تنشهای بیپایان
چرا ایده تغییر نظام جمهوری اسلامی از سوی وزیر امورخارجه آمریکا مطرح شد؟
تنشهای میان ایران و آمریکا از زمان پیروزی انقلاب تاکنون ادامه داشته است، به طوری که در تمام این 38 سال آمریکا با این انقلاب مشکل داشته است. در واقع آمریکا با همه انقلابها مشکل دارد و سعی در سرنگونی، تغییر یا اصلاح دولتهای انقلابی دارد.
تنشهای میان ایران و آمریکا از زمان پیروزی انقلاب تاکنون ادامه داشته است، به طوری که در تمام این 38 سال آمریکا با این انقلاب مشکل داشته است. در واقع آمریکا با همه انقلابها مشکل دارد و سعی در سرنگونی، تغییر یا اصلاح دولتهای انقلابی دارد. به هر حال تغییر انقلاب، همواره در دستور کار ایالات متحده قرار داشته و انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده است، انقلابی که یکی از شعارهای اصلی آن «مرگ بر آمریکا» بوده است. در واقع انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدا دو هدف داشت، نخست، بیرون کردن شاه از کشور و دیگری این بود که آمریکا را نیز همراه شاه از کشور بیرون کند. انقلاب ایران به هر دو هدف خود رسید ولی بیرون کردن شاه با بیرون کردن آمریکا بسیار متفاوت بود. چراکه آمریکا حتی پس از خروج، با هزار و یک نیرنگ در تلاش برای نفوذ در کشور بوده است. بنابراین مبارزه با آمریکا حتی پس از انقلاب نهتنها در کشور بلکه در خارج از کشور همچنان ادامه داشت. انقلاب اسلامی به دنبال رشد و گسترش انقلاب در سراسر جهان و تغییر رفتار آمریکا در قبال کشورهای انقلابی بود. در واقع این دو کشور همواره باهم اختلافات ایدئولوژیک داشتهاند؛ چراکه آمریکا اساساً با انقلابیها مشکل داشته و چنین نگرشی را با اقدامات خود در کشورهای مختلف بارها نشان داده است. بنابراین با دو دیدگاه سروکار داریم که از زوایای متفاوتی به یکدیگر نگاه کرده و هر دو یکدیگر را به عنوان یک مشکل بزرگ برای خود میدانند. دو دیدگاهی که درست در جهت عکس هم حرکت میکنند، آمریکا تمام مشکلات منطقه را از چشم ایران میداند و ایران نیز مشکلات منطقه را از دید دخالتها و امپریالیسم آمریکا میداند.
در این مدت این دو دیدگاه در عرصههای مختلف با مذاکره و صحبت توانستهاند این مشکلات را به صورت نیمبند حل کنند اما در نهایت غیرعادی بودن این رابطه همچنان ادامه دارد. با چنین پیشزمینهای، حرفهای رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا در خصوص براندازی رژیم ایران از سوی آمریکا چندان غیرعادی و جدید به نظر نمیرسد. از این دیدگاه غیرعادی نیست که آمریکا همواره نظام جمهوری اسلامی را مغایر با منافع خود و کشورهای حامیاش در منطقه میداند و از سوی دیگر همانند بقیه انقلابها تحمل انقلاب اسلامی ایران را نیز ندارد و به دنبال آن است تا به هر شکل ممکن آن را عوض کند.
به طور کلی در 40 سال گذشته روابط میان ایران و آمریکا پرفرازونشیب بوده است. گاهی در برخی مسائل به هم نزدیک میشدند و گاهی نیز در زمینههای مختلف رابطه میانشان شکرآب شده و کار به جاهای حساس و باریک میرسید. در حال حاضر نیز ما در مقطعی هستیم که روابط میان دو کشور چندان مناسب نیست. هرچند در دوره اوباما حاشیههای روابط کمتر شده بود اما با روی کار آمدن ترامپ دورهای متفاوت در سطح روابط دو کشور در حال رقم خوردن است. نکته مهم این است که در تمامی دورانها، چه دوران ریاستجمهوری بوش پدر و پسر، چه کارتر، چه ریگان و چه اوباما ما شاهد بالا و پایین شدن مشکلات میان ایران و آمریکا بودیم ولی به هر حال این مشکلات در سطوح مختلف وجود داشتهاند. همانطور که در زمان حمله بوش پسر به عراق، او بر این عقیده بود که ایران محور شرارت در منطقه است و تغییر رژیم را در دستور کار دولت خود قرار داده بود اما نتوانست در این راستا کاری انجام دهد. پس از او، اوباما اگرچه هیچگاه چنین رویکردی نداشت ولی از سیاست فشاری استفاده کرد که در نهایت منتهی به جریان برجام شد.
در شرایط کنونی آقای ترامپ مجدداً به سیاست تغییر رژیم روی آورده است. البته همانطور که بوش نتوانست به نظر نمیرسد چنین سیاستی در دوران ترامپ نیز به نتیجه برسد، اما به هر حال چنین رویکردی یک دیدگاه نگرانکننده است. چراکه میتواند فشارها علیه ایران را زیاد کرده و نظام و مردم ایران را دچار دردسر کند. برای مثال آمریکا میتواند فشارهای اقتصادی و تحریمها را مجدداً تشدید کرده و از اینرو ایران را تحت فشار قرار دهد. بنابراین اظهار رکس تیلرسون به عنوان وزیر امورخارجه آمریکا در خصوص سیاست براندازی حکومت ایران، کمی نگرانکننده به نظر میرسد.
موضوع دیگری که در این میان وجود دارد این است که ترامپ سیاست منسجمی در خصوص ایران ندارد و به هر دری میزند تا بهانهای از ایران پیدا کند تا داستان برجام را فیصله دهد یا اینکه شرایط را طوری تغییر دهد که ایران را مجبور به کنارهگیری از برجام کند. هرچند به نظر نمیرسد تحت هیچ شرایطی دولت آقای روحانی به اختیار خود برجام را نقض کند کمااینکه در چنین شرایطی چنین کاری از سوی دولت ایران چندان توجیهپذیر نخواهد بود.
به هر ترتیب، صحبتهای جواد ظریف در خصوص بیفایدهبودن یا مسخرهبودن تلاش آمریکا برای براندازی جمهوری اسلامی، شاید از دیدگاه کلیتر به این معنا باشد که آمریکا قدرت چنین کاری را ندارد. اما به هر حال باید کمی نسبت به این اظهارات وزیر امور خارجه آمریکا نگران بود نه از نظر براندازی نظام بلکه از نظر اینکه سیاستی تهاجمی علیه ایران اتخاذ کرده است. همانطور که در چنین شرایطی کنگره آمریکا بار دیگر تحریمهای جدیدی را علیه ایران به تصویب رسانده است. تحریمهایی که مشکلات زیادی برای کشور به ارمغان خواهد آورد. بنابراین نباید نسبت به تهدیدهای آمریکا کاملاً بیتفاوت بود.
به نظر میرسد با توجه به شرایط کنونی، جمهوری اسلامی باید با دقت با آمریکا برخورد کرده و یک سیاست راهبردی را در مواجهه با اقدامات لفظی آمریکا در پیش بگیرد. بنابراین دستگاه دیپلماسی و نظامی ایران باید با دقت به چنین تهدیدهایی پاسخ داده و جریان استراتژیک را که علیه ایران در منطقه در حال شکلگیری است کنترل کنند. به منظور ایجاد چنین دیدگاهی باید واقعبین بوده و عملگرایانه رفتار کرد. به هر حال ترامپ، اطرافیانش و کنگره حاکم بر آمریکا نهتنها دوست ایران نیستند بلکه دشمن جمهوری اسلامی به حساب میآیند و درصدد ضربه زدن به این کشور هستند و درک دقیقتر این دشمن میتواند در تحت کنترل قرار دادن شرایط کارساز باشد. اینکه تصور کنیم ترامپ یک رئیسجمهور کوتاهمدت است و ممکن است عمر ریاستجمهوریاش به یک سال هم نکشد، نمیتواند درک درستی از واقعیت موجود به ما بدهد، همواره باید بدترین شرایط را در نظر گرفت و استراتژیهای کلی را بر اساس آن چید. از سوی دیگر باید توجه داشت که تفاوت دولت ترامپ با دولت اوباما از زمین تا آسمان است. در واقع دولت ترامپ را میتوان پنج برابر بدتر از دولت اوباما برای ایران تصور کرد. باید این نکته را نیز مدنظر قرار داد که رئیسجمهور در آمریکا از قدرت بسیار زیادی برخوردار است. مساله بعدی این است که ترامپ یک کاسب است. یک مرد تجاری که در کنار کسبوکار خود از عدهای ژنرال نظامی در تیم خود استفاده میکند. چنین مردی رویکردی کاسبانه دارد، یا با من باش و در سود من شریک باش یا ژنرالهای من کارت را یکسره خواهند کرد. در واقع دولت ترامپ از نیروی نظامی خود برای پیشبرد منافع اقتصادی آمریکا استفاده میکند. البته از این دیدگاه ترامپ میتوان به عنوان یک فرصت استفاده کرد. همانطور که یک ضربالمثل چینی میگوید: «اگر بخواهی من را دشمن خود بکنی، حتماً موفق خواهی شد.» در مقابله با چنین رویکردی باید سیاستی مشابه با سیاستهای ترامپ را در کشور ایجاد کرد. در دولت اوباما، دپیلماسی رویکرد بسیار مناسبی از سوی ایران بود، چراکه تیم اوباما و جان کری وزیر امورخارجهاش از دیپلماتهای متعددی برخوردار بود. اما دولت آقای ترامپ خالی از دیپلماسی است، بنابراین بزرگترین اشتباه این است که با دولت ترامپ دیپلماسی کرد، به جای دیپلماسی باید راه مذاکره را در پیش گرفت. کمااینکه دولت ترامپ مملو از بیزنسمنهایی است که فنون مذاکره را به خوبی بلدند همانطور که وزیر امورخارجه این کشور سالها در راس شرکت اکسونموبیل با مذاکره کارهای خود را پیش برده است. به طور خلاصه میتوان گفت سران جمهوری اسلامی در قبال آمریکا باید متحد شده و یک استراتژی مشخص را اتخاذ کنند.