چرا سازمان میراث فرهنگی استحقاق حفاظت از سعدآباد و نیاوران را دارد؟
دایهگری در حضور مادر
در بحثهای رخ داده میان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و بنیاد مستضعفان باید ابتدا به این موضوع پرداخت که چه کاربری و هدفی برای مردم ایران که مالکان اصلی این فضاها هستند، مدنظر است. این بناها آنچنان که همه میدانند محل زندگی حاکمان و پادشاهان حکومت سابق در ایران است. جامعه ایرانی فضاهایی نظیر کاخ سعدآباد و نیاوران را به عنوان بنایی برای عبرت گرفتن از گذشته میداند؛ به این معنا، این محیط فرهنگی و تاریخی میتواند به افزایش فهم و درک نسلهای مختلف جامعه ایرانی از تاریخ و سرنوشت حاکمان کمک کند.
در بحثهای رخ داده میان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و بنیاد مستضعفان باید ابتدا به این موضوع پرداخت که چه کاربری و هدفی برای مردم ایران که مالکان اصلی این فضاها هستند، مدنظر است. این بناها آنچنان که همه میدانند محل زندگی حاکمان و پادشاهان حکومت سابق در ایران است. جامعه ایرانی فضاهایی نظیر کاخ سعدآباد و نیاوران را به عنوان بنایی برای عبرت گرفتن از گذشته میداند؛ به این معنا، این محیط فرهنگی و تاریخی میتواند به افزایش فهم و درک نسلهای مختلف جامعه ایرانی از تاریخ و سرنوشت حاکمان کمک کند. از اینرو فضایی که نمونهای است از ثروت و قدرت حکومتگران پیشین و رنجی که مردم و ضعفا در آن دوره میبردند، در کنار ویژگیهای معماری منحصر به فردی که دارد، باید مکانی عمومی باشد که همگان امکان بازدید از آن را داشته باشند. مردم باید به هزینهای که برای نگهداری کاخ نیاوران و سعدآباد صرف میشود، این بناها را که مایه عبرت هستند ببینند و بدیها و نیکیهای این بنا و مولفههایی را که برای شکلگیری آن صرف شده است تشخیص دهند.
حال، با این کاربری باید دید چه دستگاه، نهاد یا سازمانی میتواند به عنوان متولی مناسب برای تامین این هدف به بهترین شکل باشد؟ چنین بناها و فضاهایی متعلق به تمام مردم ایران است و اگر میان دو دستگاه اداری در خصوص مالکیت آن بحث و مجادله است باید در قیاس آنها به این نکته توجه کرد که کدام دستگاه به نحو بهتری میتواند آنها را حفظ و زمینههای حضور بیشتر مردم برای بازدید از آن را فراهم کند. از این رو، به نظر من اگر بپذیریم کاخهای حکمرانان پیشین در ایران، آیینه عبرت برای نسلهای آتی ایران هستند ضمن اینکه آنها مکانهای عمومی تلقی میشوند، در میان دستگاههای حکومتی، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بهترین متولی برای مالکیت چنین بناهایی است.
مالکیت باید در اختیار مرجع صلاحیتدار باشد
زمانی که ما میگوییم کاخهایی نظیر نیاوران و سعدآباد در مالکیت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است، فارغ از بحثهای حقوقی مالکیت بوده که باید حقوقدانان درباره آن بحث کنند. جدا از این مسائل بهترین نهادی که میتواند چنین فضاهایی را مدیریت کند این سازمان است؛ زیرا اساساً تخصص این کار را دارد. بدنه کارشناسی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و نظامی که بر اساس آن این ساختار شکل گرفته، متناسب با این هدف است. سابقه اجرایی این سازمان نیز نشان میدهد تجربههای متعدد و موفقی در این زمینه وجود داشته و طبق این تجارب، سازمان میراث میتواند چنین بناهایی را به بهترین شکل حفظ کند؛ به طوری که کاربریهایی که به آن اشاره شد نیز اجرایی شوند.
از اینرو اگر کارشناسان بنیاد مستضعفان و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کنار هم بنشینند و این هدف را مدنظر قرار دهند که میخواهند کاخ نیاوران و سعدآباد را برای استفاده مردم ایران حفاظت و آماده کنند، این مساله به راحتی قابل حل بوده و مالکیت آنها در اختیار مرجع صلاحیتدار قرار میگیرد.
«تقلیدشان، بنیادشان بر باد داد»
ممکن است برخی به سابقه برخی کشورها در مالکیت این فضاها اشاره و این گزینه را عنوان کنند که بخش خصوصی یا بنیادهایی جدا از سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز میتوانند چنین بناهایی را در اختیار گرفته و آن را مدیریت کنند؛ چنانچه تجربههای موفق جهانی در این زمینه وجود دارد. با این حال باید این گزاره را مدنظر قرار دارد که گرچه اشکال متفاوتی از مدیریت بناهای شاخص تاریخی در مناطق مختلف جهان وجود دارد و ما باید به تجارب آنها رجوع کنیم اما استفاده از این تجارب قطعاً باید در چارچوب شرایط کلی کشورمان باشد و بدون آن نمیتوان به قیاس صحیح دست زد.
ما باید در این قیاس به این مولفه توجه کنیم که نظام رابطه حکومت و مردم در ایران و سایر کشورها چگونه است؟ مختصات فرهنگی و دینی در این کشورها به چه شکل است؟ اوضاع زندگی اجتماعی آنها چه تفاوتهایی با ایران دارد؟ اقلیم و طبیعت این کشورها چه نسبتی با هم دارد؟ با در نظر گرفتن این مولفههاست که مقایسه یک مقایسه صحیح خواهد بود؛ وگرنه تقلیدی خواهیم کرد که مصداق «تقلیدشان بنیادشان را بر باد داد»، خواهد بود.
ایدهآل مشارکت
در کشورهای مختلف، ما اشکال متفاوتی از مدیریت بناهای تاریخی را داریم. در برخی کشورها سیطره بخش دولتی بر بناهای تاریخی وجود دارد و کنترل و مراقبت از طریق حکومت صورت میگیرد؛ در حالی که در برخی کشورها در کنار مدیریت دولتی، دهههاست بخش خصوصی شکل گرفته و مدیریت اماکن تاریخی را بر عهده دارد. در این کشورها سابقه فرهنگی این موضوع نیز شکل گرفته و تلاش میشود بر اساس سابقه، رزومه و اهلیت فرهنگی که برای نهادهای غیرانتفاعی وجود دارد، این نهادها در نگهداری بناهای تاریخی مشارکت داده شوند. گرچه نقطه ایدهآل این است که مدیریت این بناهای تاریخی از طریق بخش خصوصی یا مردم ایران انجام شود و دولت اساساً به وظیفه سیاستگذاری مشغول باشد و بحثهای حاکمیتی را دنبال کند. با این حال از آنجا که در مورد کاخ نیاوران و سعدآباد با آثار منحصر به فردی مواجه هستیم و تنها یک نمونه از آن در ایران وجود دارد، این مجموعهها متعلق به تمام مردم ایران هستند. در این شرایط مردم ایران با هم توافق کردهاند و نهادی را به نام دولت به وجود آوردهاند و بر اساس رای خود، خطمشیهای آن را تعیین و بر آن نظارت میکنند. این نهاد مسوولیت حفظ تمام ثروتهای مردم را بر عهده دارد و از این جهت یک جایگاه حقوقی دارد و نمیتواند چنین بناهایی را که عمومی هستند اجاره دهد یا آن را در جهت انتفاع شخصی به کار گیرد. این نهادها همچنین نمیتوانند بناهایی مانند کاخ نیاوران را با منافع شخصی تغییر کاربری دهند تا به درآمدزایی دست پیدا کنند.
اقسام فعالیتهایی که در این بناها با مالکیت دولتی انجام میشود حتی در صورت انتفاع مالی جزو درآمدهای عمومی است و به خزانه دولتی واریز میشود. از اینرو با این شیوه دولت بهترین نهاد برای نگهداری از فضاهایی است که تنها یک نمونه از آن موجود است و همچنین در آنها اشیای گرانبها به ویژه به لحاظ تاریخی وجود دارد.
در کاخ سعدآباد و نیاوران همچنین فضاهای سبز بزرگی وجود دارد که نگهداری از آنها بر عهده نهاد حاکمیتی است. به این ترتیب در بناهایی که شأن ملی و جهانی دارند و منحصر به فرد هستند و به نحوی آبرو و عزت یک جامعه را نسبت به جوامع دیگر نشان میدهند، باید مراقبت با وسواس ویژهای صورت گیرد. در ایران نهادهای خصوصی سابقه طولانی و تجربههای چندان موفقی ندارند. از اینروست که واگذاری، نگهداری و مراقبت از بناهایی با این درجه از حساسیت باید با احتیاط بیشتری صورت بگیرد.
بناهای درجه دو، ملاک آزمون و خطا شوند
اما واگذاری فضاهایی که از لحاظ تاریخی و معماری چنین پیچیدگیهایی را ندارند و نمونههای آنها در اغلب مناطق کشور یافت میشود، به بخش خصوصی بلامانع است و این بخش میتواند تجربه خود را از چنین بناهایی آغاز کند. این در حالی است که استفاده از تجربههای ابتدایی در حفاظت و نگهداری در بنایی با شأن کاخ نیاوران و سعدآباد چندان صحیح به نظر نمیرسد و ابتدا باید تمرین در مدیریت در بناهای تاریخی که در تعداد فراوان وجود دارد انجام گیرد تا هر اشتباه به خطایی جبرانناپذیر تبدیل نشود. اگر ما بخواهیم به بخش خصوصی در حوزه فرهنگ کمک کنیم نباید در ابتدای کار به آنها انبار شیشه را بسپاریم تا خدایی نکرده با زمین خوردن، تمام بار بشکند و سرمایههای موجود در آن نیز از بین برود. زمانی که خیال دولت و حاکمیت بابت حرکت و راه رفتن بخش خصوصی در این حوزه راحت شد میتوان به تقلید از تجربه سایر کشورها پرداخت. کمااینکه در این مورد خاص، بنیاد مستضعفان چندان جزو بخش خصوصی به شمار نمیآید که بخواهیم بر واگذاری بناها به این نهاد تاکید کنیم. در عین حال چنین بناهایی وجه فراملی دارد و جزو آثار منحصر به فرد کشور است و دولت نمیتواند از جانب مردم، کاخ نیاوران و سعدآباد را به بخش خصوصی بدهد و موظف است از این نفایس با جدیت تمام محافظت کند.