تاریخ انتشار:
مشکلگشایی کوباییها برای بقا
کوبا جزیره اسرارآمیز: نگاهی از درون
اگر این جزیره آن نوع پناهگاه و مامن برای کسانی است که خواهان عدالت، برابری، امنیت، تحصیلات و سلامتی هستند پس چرا این همه کوبایی تمایل به مهاجرت به خارج دارند؟
اگر این جزیره آن نوع پناهگاه و مامن برای کسانی است که خواهان عدالت، برابری، امنیت، تحصیلات و سلامتی هستند پس چرا این همه کوبایی تمایل به مهاجرت به خارج دارند؟
اگر گروهی از مردم با یک بالن در ساحل کوبا پیاده شوند و سعی کنند محیط اطراف خود را تشخیص دهند تا بقای خویش را تضمین کنند، آنها قطعاً فکر میکنند وارد یک جهان پیچیده و اسرارآمیز شدهاند. جایی که رازهای بسیار پیچیده و گوناگون حاکم است با فضای تنگ دربسته بر روی تفکر منطقی که حتی برای جمعیت بومی این جزیره یکهافتاده هم اصلاً قابل فهم نیست.
کوبا پس از نیم سده انقلاب و تقریباً همین تعداد سال حکومت سوسیالیستی، گامهایی انکارناپذیر- اگرچه جنجالی- در حوزههای فرهنگ، ورزش، سلامت و تحصیلات برداشته است. رهبر تاریخی آن حالا دیگر رسماً حکومت نمیکند بلکه به زندگی ادامه میدهد و هر از گاهی تنها از طریق نوشتههای خود رجزخوانی میکند. رئیسجمهور جدید که گفتمان واقعبینانه دارد، امید برای تغییر ایجاد کرده است که در عین حال تغییرات یا به آهستگی پیش میرود یا اصلاً دیده نمیشود.
معجزه این است که کوباییها در میانه کمیابیهای ماندگار (غذا، همیشه و مهمتر از هر چیزی) ادامه حیات میدهند. جامعه کوبا هر روز که میگذرد متنوعتر، تکثرگراتر و فرسودهتر میشود. درصد محسوس و فزایندهای از مردم فقیرتر میشوند که یا دلمرده و بیحال شده و یا سودای مهاجرت را به عنوان راهحل میبینند. اقتصاد سوسیالیستی متعارف که در آن سه پول رسمی در گردش است شکست خورده است. تحریم تجاری آمریکا که تقریباً 50 سال عمر دارد کشور را محاصره کرده است. اما بیش از هر چیز دیگری، ناکارایی ضربالمثلشده کوبا به دلیل برنامهریزی مرکزی افراطی است که بر مردم فشار وارد میکند.
اینها در بین مشهودترین ویژگیهای زندگی کوبای معاصر، کلید رازهایی است که زندگی را دربر میگیرد.
احتمالاً نخستین و نابهنجارترین معمای ناشی از زندگی در کوبا، برنامهریزی روزانه توسط شهروندان کوبایی است. حتی دولت کوبا هم تشخیص میدهد حقوق (میانگین 440 پزو کوبایی در ماه) پرداختی به کارمندان خود- اکثریت جمعیت- پول کافی برای رفع نیازهای آنها نیست. پس چگونه کوباییها به بقای خود ادامه میدهند؟
مثلاً یک جفت کفش بسیار معمولی که هزینهای حدود 20 پزو تبدیلپذیر کوبایی (که پول معتبری است) دارد، تقریباً معادل با 25 دلار یا 500 پزو میشود. به عبارت دیگر، یک جفت کفش معمولی هزینهای حدود 60 پزو بیشتر از میانگین حقوق ماهانه 440 پزویی دارد. چگونه یک کارگر این کفشها را میخرد و نیز بابت غذا، برق، حمل و نقل و غیر آن میپردازد؟ این یک راز غیرقابل حل است.
راز دیگر: خواربار یارانهای دولت که از طریق کارتهای سهمیهبندی ماهانه ارائه میشود به ندرت نیازهای تغذیهای یک شخص را برای 12 روز پوشش میدهد. چگونه یک کوبایی قرار است برای بقیه ماه خود بخورد به خصوص وقتی که قیمتها در فروشگاههای پزو تبدیلپذیر کوبایی و بازارهای کشاورزان کمرشکن هستند؟ یا قیمت یک لیتر روغن سرخکردنی سویا 15/2 پزو تبدیلپذیر کوبایی یا دو دلار یا 54 پزو است که حدود یکهشتم دستمزد ماهانه کارگر معمولی دقیقاً بابت یک لیتر روغن میرود.
یک راز دیگر: اگر سفر با تاکسی در یک مسیر معین شهر 10 پزو هزینه دارد و کارگران به طور میانگین حدود 18 پزو در روز به دست میآورند چگونه امکانپذیر است که تعداد زیادی از مردم برای رسیدن به محل کار به این تاکسیها وابسته هستند؟
و اگر با وجود اینها و بسیاری از دیگر رازهای روزمره جهان واقعی، رسانههای کوبا مرتب تکرار میکنند که این جزیره مامنی برای طرفداران عدالت، برابری، امنیت، ضمانتهای آموزشی و مراقبت درمانی است، پس چرا این همه کوبایی مهاجرت میکنند یا خواهان مهاجرت هستند به ویژه آنهایی که جوان و بامهارت هستند؟ این نیز از همان نوع رازهای بسیار دیگر کوباست.
برای کمک به رمزگشایی از این معماها که در نگاه نخست غیرقابل درک به نظر میرسند یک فعل وجود دارد که کوباییها هر روز استفاده میکنند- یک فعل که با بذلهگویی مردمی درآمیخته است- و سرنخ مهمی ارائه میدهد: حلال مشکلات یا حل کردن مشکل.
در کوبا مردم مشکل را حل میکنند وقتی آنها هر کدام بسیاری از راهبردهای بقا را به کار میگیرند که به آنها اجازه میدهد یک جفت کفش بخرند، پول حمل و نقل را بپردازند، غذای کافی بیابند به طوری که گرسنه نخوابند، یک خانه را نقاشی کنند (هزینه یک گالن رنگ حدود 10 پزو تبدیلپذیر کوباست که بیشتر از نصف میانگین حقوق ماهانه میشود) یا پول برای آنچه که احتمالاً گرانترین خدمت تلفن همراه در جهان است بپردازند.
برای مثال وقتی فامیلی داشته باشید که در خارج زندگی میکند و گاهی اوقات چند صد دلار پول برای خانواده «داخل» میپردازد شما مشکل را حل میکنید، وقتی منابع را از دولت میدزدید (از یک ران مرغ یا یک جعبه ران مرغ) مشکل را حل میکنید، یا از یک اداره دولتی برای دریافت خدمات یا مساعدت استفاده میکنید (از گرفتن مسکن دولتی گرفته تا دریافت اسناد مورد نیاز بدون انتظار کشیدن). وقتی با گردشگرانی کار میکنید که انعام میدهند، یا وقتی با empresamixta که یک کسبوکار کوبایی و در مالکیت خارجی است همکاری دارید و علاوه بر دریافت حقوق دولتی از خارجیان هم پول میگیرید شما مشکل را حل میکنید. پزشکی که از بیماران هدیه میپذیرد نیز مشکل را حل میکند یا حتی بدتر از آن آموزگاری است که آنچه را والدین علاقهمند به نمرات خوب گرفتن فرزندانشان به او میدهند میگیرد. همه این مردم در حال حل مشکلی هستند.
البته هم وجود مشکل و نیاز به حل کردن آن باعث میشود تا بیماریهای اجتماعی معینی ایجاد شود: سطوح متفاوت دسترسی به کالاها و خدمات بستگی دارد که کدام کالاها یا خدمات بیشترین مشکلات را حل میکنند؛ فساد موجود در بیشتر تشکیلات دولتی (آنقدر زیاد است که رهبری کوبا تشخیص میدهد فساد یک تهدید بزرگ به بقای نظام است)؛ بیزاری و بیتفاوتی کسانی که نمیتوانند مشکل خود را حل کنند یا کسانی که میتوانند بدون نیاز به کار کردن مشکل را حل کنند یا تلاش زیادی برای حل مشکل باید متحمل شوند.
پس حل کردن مشکل بخش جداییناپذیری از زندگی کوباییها شده است اما اتلاف اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی نیز هست. و آن تا روزی خواهد بود که کارگران یادشده در بالا و در نخستین راز، بتوانند با حقوق دریافتی خود زندگی کنند، چون آنها باید قادر به زندگی در یک دولت سوسیالیستی با مراقبت درمانی، تحصیلات و دسترسی به فرهنگ تضمینشده به همه باشند و هنوز یک جفت کفش هم بخرند.
بحران بزرگ دهه 1990 کوبا که رسماً «شرایط ویژه در زمانهای صلح» نام گرفت و به دنبال آن سقوط سوسیالیسم اروپای شرقی و از هم پاشیدن اتحاد شوروی (منجر به از دست دادن متحدان سیاسی که اقتصاد این جزیره را سرپا نگه میداشتند) گسیختگی عمیقی در همه سطوح اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی جامعه کوبا ایجاد کرد.
درسال 1993 یکی از سیاستهای معرفیشده برای کاهش اثرات بحران، ایجاد نظام پولی دوگانه بود (پزو کوبا و دلار آمریکا)، اقتصاد دوگانه و بازار دوگانه. تا آن زمان داشتن دلار آمریکا جرم محسوب میشد. اما از آن زمان به بعد داشتن ارز معتبر- ابتدا دلار آمریکا و اکنون همچنین پزوهای تبدیلپذیر که به دلار آمریکا میخکوب شده است- برای قیمتگذاری دقیقاً هر چیزی در این کشور استفاده میشود: از یک جفت کفش، روغن خوراکی و سطل رنگ تا حملونقل، سوخت و حتی معاملات رسمی معین. در همین اثنی، هزینههای سایر خدمات دولتی که یارانهای است مثل برق، تلفن، دارو و سهمیههای مواد غذایی افزایش یافته است و قیمتهای تعیینشده آنها به پزوی کوبا اکنون از دسترس و توان بیشتر کوباییها خارج است.
در چهار سال گذشته، دولت جدید در هاوانا تحت حکومت رائول کاسترو سعی کرده است تا راهکارهایی برای این مسائل پیچیده اقتصادی و اجتماعی پیدا کند. تشخیص عمومی بر این است که نیاز به تغییرات «ساختاری و مفهومی» در نظام موجود است تا بقای آن را تضمین کند و با سیاستهای اقتصادی و اجتماعی معینی همراه شود تا ابزارهای معین تولید، خدمت و حتی روحیه را برای فعالیت برانگیزد. اینها شامل اجازه دادن به کوباییها برای خرید تجهیزات کامپیوتری و دوربین در فروشگاهها بود که پزوی تبدیلپذیر دریافت میکنند، امکان ورود کوباییها به هتلهای جزیره که قبلاً تنها خارجیها اجازه ورود داشتند، داشتن خدمات تلفن همراه، و اجاره کردن فروشگاههای دولتی خالی که از علف هرز پوشیده شدهاند. اصلاحات جدید همچنین سقف حقوق را برداشته و به کوباییها اجازه میدهد بیش از یک شغل داشته باشند. انعطافپذیری جدیدی نیز در قوانین حاکم بر مشاغل هنری و فرهنگی دیده میشود. محدودیتهایی بر امتیازات بخشهای معین بوروکراسی دولتی و کارمندانشان وضع شده است که دهها سال از آن امتیازات برخوردار بودند. و حرکتهایی برای پایبندی کوبا به پروتکلهای بینالمللی درباره حقوق مدنی و
حقوق بشر به چشم میخورد. همه اینها گامهای بلندی برای تصحیح محدودیتهای احمقانه و منسوخ هستند، اما با توجه به نیاز جامعه و اقتصاد کوبا به تغییرات پویا و دگرگونساز بیشتر، به عنوان اصلاحات «ساختاری و مفهومی» هنوز خیلی کار دارد تا کاملاً ظریف و موشکافانه باشند.
امید به تداوم و تغییر در دوران رائول کاسترو
رائول که در طول 50 سال گذشته رهبر نیروهای مسلح انقلابی بوده است یک نوع واقعبینی پیدا کرده است که در بین زعمای انقلابی کمتر دیده میشود. در طول 20 سال گذشته، نیروهای مسلح انقلابی به شدت درگیر فعالیتهای اقتصادی و تجاری شدهاند. این نهاد نظامی بزرگترین شرکت کوباست و مدیریت فعالیتهای زیادی از جمله بزرگترین هتلهای زنجیرهای و گردشگری کشور را در اختیار دارد.
با وجود معروفیتی که رائول به مشت آهنین و تمایل به اقدامات خشن و شدید داشت گذار آرامی به سمت ذهنیت تجاری و کاسبی انجام داد؛ در زمانی که کوبا بیشترین نیاز را به آن احساس میکرد. در نتیجه او را به عنوان کسی میبینند که میتواند با بیطرفی و فوریت به چالشهای پیشروی کشور واکنش نشان دهد.
بیشتر کوباییها فکر میکنند رائول خواهد توانست تغییرات مورد نیاز در اقتصاد کوبا را به وجود آورد. آنها بیشتر مشکلات اقتصادی را به آنچه «موانع دوگانه» معروف شده است نسبت میدهند- تحریم اقتصادی پیدرپی آمریکا و برنامهریزی اقتصادی مرکزی که معیوب و خودسرانه است.
کوباییها از 50 سال تامین اجتماعی، مراقبت درمانی، تحصیلات، ورزش و فرهنگ منتفع شدند اما آنها از اقتصادی نیز لطمه دیدند که توانایی بهبود کیفیت زندگی آنها را نداشته است.
مبارزه خستهکننده هرروزه برای تهیه یک لقمه نان باعث شده است تا شاهد خروج تعداد زیادی از جوانان کوبایی باشیم که بیشتر آنها به لطف سیاستهای آموزشی انقلاب کوبا مهارتهای حرفهای کسب کردهاند. بدون امکان کیفیت زندگی بهتر در داخل، قانون مصوب آمریکا به نام قانون بازتعدیل کوبا که بر اساس آن همه کوباییها اجازه ورود به خاک آمریکا را دارند آنها را وسوسه میکند.
آیا زمانهای بهتر در پیش است؟
امروزه بیشتر کوباییها امید خود را به رائول بستهاند نه فقط برای تداوم و حفظ دستاوردهای اجتماعی 50 سال گذشته بلکه برای اصلاح اقتصاد درب و داغانشده این کشور. آنها امیدوارند او نیروهای مولد هرزرونده و خنثیکننده کشور را هدایت کند و اجازه توسعه یک جامعه مدنی پویا و دموکراتیک را بدهد.
رائول از همان آغاز به قدرت رسیدن خود تغییرات معینی در شیوه حکمرانی به وجود آورد که نشاندهنده تمایل وی به یافتن راههایی برای کارا ساختن اقتصاد و دولت است. او قطعات بزرگی از زمینهای بلااستفاده عمومی را به کشاورزان واگذار کرد که گام بسیار مهمی بود. دولت اکنون به زنان و جوانان بیشتری اجازه حضور در فعالیتهای خصوصی داده است و ارتش را در کنار تعدادی از وزارتخانهها کوچک کرده است. نیازی نیست که فیدل بمیرد تا رائول اصلاحات خود را انجام دهد. تداوم بین آنها کاملاً مشهود است اما تفاوتهایشان نیز انکارکردنی نیست. اصولاً اگر چیزی تغییر نکند و حرکت نکند بقا نخواهد یافت. به نظر بیشتر کوباییها، حالت ایدهآل این است که بهترینهای گذشته را حفظ کنند در حالی که حال را متحول سازند. قانون طبیعی به این معناست که دوران نسل آغازگر انقلاب به زودی به پایان خود خواهد رسید. آن نسل تعهدی دارد که برای کوباییهای آینده جامعه بهتری به ارث گذارد.
اما اقتصاد متمرکز، کارایی ضعیف تولید، هزینه بالای زندگی (که باید با پول خارجی محاسبه شود و نه به پزوی کوبایی که دولت دستمزدها را پرداخت میکند)، کمبود شدید مسکن (و شرایط بد در بیشتر مسکنهای موجود)، محدودیتها بر فعالیت اجتماعی و توسعه شخصی (مثل نیاز به مجوز رسمی سفر برای ترک کردن جزیره؛ بیشتر کوباییها دوست دارند این شرط برداشته شود) و افزایش محسوس فقر و محلات محرومان در بین بارهای سنگین روزانهای است که کوباییها تحمل میکنند.
50 سال پس از به قدرت رسیدن مردانی که هنوز سرنوشت این کشور را تعیین میکنند، واقعیت این وضعیت برای مردمی که مثل سایر ساکنان این نیمکره باسواد و بافرهنگ هستند اما از دههها کمیابی مادی خسته شدهاند کاملاً رضایتبخش نیست. آینده بهتری که وعده داده شده بود و در رویاها دیده میشد، آن آیندهای که پس از ایثار و فداکاریهای بسیار باید فرا میرسید دائم به تعویق میافتد. در عوض همیشه صحبتهایی درباره فداکاریهای بیشتر و جدیدتر به چشم میخورد.
چه آینده واقعیای در انتظار کوباییها خواهد بود؟ این هم راز دیگری است، پرسش معماگونه دیگری که عده کمی از کوباییها پاسخی برای آن دارند.
* لئوناردو پادورا رماننویس مشهور کوبایی است که سه بار جایزه دشیل همت را از سوی انجمن بینالمللی نویسندگان کارآگاهی دریافت کرد. از جمله کتابهای او که به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است، میتوان از قرمز هاوانا، طلای هاوانا، آبی هاوانا، سیاه هاوانا و آدیوس همینگوی نام برد. او در هاوانا زندگی میکند.
دیدگاه تان را بنویسید