مدیرعامل بیمه آسیا از راهکارهای ارتقا و رشد صنعت بیمه در بازار مالی میگوید
بیمه؛ اولویت توسعه اقتصادی
صنعت بیمه در مثلثبازار مالی چه نقشی ایفا میکند؟ چرا در سالهای اخیر صنعت بیمه به موازات نظام بانکی و بازار سرمایه توسعه پیدا نکرده است؟
در اقتصاد ایران بهرغم مزیتهایی که صنعت بیمه در رشد اقتصادی دارد کمتر مورد توجه قرار گرفته است. متاسفانه طی سالهای گذشته صنعت بیمه به موازات نظام بانکی و بازار سرمایه توسعهنیافته است. علت چیست؟
رشد یک بخش اقتصادی یا صنعت، ناشی از مقررههای حاکم بر آن بخش است. یعنی بخش اعظم رشد یک صنعت به نگاه مقررهنویسها و افرادی که برنامههای توسعهای را تنظیم میکنند برمیگردد. اگر به بررسی برنامههای پنجساله توسعه اقتصادی که از سوی خبرگان برنامهنویس و برنامهریز کشور تنظیم شده است بپردازید، متوجه میشوید که بخش بیمه نسبت به بخش بانک و بازار بورس مواد کمتری دارد. از همینجا نتیجه میگیریم که برنامهریزان توسعه کشور نسبت به این بخش تاثیرگذار در اقتصاد توجه کمتری دارند و همین موضوع عاملی شده تا این بخش بهخوبی فعالیت نکند. زمانی که به داخل صنعت بیمه وارد میشویم، مشاهده میکنیم که صنعت بیمه به دلیل اینکه در نظامات تصمیمسازی کشور نقش خود را بهخوبی ایفا نکرده، بار سنگینی را بر این بخش گذاشته است. تحلیل بنده بهعنوان یک کارشناس اقتصادی که در بیمه مشغول به کار هستم این است که اکثر یا تمام برنامههای توسعهای کشور بانکمحور بوده است. در صورتی که در دنیا فعالیت بانکها کوتاهمدت است و فعالیتهای بلندمدت در بانکها تعریف نشده است. خوشبختانه در سه چهار سال گذشته دولت تصمیم گرفته که بانک را از فعالیتهای شرکتداری، موسسهداری و سایر فعالیتهای بلندمدت کنار بکشد. همین موضوع به ما این علامت را میدهد که اسناد بالادستی توسعه اقتصادی کشور مسیر اشتباهی را رفته است که امروز نتیجه مثبتی نگرفتهایم.
با توجه به نکاتی که شما گفتید، نقش صنعت بیمه در مثلث بازار مالی (بانک-بیمه-بورس) چیست؟
ما سه نهاد در کشور داریم که در بخش مالی مشغول به کار هستند. نهادهایی به نام بانک، بیمه و بورس که به آنها نهادهای مالی میگوییم. اگر باز هم به اتفاقاتی که در این سه نهاد رخ میدهد بازگردیم، مشاهده میکنیم که قانونگذار، شورای پول و اعتبار را با اعضای خاص آن در حوزه بانک تعریف میکند، سیاستها و برنامههای نظام بانکی را از آنجا استخراج میکند و تصمیمسازی کلان پولی از آنجا اتفاق میافتد. همین نظام برنامهنویس و مقررهنویس کشور، شورای عالی بیمه را با شکل و ادبیات خاص خود تعریف میکند. همان نهاد برنامهنویس و مقررهگذار توسعه کشور، شورای عالی بورس را هم با اعضای خاص خود تعریف میکند. در این میان خط واسط سه نهاد بانک، بیمه و بورس کجاست؟ در هیچ جای دنیا سه نهاد مالی نمیتوانند بهصورت مستقل سیاستگذاری کنند. تصمیمسازی بخش نهاد مالی در حوزه بانکی بهصورت مستقیم بر بازار بیمه و همچنین بازار سرمایه اثرگذار است. حتی تصمیمسازی در بورس هم بهصورت مستقیم بر بانک و صنعت بیمه اثر میگذارد و در بیمه نیز به همین صورت است و بر بانک و بورس اثراتی را بر جای میگذارد. البته حجم تاثیر و ضریب تاثیر این نهادها با یکدیگر متفاوت است. برای مثال شاید تصمیمی که در بانک گرفته میشود اثرگذاریاش بر بیمه بسیار باشد، اما تصمیمی که در بیمه گرفته میشود اثر ناچیزی بر بانک بگذارد. به دلیل کوچک دیده شدن صنعت بیمه، اثرگذاری آن هم بر سایر نهادهای مالی کمتر بوده است. معمولاً در دنیا این نهادهای مالی بهصورت دومرحلهای یا تکمرحلهای نظارت میشوند. یعنی یک نهاد دیگری این سه نهاد را در تنظیم مقررهها و در اجرای مقررهها نظارت میکند. شاید یکی از دلایل مشکلاتی که امروزه در بخشهای متفاوت بانکی و بیمهای ما اتفاق میافتد این باشد که نظارت منسجمی در بخش مالی ما شکل نگرفته است. در این زمینه چندی پیش رئیسکل بیمه مرکزی هم بحث شورای مشورتی مالی را مطرح کرد و وزیر محترم اقتصاد هم در نمایشگاه بورس، بانک و بیمه جای خالی این نهاد را در بازار مالی کشور اعلام کرد. خوشبختانه مسوولان کشور هم به این نتیجه رسیدهاند که این اتفاق باید بیفتد. اگر این سه نهاد را طوری کنار یکدیگر قرار دهیم که هر کدام به صنعت دیگر کمک کنند و در واقع به این ترتیب هر سه نهاد به بخش واقعی اقتصاد کمک کنند، اتفاق مثبتی رخ میدهد. دلیل رکود اقتصادی امروز این است که بخش واقعی اقتصاد (تولید، اشتغال و...) ما به خواب فرورفته است. اگر بخواهیم توسعه داشته باشیم، باید به بخش تولید توجه ویژه شود. توجه به بخش تولید این است که نهادهای مالی را بهگونهای کنار یکدیگر قرار دهیم که در راستای تقویت بخش واقعی اقتصاد حرکت کنند. تفکری در نظام برنامهریزی کشور حاکم است که اولویت اول در توسعه اقتصادی بانک است. ما در صنعت بیمه باید به واسطه عملکردمان این تفکر را تغییر و نشان دهیم که میتوانیم بهعنوان یک نهاد در اولویت دوم یا همسان با بانک برای توسعه اقتصادی کشور قرار بگیریم. اینکه بانکها نقش بیشتری در اقتصاد ایفا میکنند، ناشی از اسناد بالادستی و مقررههای تنظیمی در کشور است. اگر این مقررهها و اسناد بالادستی طوری تنظیم میشد که توجه ویژهای به صنعت بیمه صورت میگرفت، مطمئناً صنعت بیمه میتوانست جای بانک را بگیرد
با توجه به اینکه شرکتهای بیمه بر اساس آییننامه سرمایهگذاری منابع خود را در بانک و بورس سپرده و سرمایهگذاری میکند، برای عرضه بیشتر خدمات بیمه در بازارها چه پیشنهادی دارید؟
زمانی که موضوع بیمههای زندگی (Life insurance) را مطرح کردیم، برای بسیاری موضوع جدیدی به شمار میرفت. زیرا برایشان جالب بود که این بیمه زندگی چگونه بهعنوان یک ابزار تامین مالی در اقتصاد نقشآفرینی میکند. همانگونه که مستحضرید اگر بهصورت کلی به بیمه نگاه کنیم، حق بیمهای امروز دریافت میشود و خسارتی را فردا یا در آینده دورتر پرداخت میکنیم. بنابراین وقفهای میان دریافت حق بیمه و پرداخت خسارت وجود دارد. ادبیات کلی در بیمه وجود دارد که میگوید بهخاطر این وقفه میتوان در بازار سرمایه، سرمایهگذاری و با سود آن خسارت مردم را پرداخت کرد. بنابراین ادبیات، نقدینگی در صنعت بیمه است که میتواند در بازار سرمایه اثر بگذارد و در نتیجه در بخش واقعی اقتصاد نیز تغییر ایجاد کند. زمانی که بر اساس تفکیک رشته، به داخل صنعت بیمه وارد میشویم، رشتهای وجود دارد که مخصوص تامین مالی است. اعتقاد کارشناسی بنده این است که اگر اقتصاد کشور بهجای اینکه برای تامین مالی پروژههای اقتصادی به سمت اوراق مشارکت و... برود، بیمه زندگی را حمایت و معرفی میکرد، بسیار راحتتر میتوانست مشکلاتش را حل کند. بر اساس آمارهای تامین مالی بخش واقعی اقتصاد در دنیا بیمههای زندگی نقش بسزایی در این امر دارند.
چرا باید به سمت افزایش سهم بیمههای زندگی در پورتفوی شرکتهای بیمه حرکت کنیم؟
توجه کنید بیمههای زندگی فرصتهای بسیاری برای توسعه اقتصادی فراهم میکند و برای بیمهشونده نیز مزیتهای فراوانی دارد. بهطور مثال، زمان بیمههای زندگی را خود فرد تعیین میکند. به فرض، فردی پنجساله، فردی هشتساله و فرد دیگری 10ساله قرارداد میبندند. زمانی که کلنگ یک پروژه اقتصادی زده میشود، تا زمان رسیدن به مرحله تولید، حداقل سه سال زمان لازم است. کدام ابزار تامین مالی به این خوبی است که برای یک پروژه پنجساله یک بیمه هشتساله تعریف شود. یعنی یک خواب سهساله برای آن تعریف کنید که بعداً آن را به بورس وصل کنید. بنابراین از نظر بنده ابزار مالی یا همان بیمه زندگی بهترین ابزار تامین مالی برای پروژههای اقتصادی است. بسیاری از آقایان عنوان میکردند که چرا بیمه توسعه پیدا نمیکند؟ بنده برای اولین بار در صنعت بیمه عنوان کردم که راه توسعه صنعت بیمه، بیمههای زندگی است. یعنی دولت، بیمههای زندگی را بهعنوان یکی از ابزارهای تامین مالی ببیند و زمانی که برنامههای خروج از رکود را مینویسد، بهجای اینکه تنها به سمت تامین مالی از طریق بانک، اوراق مشارکت یا... برود، سهم بیشتری را به بیمههای زندگی بدهد. بیمهنامهها نیز باید بر اساس سودآوری پروژهها تنظیم شود. برای مثال در پروژهای که سودآوری کمتری دارد، بیمهنامهای تعریف کنیم که متناسب با آن پروژه سود داشته باشد. وقتی که بیمههای زندگی در این راستا فروخته شود در نتیجه بیمههای زندگی در صنعت بیمه توسعه پیدا میکند. یکی از مزایا این است که این پول در بخش واقعی اقتصاد وارد شده و برای مثال دچار سفتهبازی در بازار بورس نشده است. نقطه اتصال این پول دقیقاً با بخش واقعی اقتصاد است. اینکه گفته میشود مسیر توسعه صنعت بیمه به واسطه بیمههای زندگی است، به این خاطر است که پروژه علاوه بر بیمه زندگی، به بیمه مسوولیت کارفرما در قبال کارکنان، آتشسوزی، درمان و... نیز نیاز دارد. بنابراین بیمههای دیگر هم در کشور افزایش پیدا میکند. حال کارخانه بعد از چندین سال به بار نشسته و امروز روز سررسید بیمهنامههاست و بعد از گذشته 10 سال میخواهیم برای مثال بیمههای 10ساله را به مردم پرداخت کنیم. سه سال پروژه کار کرده و بخشی از پرداخت مردم را از طریق سود پروژه تامین میکنیم. بخشی را هم میتوانیم در بورس سرمایهگذاری کنیم. در نتیجه مثلثی وجود دارد که راس آنها را بیمه، بخش واقعی اقتصاد و بورس تشکیل میدهند و در واقع بانکها اضلاع این مثلث هستند و باید مبادلات مالی میان این سه بخش را انجام دهند. در دنیا نیز بانکها فعالیت کوتاهمدت دارند و اگر هم بانکی قصد انجام مشارکت بلندمدت را داشته باشد، نتیجهاش مشکلات کنونی میشود که در نظام اقتصادی کشور وجود دارد.
کنترل نرخ تورم و کاهش نرخهای سود بانکی چه تاثیری بر بیمههای زندگی دارد؟
از آنجا که بیمه زندگی نقدینگی را از مردم جذب میکند در نتیجه خاصیت کاهش تورمی دارد؛ زیرا نقدینگی وارد خط تولید میشود. سرانجام قرار است که ما بیمهنامهها را به مردم پرداخت کنیم. اکنون از طریق پیامک به بیمهگذاران خود اعلام میکنیم که فلان مبلغ به اندوخته شما افزوده شده است. بنابراین سودی که قصد پرداخت آن را داریم بر روی کاغذ ثبت میشود و از آنجا که این مبلغ به مردم پرداخت نمیشود دیگر تقاضا و تورم دیگری ایجاد نمیکند و همین موضوع جنبه کاهش تورم در جامعه را دارد. همچنین ورود این نقدینگی به اقتصاد و به دنبال آن ایجاد اشتغال و افزایش تولید، کاهش تورم را به دنبال دارد. اما تورم چه اثری بر بیمه میگذارد؟ زمانی که شما تقاضای بیمه زندگی را بررسی میکنید، نرخ تورم یکی از متغیرهای تاثیرگذار تقاضای بیمههای زندگی است. وقتی تورم بالا باشد کمتر کسی به دنبال خرید بیمه زندگی است. از طرفی زمانی که تورم مهار میشود فرد در سبد مصرفی خود بیمه زندگی را خواهد خرید. از آنجا که کشش درآمدی بیمههای زندگی بزرگتر از واحد است در ادبیات اقتصادی به آنها کالای لوکس گفته میشود. در نتیجه افراد با درآمد بالا این کالا را تقاضا میکنند. ایده بنده این است که اگر میخواهیم بیمه زندگی در کشور توسعه پیدا کند، در نتیجه دولت باید کمک کند. در کشور هند با وجود اینکه افراد فقیر بسیاری دارد، اما به دلیل ورود دولت، بیمههای زندگی توسعه پیدا کرده است. در خصوص یارانهها نیز اگر ما به سمت بیمههای زندگی میرفتیم، اثرات تورمی نداشت و همچنین سبب ایجاد رشد اقتصادی میشد.
آقای دکتر موضوع همایش امسال بیمه و توسعه فضای کسبوکار و وضعیت بازار بیمه کشور بود. به نظر شما بازار بیمه کشور چگونه بازاری است؟
بازار بیمه کشورمان درست بالعکس بازار بیمه دنیاست. سهم بیمههای زندگی در بازار بیمه کشورمان بسیار پایین است (حدود 12 درصد) در صورتی که در دنیا سهم این بیمهها بالاست (حدود 56 درصد). اما در خصوص خود بازار بیمه چه تعریفی میتوانیم داشته باشیم؟ بازار رقابتی، انحصاری یا شبهرقابتی است؟ همانگونه که عنوان کردید در همایش امسال، عنوان همایش کارکردهای بازار بود. اتفاقاتی در صنعت بیمه افتاد و زمانی که طرح تحول صنعت بیمه را نوشتند، خواستند صنعت بیمه را به سمت خصوصیسازی و رقابتی ببرند. در آن زمان اتفاقات چندان مساعدی برای صنعت بیمه نیفتاد. ایکاش ریلگذاری مسیر توسعه صنعت بیمه درست انجام میشد. انحراف امروز صنعت بیمه دقیقاً به انتقال بیمه از بخش دولتی به بخش خصوصی بازمیگردد. اگر قرار است که بازار را به سمت بازار خصوصی و رقابتی شدن پیش ببریم باید این ادبیات را بپذیریم که بخش دولتی جایی فعالیت میکند که بخش خصوصی توان فعالیت ندارد. یعنی بخش دولتی بسترساز فعالیت بخش خصوصی است. اما زمانی که طرح تحول صنعت بیمه اجرا شد، باز هم بخش دولتی بیمه آتشسوزی منزل مسکونی و سایر بیمهها را میفروشد. آیا بخش خصوصی توان صدور یک بیمه آتشسوزی منزل مسکونی را ندارد؟ بنابراین اگر قرار است مقررههای حاکم بر این صنعت را رقابتی بنویسیم، باید این مشکل را اول حل کنیم
برای بهرهمندی بخشهای دیگر بازار مالی از صنعت بیمه آیا نیازمند اصلاح مقررات و آییننامهها هستیم؟
حتماً. اگر شورای مشورت مالی شکل بگیرد یا نهاد ناظر بر سه نهاد مالی کشور شکل بگیرد، مطمئناً مقررههایی را باید حاکم کنیم که این سه نهاد همافزایی ایجاد کنند. یعنی بیمه در خدمت بورس، بورس در خدمت بانک، بانک در خدمت بیمه و همگی در خدمت بخش واقعی اقتصاد باشند. نکته کلیدی این است که تمام این ابزارهای مالی باید در راستای بخش واقعی اقتصاد فعالیت کنند.
به نظر شما بیمهها میتوانند بخشهای اعتباری نظام بانکی و نوسان ارزش سهام را بیمه کنند؟ چرا؟
این ریسکها اگر در دنیا بیمه شود ما نیز میتوانیم بیمه کنیم. اما برخی از ریسکها بهطور کلی بیمهپذیر نیستند. اکنون نوسان نرخ ارز و برخی از ریسکهای بازار بورس در دنیا بیمه میشود. اما آیا ما هم میتوانیم نوسان نرخ ارز در کشورمان را بیمه کنیم؟ آیا نوسانات نرخ ارز کشورمان قابل برآورد است؟ نوسانات نرخ ارز در دنیا روندی دارد و میتوان احتمالات آن را حساب کرد و در نتیجه بهراحتی میتوانند بیمه آن را انجام دهند. اکنون در کشور ما شرکتهای بیمه این کار را نمیکنند، زیرا ریسک آن بالاست.
با توجه به اینکه یکی از مشکلات صنعت بیمه کسری ذخیره قانونی شرکتهای بیمه است در این زمینه باید مقام نظارتی چه تدابیری اتخاذ کند تا با بحران در این عرصه مواجه نشویم؟
اجازه دهید در این خصوص عرض کنم، ببینید قانون شخص ثالث تغییر کرده و آییننامهای را برای چارچوب تعیین قیمت بیمه تنظیم میکنند. چارچوب قیمت بیمه را هیات وزیران باید تعیین کند و حق بیمه که کاملاً کارشناسی است در شورای عالی بیمه باید تصویب شود. بحثی در سندیکا وجود داشت که نگاه قوه مجریه و قوه مقننه نسبت به این بیمه نگاهی اجتماعی است. اما باید در تمام قسمتها به این بیمه نگاه اجتماعی داشته باشیم. نمیتوانیم به بخشی نگاه اجتماعی و به بخش دیگر نگاه بازرگانی داشته باشیم. با این تفاسیر، نسبت به تعیین ذخیره خسارت معوق باید چه نگاهی داشته باشیم؟ جایی که پول دریافت میکند، نگاه اجتماعی و جایی که پول پرداخت میکند نگاه بازرگانی دارد و هزینه آن را سهامدار پرداخت میکند. برای تصمیمی که در سطح کلان کشور نسبت به آن نگاه اجتماعی وجود دارد باید جایی تعریف کنند که هزینه آن را سهامدار بخش خصوصی پرداخت نکند. مادامی که این نگاه اجتماعی وجود داشته باشد و مادامی که مقام ناظر و سازمان حسابرسی به ما تکلیف کند که آنچه خسارت معوق است را ذخیره بگیریم، همواره P /E صنعت بیمه در بازار بورس پایین است و همواره سهامدار جدید به این بازار نخواهد آمد و سهامداران کنونی هم انگیزه افزایش سرمایه نخواهند داشت. اما راهحل این مشکلات چیست؟ باید نسبت به بخشی از ذخیره نگاهی اجتماعی داشته باشیم. به عبارتی دیگر دولت هزینهاش را در حساب خودش ببیند، که ابزار آن را هم دارد. نهادی که میتواند بار هزینههای دولت را در این خصوص به دوش بکشد صندوق تامین خسارتهای بدنی است.
دیدگاه تان را بنویسید