خلاصهای از سخنرانی نوبل گونار میردال
مساله برابری در توسعه جهان
گونار میردال برنده نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۴ میلادی است. او در نطقی که در مراسم دریافت جایزه نوبل انجام داد به مساله برابری در توسعه جهانی اشاره و تاکید کرد تنها در صورتی میتوان شاهد افزایش نرخ رشد اقتصادی و توسعهیافتگی در اقتصادهای در حال توسعه دنیا بود که برای توسعه اقتصادی کشورهای کمتوسعهیافته و فقیر کاری انجام شود.
گونار میردال برنده نوبل اقتصاد در سال 1974 میلادی است. او در نطقی که در مراسم دریافت جایزه نوبل انجام داد به مساله برابری در توسعه جهانی اشاره و تاکید کرد تنها در صورتی میتوان شاهد افزایش نرخ رشد اقتصادی و توسعهیافتگی در اقتصادهای در حال توسعه دنیا بود که برای توسعه اقتصادی کشورهای کمتوسعهیافته و فقیر کاری انجام شود. او که در این سخنرانی ابتدا به بررسی وضعیت اقتصادی و سیاسی دنیا در دوره روزولت و سپس به بیان نتایج پژوهشها در مورد وضعیت اقتصادی در سالهای پایانی دهه 1970 میلادی پرداخته است در تمامی بخشهای سخنرانی با استفاده از ادله تاریخی و نتایج پژوهشها بیان کرد: «از بین رفتن فقر و گرسنگی زمینه اصلی توسعه اقتصادی و به دنبال آن توسعه اجتماعی و صنعتی است و تمامی سیاستمداران و دستاندرکاران امور اقتصادی باید به این مساله توجه داشته باشند تا بتوانند سیاستهایی تدوین کنند که جهان را به سمت رشد هدایت کند.» خلاصهای از متن سخنرانی او را در این مقاله میخوانید.
اطلاعات و غفلت ما در مورد هر مسالهای و هر موضوعی تحت تاثیر شرایط مختلفی قرار دارد و همین نابرابری اطلاعات سبب میشود تا از حقیقت ناب فاصله داشته باشیم و حتی این شرطی شدن ما در برابر دنیای اطلاعات روی نتایج تحقیقات علمی ما هم اثر میگذارد. این مساله بیش از 40 سال است که فکر من را به خود مشغول کرده است و این درست زمانی بود که من فاکتورهای سیاسی را در نظریه فرآیند توسعه اقتصادی مورد تحلیل قرار دادم و طی سالهایی که مسوولیتهای اجرایی در دولت داشتم این نظریه خود را تایید کردم.
هماکنون که در زمینه پویاییهای اقتصادی و اجتماعی روابط نژادی در آمریکا مطالعه میکنم، متوجه شدم شرایط آمریکا از اواخر دوره روزولت تاکنون تغییر زیادی کرده است. مسائل دنیا در سالهای گذشته از جهات زیادی سادهتر از حال بوده و پیچیدگیهای موجود در جهان بسیار کمتر از پیچیدگیهای سالهای اخیر بوده است. در سالهای اخیر تغییرات بزرگی در عرصه اقتصادی دنیا ایجاد شده است. تغییراتی که نهتنها شرایط اقتصادی کشورهای صنعتی را تحت تاثیر قرار داد بلکه کشورهای کم توسعهیافته را هم با تغییرات بزرگ روبهرو کرد. برای اغلب ساکنان کشورهای کم توسعهیافته این تغییرات اقتصادی در دنیا و حتی در داخل کشورشان به معنای سختتر شدن شرایط زندگی آنها و به تاخیر انداختن روند توسعه اقتصادی در این کشورها بود. از طرفی با توجه به بیشتر شدن توجه جهانیان به این کشورها باز هم کمکهای مالی خارجی که به این کشورها میشود نمیتواند زمینه را برای نیازهای معیشتی افراد ساکن در این کشورها فراهم کند. در نتیجه این شرایط کشورهای کم توسعهیافته دنیای امروز که اغلب در قاره آفریقا و بعضاً در آسیا و آمریکای لاتین واقع شدهاند متقاضی افزایش کمکهای خارجی بلکه
تغییرات اساسی در ساختار روابط بینالمللی اقتصادی هستند و با حداکثر میزان آرای خود در سازمانهای جهانی به خصوص سازمان ملل متحد درصدد تغییر ساختار روابط اقتصادی بینالمللی خود هستند. آنها در درجه اول خواستار تامین غذای مناسب و کافی برای تمامی افراد ساکن در این کشورها هستند و در بیانیهای اعلام کردند اولین گام در دنیا باید تلاش برای مقابله با فقر غذایی برای انسانها و دوری از گرسنگی باشد.
با توجه به اهمیت پیدا کردن مساله برابری اقتصادی در دنیا هم کشورهای توسعهیافته و هم کشورهای کمتوسعهیافته درصدد برآمدند تا گامهای بلندی در جهت ایجاد این توازن و برابری در جهان بردارند. کشورهای توسعهیافته با افزایش میزان کمکهای مالی در این جهت حرکت کردند و کشورهای کم توسعهیافته از طریق ایجاد اتحادیهها و کارتلها تلاش کردند تا قدرت اقتصادی خود را افزایش دهند. ایجاد کارتل نفتی اوپک که سبب شد قیمت نفت خام در دنیا بین چهار تا شش برابر ارتقا یابد -بسته به اینکه چه سالی به عنوان سال مبنا انتخاب شود- از مسائلی است که باعث ارتقای قدرت اقتصادی کشورهای کم توسعهیافته شد. البته این کشورها که دارای ذخایر نفت و گاز طبیعی هستند دیگر در زمره اقتصادهای کم توسعهیافته و فقیر دنیا قرار ندارند زیرا این کشورها از درآمد بالایی برخوردار هستند و این درآمد بالا را میتوانند در جهت رشد اقتصادی و توسعه صنعتی خود سرمایهگذاری کنند. این گام توسط تولیدکنندگان نفت برداشته شد و بدون شک برداشته شدن گامهایی مشابه توسط کشورهایی که ذخایر طبیعی دیگری دارند، از قبیل کشورهای آفریقایی که ذخایر الماس یا مس یا بوکسیت و حتی شکر و قهوه فراوان
دارند، هم مساله دیگری است که نباید نادیده گرفته شود.
مطالعات من نشان میدهد که کشورهای عضو اوپک میتوانند قیمت نفت را در دنیا بالا نگه دارند و از این قیمت بالا سود ببرند. البته در صورت وقوع جنگ در خاورمیانه و حتی در کشورهایی که در مسیر انتقال نفت به دنیا هستند یا در صورت وقوع رکود اقتصادی در کشورهای صنعتی که بزرگترین مصرفکنندگان این منبع انرژی و فرآوردههای آن هستند، پیشبینی وضعیت قیمتی نفت مانند دیگر کالاهای استراتژیک و حتی کالاهای مصرفی امکانپذیر نخواهد بود. بحران نفتی زمینه را برای بحران در بازارهای مختلف فراهم میکند. همانطور که در سال 1973 میلادی بحران نفتی زمینهساز افزایش قیمت انواع محصولات کشاورزی شد و به دنبال آن تامین غذا را در جهان دشوارتر کرد. البته بحران محصولات کشاورزی در سال 1972 میلادی آغاز شد و دلیل آن هم کاهش محصول در بازار بود ولی بعد از بحران نفتی شدت افزایش قیمتهای محصولات کشاورزی بسیار بیشتر شد. در این زمان بازار مواد غذایی هم تنشهایی مشابه بازار نفت و فرآوردههای نفتی را تجربه کرد و قیمتها را به سمت و سوی دیگری سوق داد.
رشد قیمت فرآوردههای نفتی سبب شد تا تورم مواد غذایی در دنیا به خصوص کشورهای کم توسعهیافته به شدت افزایش یابد و دلیل آن هم رشد قیمت انواع کودهای شیمیایی و افزایش استفاده از محصولات کشاورزی برای تولید سوختهای گیاهی بود. سوختهایی که میتوانست جایگزین نفت و فرآوردههای نفتی شود. با مطرح شدن این دیدگاه بسیاری از زمینهای کشاورزی که قبلاً به کشت دانههای روغنی و غلات و محصولات کشاورزی غذایی اختصاص داشتند زیر کشت محصولات کشاورزی رفتند که برای تولید سوختهای گیاهی استفاده میشد. همین مساله زمینه را برای رشد قیمت مواد غذایی در دنیا فراهم کرد.
تجربه این بحران تایید میکند که بحران نفتی میتواند عاملی در جهت بحران غذا باشد و به دنبال آن در فرآیند توسعه اقتصادی در جهان خلل ایجاد کند. اختلال این روند توسعه در کشورهای در حال توسعه دنیا آسیبهای بسیار جدی به اقتصاد وارد خواهد کرد و حتی میتواند فضای آرام اجتماعی و سیاسی را برهم بزند. از این جهت که اغلب کشورهای فقیر دنیا در قاره آفریقا قرار گرفتهاند و آمار فقر و گرسنگی در این کشورها بیشتر از دیگر کشورهای دنیاست، باید در نظر داشت که تداوم این بحرانها میتواند این دیدگاه را ایجاد کند که فرآیند رشد اقتصادی در دنیا وابسته به نژاد است و حتی زمینهساز جنگها و درگیریهای داخلی و بینالمللی شود.
مطالعات نشان میدهد بخش اعظم کشورهای کم توسعهیافته دنیا در قاره آفریقا و آمریکای لاتین و خاورمیانه قرار گرفتهاند که در این کشورها نرخ رشد جمعیت هم بسیار بالاست. عدم آگاهی در مورد تاثیر منفی رشد بالای جمعیت در تکمیل فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشورهای در حال توسعه دنیا، عاملی است که میتواند جهان را به سمت فاصله گرفتن از رشد هدایت کند.
به هر حال باید در نظر داشت شماری از فاکتورهای اثرگذار روی توسعه اقتصادی را نمیتوان اندازهگیری کرد و شماری از آنها را هم با اطلاعات شرطی و محدودی که در اختیار است اندازهگیری میکنیم. به همین دلیل است که تمامی مطالعات و نتایج آنها را باید با احتیاط و با مقایسه آن با شرایط و اتفاقات مشابه ارزیابی کرد. در غیر این صورت حصول اطمینان در مورد نتایج اقتصادی یک مطالعه دشوار است.
دیدگاه تان را بنویسید