تهدیدزدایی از اقتصاد
مصالح لازم برای استحکام بنای اقتصاد در گفتوگو با یحیی آلاسحاق
یحیی آلاسحاق معتقد است: در اصطلاح اقتصادی منحنی رشد اقتصادی با امنیت یک منحنی تیزیشکل است. یعنی اگر امنیت نباشد یا به هر دلیلی اشکال مختلف امنیت در کشور افول کند، سریعاً منحنی توسعه اقتصادی تغییر جهت میدهد.
با توجه به تهدیدهای مجدد آمریکا و امکان خروج این کشور از توافق برجام، این امکان وجود دارد که امنیت اقتصادی کشور دوباره به خطر بیفتد. هرچند که به نظر میرسد، برای پیریزی شالودههای مستحکم یک اقتصاد امن کمی دیر باشد اما در هرصورت جلو خطر از هرجا گرفته شود، منفعت است. برای اینکه بدانیم اقتصاد امن چیست و برای استحکام بنای امن یک اقتصاد چه مصالحی لازم است به گفتوگو با یحیی آلاسحاق، رئیس اتاق مشترک ایران و عراق نشستهایم. آلاسحاق معتقد است «اقتصاد امن، یعنی اینکه عوامل موثر بر اقتصاد از هرگونه تهدیدی به دور باشد و هیچ چیزی آن را تهدید نکند». پس اگر این تعریف را ملاک و شاخص قرار دهیم، باید ببینیم که عوامل مهم و موثر بر رشد و توسعه اقتصاد یک کشور چه هستند و چگونه میتوان تابآوری آنها را در برابر تهدیدات بیرونی افزایش داد. شرح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
♦♦♦
رهبری گفتهاند بنای اقتصاد کشور باید امن باشد و از وابستگی به نفت نجات پیدا کند، به عنوان فردی که سالها در عرصه اقتصاد فعالیت داشتهاید، بفرمایید این بنای امن چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ به عبارت دیگر تعریف خود شما از اقتصاد امن چیست؟
واقعیت این است که رابطه میان اقتصاد و امنیت یک رابطه کاملاً مستقیم است. یعنی به همان نسبت که امنیت به معنای وسیع آن برقرار باشد، زمینه رشد و توسعه اقتصاد فراهم است و به همان نسبت که جای خالی امنیت در کشور احساس شود، رشد بالا و توسعه پایدار ممکن نخواهد بود. در اصطلاح اقتصادی منحنی رشد اقتصادی با امنیت یک منحنی تیزی شکل است. یعنی اگر امنیت نباشد یا به هر دلیلی اشکال مختلف امنیت در کشور افول کند، سریعاً منحنی توسعه اقتصادی تغییر جهت میدهد. آنچه مشخص است اثرگذاری امنیت در همه حوزههاست و البته در حوزه اقتصاد به نظر بنده نقش کلیدیتر و مهمتری ایفا میکند. خب حالا سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که امنیت در حوزه اقتصاد به چه معناست؟ و اقتصاد امن اشاره به چه چیزی دارد؟ امنیت در اقتصاد یعنی اینکه عوامل موثر بر اقتصاد از هرگونه تهدیدی به دور باشد و هیچ چیزی آن را تهدید نکند. به عبارت دیگر در برابر کنشهای بیرونی و درونی، واکنشهای مناسبی بروز دهد. پس اگر این تعریف را ملاک و شاخص قرار دهیم، تعریف اقتصاد امن آن است که عوامل اقتصادی در برابر تهدیدات بیرونی تابآوری بالایی داشته باشد، یعنی اگر شوکی از بیرون وارد شد اقتصاد بتواند واکنش مناسبی نشان دهد.
اگر ممکن است بفرمایید، این عوامل موثر بر اقتصاد چیست که باید در برابر تهدیدات بیرونی دوام بیاورد و امنیت در مورد هرکدام از آنها به چه معناست؟
در پاسخ به این سوال شاید بهتر باشد، بگوییم چه عواملی در رشد و توسعه اقتصادی کشور موثر هستند. یکی از این عوامل نیروی انسانی ماهر و بارورشده است. بنابراین سوال این است که امنیت در حوزه سرمایه انسانی به چه معناست؟ عامل دیگر سرمایههای مادی و منابع طبیعی موجود در کشور است، که استفاده اصولی، هدفمند و کارشناسانه از آن، توسعه اقتصادی و امنیت اقتصادی را به دنبال دارد و استفاده ناصحیح از آن اقتصاد را ناامن میکند. همچنین وضعیت ژئوپلتیک و جغرافیای سیاسی یک کشور به عنوان یک ظرفیت و پتانسیل در صورت استفاده صحیح، امنیت و در صورت ادامه یافتن سیاستهای غیرکارشناسانه میتواند ناامنی به بار آورد. همینطور است در مورد وضعیت نظام پولی-بانکی کشور، در مورد وضعیت تجارت، جریانات سیاسی و سیاستزدگی در اقتصاد و... که باید ببینیم امنیت در مورد هرکدام از اینها چه معنا و مفهومی دارد.
شما از سرمایه انسانی بارورشده صحبت کردید، اولاً این تعریف به چه چیزی اشاره میکند و ثانیاً امن بودن در مورد سرمایه انسانی یعنی چه؟
بله، همانطور که عنوان شد، نیروی انسانی یکی از عوامل مهم در رشد و توسعه اقتصادی کشور است. اما نه هر نیروی انسانی؛ نیروی انسانی ماهر بارورشده. یعنی نیروی انسانی که بتواند از خودش آثار اقتصادی به جا بگذارد. شاید راحتترین تعبیر در مورد آن، نیروی انسانی بارور حرفهای و مولد است که بتوان از دانش آنها، انرژی جوانی، اطلاعات، افتخارات و صلابت آنها نتیجه اقتصادی تولید کرد. حال امن بودن در این حوزه به چه معناست؟ و اگر بخواهیم بگوییم امن یعنی چه؟ نیروی انسانی که ذخیرهای در کشور است میبایست در جامعه به نحو مناسبی از آنها استفاده نمیشود. اگر جامعه هزینه پرورش آنها را پرداخت میکند، حرفهای به آنها آموزش داده میشود ولی زمینه کاری برای آنها فراهم نمیشود یا در جای مناسب از آنها استفاده نمیشود، این کاری باطل و عاطل است. این یعنی اقتصاد ما امن نیست. ببینید جوانانی که از بین خیل همسن و سالان خود گزینش میشوند آموزش میبینند، دکتر و مهندس و جامعهشناس و اقتصاددان میشوند، اما زمینهکارشان فراهم نیست یا به هر دلیلی برایشان شغلی ایجاد نشده است، خب این مخل امنیت است. بسیاری از اینها یا به ناچار مهاجرت میکنند به کشورهای دیگر یا دچار افسردگی میشوند و به پرتگاه کشیده میشوند و ادامه آن که داستانی واضح است. امروز اهمیت منابع انسانی به حدی است که منابع مادی و سرمایههای فیزیکی یک کشور حتی یک پله پایینتر از آن قرار میگیرند. اما ما چقدر از این پتانسیل و ظرفیت اقتصاد استفاده کردیم؟ آنچه مشاهدات من نشان میدهد، سرمایههای انسانی در کشور ما امن نیستند و خب وقتی چنین باشد، اقتصاد ناامن است.
همانطور که در ابتدای گفتوگو بیان کردید، یکی دیگر از عوامل موثر بر اقتصاد، امن بودن سرمایههای مادی است. در این حوزه امنیت چگونه معنی پیدا میکند؟
اول لازم است تعریفی از سرمایه مادی داشته باشیم. در نظر من سرمایه مادی، شامل منابع طبیعی و سایر اشکال دارایی در کشور است. معتقدم روش استفاده ما از این سرمایهها به کلی دچار ایراد است. یعنی ما به دست خودمان این سرمایهها و در تعبیری کلیتر اقتصاد را ناامن کردهایم. چگونه؟ برای مثال یکی از موهبتهای خدادادی کشور ما نفت است. اما متاسفانه ما تنفس کشور را به فروش نفت گره زدهایم. بودجه جاری و عمرانی دولت کاملاً به نفت وابسته است. اگر باشد، پروژههای عمرانی ادامه پیدا میکند و مادامی که تحریم شدیم پیمانکاران و فعالان اقتصادی خانهنشین میشوند و پروژههای بسیاری بر زمین میماند. هیچوقت دقت نکردیم که تنها یک طرف داستان تولید و فروش نفت ما هستیم و طرف دوم که بحث تقاضا برای نفت و بحث قیمت آن است کاملاً خارج از کنترل و اختیار کشور است. بنابراین به محض اینکه سیاستهای داخلی به مذاقشان خوش نیامد، تحریم میکنند. خیلی راحت قیمتها را بالا و پایین میبرند، شرکتهای خارجی را که با ما همکاری میکنند جریمه سنگین میکنند و... چیزی که مشخص هست این است که ما با دست خودمان وابستگی ایجاد کردیم. کاملاً افسار اداره کشور را به دست بیگانگان دادیم. حتی بودجه جاری کشور همبستگی بسیار بالایی با درآمدهای نفتی دارد. به محض اینکه تحریم شویم کشور دچار تنش میشود. پرداخت حقوق و دستمزدها دچار مشکل میشود. شوک ارزی ایجاد میشود. پروژههای عمرانی بر زمین میماند و کار به جلو نمیرود. این حجم هزاران میلیارد تومانی پروژههای برزمینمانده در کشور به احتمال زیاد نتیجه همین وابستگی و همین ناامنی است که خودمان درست کردهایم و چاهی است که بهر خودمان و آینده کشور کندهایم. ببینید در دنیا دو کشور ایران و شیلی به جدول مندلیف معروفند و هفت درصد ذخایر معدنی قطعی دنیا در ایران وجود دارد، اما ما کمترین استفاده هم از این حجم عظیم منابع معدنی نکردهایم، حتی اگر بهرهبرداری هم شده است، در نهایت به صورت خامفروشی بوده است. این یعنی سرمایه را ناامن کردهایم. و خب این ناامنی وضعیت امروز کشور را موجب شده است.
به نظر میرسد اقتصاد ایران از منظر ژئوپولتیک نسبت به سایر کشورهای خاورمیانه از مزیت نسبی برخوردار است. به نظر جنابعالی چگونه میتوان از این مزیت در جهت امن کردن اقتصاد کمک گرفت؟
بله، یکی از مهمترین مزیتهای اقتصاد ایران نسبت به سایر اقتصادهای منطقه وضعیت جغرافیایی آن است. کوتاهترین مسیر برای حمل و نقل زمینی و هوایی از کشورهای شرق آسیا به اروپا از ایران میگذرد. اینکه کشورهای آسیای میانه اقتصادهای رو به رشدی هستند میتواند این ظرفیت را ایجاد کند تا از طریق ترانزیت کالاهای این کشورها هم درآمد ارزی بالقوهای داشته باشیم و هم به سبب آن امنیت اقتصادی را فراهم کنیم. در حوزه سدسازی، نیروگاه، برقرسانی و خدمات مهندسی کشوری پیشرو هستیم و الی ماشاءالله نیروی کار متخصص هم در این حوزه وجود دارد. خیلی راحت میتوانیم با صدور این خدمات، با برقرسانی و ساخت نیروگاه در کشورهای همسایه، نهتنها امنیت خودمان را بلکه کلید امنیت یک منطقه 500میلیونی را به دست بگیریم. از لحاظ شرایط آبوهوایی و تنوع اقلیمی جزو پنج کشور اول دنیا هستیم. از نظر جاذبههای تاریخی جزو 10کشور اول دنیا هستیم. اما سوال این است از این همه ظرفیت چه استفادهای برای امن کردن اقتصادمان کردهایم. نهتنها استفادهای نکردیم که با پیشه کردن روشهای نادرست اقتصاد گردشگری را تقریباً نابود کردیم و این یعنی اقتصاد ناامن.
یکی از عواملی که در ابتدای بحث به آن اشاره کردید نظام پولی و بانکی بود. سوال این است که در مورد نظام پولی و بانکی اقتصاد امن چگونه معنی پیدا میکند؟
ببیند اقتصاد ایران یک اقتصاد بانکمحور است. حدود 70 درصد تامین مالی در کشور از طریق سیستم بانکی انجام میشود. ما الان طبق سرشماری سال 95 حدود دو میلیون و 500 هزار خانه خالی در کشور داریم. این به چه معناست. به معنی داراییهای غیرقابل استفاده است. حتی بعضی آمارها حکایت از آن دارند که نیمی از داراییهای بانکی در حوزه زمین و مسکن و ساختوساز قفل شده یا به اصطلاح یخ زده است و کاربردی ندارد. این یعنی ناامن کردن اقتصاد و از نظر من غیر از این معنای دیگری ندارد. در بحث معوقات بانکی طبق آمارهای غیررسمی نزدیک به 20 درصد از تسهیلات معوق میشود. این یعنی مشکلات نظارت، یعنی سیاستهای اشتباه در حوزه پولی و بانکی، یعنی ناامن کردن اقتصاد. آمار چکهای برگشتی را ببینید که کار به کجا رسیده است. حجم چکهای برگشتی طی سه چهار سال گذشته حدود چهار برابر شده است. نظام بانکی وضعیت مساعدی ندارد. همین ورشکستگی موسسات پولی بانکی چقدر طی سالیان گذشته فضای اقتصادی کشور را ناامن کرده است. بنابراین اگر اقتصاد امن را میخواهیم یکی از مولفههایش سامان دادن به این آشفتگی نظام بانکی کشور است.
در ابتدای صحبتها به موضوع تجارت و همچنین جریانات سیاسی در کشور اشاره کردید. اگر ممکن است توضیح بفرمایید که امنیت در این دو حوزه به چه معناست؟
در مورد جریانات سیاسی عرض میکنم. اقتصاد یعنی کیفیت، یعنی بهرهوری، یعنی درآمد سرانه، یعنی رشد اقتصادی اما سیاست محل رفت و آمد قدرتهاست. بنابراین غیرعقلانی است که برای امورات اقتصادی تصمیمات سیاسی گرفته شود. متاسفانه یکی از عواملی که اقتصاد ما امنیت لازم را ندارد همین امر است. برای مثال در ایران نزدیک به یک میلیون نفر در صنعت خودرو شاغل هستند که با احتساب خانوادههایشان جمعیت بزرگی میشوند. تمام هم و غم آن جریان سیاسی که بر سرکار است این است که چگونه این حجم عظیم نیروی کار را راضی نگه دارد که به محض اینکه گفت، به چپ چپ یا به راست راست، مطابق میلش عمل کنند. بنابراین به دنبال راضی کردن شاغلان هستیم و نه در پی بهبود کیفیت و بهبود بهرهوری. این یعنی سیاستزدگی در اقتصاد. یعنی پستهای مهم و کلیدی مدیریتی را به جناح و احزابها وابسته کردن. خب این مساله باعث میشود صنعت خودرو بعد از سالها همچنان نوزاد بماند. همینطور است در مورد بسیاری از صنایع دیگر. بنابراین این سیاستزدگی برای اقتصاد ما ناامنی به دنبال دارد و این خیلی خطرناک است.
در مورد تجارت عرض کنم که کشور ما بهرغم اینکه بزرگترین مالک ذخایر گازی جهان و چهارمین مالک بزرگ ذخایر نفتی دنیا محسوب میشود و همچنین در رتبه پانزدهم کشورهای جهان از نظر منابع معدنی قرار دارد و سایر ظرفیتهایی که وجود دارد اما سهم ما از تجارت جهانی حدود 25 /0 درصد است و حتی با احتساب منابع نفتی به 35 /0 درصد میرسد. درحالیکه با این پتانسیلها میشود حجم تجارت کشور را تا سه برابر افزایش داد. ببینید شما وقتی 100 میلیارد دلار تجارت داری، یعنی به همین اندازه شغل داری، ماشینآلات داری، کارخانه داری و... ولی اگر بتوانی 1000 میلیارد دلار تجارت داشته باشی، مقدار اشتغال، مقدار تولید و... هم سه برابر افزایش پیدا میکند. این یعنی شما سه برابر نسبت به حالت قبلی با کشورهای دیگر دنیا وارد داد و ستد شدهای. این چه معنایی غیر از امنیت دارد. مگر امنیت اقتصادی غیر از این است. متاسفانه ما در بحث تجارت به واسطه سیاستهای ناکارآمد و با روش سعی و خطا خواستیم کشور را اداره کنیم. زمانی دولت جنگ داشتیم، زمانی دولت سازندگی، زمانی دولت رفاه و بحث توزیع عادلانه ثروت و خب این سعی و خطاها باعث شده است از نظر تولید و تجارت وضعیت مناسبی نداشته باشیم. چون قوانین دست و پاگیری داریم. چون استراتژی توسعه صنعتی مناسبی نداریم و خیلی ایرادات دیگری که وارد است.
با توجه به اینکه اخیراً شاهد کاهش سهم صادراتی ایران از بازار عراق هستیم، این مساله چه ارتباطی با اقتصاد امن پیدا میکند؟
ببینید واضح است ما باید از اقتدار سیاسی خود در جهت توسعه و پیشرفت اقتصادی کمک بگیرم و بالعکس با قدرت اقتصادی خودمان اقتدار سیاسی کشور را رقم بزنیم. متاسفانه بهرغم آنکه ما در عراق هزینههای هنگفتی برای تامین امنیت خودمان و عراق و کشورهای همسایه کردیم و با استفاده از توان نظامیای که داشتیم الان داعش کاملاً از خاک این کشور خارج شده است اما سهم ما از اقتصاد عراق که باید حداقل 20میلیارد دلار باشد روزبهروز در حال کاهش است. این بدان معناست که ما نتوانستهایم از دیپلماسی در جهت اهداف اقتصادی کمک بگیریم. خیلی راحت الان عراق تعرفهها را برای بسیاری از محصولات صادراتی از ایران بالا برده است و در عوض برای عربستان کاهش داده است. بحث ما تخفیف یا کاهش تعرفه نیست، بحث این است که تبعیض نباشد. خب وقتی چنین باشد که ما نتوانیم از ابزارهای دیپلماسی به خوبی کمک بگیریم بازار از دست میرود و به قولی اقتصاد ناامن میشود.
و به عنوان سوال آخر بحث حقوقی و استحکام قراردادها تا چه حد میتواند به ایمنی اقتصاد کمک کند؟
اگر فضای حقوقی و پیگیری حق و قدرت قوه قضائیه ناجور باشد، اصلاً سنگ روی سنگ بند نمیشود. یعنی قراردادها، موافقتنامهها و معاملهها یک عقبه حقوقی قاطع و با اقتدار لازم دارد که مادامی که یک قرارداد بسته میشود پایدار بماند، اگر تخلفی رخ داد متخلف مجازات شود و متشاکی بتواند به حق و حقوقش برسد. بنابراین روابط حقوقی مقتدر و قاطع اگر نباشد فضا کاملاً ناامن است. همینطور است در مورد روابط خارجی. اگر در انعقاد پیمانها، تفاهمنامهها و معاملات خارجی روابط حقوقی محکم و پایداری نباشد یا به آن آگاه نباشیم همیشه به مشکل برمیخوریم. الان در همین کشور عراق یک شرکت ساختوساز ایرانی قرارداد ساخت 2500 واحد مسکونی بسته است و 2000 واحد آن را ساخته است اما طرف قرارداد پولی به آن پرداخت نکرده است. این یعنی مباحث حقوقی چه در داخل و چه در خارج مهم است و در صورتی که قراردادها عقبه حقوقی قاطع و بااقتدار نداشته باشد امنیت اقتصادی قربانی خواهد شد. اینجاست که نقش دستگاههای قضایی و حقوقی در تامین امنیت اقتصادی و ایجاد آرامش در فضای کشور بسیار بااهمیت میشود.