تاریخ انتشار:
علی شمساردکانی از عملکرد شرکتهای «خصولتی» و «شبهدولتی» در نفت میگوید
سرگذشت خصولتیها
به منظور بررسی عملکرد شرکتهای شبهدولتی و خصولتی نفت، با علی شمساردکانی، که با عنوان کارشناس اقتصاد انرژی شناخته میشود و حضور در نفت، اقتصاد و روابط خارجی را تجربه کرده است، به گفتوگو نشستیم. لحن صریح، مثالهای خاص و بهرهگیری از ضربالمثلها و احادیثسه ویژگی کلام شمساردکانی است که او به کمک آنها از عملکرد شرکتهای «خصولتی» در نفت میگوید و میافزاید حتی همین واژه پرکاربرد «خصولتی» نیز ساخته اوست. گفتوگوی «تجارت فردا» با شمساردکانی در ادامه میآید.
به منظور بررسی عملکرد شرکتهای شبهدولتی و خصولتی نفت، با علی شمساردکانی، که با عنوان کارشناس اقتصاد انرژی شناخته میشود و حضور در نفت، اقتصاد و روابط خارجی را تجربه کرده است، به گفتوگو نشستیم. لحن صریح، مثالهای خاص و بهرهگیری از ضربالمثلها و احادیث سه ویژگی کلام شمساردکانی است که او به کمک آنها از عملکرد شرکتهای «خصولتی» در نفت میگوید و میافزاید حتی همین واژه پرکاربرد «خصولتی» نیز ساخته اوست. گفتوگوی «تجارت فردا» با شمساردکانی در ادامه میآید.
موضوع اصلی بحث ما، شرکتهایی هستند که ما به آنها عنوان «بخش سوم» اطلاق کردهایم. شرکتهایی که نه کاملاً دولتی و نه کاملاً خصوصی هستند و به نهادها و سازمانهای مختلف کشور وابستهاند. نظر شما در مورد عملکرد و کارایی این شرکتها چیست؟
من به این شرکتها «خصولتی» میگویم. اینها با شرکتهای «شبهدولتی» که در دنیا هم نمونه آن وجود دارد، متفاوت هستند. شرکتهای خصولتی ویژگی اقتصاد ما هستند. اصل قضیه در شرکتها و بهخصوص شرکتهای دانشبنیان، منابع دانش و نیروی انسانی است. مدیریت دانش و منابع انسانی، میتواند در شرکتی که کاملاً دولتی، خصوصی یا ملغمهای از این دو است، وجود داشته باشد. نوع کنترل مالکیت شرکت، مانع از توانایی آن نیست. شرکتهایی که ما به آنها خصولتی میگوییم، این ویژگی را دارند که از دانش فنی تقریباً تهی هستند و با ارتباط و استفاده از ارگانهای عمومی به این جایگاه رسیدهاند. دانشبنیان بودن چیزی نیست که یکشبه خلق شود. حتی اگر یک انسان بخواهد دانشمند شود، باید قبل از 30 سال به این جایگاه برسد. اینکه فردی که تا 30سالگی مشغول میوهفروشی باشد و بعد یکهو به متخصص نفت تبدیل شود، محال است. وقتی این فرد در اموری وارد شود که مربوط به اموال ملت است، و شایستگی آن را ندارد، فعل او حرام است. چرا که تداخلات او، عقلایی و مطابق عرف عالم نیست. مثلاً شما پروژهای را در پارس جنوبی در نظر بگیرید که به فردی سپرده میشود که دانشی در این حوزه ندارد و
برای مثال نمیداند یک میلیون بیتییو چند کیلوژول است؛ یا از ترکیب گاز میدان پارس جنوبی مطلع نیست. چطور چهار، پنج میلیارد دلار پول کشور به این فرد سپرده میشود؟ من وقتی این فرد را دیدم در مورد تکنولوژی کمپرسور و جداسازی بوتان یا C2+ سوال کردم و متوجه شدم اولیات را هم نمیداند. خداوند در قرآن میفرماید مالهای خودتان را به سفها ندهید که قدرت شما در این مالهاست. منظور از سفیه الزاماً نه فرد مجنون، بلکه کسی است که مال را ضایع میکند و ممکن است در ظاهر دارای تخصص در زمینهای باشد. ما با پارس جنوبی معامله سفیهانه کردهایم؛ چرا که همین الان امیرنشینی که به اندازه محله نارمک تهران نیست، 150 میلیارد دلار بیش از سهم خود از میدان مشترک برداشت کرده است. پیداست سازوکار ما غلط بوده است. آن چیزی که مهم است و میتواند سرمایه مالی را مدیریت کند، سرمایه انسانی است. چون این شرکتها یکشبه به وجود آمدهاند و علم این کار را نداشتهاند، کارها را بعد از چند دست گرداندن و گران کردن، به شرکتهای ناکارآمد و مدیران ناشایست دادهاند.
در پارس جنوبی، تعدادی از فازها به پیمانکاران داخلی و از جمله چندین شرکت شبهخصوصی واگذار شدند. این شرکتها ظاهراً همان سال با سرمایه صد هزار تومان تاسیس شده بودند.
اول اشاره کنم که ابتدا قرارداد را دادند و بعد آن شرکتهای صد هزارتومانی تاسیس شدند. اینها ادعاهایی کردند. گفتند تیم و دانش در اختیار دارند و البته نداشتند. با شرکت صد هزارتومانی که نمیشود متخصص حفاری جذب کرد. شما باید صد هزار تومان خرج یک وسیله رایانهای کنید. یا مثلاً ساعتی 50 هزار تومان به یک متخصص زمینشناسی بدهید. شرکت صد هزارتومانی این 50 هزار تومان را از کجا میآورد؟
گفته میشود برخی از این شرکتها سابقه و تجربه قابل قبولی دارند و بهتر است این تجربه و توانایی به منظور توسعه کشور استفاده شود. نظر شما چیست؟
خب از همان تجربه استفاده کنند. اگر بلدند توی رودخانه بهجای پل از لوله استفاده کنند، خب همان کار را انجام بدهند. در زمینه پالایشگاه و مخزن گاز و مواردی از این دست تجربهای نداشتند. ولی در زمینههایی که تجربه داشتند، فعالیت کنند. با استفاده از تجربهشان جاده احداث کنند، پل بسازند و از معدن استخراج کنند. اما هیچ دانشی در زمینه مخازن نفت و خط لوله و پالایشگاه نداشتند. به قول ابنسینا، اعلی دلیل وقوع، وقوع است. خب عملکرد اینها را بررسی کنید. قرارداد را دادند به آنها، چه اتفاقی افتاد؟ چه واقع شد؟
گفته میشود برخی از شرکتهای خصولتی بهخاطرتوان مالی وارد مقوله توسعه میدانهای نفتی شدهاند.
خب اینها باید شرکتهای سرمایهگذاری میماندند و کار را به کارشناس میسپردند. در واقع پروژه را تامین مالی میکردند و اجرای پروژه را به شرکتهای توانمند واگذار میکردند.
آنچه تاکنون گفته شد، بیشتر در مورد فعالیتهای پیمانکاری بود که نمونه بارز آن را در پارس جنوبی شاهد هستیم. در مورد فعالیتهای بنگاهداری که البته بیشتر شرکتهای شبهدولتی وارد شدهاند، اوضاع به چه شکل است؟ مثلاً در مورد تامین اجتماعی یا تامین اجتماعی نیروهای مسلح که از طریق شستا و غدیر فعالیت میکنند.
بنگاهداری در دنیا با صاحب سرمایه بودن یکی نیست. کسانی که صاحب سرمایه هستند اگر مدیران خوبی استخدام کنند، میتوانند ثروتها را اداره کنند. این روش در دنیا هم مرسوم است. اگر این شرکتها هلدینگ تخصصی ایجاد کردهاند، لابد نیروی انسانی لازم را هم جذب کردهاند. اگر تیم حرفهای و منابع انسانی ایجاد شود، فرقی نمیکند شرکت دولتی است یا خصوصی. نظارت بر عملکرد هلدینگ بسته به اینکه دولتی است یا خصوصی یا هر شکلی دیگر متفاوت است. مثلاً اگر بانک است، سیستم نظارت وجود دارد. اگر متعلق به یک شخص مثل آقای راکفلر است، خود ایشان با حسابدارهای مورد وثوق بررسی میکنند و با حسابرسی خزانه متفاوت است.
با این تفاسیر نتیجهگیری من از صحبتهای شما این است که عملکرد خود این بنگاهها چندان ربطی به مالکیت بخش شبهدولتی ندارد. اما در مقیاس کلان، اگر سهم قابل توجهی از بنگاهها در اختیار این بخش باشد، آن را باید فرصت دانست یا تهدید؟
آنچه در جریان خصوصیسازی اتفاق افتاد، برخلاف روح قانون خصوصیسازی بود. اگر شما نظر کمیسیون خصوصیسازی مجلس را هم جویا شوید، آنها نیز همین را خواهند گفت. خود من هم نمیدانم برخی شرکتها پول از کجا آوردند. برخیها از رانت استفاده کردند. در برخی موارد سازوکار موجود اشتباه است و به همین خاطر بهینه عمل نمیکنند. بهترین کار این بود که مدیریت پورتفولیو میکردند، نه مدیریت شرکت و پروژه. ما در مقامی نیستیم که به لحاظ قانونی بگوییم این کار خوب است یا بد. اما میتوانیم بگوییم اینها باید مدیریت پورتفولیو انجام میدادند. در غیر این صورت، هر کاری انجام شود ناکاراست. دنیا این را تجربه کرده است. سیستم ما، مضار غیردولتی کردن را متحمل شده و هیچ سودی از خصوصیسازی واقعی به دست نیاورده است. برخی از موارد خصوصیسازی هم در قالب رد دیون بوده که اشتباه است. خصوصیسازی نباید با رد دیون انجام میشد.
برخلاف نظر شما این نظر نیز وجود دارد که خود بخش خصوصی نتوانست در روند خصوصیسازی سهمی را که انتظار داشت به دست آورد.
یکی از نتایج عملکرد همین مجموعهها این است که به بخش خصوصی اجازه نمیدهند پا بگیرد. امکانات مالی کشور را مردم در اختیار بانک قرار میدهند. بانکها در جیب مردم دست میکنند و پول را به این شرکتها میدهند، نه به بخش خصوصی واقعی. وقتی مثل سالهای اخیر رشد اقتصادی کشور منفی باشد، طبیعی است که بخش خصوصی واقعی ورشکسته میشود. لذا سهم بخش خصوصی در هشت سال گذشته کاهش پیدا کرد. این سیستم «مندرآوردی» اشتباه است و برخی افراد هم در این موقعیت، از رانت جاهای مختلف استفاده میکنند تا مدیریت خود را جا بیندازند.
دیدگاه تان را بنویسید