من شغل خیلی خوبی دارم، و برای آن پول خوبی به من میدهند. تنها بخشی از کارم که دوست ندارم نمره دادن امتحانات است.
نیک رو/ استاد دانشگاه کارلتون
Weblog: Worthwhile Canadian Initiative
به تازگی هم 300 برگه امتحانی از دانشجویانم صحیح کردهام. معمولاً در این موقع آنها را سه دسته میکنم، چون 300 تا یکجا ترسناک است، و به خودم میگویم صحیح کردن این 100 تا، کار امروز من است. اما 100 تا هم تمامنشدنی به نظر میرسد. پس 10 تا 10 تا میکنم. تنها راهی که میتوانم از پس آن بربیایم. روشی که خودم را گول میزنم تا از عهده کار بر بیایم. میدانم که این کار «غیرعقلایی» است، چون وقت بیشتری برای تقسیم کردن برگهها و نمره دادن میگیرد. من معمولاً از انجام کارهای خستهکننده اذیت نمیشوم، چون وقتی کار خستهکنندهای میکنید، میتوانید بگذارید ذهنتان پرسه بزند. ولی این قانون موقع نمره دادن صادق نیست. باید روی کار تمرکز کنید. شغل من تدریس به دانشجویان اقتصاد است. یا علاقهمند کردن آنها به اقتصاد به قدری که خودشان آن را فرا بگیرند. بنابراین وقتی آنها در جواب دادن به سوالی شکست بخورند، به این معنی است که من هم شکست خوردهام. فکر کنم به این دلیل است که یک کار افسردهکننده است. چون مجبورم به شکست خودم نگاه کنم، بارها و بارها. و این یکی از دلایلی است که نمیگذارم دستیارها تصحیح کنند. چون باید همه جزییاتی را که
در آن به عنوان یک مدرس شکست خوردهام، ببینم. همین طور جایی که در طرح یک سوال امتحان شکست خوردهام. سوال خوب به من اجازه میدهد بفهمم چه چیزی را دقیقاً دانشجویان فهمیدهاند و چه چیزی را نفهمیدهاند. گاهی دانشجویان ضعیف عمداً سوالی را مبهم جواب میدهند که ضعفشان را بپوشانند. گاهی هم یک دانشجوی خوب نکته سوال را نمیگیرد یا نمیتواند چیزی را که فهمیده به روشنی توضیح دهد. سختترین بخش این کار تشخیص این دو از هم، و تلاش برای دادن یک نمره منطقاً دقیق است. مثلاً، موقع رسم منحنی انحصارگر، خیلی از دانشجویان منحنیهای MR، MC و ATC را به صورت گذرنده از یک نقطه یکسان میکشند، که فقط در یک حالت (نقطه پایین ATC یا fluke) رخ میدهد. بنابراین وقتی آنها این نقطه را به عنوان نمایشگر مقدار حداکثرکننده سود انحصارگر مشخص میکنند، منظورشان این است که: MR منحنی MC را قطع میکند (جواب درست) یا اینکه MC منحنی ATC را قطع میکند؟ و آیا این را متوجهاند که این فقط در یک حالت رخ میدهد؟ ممکن است فکر کنند این باید در این حالت فقط رخ دهد؟ آیا آنها این را عمداً این جور میکشند که اشکالشان را بپوشانند؟ یا دانشجویان خوبی هستند که آن را به
عنوان نقطه پایین منحنی مشخص کردهاند؟ من به آنها میگویم منحنیهای این حالت را رسم نکنند. به آنها میگویم منحنیهای بزرگ بکشند که شانس وقوع این حالت کم شود. ولی برخی، خصوصاً دانشجویان ضعیف، نمودار کوچک با مداد ضخیم میکشند، و به نظر میرسد این حالت رخ میدهد. یک سوال خوب امتحان باید بازهای از قابلیتها را آزمون کند، بنابراین دانشجویان خوب باید تا مرزهای قابلیت خود برسند، اما در این صورت دانشجویان بد تفاوتشان مشخص نمیشود. یک سوال خوب همچنین باید مشخص کند چطور آنها به سراغ مساله میروند، چیزی که در سوالات چندگزینهای رخ نمیدهد. سوالات خوب امتحانی شبیه به منابع طبیعی کمیاب و محدود (در علم اقتصاد) هستند. شما میتوانید تعدادی از آنها را پیدا کنید، ولی نمیتوانید سال بعد هم از آنها استفاده کنید. فکر میکنم با این حساب کار خستهکننده صحیح کردن و نمره دادن به سوالات امتحانات باز هم بهتر از کار پراسترس طرح کردن این سوالات باشد.
دیدگاه تان را بنویسید