چرا ناشادیم؟
بررسی عوامل موثر بر کاهش شادکامی ایرانیان در گفتوگو با سپیده کاوه
سپیده کاوه میگوید: یکی دیگر از تدابیر نظام برای بهبود رفاه ذهنی مردم، لحاظ کردن نظرات آنان در شرایط جدید اجتماعی- سیاسی کشور با هدف افزایش حس مشارکت در امور و ایجاد احساس وابستگی بیشتر به سرنوشت کشور است.
جامعه ایرانی ناشاد است. این واقعیت و نتایج پژوهشهای بینالمللی که بر آن صحه میگذارند سبب شده است سپیده کاوه، پژوهشگر اقتصادی، به سنجش شادکامی در کشور بپردازد. کاوه میگوید در این مطالعه تاثیر تمامی مولفههای کلی اقتصادی، رفاهی، زیستمحیطی، فرهنگی و آموزشی، زندگی اجتماعی و نحوه اداره شهر یا محل سکونت بر شادکامی مورد بررسی قرار گرفته و روی سه امنیت غذایی، دارویی و شغلی تاکید شده است. یافتههای اولیه این مطالعه نشان میدهد گرچه اطلاعات پیش از بروز مشکلات اخیر اقتصادی گردآوری شده، اما باز هم مردم احساس امنیت بالایی را گزارش نکردهاند. کاوه معتقد است اگر به سراغ همان پاسخگوها برویم و سوالات پژوهش را دوباره بپرسیم بیتردید احساس امنیت و شادکامی کمتری را شاهد خواهیم بود. این پژوهشگر اقتصادی میگوید برای احیای شادکامی در جامعه، توجه به سه مولفه و ترمیم آنها ضروری است: سرمایه اجتماعی از دسترفته، کاهش قدرت خرید و تورم، ایجاد انواع امنیت. وی انجام اصلاحات اساسی اقتصادی و سیاسی را نیز از ضروریات میداند.
♦♦♦
شما در حال انجام پژوهشی با هدف سنجش شادکامی یا رفاه ذهنی در ایران و تعیین عوامل موثر بر آن هستید. چه شد که تصمیم گرفتید به مطالعه شادکامی در کشور بپردازید؟
گزارشهای بینالمللی موسسات مختلف جهانی، حکایت از ناشاد بودن مردم کشور دارد. هر یک از این موسسات شاخصها و روشهای خاصی را برای بررسی شادکامی انتخاب کردهاند ولی طبق هیچ یک از این تعاریف و شاخصها ایرانیان در وضعیت مناسبی قرار ندارند. برای نمونه در گزارشهای سالانه موسسه گالوپ، ایران همیشه در زمره 15 کشور ناشاد دنیا بوده و در سالهای اخیر هم در رتبههای اول یا دوم ناشادی قرار گرفته است. در این وضعیت، ضرورت پیمایش و سنجش شادکامی به صورت ملی و از طریق شاخصهای تعریفشده احساس میشود. در تمامی کشورهای توسعهیافته و برخی کشورهای در حال توسعه سنجش رفاه ذهنی یا همان شادی افراد در کنار سنجش سایر پارامترهای خرد و کلان اقتصادی-اجتماعی صورت میگیرد. متاسفانه در ایران، این بعد از رفاه که طبق نظریات دو دهه اخیر اقتصاددانان و جامعهشناسان از رفاه عینی (objective) مهمتر است، مغفول مانده و نهتنها سنجشی روی آن صورت نمیگیرد بلکه به سنجههای بینالمللی هم اهمیتی داده نمیشود. ولی واقعیت، ناشادکامی ایرانیان است. موسسه گالوپ شاخص دیگری را میسنجد که به وجود احساسات منفی افراد میپردازد، از جمله حس عصبانیت، حس نگرانی، حس استرس، غمگینی و داشتن درد جسمی. وضعیت ایرانیان در این شاخصها هم بسیار نامناسب است و تقریباً در آنها در زمره بدترینها هستیم. همه عوامل مذکور لزوم انجام پژوهش در این زمینه و یافتن علل و عوامل ناشادی در ایرانیان را نشان میدهد. متاسفانه تاکنون پژوهش جامع و مانعی بر روی علل و عوامل اثرگذار بر شادی افراد در سطح کشور صورت نگرفته است و پژوهشهای موجود محدود به جامعه آماری (مانند دانشجویان یک دانشگاه یا جوانان تهرانی) بوده و قابل تعمیم در سطح کلان نیستند. توجه به این واقعیتها، سبب تعریف و انجام پژوهش فوق برای من شد.
پژوهش شما در چه مرحلهای است و آیا نتایج آن قابل استناد هستند؟
چون این مطالعه از طریق تکمیل پرسشنامه و مصاحبه با افراد صورت پذیرفته، زمان زیادی را به خود اختصاص داده است. من کلانشهرهای تهران، مشهد، رشت و شیراز را برای نمونهگیری انتخاب کردهام و جمعآوری اطلاعات هم از شهرنشینان و هم از حاشیهنشینان این شهرها صورت گرفته است. در حال حاضر پردازش اطلاعات دو کلانشهر انجام شده و در حال پردازش مابقی اطلاعات هستم.
قطعاً به دلیل حساسیتی که روی نمونههای انتخابشده و پراکندگی نمونهها بود، نتایج تا حد زیادی قابل تعمیم هستند و در نهایت من میتوانم پاسخ دهم چه عواملی سبب کاهش شادمانی ایرانیان است و همینطور چه تفاوتی بین متننشینان و حاشیهنشینان کلانشهرها در این شاخصها وجود دارد. نتایج مطالعه هنوز منتشر نشده اما در پایان جمعآوری و پردازش دادهها، مجموعه بسیار خوبی برای سنجش شادکامی ایرانیان به دست خواهد آمد.
به طور کلی چه عواملی بر رفاه ذهنی افراد تاثیر میگذارند؟
مجموعه گستردهای از عوامل میتوانند بر شادکامی افراد موثر باشند. متغیرهای جمعیتشناسی از جمله سن، جنسیت، وضعیت تاهل و سطح تحصیلات؛ متغیرهای اقتصادی مانند درآمد شخص، درآمد خانوار، وضعیت رفاه اقتصادی فرد از جمله تملک خانه، ماشین و سایر داراییها. این متغیرهایی که نام بردم عوامل عمومی هستند و تقریباً نحوه اثرگذاری آنها بر رفاه ذهنی شخص مشخص است. کار پژوهشگر یافتن سایر عوامل و پررنگ کردن آنها در ذهن سیاستگذار برای پیادهسازی سیاستهای مناسب است. مثلاً دادن آگاهی در مورد اینکه تا چه میزان دغدغههای زیستمحیطی سبب ناشادی میشود، تا چه حد عدم دسترسی به حملونقل عمومی باکیفیت و فضاهای باز عمومی مردم را دچار استرس و ناشاد میکند. توجه به اینکه کیفیت آموزش و کیفیت خدمات درمانی عمومی، کیفیت اداره محله یا شهر، کیفیت حکمرانی کلان کشور، کیفیت سیستم قضایی و میزان حاکمیت دموکراسی در احساس رفاه ذهنی افراد اثرگذار است. مبحث مغفول دیگر در ایران توجه به سرمایه اجتماعی است که از دل شاخصهای مختلف اعتماد به دیگران، اعتماد به دولت، داشتن روابط مستحکم خانوادگی، داشتن روابط دوستانه عمیق، شرکت در مراسم ملی و مذهبی و... قابل استخراج است و وضعیت ایران در این شاخصها نیز که هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم بر رفاه ذهنی افراد اثرگذار است مناسب نیست. از دیگر عوامل مهم حس امنیت است. طبق هرم مازلو ابتداییترین نیازها در اولویت هستند. داشتن حس امنیت در تامین غذا و خوراک خود و خانواده در آینده، داشتن حس امنیت در تامین نیازهای دارویی و بهداشتی، داشتن امنیت شغلی و درآمدی از جمله مواردی هستند که در شکلگیری رفاه ذهنی فرد بسیار موثر هستند.
آیا در پژوهش خود همه این عوامل را سنجیدهاید؟
ببینید، در پژوهشهای مرتبط با شادکامی، پژوهشگر بسته به هدفی که دنبال میکند، روی مسائل خاصی متمرکز میشود. عوامل عمومی (مانند جنسیت، سن، تحصیلات و...) در همه پژوهشها سنجیده میشوند. ولی مثلاً اگر پژوهشگری به دنبال اثبات رابطه «وجود اعتقادات دینی» و «انجام مناسک و عادات دینی» بر روی شادکامی باشد سوالات خودش را بیشتر حول این محور تنظیم میکند. در پژوهش فوقالذکر، چون هدف نهایی مقایسه بین وضعیت حاشیهنشینان و متننشینان کلانشهرها در ایران بوده است، عواملی که نشاندهنده این تفاوتها باشند در پژوهش لحاظ شدهاند. به عنوان نمونه تمامی ویژگیهای کلی اقتصادی، رفاهی، محیط زیستی، فرهنگی و آموزشی، زندگی اجتماعی و نحوه اداره شهر یا محل سکونت در متغیرهای تحت بررسی لحاظ شدهاند. بر روی امنیتهای غذایی، دارویی و شغلی نیز تاکید شده است. موارد دیگری نیز در مطالعه گنجانده شده که توضیح آن از حوصله بحث خارج است.
گفتید که هنوز نتایج پژوهش در جایی منتشر نشده است ولی قاعدتاً خودتان از نتایج مطلع هستید. با توجه به شرایط کنونی کشور، اگر بخواهید مهمترین عوامل موثر بر شادکامی جامعه ایران را معرفی کنید کدام متغیرها را موثرتر میدانید؟
تکمیل پرسشنامهها و جمعآوری اطلاعات این مطالعه در اسفند 96 و فروردین 97 انجام شد. زمانی که خبری از تحریمهای آمریکا و مشکلات برجام و جو روانی منفی حاکم بر جامعه نبود. با این حال همانطور که پیشتر اشاره کردم متاسفانه ما ایرانیها خیلی شاد نیستیم و سیاستگذار نیز تاکنون سیاستی برای حل این معضل پیاده نکرده است. از طرفی با توجه به وضعیت کنونی جامعه ایرانی، در یکی دو ماه اخیر، جوی که غالب است، نگرانی و ترس از آینده است. با توجه به تورمهای رخ داده و انتظارات شکلگرفته برای وقوع تورمهای آتی، خانوارهای ایرانی احساس امنیت در مورد تامین نیازهای اولیه خود را در آینده از دست دادهاند. هجوم افراد برای خرید کالاهای مصرفی و شایعات و جو روانی مبنی بر رخداد کمبودها و افزایش قیمتها ناشی از همین کاهش احساس امنیت به میزان محسوس است. خانوار ایرانی در هر طبقه درآمدی، راهحلی برای خود جستوجو میکند. این راهحل برای مثال در خانوارهای دهکهای بالای درآمدی و متوسط، خرید ارز و طلا و سکه بوده است. در خانوارهای متوسط و پایینتر که دغدغه عدم تامین نیازهای اولیه خود به علت افزایش قیمتها را دارند، انجام خریدهای کلان نیازهای مصرفی است. خانوارهای دهکهای پایین هم که متاسفانه راهی برای حفظ مصرف و رفاه خود ندارند. همه اینها برای ما نشانهای از کاهش احساس امنیت است. جالب است بدانید حتی زمانی که این مشکلات اقتصادی-سیاسی رخ نداده بود و اطلاعات پژوهش جمعآوری میشد قاطبه پاسخدهندگان، احساس امنیت آتی بالایی را گزارش نمیکردند و اطمینان دارم که اگر الان سراغ همان افراد برویم و همان سوالات را بپرسیم، این امنیت گزارششده کاهش چشمگیری خواهد داشت. به دو نمونه از آمار اشاره کنم که وضعیت کلی بیشتر مشخص شود. در شهر رشت در پاسخ به این سوال که «چقدر احساس میکنید میتوانید در آینده نیازهای خوراکی خود و خانوادهتان را تامین کنید؟» در یک دامنه پاسخ شش واحدی از صفر به معنای اصلاً و 5 به معنای خیلی زیاد، متوسط به دست آمده 95 /2 بود. عدد مشابه این پاسخ در حاشیه شهر رشت 87 /2، در شهر مشهد 61 /2 و در حاشیه شهر مشهد 19 /2 بود. در پاسخ به این سوال که «چقدر احساس میکنید در آینده امنیت شغلی و درآمدی دارید؟» با همان دامنه پاسخ از صفر تا 5 برای شهر رشت متوسط 78 /2، حاشیه شهر رشت متوسط 94 /2، شهر مشهد متوسط 31 /2 و حاشیه شهر مشهد متوسط 03 /2 بود. حقیقتی که همه ما به آن اذعان داریم و با تعدیل نیروها و وضعیت نامناسب مالی شرکتها و افراد در چند ماه اخیر این است که قطعاً این احساس امنیت شغلی و درآمدی در ماههای اخیر کاهش زیادی داشته است. سوال دیگری که در پژوهش به حس امنیت فردی اشاره داشت: «چقدر احساس میکنید میتوانید در آینده نیازهای درمانی و بهداشتی خود و خانوادهتان را تامین کنید؟» پاسخ به این سوال عدد متوسط 78 /2 را در شهر رشت، 94 /2 را در حاشیهنشینان شهر رشت، 31 /2 را در شهر مشهد و 03 /2 را در حاشیهنشینان مشهد نشان میدهد.
برخی از تحلیلگران معتقدند فضای ترس و ناشادی و ناامیدی که در جامعه شکل گرفته بیش از آنکه ناشی از فشارها و کمبودهای واقعی باشد زاییده جو روانی حاکم بر جامعه و پمپاژ ناامیدی از کانالهای مختلف است. نظر شما چیست؟
کاملاً با اینکه کاهش امید و شادی در جامعه فقط زاییده جو روانی حاکم بر جامعه و پمپاژ ناامیدی باشد مخالف هستم ولی قطعاً اثر جو روانی را روی انتظارات شکل گرفته برای آینده نمیتوان رد کرد. جامعه کنونی ایران، خاطرات کمبود کالای اساسی و سهمیهبندیها و کوپنها را در زمان جنگ فراموش نکرده است. این خانوار برای بیمه میزان رفاه و مصرف خود، اقداماتی را انجام میدهد که همین اقدامات پیشگیرانه در بیشتر مواقع سبب کاهش رفاه متوسط جامعه خواهد شد. اگر انتظارات برای خانوارها به گونهای شکل بگیرد که به آن دوران سختی کمبودها و محدودیتها برخواهند گشت، ناشاد و دچار استرس میشوند. اینکه قیمت ظرف یکبارمصرف در یک بازه زمانی پنج برابر شده است، اینکه مدتی آب معدنی کمیاب شده بود، سبب احتکار و اضافه خرید این کالاها نمیشود ولی اگر قیمت پوشک مصرفی در مدتی کوتاه چند برابر شود، بازار سیاه، احتکار، کمفروشی و گرانفروشی شکل خواهد گرفت. پس تا اینجا ناامیدی از بیرون به مردم القا نشده و اگر ناشادند با دیدن واقعیتهای اقتصادی ناشادند. ولی در موارد دیگر رسانهها در تشدید احساس ناشادی بیتاثیر نیستند. من بهشخصه مطالب کانالها و خبرگزاریهایی را که در نهایت خواندن مطالبشان سبب ناامیدی میشود مطالعه نمیکنم چون حقیقتاً به قدرت اثرگذاری رسانه باور دارم.
اینکه نرخ ارز در کشور در مدتی کوتاه نزدیک به سه برابر شده فقط سبب افزایش قیمت کالاهای وارداتی نمیشود و در حقیقت اقتصاد این را نشان میدهد که روی سطح عمومی قیمتها و حتی کالاهای غیرقابل تجارت اثرگذار بوده است. مردم این تغییرات را میبینند و دچار ناامیدی از بقا میشوند. مثلاً یک کارمند ایرانی که در انتظار دریافت وام مسکن برای خرید خانه با اندوخته سالها کار خود بوده است، وقتی هنگام دریافت وام و خرید مسکن افزایش بیش از 50درصدی قیمت ملک را میبیند، نمیتواند محاسباتی را که تلاش دارد به او بگوید افزایش قیمت ارز مهم نیست بپذیرد و تمایل به ناامیدی و افتادن در ورطه افزایش احساسات منفی را پیدا میکند. کشور هم که کم دشمن داخلی و خارجی ندارد و اینجاست که آنها میتوانند روی این جو روانی منفی که بر مبنای واقعیت شکل گرفته سوار شوند، آن را تشدید کنند و تا رساندن افراد به قهقرا آن را ادامه دهند.
تصور میکنید با چه رویکردی میتوان شادی را به جامعه برگرداند؟
در سوالات پیشین به یکسری عوامل اشاره شد که روی احساس رفاه ذهنی افراد اثرگذار هستند. سیاستگذار با عنایت به میزان اثرگذاری هر یک از مولفههای فوق میتواند راهکارهای میانمدت و بلندمدتی برای بهبود شاخص شادکامی در کشور ارائه دهد. این سوال اگر سال گذشته پرسیده میشد راهحلهای کوتاهمدت و میانمدت دیگری را پیشنهاد میدادم ولی حال و هوای این روزهای کشور شرایط پاسخگویی را متفاوت کرده است. عمدهترین مولفه اثرگذار در حال حاضر به سه موضوع مرتبط است؛ سرمایه اجتماعی از دست رفته، کاهش قدرت خرید و تورم و سلب انواع امنیت. در مورد انواع امنیت پیشتر توضیحات داده شد و دولتمردان باید تلاش در جهت ترمیم این وضعیت داشته باشند. در مورد تورمهای رخداده و پیشبینیهای تورم پیش رو که اظهرمنالشمس است، سیاستهای جبرانی برای ترمیم رفاه ازدسترفته افراد و نیز سیاستهایی برای جلوگیری از تورم پیش رو لازمالاجراست. لازم است اینجا کمی درباره شاخص سرمایه اجتماعی و کاهش آن توضیح دهم. یکی از شاخصهای بیانگر سرمایه اجتماعی، میزان اعتماد مردم است. اعتماد به سایرین و اعتماد به حکمرانی و حضور در جامعه نشان میدهد که اعتماد در ایرانیان کمتر شده است. میزان مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و نیز داشتن روابط با نزدیکان، دوستان و همسایگان برای سنجش سرمایه اجتماعی استفاده میشود که منبعث از بالا رفتن هزینهها و خوب نبودن حال مردم، این شاخصها نیز آسیب دیدهاند. میزان درک افراد از فساد موجود در کشور نیز مولفه مهمی است. اوضاع نامناسب اقتصادی و باز شدن راههای بیشتر برای استفاده از رانت سبب بالا رفتن احساس وجود فساد در حکمرانی شده است. به سایر مولفهها دیگر اشاره نمیکنم. تقریباً جنس مبدأ و ریشه همه آنها یکی است و در یک جمله انجام اصلاحات قابل توجه اقتصادی- سیاسی- اجتماعی را میطلبد. اگر سال گذشته میخواستم به سوال شما پاسخ دهم به مسائل زیستمحیطی و آلودگی هوا، مدیریت نابسامان ترافیک شهری و پایین بودن کیفیت حملونقل عمومی و میزان اثرگذاری این عوامل بر روحیه افراد و رفاه ذهنی نیز اشاره میکردم ولی متاسفانه اینقدر مشکلات دیگر پررنگتر شدهاند که اهمیت عوامل فوق را کمرنگ کرده است. در جمعبندی باید بگویم که در کوتاهمدت و میانمدت انجام اصلاحات اساسی اقتصادی و سیاسی از ضروریات است و عموم جامعه باید از «احساس تلاش بیهوده برای تامین معاش» به «لزوم تلاش برای ارتقای معاش و رفاه» تغییر وضعیت دهد. احساس امنیت در مردم نیاز به بهبود و ارتقا دارد. اگر هر فرد جامعه را یک انسان، یک رای، یک حق در نظر بگیریم تکتک این افراد باید در سیاستهای کلان کشور حائز اهمیت باشند. در جامعه با دموکراسی حاکم رای و نظر مردم در انتخاب رئیسجمهورشان نمود پیدا میکند. ولی زمانی که شرایط ابتدایی مساله متفاوت میشود، قطعاً جواب مساله تغییر میکند و باید راهحل بهینه مجدداً تعریف شود. در قانون در این زمینه حق و حقوقی بر مبنای دموکراسی برای انجام تصمیمگیریهای مهم برای مردم وجود دارد. بدون شک حفظ تمامیت ارضی و داشتن کشور مستقل خواست هر ایرانی است ولی باید دید جامعه ایرانی افتادن در این پیچ و خم درگیریهای سیاسی را تاب میآورد؟ استرس و دغدغههای فراوان را تاب میآورد؟ عدم احساس امنیت در تامین معاش اولیه را تاب میآورد؟ و در یک کلام کاهش شادکامی و افزایش تراکم همه احساسات منفی در وجودش را تاب میآورد؟ بنابراین یکی دیگر از تدابیر نظام برای بهبود رفاه ذهنی مردم، لحاظ کردن نظرات آنان در شرایط جدید اجتماعی- سیاسی کشور با هدف افزایش حس مشارکت در امور و ایجاد احساس وابستگی بیشتر به سرنوشت کشور است.