پیچیدگی اقتصادی چه تصویری از اقتصاد ایران به لحاظ صادرات و واردات کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای یا کالاهای دانش‌بر انعکاس می‌دهد؟

شاخص پیچیدگی اقتصادی از چارچوب کاملاً متفاوتی استفاده می‌کند و بنابراین انبوهی از اطلاعات معنی‌دار از صادرات و واردات در این مجموعه وجود دارد که به موضوعات مورد اشاره شما کمتر توجه می‌کند. در این شاخص و اطلاعات وابسته به آن شما می‌توانید اطلاعات گسترده‌ای از فضای محصول (‌product space)، همجواری محصولات (‌proximity)، فاصله محصولات (distance)، یعنی اینکه چگونه محصولات صادراتی از سایر محصولات که کشور تولید نمی‌کند فاصله دارد، درجه پیچیدگی محصولات مختلف (complexity) و ارتباط و همبستگی محصولات (connectedness)‌، اینکه کشور چه محصولاتی تولید می‌کند و هر محصول را به چه کشوری صادر می‌کند و نهایتاً اینکه از چه کشورهایی چه محصولاتی و به چه مقداری وارد می‌کند، دریافت کنید. همه این اطلاعات برای سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ به صورت سری زمانی و گرافیکی و معنی‌دار موجود است.

با توجه به اینکه شاخص پیچیدگی اقتصادی به نوعی، بازتاب‌دهنده سطح دانش در هر کشور است، چرا به‌رغم وضعیت خوب ایران در تولید دانش و انتشار مقالات علمی، ایران به لحاظ شاخص پیچیدگی اقتصادی در وضعیت خوبی قرار ندارد؟ ایران با توجه به انتشار مقالات علمی در سال 2015، در رده 16 جهان قرار داشته و در شاخص پیچیدگی اقتصادی، رتبه 95 را داشته است. این در حالی است که ترکیه به ترتیب رتبه‌های 17 و 42، مالزی به ترتیب رتبه‌های 23 و 23 و کره جنوبی به ترتیب رتبه‌های 12 و 4 را داشته است.

شاخص پیچیدگی اقتصادی بازتاب‌دهنده سطح دانش در یک کشور نیست. این شاخص از دانش نظری (explicit knowledge‌) فاصله گرفته است و تنها از آن به عنوان شبکه حمایتی نام می‌برد. همان‌طور که گفته شد، پیچیدگی اقتصادی و محصولات، با میزان دانش کاربردی یا ضمنی در ارتباط است و معتقد است هرچه محصولات قابلیت بیشتری در صادرات و رقابت در بازار جهانی داشته باشد و از سطح تنوع بیشتری برخوردار باشد و در عین حال از به هم‌پیوستگی داخلی خوبی هم برخوردار باشد، اقتصاد دارای سطح پیچیدگی بالاتری خواهد بود. بنابراین اینجا اصلاً تاکید بر دانش نیست و به ورود دانش به شبکه تولید کشور توجه می‌کند. اتفاقاً یکی از دلایل پایین بودن سطح پیچیدگی اقتصادی ایران، به همین اهمیت دادن به دانش نظری مربوط می‌شود. جالب است که هرچه به دانش نظری بیشتر توجه می‌کنیم، از دانش ضمنی غافل می‌شویم و همین مساله موجب می‌شود با رتبه‌های خوب در المپیادها و مقالات انتشاریافته، دارای یک اقتصاد سنتی و فاقد درجه بالایی از پیچیدگی اقتصادی هستیم. این مساله یکی از نقاط قوت این شاخص است.  

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها