عبور از سیاستهای ضداقتصادی
موسی غنینژاد از سیاستگذاری مطلوب در شرایط بازگشت تحریمها میگوید
موسی غنینژاد معتقد است: حتی در دشوارترین شرایط اقتصادی اگر اجازه دهیم سیستم بازار عمل کند، نفع آن به همه خواهد رسید چراکه عملکرد بازار اولاً کمیابی منابع را مشخص میکند، ثانیاً مقدار این کمیابی را معلوم میکند و در نتیجه مردم مصرف خود را بر اساس آن تنظیم میکنند.
به عنوان یک اقتصاددان طرفدار بازار آزاد، موسی غنینژاد معتقد است حتی در سختترین شرایط هم میتوان و باید به اصول اقتصاد بازار وفادار ماند. او از «قطع پرداخت یارانه همگانی»، «اصلاح قیمت حاملهای انرژی» و «ایستادن در مقابل خواستههای غیراقتصادی سیاستمدارانی که با هزینه کردن از منابع عمومی به دنبال کسب رای هستند» به عنوان نمونه سیاستهایی یاد میکند که میتوان در این شرایط اتخاذ کرد. غنینژاد در عین حال احتمال بازگشت تحریمها به سطح پیش از برجام را ضعیف ارزیابی میکند و مهمترین توصیهاش برای دستاندرکاران سیاست خارجی ایران این است که به جای قهر و لجبازی در برابر خروج احتمالی آمریکا از برجام، به این توافق وفادار بمانند و با استناد به همین پایبندی، احقاق حقوق ایران را در مجامع بینالمللی دنبال کنند.
♦♦♦
در روزهای اخیر چشماندازی از تخریب کامل برجام و بازگشت احتمالی تحریمهای اقتصادی پیش روی اقتصاد ایران قرار گرفته است. به نظر شما اگر دوباره تحریم شویم، چه میشود؟
برای پاسخ به این سوال، لازم است ابتدا به سوال دیگری پاسخ دهیم تا موضوع بحث روشن شود: برجام چه بود؟ توافقی بود که به دنبال تحریمهای گسترده کشورهای غربی و شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران به دست آمد؛ تحریمهایی که اقتصاد ایران را به سمت فلج کامل پیش میبرد. اگر برجام به امضا نمیرسید، امروز یا ایران درگیر جنگ شده بود یا صادرات نفت و سایر کالاها از کشور به کلی متوقف و ایران به یک کشور کاملاً منزوی تبدیل میشد. در چنان شرایطی حتی روسیه و چین هم نمیتوانستند از ما حمایت کنند چراکه تحریمهای شورای امنیت با رای این دو کشور به تصویب رسیده بود.
پیش از برجام، سیاستهای پوپولیستی دولتهای نهم و دهم (مانند اینکه گفته بودند قطعنامههای شورای امنیت کاغذپاره است) همه دنیا از جمله چین و روسیه را علیه ما متحد کرده بود اما برجام این سد را شکست و اجماعی را که علیه ایران ایجاد شده بود، از بین برد. برجام باعث شد امکان صادرات نفت و سایر کالاهای ما فراهم شود و در واردات هم گشایش پدید آید. البته برخی کشورهای عضو گروه 1+5 بهخصوص آمریکا در اجرای برجام خلف وعدههایی داشتهاند مثل اینکه قرار بود ارتباطات مالی و نظام بانکی ایران را با دنیا برقرار کنند اما این کار را انجام ندادند. با این حال باید مساله را درست فهمید؛ اینکه آمریکاییها خلف وعده کرده و برخی از تعهداتشان را عملی نکردند، درست است، اما اینکه گفته شود برجام به هیچ دردی نخورده و بیهوده بوده، حرف کاملاً غلطی است.
با توجه به اینکه ما دستکم یکبار تجربه رودررویی با تحریمهای شدید را داشتهایم، به نظر شما اشتباهاتی که در آن دوره انجام دادیم، چه بوده و این تجربه چه درسهایی برای سیاستگذار دارد؟
ایران تا امروز کاملاً به برجام پایبند بوده و میتواند در صحنه بینالملل با سرافرازی از آن دفاع کند. به نظر میرسد موضع دولت آقای روحانی هم همین است. اما متاسفانه دولت با دو دسته دشمن مواجه است؛ یک دسته دشمنان خارجی و دسته دیگر آنچه اصطلاحاً «غضنفر»های داخلی خوانده میشوند. به نظر من دسته دوم یکی از گرفتاریهای بزرگ دولت هستند. آنها خود به دو گروه مختلف تقسیم میشوند؛ گروهی که در داخل دولت حضور دارند و گروهی که بیرون از دولت فعالیت میکنند. فکر میکنم گروه اخیر لطمههای بیشتری به کشور زدهاند و میزنند. مهمترین لطمهای که این گروه در شرایط کنونی به کشور میزنند، جا انداختن این دیدگاه است که «چون طرفهای مقابل و در راس آنها آمریکا به همه تعهدات برجامی خود عمل نکردهاند، ایران هم باید از برجام خارج شود و به غنیسازی 20درصدی یا 80درصدی اورانیوم بپردازد». اما آیا دولت جمهوری اسلامی ایران باید در صحنه بینالمللی خود را به عنوان یک دولت لجباز معرفی کند؟ دولتی که میگوید «چون دونالد ترامپ با ایران لج کرده، ما هم لج میکنیم؟» بدیهی است که این موضعی کاملاً غلط و در واقع بدترین گزینه ممکن است. دولت جمهوری اسلامی ایران باید دنبال منافع ملی باشد. ما باید ببینیم منافع ملیمان چه چیز را ایجاب میکند نه اینکه صرفاً به فکر واکنشهای تلافیجویانه باشیم.
حتی اگر فرض کنیم ترامپ برجام را پاره میکند، این به معنای بازگشت همه تحریمها نیست. دولت آمریکا تنها یکی از اعضای گروه طرف قرارداد با ایران است و این گروه پنج عضو دیگر هم دارد.
البته آمریکا مهمترین طرف قرارداد است.
بله. آمریکا مهمترین طرف است و خروج این کشور از برجام حتماً روی روابط سیاسی و تجاری ما اثر خواهد گذاشت. اما اینگونه نخواهد بود که همه تحریمها دوباره بازگردند چون اجماعی که در گذشته برای منزوی کردن ایران در شورای امنیت وجود داشت، دیگر شکل نخواهد گرفت؛ نه روسیه و چین زیر بار خواهند رفت و نه حتی کشورهای اروپایی. اروپاییها به این نتیجه رسیدهاند که حفظ برجام به نفعشان است. هرچند ممکن است تحت فشار آمریکا قدری پا پس بکشند و در پیروی از دولت دونالد ترامپ برخی وظایف برجامی خود را انجام ندهند. اینجا هنر دیپلماسی ما میتواند مانع تخریب برجام شود، نه اینکه رویکرد لجبازی را در پیش بگیریم و بگوییم «چون شما از برجام خارج شدید، ما هم غنیسازی 80درصدی خواهیم کرد». واقعاً غنیسازی 80درصدی چه منفعتی برای ایران خواهد داشت؟
دولت باید به دنبال منافع ملی باشد و به نظر میرسد تاکنون در همین چارچوب عمل کرده است. اما عدهای از غضنفرهای داخلی هم در کار دولت آقای روحانی و هم در پیگیری منافع ملی کارشکنی میکنند. گویی مصرتر از دشمن، میخواهند این تصویر را در دنیا جا بیندازند که حکومت ایران یک حکومت خلاف معیارهای پذیرفتهشده بینالمللی است مانند وضعیتی که کره شمالی در سالهای گذشته داشت و البته امروز دیگر این وضعیت را ندارد بلکه پای میز مذاکره نشسته و حرفهای قبلی را فراموش کرده است.
الزامات سیاستگذاری در بدترین حالت برجام چیست و دولت برای بدترین حالتی که ممکن است ما را گرفتار کند، چه راههایی پیش رو دارد؟ با یادآوری راهحلهای دولت احمدینژاد برای دور زدن تحریمها از شما میپرسم: روشهای دولت روحانی باید چه تفاوتی با آن روشها داشته باشد؟
ابتدا باید ببینیم آیا سیاست دور زدن تحریمها که در دوره احمدینژاد اتخاذ شد، واقعاً به نفع اقتصاد ملی بود، یا خیر؟ به نظر من پاسخ این سوال منفی است. در قالب آن سیاست، دور زدن تحریم از طریق دلالها و با روشهای غیرقانونی و غیرشفاف صورت میگرفت و در نتیجه بخش زیادی از منابع ملی ما را تلف میکرد. ماجرای بابک زنجانی یا دکلهای نفتی گمشده یکی از نمونههای این اتلاف منابع بود. این تجربه به ما میگوید که آن سیاست نباید تکرار شود و حتیالامکان باید در چارچوب قواعد پذیرفتهشده بینالمللی عمل کنیم. حالا که طرف مقابل عهدشکنی کرده، باید در مجامع قانونی بینالمللی (از دادگاه لاهه گرفته تا مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل) در موضع طلبکار حاضر شده و به دنبال احقاق حقوق خود برویم. مسیر آینده ما برای دور زدن و مقابله با تحریمها باید چنین مسیری باشد نه رفتارهای قاچاقی برای ورود و خروج کالا و ارز به کشور.
بار دیگر تاکید میکنم که صورت داستان هنوز به طور کامل مشخص نشده و معلوم نیست آیا ترامپ واقعاً از برجام خارج میشود یا باز هم میخواهد وضعیت تعلیق و عدم تصمیمگیری را ادامه دهد. (هرچند وضعیت تعلیق هم به ضرر ما و بهرهمندیمان از توافق هستهای است.) حتی موضع اروپاییها هم هنوز معلوم نیست. بنابراین باید قدمبهقدم با پیشرفت شرایط حرکت کنیم، اما فکر میکنم موضع اصولی ایران باید همین باشد: «ما به تعهدات بینالمللی خود وفادار بودهایم و از این پس هم وفادار خواهیم بود اما از طریق مجامع جهانی حقوقمان را پیگیری و احقاق حق میکنیم.»
در داخل چطور؟ با فرض وقوع بدترین سناریو، آیا دولت باید سیاستهای اقتصادی ریاضتی در پیش گیرد یا میتواند همچنان مسیر فعلی را ادامه دهد؟ چقدر محتمل میدانید که به بهانه جلوگیری از فشار اقتصادی بر مردم، سیاستهایی مثل قیمتگذاری تشدید شود؟
در حوزه سیاستگذاری داخلی باید بر حسب عقل و منطق اقتصادی عمل کرد. منطق میگوید در دوران سخت اقتصادی یعنی وقتی درآمدهای ارزی کشور کاهش پیدا میکند، دولت باید کمربندها را محکم ببندد به این معنا که هزینههای خود را کنترل کند. یکی از راههای کنترل هزینه، جلوگیری از پرداخت یارانههای بیهوده است. چه دلیلی دارد بعد از گذشت پنج سال از روی کار آمدن دولت آقای روحانی، همچنان به طور عمومی یارانه پرداخت شود و حتی ثروتمندان هم از دولت مقرری بگیرند؟ این مساله باید حل شود و حل آن منابع فراوانی برای دولت ایجاد خواهد کرد.
دومین راه محکم کردن کمربندها این است که قیمت حاملهای انرژی اصلاح شود. یارانه حاملهای انرژی در حال حاضر بیشترین منفعت را به خانوارهای ثروتمندی میرساند که چندین خودرو پرمصرف دارند و کمترین منفعت را به کسانی که در روستاها یا شهرهای کوچک زندگی میکنند و از خودرو شخصی بیبهرهاند. از سوی دیگر پایین بودن قیمت سوخت منجر به قاچاق گسترده حاملهای انرژی از همه مرزهای کشور شده است. اخیراً خبری خواندم مبنی بر اینکه قاچاقچیان سوخت در استان هرمزگان یک خط لوله چندین کیلومتری برای قاچاق سوخت ایجاد کرده بودند. توجه داشته باشید که ایجاد خط لوله کار بسیار پرهزینهای است و نشان میدهد قاچاق حاملهای انرژی آنقدر سودآور بوده که حاضر شدهاند برای آن تا این حد سرمایهگذاری کنند. مشخص است که سیاست قیمتگذاری انرژی در ایران غیرعاقلانه و ضداقتصادی است و باید اصلاح شود. بدیهی است که اصلاح این سیاست باعث ایجاد منابع بسیاری برای دولت خواهد شد. ممکن است گفته شود افزایش قیمت حاملهای انرژی باعث تورم و افزایش فشار اقتصادی به مردم میشود. اولاً تجربه دفعات قبلی افزایش قیمت نشان داده که این حرف، حرف درستی نیست. ثانیاً حتی اگر بخواهیم از این زاویه ملاحظه اقشار کمدرآمد را داشته باشیم، میتوانیم سیستم سهمیهبندی را -که زیرساختهای آن کاملاً فراهم است- احیا کنیم و بنزین سهمیهای را به شکل محدود با قیمت یارانهای در اختیار مردم قرار دهیم. طبعاً درباره مصرف مازاد بر سهمیه، قیمتها باید منطبق با منطق اقتصادی و هزینه فرصت به گونهای آزاد شود که قاچاق آن صرفه نداشته باشد.
محکم کردن کمربندها در سایر زمینهها نیز باید اتفاق بیفتد. مثلاً دولت باید در مقابل خواستههای غیراقتصادی آن دسته از نمایندگان مجلس که به دنبال تقسیم گوشت قربانی در حوزههای انتخابیه خود هستند، بایستد. وقتی قرار است کمربندها محکم شوند، باید منافع ملی را در نظر گرفت و تمام درآمدهای دولت را به بهینهترین وجه ممکن هزینه کرد و مانع اتلاف منابع شد. بنابراین منابع ملی نباید برای کسب رای این فرد و آن فرد هزینه شود.
اما در مورد قیمتگذاری که سوال خاص شما بود، تاکید میکنم که قیمتگذاری دولتی به کلی بیفایده است یعنی نهتنها نتیجه مورد انتظار را به دست نمیدهد بلکه باعث ایجاد هزینه میشود. حتی در دشوارترین شرایط اقتصادی اگر اجازه دهیم سیستم بازار عمل کند، نفع آن به همه خواهد رسید چراکه عملکرد بازار اولاً کمیابی منابع را مشخص میکند، ثانیاً مقدار این کمیابی را معلوم میکند و در نتیجه مردم مصرف خود را بر اساس آن تنظیم میکنند. پایین نگه داشتن تصنعی قیمتها باعث بالا رفتن مصرف، افزایش فساد و اتلاف منابع میشود. این کار شاید در ظاهر به نفع عامه مردم به نظر برسد، اما در باطن به زیان همه خواهد بود.
در شرایط بازگشت تحریمها، آیا میتوان سیاستهای توسعه اقتصادی را هم مدنظر قرار داد یا صرفاً باید کمربندها را محکم ببندیم تا حداقلهای موجود را حفظ کنیم؟
آنچه در پاسخ به سوال قبلی گفتم، با فرض وقوع بدترین سناریو بود. اما از آنجا که لزوماً برجام بهکلی بر هم نخواهد خورد تا تحریمهای شدید علیه ایران از سر گرفته شود، ممکن است دریچههایی باز بماند. به نظر من وقوع این شرایط بسیار محتملتر از بدترین سناریو است. پاسخ قبلی من مبتنی بر این بود که حتی در بدترین شرایط هم دولت میتواند سیاستهای منطقی در پیش گیرد و از دام تداوم یارانه و سیاستهای سرکوب بازار خارج شود. ولی اگر بدترین سناریو اتفاق نیفتد، دولت باید از منافذ بازمانده نهایت استفاده را ببرد. مثلاً میتوان در ارتباطات تجاری با کشورهای همسایه -از ترکیه و عراق گرفته تا افغانستان و پاکستان- بدون وابستگی به دلار یا معاملات بینالمللی این روابط را ارتقا داد. ضمن اینکه میتوان سرمایههای خارجیای را که به ایران آمده به شکلی بهتر مورد استفاده قرار داد. در دوران اوج خوشبینیهای برجام، خودروسازان خارجی مایل بودند مستقلاً در ایران سرمایهگذاری کنند، اما دولت این امکان را برای آنها فراهم نکرد و ترجیح داد انحصار خودروسازان داخلی را حفظ کند. این یکی از جاهایی بود که غضنفرهای داخلی به اقتصاد ایران لطمه زدند. اگر «رنو» در ایران یک واحد تولیدی مستقل ایجاد میکرد (همان کاری که در جمهوری چک یا دیگر کشورها انجام داده) منافع فرانسه با منافع ایران درگیر میشد و ملاحظات سیاسی-اقتصادی آنها را بیشتر میکرد. من بارها این مثال را زدهام: بهترین نمونه سیاست خارجی پسابرجام، کاری بود که آقای آخوندی در وزارت راه انجام داد و با بوئینگ و ایرباس قرارداد بست. امروز اگر دونالد ترامپ بخواهد از برجام خارج شود، اولین معترض او بوئینگ خواهد بود که یک شرکت بزرگ و تاثیرگذار در سیاست آمریکاست. البته ممکن است هواپیماهای بوئینگ هیچگاه به ایران نیاید، اما آن کار، کار درست و هوشمندانهای بود. ضمن اینکه ایرباس به این راحتی از بازار ایران کنار نخواهد کشید. اگر در سایر زمینهها هم این کار انجام میشد، اوضاع حتماً متفاوت میبود.
فکر میکنم حتی الان هم هنوز دیر نشده و میتوان در مقیاس کوچکتر این سیاست را در پیش گرفت و اروپاییها را به معنای واقعی کلمه در اقتصاد ایران ذینفع کرد. این کار را هم در حوزه پتروشیمی، هم در فولاد و هم در خودروسازی میتوان انجام داد البته نه به آن شکلی که خودروسازان داخلی تاکنون با شرکای خارجیشان کار کردهاند و میخواهند ضمن حفظ انحصار خود، یک بازار محدود را در اختیار آنها قرار دهند.
در دور قبلی تحریمها، کمپینی توسط شما و گروهی دیگر از نخبگان ایرانی علیه تحریم شکل گرفت تا در چارچوب دیپلماسی عمومی از تشدید فشار اقتصادی بر مردم جلوگیری شود. به نظر شما آیا در برابر بازگشت احتمالی تحریمها هم میتوان چنین کاری انجام داد؟
این ابتکار فوقالعاده خوب و مهمی است که با سوال شما، جرقهاش در ذهن من زده شد. منتها نباید فراموش کرد که این کار زمانی ممکن خواهد بود که ایران در قبال نقض برجام موضعی منطقی در پیش گیرد یعنی با یادآوری پایبندی خود به این معاهده بینالمللی، خواستار پاسخگویی کسانی شود که نقض عهد کردهاند. ایران باید در مجامع بینالمللی به دنبال احقاق حقوق خود برود و در این مسیر افکار عمومی جهان را نیز تجهیز کند. هم در آمریکا، هم در اروپا، هم در شبکههای اجتماعی و هم در میان نخبگان -اعم از نخبگان ایرانی مقیم داخل یا خارج- کسانی هستند که میتوانند «کمپین احقاق حقوق ایران» یا «کمپین وفاداری به معاهدات بینالمللی» را راه بیندازند و از آن حمایت کنند. این کار به ویژه در اروپا میتواند اثربخش باشد. حتی در آمریکا هم نخبگان ایرانی زیادی حضور دارند که اگر چنین کمپینی راه بیفتد، از آن حمایت خواهند کرد و فشار روی افکار عمومی ایالات متحده را افزایش خواهند داد.
به نظر من دولت دونالد ترامپ یک دولت مستعجل است. همین امروز این دولت در داخل آمریکا با مسائل فراوانی مواجه است و احتمال دارد دوره چهارساله خود را به پایان نرساند. حتی اگر فرض را بر تداوم دولت ترامپ بگذاریم، تا پایان دوره او کمتر از سه سال باقی مانده و احتمال انتخاب ترامپ برای دومینبار کم است. بنابراین ممکن است سیاست خارجی آمریکا خیلی زود تغییر کند. ما باید شرایط افکار عمومی را برای آن زمان مهیا کنیم نه اینکه از حالا به دنبال قهر و لجبازی برویم.