تاریخ انتشار:
نگاهی به سه دهه فعالیت دانشگاه آزاد اسلامی
جک و لوبیای سحرآمیز
این روزها تابلوهای دانشگاه آزاد اسلامی به یکی از نمادهای آشنا در اکثر قریب به اتفاق شهرهای بزرگ و کوچک ایران بدل شده است.
این روزها تابلوهای دانشگاه آزاد اسلامی به یکی از نمادهای آشنا در اکثر قریب به اتفاق شهرهای بزرگ و کوچک ایران بدل شده است. دانشگاهی که بدون اغراق بخش عمدهای از شهروندان کشورمان یا به سبب حضور خود و یا بستگانشان در این موسسه، با آن سروکار داشته و اخبار و تحولات آن را مورد توجه ویژه قرار میدهند. کمتر موسسه غیردولتی در این سرزمین وجود داشته است که در کمتر از سه دهه چنین رشد یافته باشد و در زندگی یکیک شهروندان آن نقشی موثر ایفا کند. احتمالاً حتی موسسان این مجموعه نیز در ذهن خود متصور نبودند که در دوران حیاتشان نهالی که کاشته بودند چنین به بار بنشیند و سایهاش اقصینقاط کشور را تحت پوشش قرار دهد.
آغاز ماجرا
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمنماه 1357، نوعی نگاه بدبینانه نسبت به همه اقدامات رژیم پیشین در میان انقلابیون و حتی تودههای مردم به وجود آمد. در بخش آموزش عالی این نگاه تا به آنجا پیش رفت که قرار شد برای بهرهگیری از دانشگاههای دوره شاهنشاهی در استادان، مواد درسی و حتی پذیرفتهشدگان در این موسسات بازنگری جدی صورت بگیرد. این روند که به انقلاب فرهنگی موسوم شد تا ابتدای دهه 60 ادامه یافت. با این حال برخی از سیاستمداران نظام جدید، هنوز نیز با دیده تردید به کارایی مراکز آموزش عالی قدیمی مینگریستند و خواهان درافکندن طرحی نو در آسمان آموزش عالی کشور بودند. این دغدغهها از سویی سبب تقویت مدارس دینی مانند حقانی، شهیدین، باقرالعلوم و... شد و از سوی دیگر بعضی از مردان نظام نو را به فکر تاسیس دانشگاهی مطابق با مبانی نظام و انقلاب انداخت. سرانجام در 31 اردیبهشتماه 1361 اکبر هاشمیرفسنجانی رئیس مجلس وقت در نماز جمعه تهران از تاسیس دانشگاهی جدید و غیردولتی در ایران خبر داد. وی در آن خطابه اعلام کرد: «یکی از طرق این است که از همین امسال در هر جا که دستمان رسید و شاید کمکم به روستا هم بکشد -البته به شهرهای
کوچک به آسانی میرسد- مراکزی درست کنیم به نام دانشگاه آزاد اما نه دانشگاه آزاد رژیم گذشته، دانشگاه آزاد واقعی که مواد تحصیلی دانشگاهی با روش تحصیلی که در حوزههای علمیه علوم دینی میخوانند، خوانده شود. امروز اگر یک دانشجو در سال به خاطر فضای دانشگاه و استادان زیاد، کارمندان موسسه، وزارت علوم، آزمایشگاهها و سایر چیزها، دهها هزار تومان، صدها هزار تومان خرجش است، یک طلبه وقتی درس میخواند تقریباً هیچ خرجی ندارد و آن خرجهایی هم که دارد، خودش در یکی، دو ماهی که میرود برای تبلیغ برمیگرداند و به مدرسه میآورد. اصلاً مدارس و خیلی چیزهای دیگر را پولهایی که طلبهها به عنوان سهم امام، خمس و انفاقات از روستاها برمیگردانند، اداره میکنند. اصلاً مراجع با این پولها اداره میشوند...»
در همان ایام به سبب تشابه اسمی، برخی تصور کردند که اکبر هاشمی و همراهانش در پی بازتولید یکی از تجربیات ناکام رژیم سابق هستند.
با نگاهی به تاریخچه موسسات آموزش عالی در دوره پهلوی به نام موسسهای با عنوان «دانشگاه آزاد ایران» برمیخوریم. دانشگاهی که از سال 1352 با ریاست عبدالرحیم احمدی و معاونت شاهرخ مسکوب فعالیت خود را کلید زد. این موسسه در سال ۱۳۵۵ تعدادی از فارغالتحصیلان نخبه کشور را به دانشگاههای معتبر جهانی فرستاد تا با کادری متخصص به تربیت دانشجویان بپردازد. برنامههای این دانشگاه بر پایه آموزش از راه دور استوار بود. سرانجام در سال 1357 نخستین آزمون ورودی این دانشگاه برگزار شد. اما با فروپاشی رژیم، فعالیتهای این موسسه متوقف شد. پس از انقلاب نیز مدیریت این دانشگاه به دانشگاه علامهطباطبایی سپرده شد و بعدها با عنوان دانشگاه «پیامنور» به صورت رسمی وارد عرصه آموزش عالی ایران شد.
تاسیس دانشگاهی غیردولتی در فضای به شدت چپزده آن دوران برای بسیاری از مردم عجیب به نظر میآمد. در آبانماه سال 1361 فهرست هیات موسس دانشگاه اعلام شد. در این فهرست نام آیات خامنهای، هاشمیرفسنجانی، موسویاردبیلی، احمد خمینی، مهندس میرحسین موسوی و عبدالله جاسبی به چشم میخورد. با این هیات موسس قدرتمند بعید به نظر میرسید که در ادامه راه این دانشگاه مشکل ویژهای به وجود آید. در اساسنامه این موسسه نیز تاکید شده بود که دانشگاه آزاد موسسهای عامالمنفعه است که همه درآمدهای آن صرف امور مربوط به دانشگاه میشود.
رهبر کبیر جمهوری اسلامی ایران نیز یکی دیگر از حامیان جدی این دانشگاه نوپا به شمار میآمد. ایشان همان سال در دیدار با هیات موسس این دانشگاه از این ابتکار تجلیل و حمایت کردند. جملات ایشان در این ملاقات تا سال پیش همواره بر صدر تمام اقلام تبلیغاتی این موسسه از جمله سررسیدها، کتابچههای بیلان کار و... نقش میبست. جملاتی با این مضمون که: «... من امیدوارم که انشاءالله شما آقایان و سایرین کمک کنید تا این دانشگاهی که به پیشنهاد آقای هاشمی تاسیس گردید و پیشنهاد بسیار خوبی بود، فعالیتش زیاد گردیده و در همه جا توسعه پیدا کند. خداوند به همه شما توفیق عنایت کند.» این جملات در سال 1392 حتی در سررسید تبلیغاتی این موسسه با دگرگونی مواجه شده و با عنایت مسوولان جدید ضمیر بیانات امام از جملات ایشان حذف شده است.
به هر حال در همان ایام عبدالله جاسبی فارغالتحصیل دانشگاه آستون بریتانیا و از اعضای قدرتمند هیات موتلفه به عنوان رئیس دانشگاه برگزیده شد. نخستین آزمون ورودی دانشگاه آزاد در اسفندماه 1361 با شرکت ۳۲ هزار داوطلب برگزار شد و حدود سه هزار نفر در رشتههای راهوساختمان، برق، مکانیک، فیزیک، ریاضی، شیمی، صنایع فلزی، نساجی و حسابداری پذیرفته شدند.
منتقدان دانشگاه
درست در زمانی که درب مدارس ملی-غیردولتی به سبب اخذ شهریه از دانشآموزان و تصور مسوولان مبنی بر افزایش بیعدالتی تخته میشد، دانشگاهی پا به عرصه نهاد که قرار بود دانشجویان خود هزینه تحصیل خود را در آن بپردازند. این امر سبب شد بسیاری از چهرههای چپگرا تاسیس این دانشگاه را نوعی ترمیدور انقلاب در بخش عدالت آموزشی تلقی کنند. در آن ایام بسیاری از علاقهمندان به مفهوم عدالت در ایران با نوعی پارادوکس درباره تاسیس این دانشگاه مواجه شده بودند. آنان مطابق با تفسیری شاذ از قانون اساسی و تاکید این قانون بر آموزش رایگان اتباع ایران، هر گونه حضور بخش خصوصی در آموزش را مصداق آپارتاید آموزشی دانسته بودند حال با تشکیل موسسهای مواجه بودند که بر پایه اخذ وجه از دانشجویان به آنان اجازه تحصیل میداد. دفاع قاطع رهبری نظام از یک سو و حضور دو چهره اصلی حامی گفتمان عدالت در آن ایام -اکبر هاشمی و میرحسین موسوی- در هیات موسس دانشگاه وضعیت را برای آنان دشوارتر کرده بود. در مقابل بخشی دیگر از حامیان گفتمان عدالت تاسیس این دانشگاه را سبب افزایش فرصت برای همه شهروندان ارزیابی کرده و معتقد بودند در صورت پا گرفتن این موسسه عملاً بسیاری
از شهروندان مشتاق تحصیل که به سبب کمبود ظرفیت دانشگاههای دولتی امکان تحصیل را نمییابند و یا باید جلای وطن کنند و یا استعداد آنان به هدر رود، امکانی برای تحصیل در کشور یافته، ضمن جلوگیری از خروج ارز و سرمایه از کشور، زمینه تحصیل برای سایر شهروندان را نیز فراهم خواهد کرد. دعوا بر سر دانشگاه آزاد در نیمه دهه 60 به یکی از مهمترین مباحث آموزشی کشور بدل شد و در هر سمینار و کنفرانسی که در بحث آموزش عالی برگزار میشد، این مساله نیز مورد توجه اعضا قرار میگرفت. با همه این احوال دانشگاه آزاد به فعالیتهای خود ادامه داد و در سالهای بعد به یکی از بزرگترین بنگاههای اقتصادی سودده در کشور بدل شد. با توجه به کندی ویژه پروژههای اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و... در سرزمین ما، رشد دانشگاه آزاد بیشتر شبیه به داستان جک و لوبیای سحرآمیز بود که در مدتی کوتاه رشدی عجیب یافت و تمام کشور را زیر سایه خود برد. این رشد چنان سریع بود که در کمتر از یک دهه قدرت رئیس این دانشگاه به قدرتی همپای وزیر علوم رسید، با این تفاوت که وزیر علوم باید از مجلس رای اعتماد میگرفت و زیر نظر آن فعالیت میکرد، اما رئیس دانشگاه آزاد تنها به هیات موسس
پاسخگو بود. هیاتی که اعتمادی کامل به عبدالله جاسبی داشت و دست او را در اداره امور این دانشگاه کاملاً باز گذاشته بود.
در این ایام دیگر بحث عدالت، به بحثی جانبی بدل شده بود. وزارت علوم خود با تشکیل دورههای شبانه، نیمهمتمرکز، نوبت دوم در دریافت پول از دانشجویان روی دست دانشگاه آزاد زده بود. شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز به موسسات دانشگاهی غیرانتفاعی و پیام نور اجازه فعالیت داده بود. در نتیجه عملاً امروز به غیر از نوبت روزانه دانشگاههای دولتی همه موسسات آموزش عالی از دانشجویان شهریه دریافت میکنند.
در این فضا اما انتقادات به این دانشگاه و نوع اداره وارد مرحله تازهای شد. شاید نخستین ایراد به نحوه رشد عجیب و غیرقابل باور این موسسه برمیگشت. هر چند دکتر جاسبی در مصاحبههای مختلف از جمله مصاحبه با «همشهریماه» در اردیبهشت 1389 این امر را ناشی از مدیریت کارآمد این موسسه ارزیابی میکرد، اما بسیاری ترکیب قدرتمند هیات موسس در دهه نخست حیات نظام را که در آن روسای سه قوه، فرزند رهبری نظام و نخستوزیر حضور داشتند، موجب نوعی انحصار و باز شدن هر بنبستی برای این دانشگاه دانسته و تاکید میکنند، با این هیات موسس هر فردی که الفبای مدیریت را میدانست میتوانست به این جایگاه دست یابد.
از دیگر مباحثی که منتقدان تا سالها بر آن انگشت میگذاشتند، سطح کیفی این موسسه عالی بود. بدون شک در سالهای نخست تاسیس، این موسسه با فقر کادر آموزشی مجرب مواجه بود و اکثر دانشجویان ترجیح میدادند حتیالمقدور وارد دانشگاه آزاد شوند. اما بدون شک در سالهای اخیر به ویژه پس از استقرار محمود احمدینژاد در قدرت و بیمهری وی و مسوولان وزارت علوم با استادان مجرب و معمر دانشگاه، بسیاری از آنان به دانشگاه آزاد کوچ کردهاند و امروز شاهدیم بسیاری از دانشجویان ترجیح میدهند به جای حضور در دانشگاههای دولتی دوردست در دانشگاههای آزاد شهرهای بزرگی چون تهران، اصفهان، مشهد و... تحصیل کنند. در کنار مباحث آموزشی، بخشی از دلسوزان کشور اما از وجهی دیگر به منتقدان این دانشگاه و سایر موسسات آموزش عالی بدل شدهاند. آنان بر این باورند که تولید انبوه مدارک تحصیلی از سویی سبب بیارزش شدن این مدارک شده و از سوی دیگر به سبب عدم ایجاد زمینههای اشتغال برای خیل فارغالتحصیلان کشور، موجبات سرخوردگی نسل جوان کشور را فراهم خواهد کرد. با توجه به فشارهایی که تحصیل جوانان بر خانواده تحمیل میکند، فشار روحی و اجتماعی این بیسروسامانی
میتواند موجب بحرانهای غیرقابل جبرانی برای خانوادهها، جامعه و حتی نظام شود. مطمئناً طغیان جوانهای تحصیلکرده بیکار برای هر سیستمی نگرانکنندهتر از جوانان غیرتحصیلکرده است. از همه مهمتر جوانان غیرتحصیلکرده با رضایت بیشتری شغلهای غیرتخصصی را پذیرا هستند، اما فارغالتحصیلان دانشگاه حتی در صورت پذیرش این شغل در پس ذهن خود این امر را ناعادلانه دانسته و در اولین بزنگاهها خشم خود را از سیستم مدیریتی که نتوانسته آنان را جذب کند، بروز خواهند داد. نوع مدیریت متمرکز عبدالله جاسبی بر این موسسه معظم نیز یکی از بزرگترین انتقادات به این دانشگاه بود. شایع بود که امضای رئیس بزرگ هر کار غیرممکنی را در دانشگاه عملی میکرد. روسای دانشگاه آزاد عملاً روسای دفاتر او در مناطق مختلف بودند و حتی برای خرید کامپیوتر نیز باید رضایت وی را تامین میکردند... با این حال با آمدن فرهاد دانشجو هنوز شاهد تغییری آشکار در نحوه مدیریت این دانشگاه نیستیم.
خداحافظی جاسبی
اگر از شهروندان ایرانی بپرسید پس از شنیدن نام دانشگاه آزاد اسلامی، نخستین نامی که در ذهنشان نقش میبندد چه خواهد بود، احتمالاً بخش عمده آنان نام عبدالله جاسبی را بر زبان خواهند راند. اگر از همان شهروندان بخواهید نام وزیر علوم بر زبان جاری کنند، قاعدتاً در بسیاری از موارد با جمله نمیدانم مواجه خواهید شد. هر چند که بیش از یک سال از سپردن سکان کشتی دانشگاه آزاد به فرهاد دانشجو سپری شده، اما هنوز سایه عبدالله جاسبی بر این موسسه سنگینی میکند. موسسهای که در حال حاضر بیش از 20 میلیون متر مربع فضای آموزشی، پژوهشی و رفاهی، 360 واحد دانشگاهی، 11 مجتمع بیمارستانی، مدارس سما و 15 واحد دانشگاهی خارج از کشور تحت مدیریت رئیس آن قرار دارد.
محمود احمدینژاد از هنگام تکیه زدن بر کرسی ریاستجمهوری تلاش ویژهای برای استیلا بر این دانشگاه از خود نشان داد. وی در نخستین سفر استانی خود به ایلام در جمع دانشجویان این شهر اعلام کرد: «قرار شده است که دکتر جاسبی شهریهها را پایین بیاورد که اگر این کار صورت نگیرد جریمهاش میکنیم که سه فرزندش در دانشگاه آزاد درس بخوانند و اگر باز هم شهریهها پایین نیامد جریمه آقای جاسبی را سختتر خواهیم کرد.» (۱۱ آذر 1384-مهر) آن زمان عبدالله جاسبی که صندلی خود را مستحکم میدید در پاسخ به دستور رئیسجمهور تنها اعلام کرد در صورت تامین بودجه میتوانیم به دانشجویان وام بدهیم. سال بعد نیز محمود احمدینژاد مجدداً از دانشگاه آزاد انتقاد کرد. وی در جمع مردم پاکدشت گفت: «اگر دانشگاه آزاد در سال جاری شهریه های خود را کاهش ندهد، تصمیم انقلابی در این زمینه خواهیم گرفت.» (9 آبان 1385-ایرنا) با همه این خط و نشانها دانشگاه آزاد که در سالهای اخیر به سومین دانشگاه پرجمعیت دنیا -پس از دانشگاه ایندرا گاندی هندوستان و دانشگاه علامه اقبال پاکستان- نیز بدل شده بود، توجه نکرد و سبب خشم بیشتر احمدینژاد و یاران حلقه وی شد. پس از این
رویدادها تیم احمدینژاد تلاش کرد با تغییر اساسنامه قدرت آیتالله هاشمی در این دانشگاه را محدود و عبدالله جاسبی را که سه دهه بر کرسی ریاست این دانشگاه تکیه زده بود کنار بگذارد. در همین احوال هیات موسس نیز که نگران آینده دانشگاه بود، در شهریور 1388 از اختیارات خود در تصرف مالکانه در این موسسه استفاده کرد و بزرگترین وقف تاریخ با رقم 250 میلیارد دلار را ثبت کرده و این موسسه را وقف کرد. در وقفنامه امضای اکبر هاشمی، سیدحسن خمینی، میرحسین موسوی و... به چشم میخورد. این اقدام به شدت با مخالفت برخی از چهرههای سیاسی و فرهنگی اصولگرا مواجه شد. سرانجام مقام معظم رهبری رئیس قوه قضائیه را مامور بررسی صحت وقف کرد. صادق آملیلاریجانی نیز پس از چند ماه بررسی این وقفنامه را منبطل اعلام کرد. با این رویداد آرامآرام از اقتدار آیتالله هاشمی بر این دانشگاه کاسته شد. سرانجام در سال 1390 اساسنامه جدید این دانشگاه در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد. طبق اساسنامه جدید رئیس هیات موسس دانشگاه هاشمیرفسنجانی و اعضای هیات موسس علیاکبر هاشمیرفسنجانی، عبدالله جاسبی، عبدالکریم موسویاردبیلی، حسن حبیبی، علیاکبر ولایتی، محسن قمی،
حمید میرزاده و سیدحسن خمینی هستند. هیاتامنا نیز مشتمل بر پنج نفر از اعضای هیات علمی تماموقت دانشگاهها در مرتبه دانشیاری و یا بالاتر به پیشنهاد و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، چهار نفر از اعضای هیات موسس که حتماً یک نفر از آنها روحانی باشد، وزرای علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و یا نمایندگان آنها، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها یا معاون وی و رئیس دانشگاه است. با این ترکیب هیات امنا آشکار بود که جاسبی دیگر نمیتواند در ساختمان پاسداران باقی بماند. سرانجام نیز در سال 1391 با عزل جاسبی توسط هیات امنا فرهاد دانشجو جانشین جاسبی شد و احمدینژاد توانست به یکی از وعدهها و اهداف خود دست پیدا کند. با همه این احوال هرچند که مدیریت در دانشگاه عوض شده است، اما هنوز در بحث شهریهها تغییری را در این موسسه شاهد نیستیم. باید زمان بگذرد تا بتوان مقایسهای میان مدیریت دانشجو و جاسبی داشت.
دیدگاه تان را بنویسید