تاریخ انتشار:
اجازه داشتم پیکان را تولید میکردم
چندی پیش در گفتوگو با یکی از روزنامههای اقتصادی کشور پیشنهاد دادم، پیکان دوباره به چرخه تولید کشور بازگردد. از این پیشنهاد برخی به عنوان طنز تلخ یاد کردند، عدهای هم تمامقد به مخالفت با آن پرداختند و اینجانب را به باد انتقاد گرفتند…
پیکان را اعدام کردند
توقف تولید یا ادامه تولید پیکان تحت یک امر سیاسی نباید صورت میگرفت بلکه باید بنا به تشخیص خود بنگاه این اتفاق میافتاد. سیاستگذار و سیاستمدار فقط مجاز است استانداردهای کلان و فرابخشی را تدوین کند. مثلاً بگوید هیچ خودرویی نباید بدون ترمز ضدقفل به تولید برسد یا اینکه همه خودروها باید به استاندارد یورو3 یا 4 تولید شوند اما حق ندارد جلوی تولید یک برند را بگیرد. اگر این کار را کند به نظرم یک حرکت ضداقتصاد آزاد انجام داده است کما اینکه درباره پیکان دست به چنین کاری زد. یادم میآید آن سال که پیکان از رده خارج شد در یکی از روزنامهها تیتر زدم «پیکان را اعدام کردند» چون باورم بر این بود در نظام عرضه و تقاضا هنوز این خودرو خواهان دارد و نباید یک دولت به خاطر مقاصد سیاسی خود، یک محصول پرتیراژ و پرمخاطب را از گردونه تولید حذف کند که هم تولیدکننده آسیب ببیند و هم حق انتخاب مصرفکننده سلب شود.
چرا باید سراغ پیکان برویم
حال میخواهم شرح دهم که چرا پیشنهاد بازتولید پیکان را مطرح کردم. البته بحث من فقط روی پیکان نیست و با توجه به آنچه در حوزه دیپلماسی و اقتصاد کشور میگذرد، یک ایده دادم که مثال موردی این ایده، تولید پیکان بود. ما از سال 1384 دچار یک تناقض خیلی روشن میان سیاستهای اقتصادی دولت از یک طرف و دیپلماسی کشور از طرف دیگر شدهایم. این موضوع را چندین بار در مقالات و مصاحبههای مختلف تذکر دادهام، که متاسفانه به آن توجهی نشده است. نهتنها به این توصیههای دلسوزانه توجه نشده بلکه به خاطر طرح این مواضع بازخواست هم شدم! الان که در پایان هشت سال دولت آقای احمدینژاد قرار داریم، تمام آثار تداوم این تناقض به صورت یکی از خطرناکترین وجوه ژئوپولتیک تاریخ ایران خودش را نشان میدهد. در سال 1384 گفتم اگر دیپلماسی یک کشور به هر دلیلی (بدون اینکه ما بخواهیم داوری ارزشی کنیم) با نظم بینالمللی موجود ستیزهجویانه برخورد کند و با این نظم درافتد (بدون اینکه بگوییم موافق یا مخالفش هستیم)، اقتصاد این کشور نمیتواند مسیری درست به صورت 180 درجه طی کند. شما نمیتوانید در سیاست خارجی ستیزهجویانه برخورد کنید و با نظم بینالمللی موجود
دربیفتید، ولی در حوزه اقتصاد بدون دردسر و با خیال راحت بخواهید پیش بروید.
در حوزه سیاست خارجی، به خاطر برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران باید همه تحریمها، فشارها و مخالفتهای جامعه جهانی را به جان بخریم و طوری رفتار نکنیم که مردم به کمتر از بنز و بیامو آخرین مدل قانع نباشند. نتیجه این تناقض رفتاری همین دلار 3500 تومانی است. یعنی نمیشود از طرفی ما با دنیا در بیفتیم و از طرفی واردات کشور از حدود 30 میلیارد دلار در سال 1383 را به حدود 95 تا 100 میلیارد دلار تا سال 1390 برسانیم. اکنون کار به جایی رسیده است که ما دیگر نمیتوانیم واردات مثل سالهای قبل داشته باشیم چرا که درآمدهای ارزیمان بسیار کاهش یافته است. اگر بخواهیم واردات را یکباره کاهش دهیم مطابق آن چیزی که شرایط ژئوپولتیک و سیاسی کشور اقتضا میکند، فشارهای بسیار سنگینی از حوزه تورمی و کاهش عرضه کل به مردم وارد میشود. این در حالی است که الگوی مصرف ملت ایران در این هشت سال کاملاً تغییر کرده و به کالاهای غربی و خارجی خو پیدا کرده است.
اگر بناست برنامه هستهای جمهوری اسلامی ادامه پیدا کند، اگر بناست که پایداری دولت، کشور، نظام و ملت در برابر زیادهخواهیهای غرب ادامه پیدا کند خب دیگر نمیتوانیم خودروهای آخرین مدل سوار شویم. اقتضای سیاست خارجی این است که یک سیاست اقتصادی همگن داشته باشیم یعنی استقلال اقتصادی را دنبال کنیم و دنبال این برویم که اقتصاد را مستقل کنیم، وابستگیاش را کمتر کنیم و اگر لازم است در این راستا حتی دوباره پیکان را احیا کنیم. اگر لازم است خودرو مدل پایینی سوار شویم، باید این را به جان بخریم. حتی اگر قرار باشد روی مواضع خودمان بایستیم و به تبع آن با گسترش تحریمها تولید خودرو به حداقل یا به صفر برسد باید به جایش وسایل نقلیه حمل و نقل عمومی را به کار بگیریم و از مردم بخواهیم فقط از این وسایل استفاده کنند. باز تاکید میکنم طرفدار اقتصاد آزاد هستم اما معتقدم این اقتصاد آزاد در شرایط فعلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کاربرد ندارد و ما نمیتوانیم با یک سیاست خارجی که دنبال استقلال است و با نظم بینالمللی موجود درمیافتد یک سیاست اقتصادی ابهامگرایانه را دنبال کنیم. بنابراین در چنین فضایی تولید پیکان معنا دارد. اگر من
اجازه داشته باشم که به تولید مجدد پیکان برگردم، پیکان را به بازار عرضه میکنم. اگر حداقل تقاضای اقتصادی هم برایش وجود داشته باشد، این بار اصلاً درنگ نمیکنم.
صنعتی که دولت نهم تحویل گرفت
آقای احمدینژاد صنعتی خودرویی را تحویل گرفت که رشد تولید آن سالانه بین 20 تا 30 درصد بود. بازار مسیر کاملاً رو به رشدی را در پیش داشت. مقدار بسیار قابل توجهی سرمایهگذاری در جریان در آن وجود داشت، با وجود اینکه به هر حال خیلی از این سرمایهگذاریها ممکن بود غیراقتصادی باشند، تولید به مرز یک میلیون دستگاه در سال رسید. اکنون به جایی رسیدهایم که چنین وضعیتی نداریم. رشد تولید منفی شده به طوری که سال گذشته حدود 600 هزار دستگاه خودرو تولید و سرمایهگذاری و بازار خودرو کاملاً مختل شده است. فشارهای دولت برای اقتصاد و بر خودروسازی این صنعت را کاملاً پوچ کرده است. یعنی به قدری مدیران خودروسازی به صورت غیرعقلایی و غیراقتصادی تصمیم گرفتهاند که دیگر هیچ چیزی الان برای این صنعت وجود ندارد. دولت در حالی میگفت هولوکاست دروغ است که اقتصاد ایران را در استراتژیکترین صنایعش (صنعت قطعهسازی) به خارج وابستهتر میکرد. و حالا دولت جدید در یکی از بدترین موقعیتهای ممکن این صنایع را تحویل میگیرد. دانش فنی کاملاً وجود دارد اما بقیه ساختارها تقریباً مختل شدهاند. بایستی که با مقدار بسیار قابل توجهی تزریق ارز و ریال، این وضع
نامطلوب را سامان دهد. دو تا سه سال طول میکشد تا بحران خودروسازی حل شود. فکر میکنم دولت جدید، ناگزیر خواهد بود که مقدار قابل توجهی ارز و ریال به صنایع اختصاص دهد، تا آنها بتوانند بحران بزرگی را که بر اثر این تناقض ایجاد شده است پشتسر بگذارند و مسالهشان را حل کنند.
دولت جدید و تغییر مدیران خودروسازی
معتقدم که بزرگترین مشکل مدیران عامل شرکتهای خودروسازی، مطیع بودنشان بوده و الا دانش کافی دارند و همهشان باتجربه هستند. متاسفانه در این سالها سعی میکردند که در برابر هر چه دولت از آنها خواسته، چشم بگویند که بخشی از بحران فعلی صنعت خودرو از همین چشم گفتنها نشات گرفته است.
دلیل مخالفت با اقتصاددانان
یکی از مهمترین مشکلات امروز صنعت خودرو کشور، زاویه اقتصاددانان به این صنعت است. از شورای رقابت گرفته تا وزارت اقتصاد و بانک مرکزی و دانشکدههای اقتصاد همگی با صنعت خودرو زاویه دارند و به نوعی آن را عامل اختلال در اقتصاد کشور میدانند. اما چرا عمده اقتصاددانان کشور با صنعت خودرو مخالف هستند؟ یکی از دلایلش به خاطر سهم بزرگ صنعت خودروسازی در اقتصاد ایران است. علت دوم این است که خودروسازان سوابق بسیاری در بیمهری به مصرفکننده و مردم دارند و بالاخره باید یک روزی به آن اعتراف کنند. مثل معذرتخواهیهای تاریخی که دولتهای دیگر انجام میدهند، خودروسازان هم باید به خاطر تمام رفتارهای ناپسندی که با مشتریان داشتهاند از آنها عذرخواهی کنند. علت سومش این است که خودروسازان، هر زمان منافعشان ایجاب کرده است مثل هر تولیدکننده دیگر در دنیا، از تفاوت دیدگاهها در داخل حکومت برای پیشبرد مقاصدشان استفاده کردهاند. در شرایطی که جامعه سیاستزده میشود و ملت از این کار بدش میآید.
دیدگاه تان را بنویسید