شناسه خبر : 9645 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

در مصاحبه با اولین سفیر مسائل زنان در وزارت خارجه آمریکا مشخص شد

اشتغال زنان و رونق اقتصادی علت و معلول هستند

مشارکت اقتصادی زنان می‌تواند زمینه را برای افزایش نرخ رشد اقتصادی فراهم آورد. اهمیت ورود زنان به بازار کار و افزایش فرصت‌های شغلی مناسب مساله‌ای است که در سال‌های اخیر بارها و بارها به آن پرداخته شده است و حتی برخی از تحلیلگران معتقدند زمینه برای ارتقای نرخ رشد اقتصادی آنها را فراهم می‌کند.

مشارکت اقتصادی زنان می‌تواند زمینه را برای افزایش نرخ رشد اقتصادی فراهم آورد. اهمیت ورود زنان به بازار کار و افزایش فرصت‌های شغلی مناسب مساله‌ای است که در سال‌های اخیر بارها و بارها به آن پرداخته شده است و حتی برخی از تحلیلگران معتقدند زمینه برای ارتقای نرخ رشد اقتصادی آنها را فراهم می‌کند. ملانی ورور، در سال 2009 میلادی توسط باراک اوباما به عنوان اولین سفیر مسائل زنان در آمریکا معرفی شد و در دپارتمانی که زیرمجموعه وزارت خارجه آمریکا بود به بررسی مسائل اقتصادی و اجتماعی و کاری زنان پرداخت. در این بخش مصاحبه وی با مرکز مطالعات اقتصادی بانک گلدمن ساکس در مورد حضور زنان در فعالیت‌های اقتصادی و نقش این حضور در رشد اقتصادی کشورهای مختلف را می‌بینید.



در سال گذشته آمارها نشان داد سطح اشتغال زنان در آمریکا برابر با 60 درصد است در حالی که در برخی از کشورهای اسکاندیناوی از قبیل نروژ این نرخ به بالغ بر 75 درصد می‌رسد. به نظر شما آیا شرایط اشتغال زنان در آمریکا ایده‌آل است و فرصت‌های برابری در اختیار زنان است یا خیر؟
در گزارش «شکاف جنسیتی دنیا» چهار مساله مهم مورد بررسی قرار گرفته است که این چهار مساله عبارت‌اند از آموزش، بهداشت، مشارکت اقتصادی و قدرت سیاسی زنان که در سال‌های اخیر آمریکا در برخی از این جنبه‌ها رشد داشته است ولی در برخی دیگر نتوانسته موفقیتی به دست آورد. آمریکا از نظر اشتغال زنان در میان 20 کشور اول دنیاست ولی تا وضعیت ایده‌آل فاصله زیادی دارد. مطالعات نشان می‌دهد کشورهایی که توانستند از نیروی کار زنان در اقتصاد استفاده کنند و فرصت‌های شغلی زیادی برای زنان ایجاد کنند توانستند رفاه و رشد اقتصادی بیشتری را در کشورشان به وجود آورند. این کشورها قدرت رقابت بیشتری در فعالیت‌های اقتصادی دارند و از جایگاه اقتصادی و اجتماعی بالاتری در دنیا برخوردار هستند. بهترین مثال کشورهای اسکاندیناوی هستند که با ایجاد فرصت‌های برابر در اقتصاد برای زنان توانستند رشد اقتصادی و پیشرفت بالای فعالیت‌های صنعتی را برای کشورشان ایجاد کنند. در آمریکا سطح اشتغال زنان در مقایسه با پتانسیل آنها کم است و مدت زمان مرخصی‌های بعد از زایمان که با پرداخت حقوق انجام می‌شود در میان کشورهای صنعتی کوتاه‌ترین زمان است که می‌تواند به کارایی زنان در شغل‌شان آسیب وارد کند.

به نظر شما مانع اصلی در جهت حرکت کشورها در مسیر نروژ و ایجاد فرصت‌های شغلی برابر با مردان برای زنان چیست؟ آیا رونق اقتصادی در کشور نروژ به دلیل مشارکت زنان بوده است یا اینکه مشارکت زنان باعث رونق اقتصادی شده است؟
اولین مانع شرایط اقتصادی است. در کشوری که شرایط اقتصادی باثبات داشته باشد و فرصت‌های شغلی زیادی در کشور وجود داشته باشد، بدون شک زنان وارد فعالیت اقتصادی می‌شوند. ولی اگر مشکلات اقتصادی در کشور وجود داشته باشد این فرهنگ که فرصت‌های شغلی باید در ابتدا در اختیار مردان قرار بگیرد هنوز در بسیاری از کشورهای در حال توسعه دنیا غالب است و حتی برخی از کشورهای صنعتی هم با همین برنامه حرکت می‌کنند. پس شرایط اقتصادی اولین مانع است. در کشوری که نرخ رشد اقتصادی بالاست و فرصت‌های شغلی کافی در اقتصاد وجود دارد می‌توان رشد فرصت‌های شغلی زنان را شاهد بود. دومین مانع، نظام قانونی کشورها و سنت حاکم بر کشورهاست که باید در جهت افزایش استفاده از نیروی کار زنان تغییر کند. زنان بالغ بر نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل می‌دهند و در یک ضرب‌المثل آمده است: زنان نیمی از آسمان را به خود اختصاص داده‌اند ولی سهم آنها از فعالیت اقتصادی کمتر از 40 درصد است و این نشان می‌دهد که آینده اقتصاد باید به اندازه سهم آنها از جمعیت دنیا باشد. این دو مساله علت و معلول هستند ولی مساله با‌اهمیت اینجاست که در درجه اول باید اقتصاد رونق داشته باشد، فرصت‌های شغلی وجود داشته باشد، صنعت رشد کند، تولید ناخالص داخلی افزایش یابد تا بتوان در مورد افزایش اشتغال و در نهایت اشتغال زنان صحبت کرد.

به نظر شما اصلی‌ترین مانع در مسیر کارآفرینی زنان در اقتصاد چیست؟
کارآفرینی زنان یک عامل کلیدی است که می‌تواند سرعت رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه را افزایش دهد. اصلی‌ترین مانعی که در مسیر اشتغال زنان و کارآفرینی زنان وجود دارد کم بودن سطح آموزش و تحصیلات آنهاست. فراهم کردن فرصت آموزش می‌تواند زمینه‌ساز استقلال اقتصادی و ایجاد زمینه‌های کارآفرینی در میان زنان شود. در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری زیادی روی آموزش زنان در دنیا انجام شده است و در کشورهای صنعتی هزینه صرف‌شده برای آموزش زنان و شرکت کردن آنها در دوره‌های مختلف آموزشی رشد 10درصدی داشته است. البته در کشورهای در حال توسعه هنوز این فاصله بسیار زیاد است و سرمایه صرف‌شده برای توسعه آموزش در زنان بسیار کمتر بوده است.

آمارها نشان می‌دهد بین رشد اقتصادی و مشارکت اقتصادی زنان در فعالیت اقتصادی همبستگی مثبت وجود دارد و هر چه سطح مشارکت زنان در فعالیت اقتصادی بیشتر باشد نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در این کشورها بیشتر خواهد بود. چه عوامل دیگری ارتباط معناداری با مشارکت اقتصادی زنان دارد؟
اشتغال زنان روی مهم‌ترین فاکتوری که اثر می‌گذارد، رشد تولید ناخالص داخلی است. مطالعات اخیر هم ثابت کرده است افزایش اشتغال زنان می‌تواند تاثیر مثبتی روی افزایش نرخ رشد اقتصادی کشورها داشته باشد. مثلاً در کشور ژاپن که نرخ اشتغال زنان برابر با 60 درصد و نرخ اشتغال مردان برابر با 80 درصد است، اگر زنان به اندازه مردان وارد بازار کار شوند می‌توانند زمینه را برای افزایش 14درصدی تولید ناخالص داخلی کشورشان فراهم کنند. یعنی اشتغال 80درصدی زنان عاملی کلیدی در رشد اقتصادی است و این وضعیت در کشور نروژ و سوئد مشاهده شده است و اشتغال زنان طی سال‌های اخیر باعث شده نرخ رشد تولید ناخالص داخلی پنج درصد بیشتر شود. در مطالعات اخیر مشخص شد افزایش پنج درصدی فرصت اشتغال زنان در اقتصاد باعث می‌شود تا نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای صنعتی دو درصد و در کشورهای در حال توسعه دنیا چهار درصد افزایش یابد.

سهم زنان در مصرف بسیار چشمگیر است. این سهم در مصرف را چگونه ارزیابی می‌کنید و آیا این نقش در اقتصاد نقش موثری نیست؟ درآمد زنان در اقتصاد در سال‌های اخیر رشد کرده است ولی آیا این افزایش رشد درآمد زنان معنادار بوده است؟
زنان بخش اعظم تصمیمات مصرفی دنیا را کنترل می‌کنند و تاثیر آنها روی مصرف دنیا در حال افزایش است. مطالعات نشان می‌دهد مصرف زنان سازنده 65 درصد از کل مصرف در دنیاست. اگرچه این سهم در کشورهای مختلف متفاوت است. به عنوان مثال در آمریکا و کانادا تصمیمات زنان در مورد خرید کالاهای مختلف به ترتیب 73 درصد و 75 درصد از کل تصمیمات خرید در این کشورها را تشکیل می‌دهد، در حالی که این سهم در چین کمتر از 40 درصد است ولی در جوامع سنتی که مردان تصمیم‌گیرندگان اصلی هستند سهم زنان در تصمیمات مربوط به خرید کمتر می‌شود.
بازار لباس و پارچه دنیا که در سال 2011 میلادی ارزشی برابر با هزار میلیارد دلار داشته است در سال 2020 میلادی به ارزشی بالغ بر 4/1 هزار میلیارد دلار می‌رسد که رشدی معادل رشد سالانه 6/3درصدی داشته است. دوسوم این بازار در انحصار زنان است و 270 میلیون دلار از این رشد به زنان تعلق دارد. بنابراین افزایش هزینه‌های مصرفی زنان خود مساله‌ای است که می‌تواند زمینه‌ساز رشد اقتصاد شود. این رشد هزینه‌های مصرفی زنان در صورتی که با رشد ثروت و درآمد زنان همراه باشد می‌تواند اقتصاد را به سمت رونق بیشتر بکشاند. مطالعات نشان می‌دهد طی 20 سال گذشته سرانه درآمد قابل استحصال زنان 4 درصد رشد کرده است و بیشترین نرخ رشد درآمد سرانه به دو کشور برزیل و روسیه اختصاص داشته است. هم‌اکنون متوسط درآمد قابل استحصال زنان در بازارهای در حال گذار دنیا 56 درصد مردان و در کشورهای توسعه‌یافته و صنعتی 70 درصد مردان بوده است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها