شناسه خبر : 9902 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آفریغانستان

تروریسم بین‌الملل

پس از ۱۱ سال جنگ علیه تروریسم در افغانستان و عراق، هزینه مستقیم ۵/۱ تریلیون دلاری و از دست رفتن زندگی‌ هزاران نفر، افکار عمومی غرب درس دشواری گرفته است

ترجمه‌ جواد طهماسبی

پس از 11 سال جنگ علیه تروریسم در افغانستان و عراق، هزینه مستقیم 5/1 تریلیون دلاری و از دست رفتن زندگی‌ هزاران نفر، افکار عمومی غرب درس دشواری گرفته است: آنها بیش از هر زمانی به این نتیجه رسید‌ه‌اند که حتی دخالت خارجی با بهترین نیت‌ها به معنای درگیر ساختن ارتش در جنگی بی‌پایان برای مقابله با دشمنان نامرئی است که اغلب ناسپاسی مردم آن کشورها را به همراه دارد. اوایل این ماه حوادث افغانستان تکرار شد. نیروهای فرانسوی درصدد مقابله با ستون‌های نظامی اسلامگرایان برآمدند که کشور مالی را تهدید می‌کنند. چند روز بعد واحدی از نیروهای جهادی - مبارزانی که با خون امضا داده‌اند- در کشور الجزایر یک ایستگاه گازی را به تصرف خود در آوردند و ده‌ها فرد خارجی را قتل عام کردند. این تعداد بیشترین آمار قتل عام پس از بمبگذاری در کلوپ شبانه بالی در 2002 بود. به نظر می‌رسید این مکان جبهه دیگری از جنگ جهانی علیه تروریسم و مکانی بیابانی برای به دام انداختن رهبران غرب باشد. اما همه جنگ‌ها با هم متفاوتند. نمی‌توان درس‌های برگرفته از یکی را به دیگری انتقال داد. منحنی بی‌ثباتی از سودان و سومالی در غرب شروع شده و به چاد و مالی در غرب کشیده می‌شود. مقایسه آن با عراق و افغانستان غلط است. اگر خارجیان از کمک به خنثی کردن مناقشه‌های خطرناک در این منطقه دلسرد شوند به ضرر همه خواهد بود. با وجود اینکه دخالت مستقیم همیشه خطراتی به همراه دارد این دخالت در آفریقا نباید مانند بغداد یا کابل درازمدت و ناامیدکننده باشد.

شبح مالی
منشاء مناقشه‌ای که سرفصل اخبار رسانه‌ها را به خود اختصاص داده عمدتاً منطقه‌ای یا جهانی نیست بلکه محلی است. از زمان‌های گذشته بی‌قانونی و خشونت در سراسر صحرای بزرگ آفریقا و مناطق شرقی تا سومالی و دماغه آفریقا دیده می‌شد. اما این هرج و مرج در چند سال گذشته بدتر شده است، به ویژه پس از سقوط معمر قذافی رهبر لیبی که باعث شد نیروهای نظامی از مرزهای مختلف منطقه عبور کنند. گروگانگیری، پول‌های نقد حاصل از آدم‌دزدی، قاچاق کالا و مواد مخدر و راهزنی سلسله رویدادهایی بودند که مرتب دیده می‌شدند. برخی از رهبران این گروه‌ها ندای اسلام‌خواهی سر دادند و با استفاده از نارضایتی افراد بومی به خاطر فقر، تبعیض و سوءمدیریت دولت‌های فاسد برای خود طرفدارانی پیدا کردند. در شمال نیجریه گروه تندرو اسلامگرای «بوکو حرام» (به معنای آموزه‌های غربی گناه‌آلود هستند) جوانان مسلمان کم‌سواد، بیکار و ناراضی را استخدام می‌کند تا مبارزه‌ای همراه با قتل و خشونت به راه اندازد. در مالی گروه قبیله‌ای طارق در نیمه شمالی کشور سال‌هاست که به حاشیه رانده شده‌اند. جهادگرایان مبارزه را با شعارهای اخلاقی شروع کردند اما بلافاصله رهبران خود را کنار گذاشتند. در کشورهای دیگری مانند اتیوپی و کنیا این شورشیان سعی کردند بین مسلمانان و مسیحیانی که سال‌ها با آرامش در کنار هم زندگی کرده بودند، تفرقه بیندازند. بیشتر این گروه‌ها به خود ابعاد جهانی داده‌اند. جهادگرایانی که به ایستگاه گازی در الجزایر حمله کردند از تونس، مالی و نیجر آمده بودند. مقامات الجزایر می‌گویند حتی یک کانادایی هم در میان آنها بود. اسلامگرایان شمال آفریقا ممکن است از جانب گروه‌های جهادی بزرگ مانند القاعده هدایت نشوند اما از آنها الهام می‌گیرند. برخی از این گروه‌ها از منابعی در کشور عربستان سعودی و سایر کشورهای نفت‌خیز خلیج ‌فارس کمک‌های مالی دریافت می‌کنند. احساس برادری هر چند ضعیف پیام خشونت را به غرب و آفریقا و سرزمین‌های دیگر می‌رساند. از آنجایی که القاعده در مرزهای افغانستان و پاکستان و در بخش‌هایی از یمن و سومالی به دردسر افتاده است تعدادی از افراد آن در جست‌وجوی پناهگاه در آفریقا برآمده‌اند. اما با وجود این ارتباطات هنوز تهدید مستقیم از جانب بومیان دیده می‌شود. اگر از مردم بومی شهر تیمبوکوتا و یا قربانیان گروه بمب‌سازی در نیجریه و یا مردم سومالی که در آن گروه شباب در حال عقب‌نشینی هستند سوال کنید به همین نتیجه می‌رسید. این مناقشه‌ها محلی هستند اما تفکرات جهادی جهانی باعث می‌شود جوانان مسلمان تندرو شوند و نارضایتی محلی خود را به شورشی خشونت‌بار تبدیل کنند. نیروهای کم‌تجربه و کم‌آموزش دیده امنیتی در این مناطق با اقدامات خشونت‌آمیز خود به این نارضایتی‌ها دامن می‌زنند. پناهندگان سومالی به کنیا هم به احساسات دشمنی بین مسیحیان و مسلمانان دامن می‌زنند و به این ترتیب آشوب‌ها را از یک کشور به کشور دیگر می‌کشانند. در طول سال‌ها و با مسلح ‌شدن و آموزش دیدن گروه‌های اسلامگرای تندرو آسیب فراوانی به این منطقه شکننده جهان وارد می‌شود.

درس مناسب
برای کسانی که یاد گرفته‌اند منطق این دخالت‌های مستقیم را زیر سوال ببرند استدلال کنونی یک نتیجه‌گیری ساده را بیان می‌کند: دور شوید. به دلایل مختلف آنچه در آفریقا اتفاق می‌افتد به تمام جهان مربوط می‌شود. این منطقه تولیدکننده بزرگ نفت‌ و گاز است. خروج تجارت خارجی از بخش‌های بزرگی از شمال آفریقا ضرری بزرگ است. یکی از دلایل ارسال نیرو به مالی توسط فرانسوا اولاند محافظت از حداقل شش هزار شهروند فرانسوی است که در آنجا زندگی می‌کنند. بی‌قانونی در سومالی باعث بروز دزدی دریایی در اقیانوس هند شد. اکنون جهادی‌های شمال آفریقا در تلاش هستند تا در اروپا و آمریکا وحشت‌آفرینی کنند. اما اگر آنها این فرصت را به دست آورند که کنترل منابع یک کشور کامل را به دست گیرند اوضاع کاملاً متفاوت خواهد شد. پس بهتر آن است که آنها در بیابان‌ها زمین‌گیر شوند. علاوه بر منافع خاص برای کشورها، مداخله مستقیم می‌تواند اندکی از فلاکت میلیون‌ها نفر بکاهد. نیروهای گشتی فرانسه در 2011 در ساحل ‌عاج توانستند آشوب‌های شهرها را آرام کنند. چند هزار سرباز بریتانیایی در سال 2000 امنیت فری‌تاون پایتخت سیرالئون را در دست گرفتند و جنگ داخلی تاسف‌بار آن را به پایان رساندند. تا زمانی که نیروهای آفریقایی و برنامه‌های پایدار برای توسعه پس از پایان جنگ در دسترس باشند، مداخله مستقیم کارساز خواهد بود. این شرط برای باراک اوباما اهمیت زیادی دارد. هیلاری کلینتون وزیر سابق خارجه آمریکا به این تهدیدات اشاره کرده بود. اما پاسخ اوباما به درخواست کمک فرانسوا اولاند در مالی تا حدودی سرد و ناکافی بوده است. آلمانی‌ها هم علاقه زیادی به کمک نشان نداده‌اند. ثبات شمال آفریقا در درازمدت به شکوفایی اقتصادی آن بستگی دارد. بیشتر نقاط آفریقا هم‌اکنون چشم‌انداز مطلوبی دارند. شمار بزرگ و فزاینده‌ای از مسلمانان آفریقا نظر مثبتی نسبت به جهادی‌ها ندارند. اگر دولت‌های غربی به بهانه مشکلات دخالت نظامی از این گروه غفلت کنند، اشتباه بزرگی را مرتکب خواهند شد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها