مروری بر راهکارهای ارتقای بهرهوری نیروی انسانی در بخش کشاورزی
از کجا آغاز کنیم؟
در شرایط بحرانی اقتصادی کنونی که تلاشهای جاری جهانی برای کاهش فقر را تحت تاثیر قرار داده است، افزایش بهرهوری و افزایش سطح تولید یکی از ضروریات اجتنابناپذیر است. لازمه تجاری شدن روزافزون سیستمهای کشاورزی و افزایش آزادسازی تجاری، افزایش ظرفیت نیروی کار در بخش کشاورزی و افزایش سریع بهرهوری در این بخش است.
در شرایط بحرانی اقتصادی کنونی که تلاشهای جاری جهانی برای کاهش فقر را تحت تاثیر قرار داده است، افزایش بهرهوری و افزایش سطح تولید یکی از ضروریات اجتنابناپذیر است. لازمه تجاری شدن روزافزون سیستمهای کشاورزی و افزایش آزادسازی تجاری، افزایش ظرفیت نیروی کار در بخش کشاورزی و افزایش سریع بهرهوری در این بخش است. تعریف بهرهوری بسیار ساده است: میزان تولید هر واحد نیروی کار؛ اما در بخش کشاورزی این بهرهوری را میتوان به نوعی مترادف رقابت دانست که میتواند با بهکارگیری دانش و فناوری جدید، افزایش سرمایهگذاری و افزایش کارایی تولید بهبود یابد. اما چگونه میتوان تضمین کرد که چنین راهکارهایی منجر به بهبود بهرهوری در بخش کشاورزی شود؟ به عقیده نگارنده تنها راه افزایش بهرهوری این است که نوآوری در سطوح مختلف در بخش کشاورزی مورد توجه قرار گیرد. این سطوح که در ادامه به تفصیل مورد بحث قرار خواهند گرفت، عبارتنداز: سیاستگذاری، سازمانی، برنامهریزی و خانوار.
سطح سیاستگذاری
در «سطح سیاستگذاری» دولتها میبایست سیستمهای آموزشی را به نحوی تقویت کنند که باز، انعطافپذیر و قادر به رقابت در اقتصاد جاری جهانی باشند. در این زمینه استفاده از تجربیات کشورهای توسعهیافته در مسیر گذار میتواند راهنمای سیاستگذاران باشد. با بررسی تغییرات سیستمهای آموزشی در این کشورها سه روند عمده را میتوان در آنها شناسایی کرد. اولاً، این کشورها از موسسات عمومی (دانشگاهها، مراکز آموزشی و رسانهها) به موسسات خصوصی روی آوردهاند. این اتفاق اگرچه در ایران در موسسات آموزشی و دانشگاهها روی داده است، اما در سایر موسسات رسانهای، فرهنگی و مشاورهای به ندرت دیده میشود. امروزه انتقال قدرت از بخش عمومی به بخش خصوصی در بخش کشاورزی در اکثر کشورهای جهان یکی از رموز اصلی موفقیت آنها در این بخش است. چرا که ورود بخش خصوصی اولین ثمرهاش افزایش رقابتپذیری در بازارهای جهانی است؛ همان طور که پیشتر نیز اشاره شد بهرهوری در بخش کشاورزی معادل رقابتپذیری است. ثانیاً، تعریف سیاستهای رونق کشاورزی در نقاط روستایی و برنامههای مربوط به آن متحول شدهاند و جای خود را به
سیاستهای منجر به افزایش صرفه اقتصادی فارغ از مکان آن دادهاند. این تحول باعث شده است تولیدکنندگان محصولات کشاورزی توجه خود را معطوف به کیفیت، کارایی و انعطافپذیری در بهکارگیری فناوریهای جدید کنند تا بدین وسیله خود را با بازارهای پویا، متنوع و سریعاً در حال تغییر مطابقت دهند. نهایتاً، افزایش اهمیت سرمایه انسانی منجر به اصلاحات وسیعی در برنامههای سازمانی شد. در همین راستا در اتحادیه اروپا سیاست عمومی کشاورزی، که تحت عنوان CAP نامیده میشود، از سال 1992 که برای اولین بار به کار گرفته شد شاهد تغییرات بیشماری بوده است. موارد مربوط به تجارت و بازرگانی در بخش کشاورزی جزو بخشهایی است که بیشترین تغییرات را داشته است.
سطح سازمانی
در «سطح سازمانی» موسسات آموزشی سیستمهای کشاورزی میبایست بر اساس تغییرات محیطی و نیازهای سیاستگذاری جدید بهروز شوند. این امر میتواند با استفاده از روشهای زیر انجام شود: ایجاد توازن بهتر بین عرضه نیروی کار آموزشدیده و تقاضای نیروی کار که مرتباً دستخوش تغییر میشود، رویکرد انعطافپذیر نسبت به برنامه آموزشی با تاکید بر آموزش بهروز فناوریهای جدید در بخش کشاورزی، تاکید بر آموزش با هدف ارتقای بهرهوری و سرانجام اصلاح ساختارهای آموزشی در موسسات و برنامههای آموزشی با تاکید بر بهروزرسانی آنها منطبق بر آخرین فناوریهای موجود در بخش کشاورزی.
سطح برنامهریزی
در «سطح برنامهریزی» نوآوریهای متنوعی را میتوان به کار گرفت. پایداری یک برنامهریزی منوط به این اصل اساسی است که آموزش، به هر شکلی اعم از دورههای رسمی و غیررسمی نباید برای همیشه با یک شکل و طرح خاص ادامه یابد و همواره باید این انعطافپذیری را داشته باشد که همزمان با تغییرات در فناوری و سیاست تغییر یابد. همچنین پس از یک برنامهریزی دقیق و حسابشده باید کنترل و ارزیابی مداوم آن برنامه را مد نظر قرار داد تا به این ترتیب اطمینان حاصل شود که نتایج رضایتبخش بودهاند و رضایت خاطر مشتریان نیز جلب شده است. با این روش، ارزیابی تاثیرگذاری سیستمهای آموزشی و پرورشی مقدور خواهد بود. از جمله آموزشهایی که در بخش کشاورزی ضروری به نظر میرسد، آموزش بیوتکنولوژیک، فناوری از راه دور و سایر آموزشهایی است که میتواند مسائل و مشکلات موجود در سطح مدیریت کشاورزی، ریسک مدیریت و نیازمندیهای بازار را پوشش دهد.
سطح خانوار
در «سطح خانوار» انگیزه یک خانوار روستایی برای تغییر سازمان مزرعه کشاورزیاش به هزینه این تغییر و مخارجی که هر یک از انواع مزرعهها دارند، بستگی دارد. به عنوان مثال، مزیت کشاورزی به صورت انفرادی این است که شامل هزینههای کمتر مبادله به دلیل کاهش عدم کارایی است. برعکس، در سازمانهای کشاورزی که بسیار گستردهتر هستند، به دلیل صرفه اقتصادی ریسک مدیریت، هزینه خرید نهادههای اولیه و بازاریابی کاهش مییابد. بنابراین با استفاده از سطوح قبلی، سیاستگذاری صحیح و برنامهریزی دقیق در مورد آموزش کشاورزان، باید آنان را نسبت به مزیتهای سازمانی کشاورزی آگاه کرد. به طور کلی همه سطوح مختلف معرفیشده نوآوری در جای خود به افزایش بهرهوری نیروی انسانی در بخش کشاورزی کمک خواهند کرد. اما به منظور برنامهریزی دقیق برای توسعه منابع انسانی در بخش کشاورزی بد نیست نگاهی به ساختار نیروی انسانی و سیستمهای آموزشی در بخش کشاورزی داشته باشیم.
منابع ارتقای دانش در بخش کشاورزی
در بخش کشاورزی چهار بازیگر اصلی در ارتقای بهرهوری موثرند: زمین، نیروی انسانی، سرمایه و دانش. در اقتصاد مبتنی بر دانش، عواملی همچون مهارت، تخصص و خرد بیش از عوامل اقتصادی همچون زمین، نیروی کار و حتی سرمایه محل مناقشه هستند زیرا معیاری برای اندازهگیری و ارزیابی آنها وجود ندارد. انواع مختلف نیروی کار در بخش کشاورزی و انواع سیستمهای آموزشی برای هر یک از این گروهها را میتوانید در
جدول 1 مشاهده کنید. هر یک از منابع آموزشی مندرج در این جدول میبایست کامل، قوی و موثر و در عین حال قادر به ایجاد شبکه آموزشی باشند. اگرچه مدارس و دانشگاهها در آموزش نیروی انسانی در بخش کشاورزی نقش مهمی را ایفا میکنند، اما باید توجه داشت که منظور از آموزش، آموزش منجر به ارتقای بهرهوری است که پروسهای بلندمدت است و باید در طول زمان و همراه با تحولات فناوری در این بخش بهروز شود. بنابراین لازم است که آموزش نیروی انسانی در این بخش، پس از آموزشهای رسمی، در موسسات و ارگانهای خصوصی ادامه یابد تا شرط تداوم آموزش حاصل شود.
پینوشت:
1- Common Agricultural Policy
دیدگاه تان را بنویسید