تغییرات اجتنابناپذیر
بررسی ناپایداری بسترهای شغلی در گفتوگو با داود سوری
داود سوری میگوید: برخی از بخشها هستند که با پیشرفت تکنولوژی، تغییر میکنند. یعنی میزانی از عدم ماندگاری، غیرقابل اجتناب است، مگر اینکه نیروی انسانی ما بتواند خود را همراه با پیشرفت تکنولوژی پیش ببرد.
طبق بررسی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیمی از شاغلان کشور سابقه کاری کمتر از ۱۰ سال دارند و میانگین ماندگاری شغلی در اقتصاد ایران تنها 12 سال است. علت چیست و آیا پایین بودن میزان ماندگاری مشاغل در هر اقتصادی پیام هشدارآمیزی است؟ از نگاه داود سوری، اقتصاددان، مهمتر از ماندگاری شغلی و جابهجایی شاغلان، مجموع تعداد اشتغال در هر اقتصادی است. وی میگوید: «اگر مجموع اشتغال کشور افزایشی باشد، جابهجاییها چندان هم نامطلوب نیست و میتوان از دید مثبت به آن نگاه کرد که این نشاندهنده پویایی بازار کار است. اما اگر مجموع اشتغال کشور روند نزولی داشته باشد که در اقتصاد ما وضعیت همینطور است، آنوقت این اتفاق پیام نگرانکننده خواهد داشت.» سوری در عین حال متذکر میشود که مهمتر از بحث ماندگاری شغلی، درآمد پایدار و سطح درآمد شاغلان است. عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف همچنین به نقش موثر بازار محصول در بازار نیروی کار اشاره و تاکید میکند که سیاستگذار به دنبال رفع موانع کسبوکار باشد تا با بهبود آن، بازار محصول و سپس بازار کار رونق بگیرد.
♦♦♦
چرا ماندگاری شغلی در بازار کار ایران پایین به نظر میرسد؟
به طور کلی بحث ثبات شغلی هم میتواند ابعاد مثبت و هم ابعاد منفی داشته باشد. یعنی میتوان هم از جهت مثبت به آن نگاه و هم از جهت منفی آن را ارزیابی کرد. آنچه ما به آن توجه داریم و برای ما اهمیت دارد این است که افراد شاغل باشند و از طریق شغل خود درآمد کسب کنند. اما به دلایل مختلفی ممکن است افراد شغل خود را عوض کنند. یک جنبه این اتفاقها مثبت است و میتواند به این معنا باشد که جامعه در حال تغییرات مثبت است و بنگاههای جدیدی وارد بازار میشوند و در همین حال بنگاههای ضعیف از بازار کار خارج خواهند شد و در نتیجه شاغلان مجبور هستند از شغلی به شغل دیگر تغییر وضعیت بدهند و جابهجاییای صورت بگیرد. حال ممکن است این تغییر بنگاه به دلیل تغییر تکنولوژی و تغییر اندکی در ماهیت شغل باشد یا اینکه میتواند به دلیل پیشرفت تکنولوژی چنین تغییری اتفاق بیفتد، چراکه با گذر زمان نیاز به برخی از مشاغل مرتفع میشود و افراد مجبور هستند شغلهای دیگر را انتخاب کنند. میزانی از این اتفاقات طبیعی است و میزانی هم به خروج بنگاهها از بازار کار یا کم شدن فعالیت بنگاهها برمیگردد. در نتیجه این اتفاق، شاغلان مجبور هستند شغل خود را ترک کنند و به فکر مشاغل جدید که تقاضایی برای محصولات آنها وجود دارد باشند.
باید این تغییرات را در مجموع تعداد اشتغال نگاه کرد. اگر مجموع اشتغال کشور افزایشی باشد، جابهجاییها چندان هم نامطلوب نیست و میتوان از دید مثبت به آن نگاه کرد که این نشاندهنده پویایی بازار کار است. اما اگر مجموع اشتغال کشور روند نزولی داشته باشد که در اقتصاد ما وضعیت همینطور است، آنوقت این اتفاق پیام نگرانکننده خواهد داشت.
حتی در آن بخشی که میتوان با دید مثبت به قضیه نگاه کرد، ممکن نیست شاغلان از نظر تخصص و مهارت وضعیت نامناسبی داشته باشند؟
الزاماً اینگونه نیست. فرض کنید ما یک اقتصاد پویایی داشته باشیم که با گسترش و پیشرفت تکنولوژی، بنگاهها از تکنولوژی بالاتری برخوردار میشوند و در این شرایط بنگاههایی که کارا نیستند از بازار کار خارج میشوند و بنگاههای کاراتر وارد بازار کار خواهند شد. اگر چنین فرآیندی را در نظر بگیرید، همین فرآیند به نوعی نیروهای انسانی را گزینش میکند و آموزش میدهد تا مهارت خود را افزایش دهند. بدین ترتیب نیروی انسانی هم یاد میگیرد از تکنولوژی استفاده کند و نیروی انسانی که نمیتواند در مسیر حرکت کند، طبیعتاً از بازار کار خارج میشود. در این فرآیند تغییر شغلها با فراگیری تکنولوژی، کار بیشتر و کارایی بهتر همراه خواهد بود. اما این عوامل به مجموع اشتغال و آن پویایی که در اقتصاد باید وجود داشته باشد برمیگردد. اگر از آن زاویه نگاه کنیم نمیتواند اتفاق ناگواری باشد. مهم این است که افراد شغلی داشته باشند و در یک فرصت شغلی مشغول باشند، وگرنه تغییر آنها چندان مهم نیست.
دوره بیکاری تا به شغل رسیدن مجدد نیروی کار نیاز به سیستم حمایتی قوی مانند بیمه بیکاری دارد اما آیا در کشور ما چنین سیستمی مهیاست؟
در تعریفهای جدیدی که از نرخ بیکاری میشود فاصله بیکاری را در نظر میگیرند اما در ایران متاسفانه آمارهایی که از نرخ بیکاری داریم مقطعی است. یعنی در مقطعی از افراد میپرسند که آیا در هفته مرجع یک ساعت کار کرده یا نه، که بر اساس این تعریف نرخ بیکاری را اعلام میکنند. این در حالی است که نمیدانیم فرد بیکار چند وقت است بیکار شده یا بیکار مانده است. اما در تعاریف و محاسبات جدید طول دوره بیکاری را هم در نظر میگیرند. در اقتصادی که پویا باشد این فاصله کم خواهد شد. یعنی فرد به محض اینکه به دلیل خارج شدن بنگاه از چرخه کار، بیکار شود به دلیل پویایی اقتصاد میتواند در بنگاهی دیگر مشغول به کار شود. بنابراین آن فاصله بسیار اندک خواهد بود. اما اگر آن اقتصاد، اقتصاد پویایی نباشد و در دوره رکود به سر ببرد، طبیعتاً آن فاصله خیلی بیشتر خواهد بود و غلظت بیکاری خیلی بیشتر از آن اقتصاد پویاست. اما ما آن تعاریف را نداریم.
بحث سیستمهای حمایتی هم یک تیغ دولبه است که باید در نظر گرفته شود چطور از آن میتوان استفاده کرد و خودش انگیزهای نشود تا افراد شغل خود را از دست بدهند یا بیکار بمانند و از این فرصت استفاده کنند. طبعاً لازم است اما طراحی آن کار سختی است.
با توجه به ویژگیهای اقتصاد ایران فکر میکنید ناپایداری مشاغل میتواند یک نکته مثبت یا منفی باشد؟
وقتی مجموع بیکاری کشور را نگاه میکنیم و میبینیم که این نرخ حداقل کاهش پیدا نمیکند و به نوعی حتی فزاینده بوده و پیشبینی هم میشود افزایش یابد، به نظر میرسد این تغییر در شغلها بیشتر به آن زاویه منفی نزدیک است و افراد شاید نتوانند در شغلهای مدنظر خود فعالیت کنند و حاضر هستند در مشاغلی دیگر مشغول به کار شوند که به نوعی نشان میدهد نیروی ماهر از بازار کار خارج میشود و نیروی غیرماهر که میتواند در هر شغلی فعالیت کند، نقش بیشتری میگیرد. در واقع اینها نشان میدهد اقتصاد ما در رکود است. نرخ بیکاری ما روند نزولی ندارد و این سوال بزرگی است که بالاخره میزان مشاغلی که دولت میگوید در بازار کار کشور به وجود آمدهاند در کجا نمود پیدا کرده است؟
البته آمارها نشان میدهد سهم بخش خدمات (با کمترین میزان ماندگاری شغلی) از تعداد شاغلان اضافهشده به بازار کار نسبت به دیگر بخشها بیشتر است.
طبیعت بخش خدمات، ماندگاری کم آن است. ما در آمارهای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی میبینیم مشاغل کشاورزی ماندگاری بیشتری دارند که البته به زمین و آب وابسته است و طبیعتاً افرادی که در این بخش فعالیت میکنند هرچند ممکن است بازدهی کار آنها کم و زیاد شود اما به هر ترتیب مشغول هستند. اما بخش خدمات، بخشی وابسته به صنعت و کشاورزی و شاید حتی کلیه درآمدهای نفتی کشور باشد. از یک طرف وابستگی بخش خدمات به سایر بخشهاست که وضعیت آن را خیلی متغیر میکند و از طرف دیگر تغییرات خیلی سریع در این بخش است که اتفاق میافتد. خیلی از مشاغل وجود دارند که بعد از مدتی اصلاً نیازی به وجود آنها نیست.
نکته جالب دیگر این است که در سالهای اخیر بیشترین افت سهم را در حالی بخش کشاورزی داشته که از نظر ماندگاری، بیشترین ماندگاری شغلی را دارد. به نظر شما این پیام هشدارآمیزی میتواند باشد یا اینکه اینطور نیست.
به نوعی فعالیتهای کشاورزی ما به دلایل جوی چشمانداز مناسبی ندارند. جدای از دلایل جوی، مباحث اقتصادی و سیاستی که روی بحث کنترل قیمتها اعمال میشود، سهم کشاورزی از کل اقتصاد، چه در تولید و چه در اشتغال کشور کم شده است و کمتر هم خواهد شد. به نظر میرسد با توجه به وضعیتی که کشاورزی در کشور ما دارد، شاید این وضعیت چندان غیرطبیعی به نظر نرسد. در ادامه نیز با این مباحث مربوط به محیط زیست، به تدریج کشاورزی از فعالیتهای اقتصادی خارج میشود و طبیعتاً افرادی هم در این حوزه متاسفانه نباید فعالیت کنند.
اما در مجموع ما بیشتر از اینکه به ماندگاری شغل توجه داشته باشیم، باید به پایداری و سطح درآمد افراد توجه کنیم. ممکن است خیلی از افراد ما همچنان در حوزه کشاورزی مانده باشند اما سطح درآمد آنها در همان سطح قبلی باقی مانده است. اینها مهم است و عواملی محسوب میشوند که به نوعی شغل را به بازار متصل میکنند و باید به آن توجه کرد. درباره اینکه چرا خدمات رشد قابل توجهی دارد هم باید توجه کرد سطح درآمد آن مهم است. این آمار وزارت کار تنها از یک زاویه به موضوع اشتغال نگاه میکند و ای کاش به آمارهایی درباره سطح دستمزدها در مشاغل مختلف هم دسترسی داشتیم. نوسان در بخشهای درآمدی خیلی میتواند در جابهجاییهای شغلی نقش داشته باشد. آنچه میتواند به نیروی کار برای تغییر شغل انگیزه دهد، در نهایت درآمد است. افراد به دنبال این هستند که درآمد بیشتری کسب کنند و اگر آن شغل بتواند برای آنها درآمد بیشتری به همراه داشته باشد افراد سعی میکنند در شغل با درآمد بیشتر مشغول به کار شوند. حتی افراد حاضر میشوند برای کسب درآمد بیشتر، مهارتهای بیشتری را فرا بگیرند. مهمترین سیگنالی که جدای از وجود آن شغل برای شاغلان اهمیت دارد بحث درآمد آنهاست. تنها به ماندگاری شغلی نگاه کردن و اینکه هر شغل چقدر ماندگاری دارد برای ارزیابی مشاغل کافی نیست. ما باید بتوانیم درآمد مشاغل را هم ارزیابی کنیم که آنوقت درآمد در مشاغل به چارچوب کلی اقتصاد و پویایی آن و رشد کلان آن برمیگردد. درآمد عامل بسیار مهمی در بازار کار است. شما خیلی از نیروهای ماهر صنعتی را میبینید که به دلایل مختلف حتی کار صنعتی خود را کنار میگذارند و مثلاً به مسافرکشی روی میآورند تا درآمد بیشتری کسب کنند. عوامل دیگر هم در ماندگاری شغلی تاثیر دارد اما درآمد عامل بسیار مهمی است.
از نظر جنسیتی ما شاهدیم که ماندگاری شغلی در بخش مردان بیشتر از زنان است. علت چه میتواند باشد؟
معمولاً وضعیت مردان و زنان در بازار کار متفاوت است. همانطور که نرخ مشارکت مردان همیشه بسیار بالاتر از نرخ مشارکت زنان است و در غالب کشورهای دنیا هم وضعیت مشابهی وجود دارد، در این بخش از بازار کار ایران هم میتوانیم چنین تفاوتهایی را ببینیم. بالاخره مردان به صورت فرهنگی و طبق سنت نانآور اصلی خانواده محسوب میشوند اما چنین مسوولیتی برای زنان کمتر تعریف شده است. این تفاوت بین زنان و مردان را معمولاً در بخشها و آمارهای مختلف بازار کار میبینیم. شاید خوب باشد اگر قرار بر مقایسه است، این مقایسه را بین کشورها انجام دهیم و مثلاً وضعیت زنان در بازار کار ایران را با وضعیت زنان در بازار کار کشورهایی مثل ترکیه یا مصر یا کشورهای دیگر شبیه به ما مقایسه کنیم اما درباره تفاوت بین گروه مردان و زنان باید اشاره کرد میزانی از این تفاوتها در بازار کار ایران طبیعی به نظر میرسد.
آیا با استناد به چنین آماری که وزارت کار منتشر کرده، نمیتوان گفت نیاز به تغییرات قانونی برای ماندگاری مشاغل وجود دارد؟
نگاه کردن به این مساله که ماندگاری شغل را با افزایش حمایتهای قانونی بیشتر کنیم، بعید است جایگاهی داشته باشد. به دلیل اینکه این مساله مجدداً میتواند روی مساله اشتغال کلی تاثیر داشته باشد و منجر به کاهش اشتغال کلی شود. به جای این قوانین اگر ما اقتصاد پویایی داشته باشیم و محدودیتهای کسبوکار برداشته شود مسلماً تولیدکنندهها و کارفرمایان هم نیاز بیشتری به نیروی انسانی خواهند داشت و افراد بیشتری را مشغول به کار خواهند کرد و بهتر میتوانند تصمیمگیری کنند که کارکنان خود را نگه دارند یا نگه ندارند. البته خود نیروهای کار هم در این شرایط میتوانند تصمیم بگیرند که در کدام بنگاه مشغول به کار باشند. چنین فعالیتی مسلماً خیلی بهتر از این است که بخواهیم با استفاده از قانون، محدودیت جدیدی را برای کارفرمایان در نظر بگیریم که ماندگاری شغلی را افزایش دهیم. ماندگاری شغلی شاید به تنهایی معیار چندان مناسبی نباشد که بخواهیم آن را هدف قرار دهیم. چون خیلی اوقات ما تجربه کشورهای دیگر را میبینیم که مثلاً یک شرکت خصوصی بیش از چند هزار نیروی کار خود را تعدیل میکند اما نیروهای کار آن تا چند روز دیگر مجدداً در واحدی دیگر مشغول به کار میشوند. به همین دلیل این مساله نگرانیای ندارد که آنها اخراج شوند، چون مجدداً به شغل دیگری برمیگردند. درباره تخصص آنها هم غالباً اینطور است که اگر اقتصاد آن کشور، اقتصاد پویایی باشد و فعالیتها در حال شکلگیری باشند، خروج یک بنگاه، با ورود یک بنگاه کاراتر همراه است و شاید بیش از 90 درصد این تخصصها به بنگاههای جدیدتر انتقال پیدا کند. البته ممکن است این افراد به آموزش و فراگیری مهارت نسبت به گذشته بیشتر نیاز داشته باشند که در حین کار انجام میگیرد اما ممکن است عدهای هم که چنین توانی ندارند از بازار خارج شوند که این هم طبیعی است.
فکر میکنید برای رفع ناپایداری بسترهای اشتغالزایی چه سیاستهایی باید در اقتصاد کشور عملی شوند؟
ببینید بازار نیروی کار به بازار محصول برمیگردد. در واقع اگر بازار محصول بازار فعال و باتقاضایی باشد و در آن عرضه صورت بگیرد، خواه ناخواه بنگاهها هم نیازمند به نیروهای انسانی هستند و این ثباتی که در بازار محصول میتوانیم ببینیم، میتواند به بازار کار و بازار نهاده انتقال پیدا کند. آنچه باید سیاستگذار به دنبال آن باشد، رفع موانع کسبوکار است و تا زمانی که کسبوکار فضای مساعدی داشته باشد و محصول تولید شود و امکان خریداری و مصرف محصول مهیا باشد، آنوقت است که بازار کار میتواند به تبعیت از آن بازار محصول، رونق داشته باشد. در واقع فعال بودن بازار نیروی کار، به بازار محصول برمیگردد و تا زمانی که برای کالای تولیدی بنگاه تقاضایی وجود نداشته باشد یا بنگاه نتواند محصولی را به بازار عرضه کند، طبعاً نهاده تولید آن محصول هم تقاضایی نخواهد داشت.
باید توجه کرد در اقتصاد ایران بیشتر از سمت عرضه، سمت تقاضا برای نیروی کار میتواند در ماندگاری مشاغل نقش داشته باشد. یعنی اگر بنگاهها در بازار محصول فعالیت قابل توجهی داشته باشند و بتوانند در بازار دوام بیاورند و سودآور باشند، طبعاً همان ثبات را به بازار نهاده انتقال میدهند. با این حال بحث درآمد هم خودش را تعدیل میکند. یعنی اگر یک بنگاه، بنگاهی باشد که در بازار محصول سودآور محسوب شود، این سود مسلماً به بازار نهاده انتقال پیدا میکند و درآمد نیروی کار هم افزایش مییابد. هرچقدر که تولید و فروش چه در بازار داخل و چه در بازار خارج بیشتر باشد میتواند به بازار نیروی انسانی کمک بیشتری کند.
با توجه به روند صعودی بخش خدمات در بازار کار کشور، در آینده وضعیت ماندگاری شغلی در اقتصاد ایران چگونه خواهد شد؟
بالاخره برخی از بخشها هستند که با پیشرفت تکنولوژی، تغییر میکنند. بخش عمدهای از گروه مشاغل مربوط به خدمات اینطور هستند و پس از خدمات، گروههای صنعت و بعد هم کشاورزی از این وضعیت متاثر میشوند. یعنی میزانی از عدم ماندگاری، غیرقابل اجتناب است، مگر اینکه نیروی انسانی ما بتواند خود را همراه با پیشرفت تکنولوژی، پیش ببرد. مقداری از این موارد به ترکیب رشد بخشهای اقتصادی کشور ما برمیگردد و اینکه رشد اقتصادی حاصلشده در اقتصاد ما ناشی از رشد کدام بخشهاست. باید توجه کرد بالاخره تکنولوژی آنقدر باسرعت در حال تغییر است و محصولات و خدمات جدید وارد بازار میشوند که برخی مشاغل سنتی شاید دیگر موضوعیتی نداشته باشند. مثلاً با آمدن اسنپ دیگر شغل آژانسداری به تدریج در حال کمرنگ شدن است اما آن رانندهها هنوز در بازار کار حضور دارند و با درآمد بیشتری مشغول به کار هستند. در خیلی از مشاغل دیگر نیز رخ دادن چنین اتفاقی امکانپذیر است.