شناسه خبر : 6460 لینک کوتاه

درباره سیاست‌های رئیس‌جمهور جدید چین

شی جین پینگ؛ پیوند رویای چینی و واقعیت جهانی؟

شنبه گذشته همزمان با آغاز مذاکرات هیات‌های دیپلماتیک کره شمالی و جنوبی که بعد از دو سال وقفه در دهکده مرزی «پانمونجوم» ترتیب داده شد

پدرام سهرابلو
شنبه گذشته همزمان با آغاز مذاکرات هیات‌های دیپلماتیک کره شمالی و جنوبی که بعد از دو سال وقفه در دهکده مرزی «پانمونجوم» ترتیب داده شد و اواخر هفته در «سئول» پایتخت کره جنوبی ادامه یافت، مذاکرات غیررسمی روسای جمهور چین و ایالات متحده در استراحتگاه کویری «سانی لندز» در لس‌آنجلس کالیفرنیا پس از دو روز به پایان رسید و سخنگوی شی جین پینگ رئیس‌جمهوری چین خبر از حصول توافق‌های بی‌سابقه‌ای داد و هم‌صدا با سخنگوی دولت واشنگتن اعلام کرد که رهبران دو کشور گفته‌اند حاضر به پذیرش کره شمالی مجهز به سلاح‌های هسته‌ای نیستند. این سطح از همنوایی در بین بلندپایه‌ترین مقام‌های چین و آمریکا درباره مناقشه هسته‌ای کره شمالی با جامعه جهانی نشانه‌ای از چرخش تدریجی مواضع پکن در قبال پیونگ‌یانگ و دیگر موضوعات منطقه‌ای و بین‌المللی و همسویی و قرابت بیشتر با ایالات متحده است. به خصوص که مقامات دولتی آمریکا نیز نتیجه مذاکرات دوجانبه را «سازنده، مثبت و منحصر به فرد» خوانده‌اند. ظاهراً همگرایی طرفین افزون بر توافق اولیه بر سر مساله کره شمالی، شامل موضوعات دیگری از جمله همکاری برای کاهش گازهای گلخانه‌ای و مقابله با جاسوسی و حملات سایبری نیز می‌شود. با این حال اختلاف نظر و تضاد منافع میان این دو قدرت جهانی جدی‌تر از آن است که به سرعت حل و فصل شود. با پیروزی انقلاب کمونیستی در چین در سال ۱۹۴۹ اختلافاتی بنیادین میان رهبران پکن و واشنگتن بروز یافت. روابط این دو کشور تا دهه ۷۰ میلادی سرد و پرتنش بود اما رفته‌رفته یخ روابط آب شد و سطح جدیدی از همکاری‌های دوجانبه شکل گرفت. هر دو کشور دلایلی برای بهبود رابطه با طرف مقابل داشتند و منافعی را از این رهگذر دنبال می‌کردند. مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و الزامات و نیازهای اقتصادی از جمله مهم‌ترین انگیزه‌هایی بودند که دولتمردان چین و آمریکا را به احیا و بهبود روابط دیپلماتیک ترغیب کردند. بعدها منافع اقتصادی و سیاسی حاصل از بهبود مناسبات به حدی چشمگیر و تعیین‌کننده شد که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز نتوانست همکاری‌های پکن و واشنگتن را تحت‌الشعاع قرار دهد ولی سایه اختلافات ایدئولوژیک که به آرامی جای خود را به رقابت‌های استراتژیک می‌دهد همچنان بر روابط این دو کشور سنگینی می‌کند. منابع تنش‌آفرین موجود به موضوعات و موارد فراوانی از جمله رعایت حقوق بشر، توسعه توانایی‌ها و تجهیزات ارتش چین، حمایت نظامی ایالات متحده از تایوان، کشمکش بر سر پایین نگه‌داشتن ارزش «یوان» پول ملی چین در برابر دلار آمریکا، تنظیم تراز تجاری دوجانبه و چرخش توجه استراتژیک ایالات متحده از خاورمیانه به منطقه شرق آسیا و اقیانوسیه باز‌می‌گردد. با این وجود سفر رئیس‌جمهور چین به آمریکا در حالی که فقط سه ماه از دوره مسوولیت او می‌گذرد گویای این واقعیت است که هر دو کشور به دورنمای روابط فی‌مابین از منظری دیگر می‌نگرند و کوشش می‌کنند از توسعه همکاری‌های دو‌جانبه بستری برای حل و فصل اختلافات بسازند. بسیاری امیدوارند شی جین پینگ بتواند فصل جدیدی در روابط میان پکن و واشنگتن بگشاید. هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق ایالات متحده و از معماران سیاست خارجی آن کشور می‌گوید: «ما هم‌اکنون به مرحله کاملاً متفاوتی در روابط خود رسیده‌ایم. در ابتدا، ما یک دشمن مشترک داشتیم ولی با گذشت زمان، در حال حاضر با یک چالش مشترک مواجه هستیم و این چالش، چگونگی ساخت یک جهان واقعی، برای نخستین بار در تاریخ، بر مبنایی جهانی است.» می‌گویند انقلاب‌ها فرزندان خود را می‌خورند ولی در کاربرد سخاوتمندانه این عبارت به ویژه در مورد سرنوشت و سیر انقلاب در «جمهوری دموکراتیک خلق چین» باید محتاطانه عمل کرد. این درست است که ساختار سیاسی چین با استانداردهای دموکراتیک فاصله زیادی دارد و نقش مردم در برگزیدن دولتمردان کمرنگ است. ضمناً می‌دانیم که انتقال قدرت در پرجمعیت‌ترین کشور جهان از مسیری رمز آلود می‌گذرد تا آنجا که در لفافی از ظن و گمان مستور شده و تبیین معتبر و شفافی از چیستی و چگونگی آن هم عرضه نمی‌شود. از همه بالاتر بر این واقعیت نمی‌توان چشم فرو بست که در جریان انقلاب فرهنگی در چین بسیاری از انقلابیون که با هیات حاکمه زاویه داشتند به بهانه دور شدن از آرمان‌های انقلاب و خیانت به کشور از صحنه سیاسی و عرصه زندگی حذف و ساقط شدند ولی با تمام اینها ساختار سیاسی چین در ارتباط با فرهنگ عمومی و مقتضیات اجتماعی آن کشور به گونه‌ای عمل می‌کند که اولاً مانع شکل‌گیری قدرت خودکامه و یکه‌سالار می‌شود و ثانیاً نوعی خاص از گردش نخبگان را در هرم قدرت تضمین می‌کند. زندگی رئیس‌جمهوری چین شاهدی بر این مدعاست. «شی جین پینگ» در سال ۱۹۵۳ در پکن به دنیا آمد. پدرش شی ژونگشان از بنیانگذاران حزب کمونیست و انقلابیون با‌سابقه بود که در جریان انقلاب فرهنگی از پست معاونت نخست‌وزیر برکنار شد و در سال ۱۹۶۸ به زندان افتاد. به تبع آن بگیر و ببندها «شی» ۱۵‌ساله نیز برای کار اجباری در نواحی روستایی که فرجام همه روشنفکران جوان آن دوره بود به تبعید فرستاده شد. او درباره تجربه تبعید خود گفته: «وضعیت مهیجی بود اما چون هیچ یک از اهداف انقلاب فرهنگی محقق نشد دریافتیم که اسیر وهم و خیال بوده‌ایم.» شی جین پینگ در سال ۱۹۷۴ همزمان با پیوستن به حزب کمونیست برای تحصیل در رشته مهندسی شیمی وارد دانشگاه «چینگ هوا» شد و در سال ۱۹۷۹ دانشنامه لیسانس خود را دریافت کرد. آقای شی در سال ۲۰۰۲ دکترای حقوق خود را نیز از همان دانشگاه گرفت. در همان سال‌ها آقای شی مدارج ترقی در حزب کمونیست را نیز به تدریج پیمود تا آنکه در سال ۲۰۰۷ جانشین دبیر وقت حزب کمونیست شانگهای شد که به علت فساد مالی از کار برکنار شده بود. یک سال بعد او به معاونت «هوجین تائو» رئیس‌جمهوری وقت ارتقا یافت و در اواخر سال گذشته میلادی توسط کنگره ملی خلق به دبیر اولی حزب، ریاست کمیسیون نظامی (یعنی فرماندهی کل نیروهای مسلح) و سپس به ریاست جمهوری برگزیده شد. شی جین پینگ از رویای خود برای ایجاد رنسانس در چین جهت ارتقای جایگاه بین‌المللی کشورش سخن می‌گوید. آقای شی یکی از رهبران حزب کمونیست چین است که به ائتلاف یا جناح «آقازادگان» یا «نخبه‌گرایان» تعلق دارد. اعضای این ائتلاف نماینده کارآفرینان چینی هستند و از تجارت آزاد نیز حمایت می‌کنند و عمدتاً فرزندان مقامات بلند‌پایه سابق هستند. در مقابل این طیف «ائتلاف توده‌گرایان» وجود دارد که رهبران آن از طبقات پایین اجتماعی برخاسته‌اند، از منافع اقشار پایین‌دست حمایت می‌کنند و دارای مواضع سیاسی رادیکال‌تری هستند. در مجموع این دو جناح بخشی از گرایش سیاسی و وابستگی ایدئولوژیک درون حزب کمونیست به «دنگ شیائوپینگ» معمار اقتصادی چین و «مائو تسه‌دونگ» رهبر انقلاب آن کشور را باز می‌تابانند. تجربه چند دهه گذشته نشان می‌دهد همواره موازنه قدرتی میان این دو جناح عمده در حزب کمونیست وجود داشته و روابط میان آنها مبتنی بر الگوی همکاری بوده است. در عین حال تشدید ناآرامی‌های اجتماعی، افزایش فساد اداری، کاهش رشد اقتصادی و انعطاف‌ناپذیری ساختار سیاسی ممکن است دورنمای اتحاد و همکاری دو جناح عمده حزب کمونیست را با تهدید مواجه کند. از این رو به نظر می‌رسد تلاش برای همگرایی بیشتر با ایالات متحده یکی از تمهیداتی است که رهبران چین برای عبور از برخی بحران‌های احتمالی اندیشیده‌اند تا در ذیل همکاری مشترک، تدابیری برای افزایش سطح رشد اقتصادی و راه‌حلی برای کاهش فقر و رفع تبعیض اتخاذ کنند.

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها