کیمیاگران صنعت غذا
کاوه زرگران از ظرفیتهای صادراتی صنایع غذایی میگوید
کاوه زرگران میگوید: شرکتهای محدودی داریم که توسعه صادرات را به صورت حرفهای بررسی و دنبال کرده باشند و طبق برنامهریزی، صادرات خود را سامان داده باشند.
صادرات محصولات کشاورزی و به تبع آن صنایع غذایی از جمله مواردی است که میتوان آن را یکی از مزیتدارترین بخش از سبد صادرات غیرنفتی ایران دانست. واقعیت آن است که بسیاری از تولیدکنندگان صاحبنام دنیا در صنعت غذا، ایران را به عنوان یکی از کشورهایی میشناسند که طعم و مزه محصولات کشاورزی و باغیاش، زمینهساز یک تولید باکیفیت و مرغوب در عرصه صنایع غذایی است و بنابراین، رغبت برای خرید از محصولات داخلی بسیار بالاست. اما بسیاری از موانع و مشکلات از جمله بالا بودن قیمت تمامشده و بازاررسانی نامناسب، اجازه رشد و توسعه این بازار را به خوبی نمیدهند. کاوه زرگران، دبیر کل کانون انجمنهای صنایع غذایی ایران از حال و روز این روزهای صادرات محصولات کشاورزی و صنایع غذایی ایران میگوید.
♦♦♦
اگر بخواهیم تحلیلی از وضعیت صادرات محصولات کشاورزی در نیمه اول امسال داشته باشیم، شرایط به چه صورت است و چه چشماندازی را میتوان برای نیمه دوم سال 96 متصور بود؟
به هرحال صادرات محصولات کشاورزی ایران را میتوان در چند کالای عمده طبقهبندی کرد. یکی از این کالاها پسته است، صادرات پسته ایرانی در ششماهه اول امسال، تقریباً 21 هزار تن بوده، ولی در ششماهه سال قبل این رقم نزدیک به 40 هزار تن بوده است. این یعنی پسته ایرانی، کاهش تقریباً 48درصدی را تجربه میکند، یعنی 219 میلیون دلار صادرات در سال جاری صورت گرفته است، در حالی که سال گذشته، 382 میلیون دلار بوده است. این حجم زیادی است. در عین حال، اصلیترین قلم صادراتی ما پسته بوده که همیشه جزو اقلام عمده صادراتی کشور به شمار میرود و این نشان میدهد در بازارهای بینالمللی، رقیب جدید ما توانسته تاثیرگذار باشد و حجم صادرات کشور را پایین آورد. در کنار پسته، صادرات محصول سیب درختی نیز به عنوان یک محصول باغی، کاهش چشمگیری داشته است، به نحوی که در آمار پنجماهه هم، پیشبینی میشد صادرات محصولات باغی، کاهش چشمگیر داشته باشد. بنابراین در ششماهه هم، صادرات سیب افت زیادی کرده است. از سمت دیگر هم، شاهد افزایش واردات برنج، روغن خام و گوشت هستیم، در نتیجه همه اینها دست به دست هم داده تا تراز تجاری محصولات کشاورزی، افت زیادی داشته و حرکت تندی را به سمت منفی شدن داشته باشد. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، آن است که در سالهای قبل به خاطر مدیریت در واردات، واردات دانه روغنی، کنجاله و روغن خام کمتر شده و تراز تجاری بهبود یافته است؛ ضمن اینکه واردات گندم نیز کاهش یافته است، اما در اقلامی همچون کالاهای اساسی نظیر برنج، روغن و گوشت قرمز، افزایش چشمگیری داشتهایم و صادرات پسته و سیب درختی هم افت چشمگیری داشته است، در نتیجه تراز تجاری امسال نسبت به سال قبل، منفیتر شده است.
در مجموع میزان صادرات محصولات کشاورزی چقدر است؟
در ششماهه اول سال 95، میزان صادرات دو میلیارد و 334 میلیون دلار بوده که در نیمه اول امسال، به دو میلیارد و 274 میلیون دلار رسیده است.
اگر بخواهیم آسیبشناسی محصولات کشاورزی را داشته باشیم، عواملی را که منجر به افت صادرات میشود در چه مواردی میتوان خلاصه کرد؟
در مورد پسته که یکی از اقلام اصلی صادرات محصولات کشاورزی ایران است، میشود گفت ایرانیهایی که در آمریکا سکونت داشتند، پسته را آنجا کشت کرده و پسته آمریکایی را رقیب پسته ایرانی کردهاند و اکنون آنها، چه از حیث میزان تولید و چه صادرات رقیب جدی برای پسته ایران هستند. همچنین در سنوات گذشته با سیاست بازار در ازای بازار، تلاش شده تا برخی از کالاها را صادر کرده و در ازای آنها واردات داشته باشیم؛ همانطور که باید سیب صادر میکردیم تا بتوانیم مجوز واردات موز بگیریم؛ همین امر باعث شد صادرات سیب افزایش پیدا کند. همین مثل کشت گندم است که وقتی حمایتی از صادرکنندگان صورت گیرد، کاشت به خوبی پیش میرود و البته تا زمانی که تزریق منابع صورت گیرد، کار به خوبی پیش میرود. تا موقعی که ما گندم را دو برابر قیمت جهانی از تولیدکنندگان بخریم، تولید بالاست، اما به محض اینکه بخواهیم به قیمت جهانی واقعی، گندم را از کشاورزان بخریم، شاهد افت تولید خواهیم بود. صادرات محصولات باغی هم همینطور است، تا زمانی که بخواهیم سیب را به زور واردات موز صادر کنیم، عدد بالاست؛ اما به محض اینکه سیاست جابهجا شود و بخواهیم محصول دیگری مانند کشمش را جایگزین کنیم، صادرات از بین میرود. البته من این سیاستگذاری را نفی نمیکنم، به هر حال سیاست بازار در ازای بازار صادرات تاثیرگذار بوده، اما در مقطعی میتواند به صادرات یک کالا رشد دهد، باید سیاستگذاری کلان باشد که این را حفظ کنیم، نه اینکه تا دوباره مجوزها قطع شد، صادرات به جای خودش برگردد. البته هر کالا شرایط خاص خودش را دارد و باید موضوعی، هر یک از کالاها را بررسی کنیم و بگوییم که دلیل کاهش صادرات سیب یا پسته چه بوده است.
به هر حال، دولت هر زمان میخواهد از صادرات حمایت کند، به سمت تعریف بستههای حمایت مالی میآید که بیشتر حوزه توزیع منابع مالی را میان صادرکنندگان پیگیری میکند، به نظر شما به عنوان یک فعال اقتصادی، آیا این سیاست مناسبی است، البته اجرای بسته حمایتی را نفی نمیکنیم، اما به نظر شما باید طیف متنوعی از محصولات صادراتی را توزیع کرد؟
باید بپذیریم که قیمت تمامشده کالا در کشور ما بسیار بالاست. پس اصلیترین مزیتی که میتواند عامل توسعه صادرات باشد، کیفیت و قیمت نهایی کالاست که ما در هیچکدام از این دو مورد، نمیتوانیم بگوییم اکنون مزیت داریم. در نتیجه کمکهای دولت میتواند باعث کاهش قیمت نهایی عرضه کالاهای صادراتی در بازارهای هدف باشد، ضمن اینکه ما ابزارهایی که اغلب کشورها دارند، مثل حملونقل، جوایز صادراتی یا هر کشوری به هر نحوی دارد، در سنوات گذشته نداشتهایم و این، یکی از دلایل عقبماندگی است. شاید بهتر باشد مثالی بزنم، اثرگذاری یارانههای صادراتی بر افزایش چمشگیر صادرات لبنیات، به خوبی کارایی خودش را نشان میدهد. یعنی بهرغم اینکه از آن 150میلیاردی که دولت باید برای صنایع لبنی یارانه پرداخت میکرد، صرفاً 44 میلیارد آن پرداخت شد، اما جهش فوقالعادهای در صادرات لبنیات را از 94 تا 95 شاهد بودیم و مجدداً در ششماهه ابتدای سال 96 نسبت به ششماهه ابتدای سال 94 که این یارانهها پرداخت شد، صادرات افزایش داشته و پیشبینی میشود اگر اتفاق خاصی نیفتد و حمایتها به همین شکل صورت بگیرد، امسال صنایع لبنی، رکورد یک میلیارد صادرات را خواهد زد.
خود شما محصولات کشاورزی و صادرات محصولات کشاورزی را دارای این پتانسیل میدانید که یکی از محورهای اصلی پرداخت منابع مالی بسته حمایت از صادرات سال 96 باشد و بتواند ارزآوری مناسبی برای کشور به ارمغان آورد؟
به اعتقاد بنده، صادرات محصولات کشاورزی که فرآوری نشدهاند، کاملاً اشتباه بوده و چیزی شبیه خامفروشی است؛ به خاطر اینکه اگر ما میزان ارزشی آنها را به وزنشان، بر روی نمودار ببریم، مشاهده خواهیم کرد که تقریباً به نسبت وزنی که دارند و قیمتی که در بازارهای جهانی عرضه میشوند، کالای خود را ارزانقیمت به لحاظ وزنی میفروشیم. در حالی که وقتی همین محصولات، فرآوری میشوند، مثلاً گوجهفرنگی به رب گوجه تبدیل میشود ارزش افزوده مناسبی به دست میآورد. در مجموع من اعتقاد دارم حتی رب گوجه هم ارزش افزودهای را که سس گوجهفرنگی دارد ندارد؛ بنابراین هر چه سعی شود در فرآورده نهایی به سمت صادرات محصولات حرکت کنیم، ارزش افزوده بیشتری نصیب کشور خواهیم کرد و هر چه ماده خام صادر کنیم، میتوان گفت منابع طبیعی کشور را صادر کردهایم؛ چراکه ما یک کشور نیمهخشک هستیم که مشکل و محدودیت منابع آبی داریم و در خیلی از محصولات خام کشاورزی، باید از صادرات آن جلوگیری کنیم. نمونه آنهم هندوانه یا گوشت قرمز است. وقتی بررسی کنیم، برای یک کیلو گوشت چه مقدار آب مورد مصرف است متوجه میشویم ما به هیچ عنوان نباید اجازه دهیم گوشت از کشورمان صادر شود.
سیاستگذاریهای وزارتخانههای مرتبط با تولید و تجارت را در حوزه صادرات محصولات کشاورزی چگونه میتوان تحلیل کرد. آیا یک استراتژی شفاف میان وزارتخانهها برای توسعه صادرات وجود دارد؟
طبیعتاً با وضعیت کنونی مشاهده میشود که خیلی هدفگذاریهای مشخصی صورت نگرفته؛ البته هدفگذاریهایی که منتج به نتیجه شود؛ این در حالی است که هدفگذاری که در مورد صادرات در برنامه ششم صورت گرفته، مشخص است و اگر بخواهیم در پایان پنجساله برنامه ششم، سهم صنایع غذایی را با همین میزانی که سال 95 شروع آن بوده، حفظ کنیم، باید چهارده و نیم میلیارد دلار محصولات کشاورزی را به صنایع تبدیلی تبدیل کرده و صادر کنیم. به هرحال، هنوز برنامه مدونی برای دستیابی به این هدف وجود ندارد، مگر اینکه دولت بخواهد قیمت دلار را بالا ببرد، اگر قیمت دلار را 3800 تا چهار هزار تومان در نظر بگیریم، دستیابی به چهارده و نیم میلیارد دلار صادرات در حوزه صنایع غذایی، کار سختی است و صرفاً با تدوین قانون قابل انجام نیست. در عین حال، بهرغم اینکه اجرای برنامه را آغاز کردهایم و تقریباً سال اول آن، رو به پایان است، هیچ اتفاق خاصی در حوزه صادرات کشور نیفتاده است، به خصوص اینکه عملاً سازمانهایی که در حوزه محصولات صنایع غذایی مسوول هستند، همچنان به صورت جزیرهای، امور خودشان را انجام میدهند و هماهنگی خاصی میان آنها دیده نمیشود؛ بنابراین بعید است که اتفاق تازهای هم رخ دهد. من احساس نمیکنم برنامه مدون و سیاست خاصی برای ارتقای صادرات در دستور کار این دستگاهها قرار داشته باشد. از سوی دیگر، غالباً افزایشهایی که در اعداد و ارقام صادراتی کشور رخ میدهد، منهای آن بخشی که بر اساس مصوبه دولت، به آن یارانه تخصیص پیدا کرده است، در موارد دیگر، بالا و پایین شدن آمارهای صادراتی، معمولاً متاثر از این است که ما خودمان را در اختیار بازار قرار میدهیم، یعنی اگر تقاضای بازار بالا رود، صادراتمان افزایش پیدا میکند یا برعکس. ولی در این حوزه، زمینهسازی برای این افزایش صادرات صورت نمیگیرد و محدود پیش میآید که اقدام خاصی برای افزایش صادرات، به صورت هدفمند رخ دهد. نمونه آن، یارانههایی است که در حوزه لبنیات ایجاد کردهایم، خوشبختانه این امر باعث شده قیمت تمامشده کالای تولیدی ایران پایین بیاید و افزایش قیمت جهانی شیر هم، کمکی به این موضوع کند؛ پس باز هم سیاستگذاری مسوولان ایران بهتنهایی باعث افزایش صادرات نبوده و افزایش قیمت در جاده جهانی باعث شد قیمت شیر افزایش پیدا کند. آن زمان بود که کالای تولیدی ایرانی مقرون بهصرفه شد.
برگردیم به صنایع غذایی. وضعیت صادرات محصولات فرآوریشده اکنون به چه صورت است؟
همانطور که میدانید ما در حوزه لبنیات، بسیار پتانسیل بالایی در زمینه صادرات داریم. دو کشور قزاقستان و روسیه، هر یک سالانه یک میلیون تن نیاز به شیر خشک دارند. اگرچه ارزش افزوده پنیر بسیار بالاتر از شیر خشک است؛ اما به هر حال محصولی است که قابلیت عرضه در خیلی از بازارها را دارد. تقاضا هم برای آن وجود دارد.
خود صنایع غذایی ایران، چه پتانسیلی میتواند برای حضور در بازارهای جهانی داشته باشد؟
اگر بخواهیم آن دسته از صنایع غذایی را که دارای مزیت هستند دستهبندی کنیم، به این نتیجه میرسیم که عمدتاً لبنیات را شامل میشود که هم رشد خوبی در یکی دو سال اخیر داشته و هم مشتریهای مناسبی دارد. ضمن اینکه حمایتهای دولتی هم در زمینه لبنیات وجود داشته است. بعد از صنعت لبنیات، صنعت شیر و شکلات است که پتانسیل خوبی دارد. به این معنا که بازار شیرینی و شکلات، بازار قابل توجهی است و همه شرکتهای بزرگ به آن توجه دارند. علاوه بر بازار ایران، بازار آسیای میانه هم بسیار مناسب است. ضمن اینکه شیرینی و شکلات جزو اقلامی است که از طریق شرکتهای تولید داخل به کشورهای دوردست هم صادر میشود؛ به همین دلیل در زمینه صادرات شیرینی و شکلات، بسیار پتانسیل داریم و شکلات در صادرات محصولات صنایع غذایی، رقم اول را دارد که شامل 118 میلیون دلار صادرات میشود.
افرادی که در حوزه صنایع غذایی فعالیت میکنند، به نوعی متاثر از شرایط کل تولید صنعت کشور هستند؛ اما اگر بخواهیم مشکلاتی را که آنها در حوزه صنعتی با آن مواجه هستند برشمریم، بیشتر روی چه مواردی خلاصه میشود؟ چون بیشتر مواد اولیه صنایع غذایی که محصولات کشاورزی است، به دلیل شرایط آبوهوایی و نبود استراتژی برای تولید، با نوسان قیمت و کیفیت به دست تولیدکنندگان صنایع تبدیلی میرسند.
همانطور که گفتم قیمت تمامشده بر صادرات صنایع تبدیلی کشاورزی، بسیار تاثیرگذار است. به عنوان نمونه، اگر بخواهیم شیرینی و شکلات را مورد بررسی قرار دهیم، باید گفت گروه شیرینی و شکلات شامل کیک، بیسکویت و انواع محصولات مختلفی است که از آرد، شکر و روغن تهیه میشوند. اگر اقلام مواد اولیه آنها را بررسی کنید، قیمت شکر مورد مصرف آنها، نزدیک 700 دلار است، در حالی که قیمت جهانی نزدیک به 400 دلار است، یعنی تولیدکننده داخلی، شکر را گرانتر از قیمت اساسی آن در بازارهای جهانی دریافت کرده و البته روغن را هم با 20 درصد تعرفهای که واردکنندگان پرداخت میکنند، خریداری میکند، از سوی دیگر باید قیمت آرد را هم به آن اضافه کرد. همینطور در مورد آرد گندم قیمتش نسبت به قیمت جهانی 40 درصد گرانتر است؛ یعنی صادرکننده ما کیمیاگری میکند که با سه مادهای که هر کدام به طور متوسط، 30 تا 40 درصد از قیمت جهانی گرانتر است، کالایی را تولید میکند و در بازارهای جهانی میفروشد و سهم پیدا میکند و بازار دارد. البته قوانینی هم هست مثل عبور موقت که به دلیل برخی بهانهها اکنون اجرایی نمیشود. البته من نمیگویم مطلقاً اجازه داده نمیشود کالایی ورود موقت شود، اما برخی اوقات ملاحظاتی برای تولیدکنندگان در نظر میگیرند که تولیدکننده نمیتواند به صورت روتین و بدون دردسر، کالای مورد نیاز خود را ورود موقت کند. البته باید این توجه را هم داشت که لازمه استفاده از قانون عبور موقت، داشتن نقدینگی بالاست و در کشور ما، با توجه به قیمت پول و هزینه مالی، بسیاری از شرکتها نمیتوانند از این قانون عبور موقت استفاده کنند.
آیا کانون انجمنهای صنایع غذایی، آسیبشناسی انجام داده که بتواند به عنوان طرحی مدون، این مشکلات را پیگیری کند؟ منظورم در خصوص برداشت موانع صادراتی است.
اگر بخواهم از لحاظ صادرات کشاورزی، توضیحاتی را بگویم، صادرات ما دیمی است و هیچ زیرساختی برای صادرات نداریم. بنابراین عملاً از همین چیزی که به دست میآید، استفاده کرده و کالای خود را صادر میکنیم. در این میان، شرکتهای محدودی داریم که توسعه صادرات را به صورت حرفهای بررسی و دنبال کرده باشند و طبق برنامهریزی، صادرات خود را سامان داده باشند. به همین علت است که توفیق چشمگیری نداریم. اگر روسیه را در نظر بگیرید، این کشور برای فروش کالاهای صادراتی خود، در 53 کشور نمایندگی بازرگانی دارد که تمام پرسنل آنها به زبان آن کشور مسلط هستند و راجع به فرهنگ و تجارت آن کشور هدف، آموزش و دوره دیدهاند و سپس به شرکتهای صادراتی خود خدمات میدهند. اینطور است که آنها باعث بالا رفتن حجم تجارت میان دو کشور میشوند. این در حالی است که ما در زمینه رایزنان بازرگانی، ضعیف عمل کردهایم و بخش خصوصی هستند که برخی ماموریتها را به آنها آموزش میدهند. پس باید فکر اساسی کرد.