شناسه خبر : 389 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سیاستمدارانی که اقتصاد کشورشان را به نابودی کشاندند

نابودگران

شاید یکی از وفادارترین معتقدان به مارکسیسم را بتوان فیدل کاسترو دانست. وی رهبر انقلاب کوبا بود و از سال ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۸ به عنوان رئیس‌جمهور این کشور یکی از آخرین دژهای کمونیسم را رهبری کرد. البته این تنها دوران زمامداری کاسترو نبود. وی از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۶ نیز نخست‌وزیر کوبا محسوب می‌شد.

مردی برای یک فصل
شاید یکی از وفادارترین معتقدان به مارکسیسم را بتوان فیدل کاسترو دانست. وی رهبر انقلاب کوبا بود و از سال 1976 تا 2008 به عنوان رئیس‌جمهور این کشور یکی از آخرین دژهای کمونیسم را رهبری کرد. البته این تنها دوران زمامداری کاسترو نبود. وی از سال 1956 تا 1976 نیز نخست‌وزیر کوبا محسوب می‌شد. در واقع وی از 33‌سالگی تا پایان عمر، در یکی از پست‌های نخست‌وزیری یا ریاست جمهوری کوبا بود. وی برخلاف اکثریت جامعه، کودکی شادی را در یک خانواده پرجمعیت و ثروتمند سپری کرد و همسری از خانواده‌ای ثروتمند برگزید. اما همه اینها در اوایل 30سالگی تمام شد و کاسترو رهبر کمونیستی شد که برای دهه‌ها بر این کشور حکومت کرد. اما وضعیت اقتصادی مردم در کوبای کاسترو چگونه است؟ روی کاغذ؟ بسیار خوب! همانند اغلب این دسته از کشورها، آمار و ارقام نه نشان‌دهنده واقعیت موجود، که بازتاب‌دهنده آمال و آرزوهاست، گاهی هم برای ظاهر واقعی دادن به آرزوها هزینه‌های زیادی توسط دولتمردان این کشورها پرداخت می‌شود. مثلاً، نرخ بیکاری در کوبا همیشه صفر، یا حداکثر رقمی حدود دو درصد است. در واقع داشتن شغل در این کشور تضمین شده است. البته که همه این افراد در استخدام دولت هستند و خوش‌بینانه‌ترین تخمین‌ها حاکی از آن است که حداقل 80 درصد افراد در استخدام دولت عملاً بیکار هستند. سطح دستمزدها به شدت پایین است، تا حدی که به شوخی بیشتر شبیه است. میان مردم این جمله مصطلح است که « دولت تظاهر می‌کند به ما حقوق می‌دهد و ما تظاهر می‌کنیم که کار انجام می‌دهیم» اما برای پرداخت همین حقوق اندک نیز کسری بودجه شدیدی بر دولت تحمیل می‌شود. کسری بودجه‌ای که در سال‌های بعد از سقوط شوروی که به معنای محرومیت از کمک‌های مادی و معنوی این کشور بود، تحمل آن سخت‌تر هم شده است. اما هیچ مقیاسی در دست نیست که تاثیر کاسترو بر اقتصاد کوبا چه اندازه بوده است و در واقع مقایسه آمار و ارقام کنونی کوبا با قبل از دوران کاسترو ممکن نیست، به این دلیل ساده که آماری مربوط به قبل از به قدرت رسیدن کاسترو موجود نیست! اولین آمار مستند و کمی کوبا مربوط به سال‌های بعد از 1960 می‌شود.

زیمبابوه و موگابه
رابرت موگابه، که از سال 1987 تا‌کنون، رئیس‌جمهور زیمبابوه محسوب می‌شود، در سال 1924 در همین کشور چشم به جهان گشود. به‌رغم نداشتن موقعیت خانوادگی خاص، در کشوری که تحصیل امر معمولی نبود، توانست از امکان تحصیلی نسبتاً خوبی برخوردار شود. وی در دهه 1960 میلادی، حزب زانو را به منظور مبارزه با حکومت سفیدپوستان بنا گذاشت و مبارزه را آغاز کرد. مبارزه‌ای که در نهایت باعث شد در سال 1980 به مقام نخست‌وزیری و هفت سال بعد از آن به عنوان ریاست جمهوری زیمبابوه برسد. در ابتدای حکومت؛ از نظر اقتصادی وی بیشتر پیرو سیاست‌های اقتصادی سوسیالیستی محسوب می‌شد. در سال‌های 1980 و 1981 یعنی سال اول و دوم نخست‌وزیری وی، زیمبابوه رشدی سریع را تجربه کرد. در این دو سال تولید ناخالص داخلی زیمبابوه به ترتیب 6 /10 درصد و 5 /12 درصد رشد کرد. اما این وضعیت دیری نپایید و متوسط رشد در سال‌های بین 1982 تا 1989 تنها 7 /2 درصد بود. این رقم به میزان قابل توجهی کمتر از متوسط رشد دولت سفید‌پوست قبلی این کشور بود. در بین سال‌های 1966 تا 1979 یعنی در زمان دولت قبلی، اقتصاد زیمبابوه به‌طور متوسط رشدی 8 /3‌درصدی را تجربه کرده بود. اما سال‌های بعد، دیگر به یک کابوس شبیه بود. سیاست‌های اشتباه اقتصادی که برای اصلاح بازار در دهه 90 میلادی اعمال شد، باعث شد در سال‌های بعد از 2000، تولید ناخالص داخلی این کشور به نصف برسد و زیمبابوه دچار تورمی لجام‌گسیخته شود. در واقع در سال 2008 زیمبابوه نرخ تورم عجیب 231 میلیون درصد را نیز تجربه کرد. نرخ بیکاری در همین دوران به 80 درصد رسید. فقر به شدت گسترش یافت و همه‌گیر شد. به‌رغم این وضعیت در سال‌های 1998 تا 2002 این کشور درگیر جنگی پرهزینه در کنگو شد. البته از 2008 به بعد این کشور مجدداً در مسیر رشد قرار گرفت. بین سال‌های 2009 تا 2011 متوسط رشد بیش از هفت درصد را تجربه کرد. اما این وضعیت کمک چندانی به اقتصاد فقیر زیمبابوه نکرد. ابرتورم زیمبابوه در دوران موگابه تمام رکوردهای جهانی را جا گذاشته است.

کیم در سرزمین عجایب
کره شمالی، در حال حاضر برای بیشتر مردم جهان، نقش سرزمین عجایب را دارد. کشوری که همه قوانین و وضعیت‌هایی که عقل سلیم آنها را غیرممکن می‌داند، در آن در حال اجراست. پلیسی که در چهارراه خالی از اتومبیل، رانندگانی را که وجود ندارند، راهنمایی می‌کند. مردمی که وسط خیابان خالی، کیلومترها صف تشکیل داده‌اند و منتظر تنها اتوبوسی هستند که کار حمل‌و‌نقل را بر عهده دارد. مرزهایی که به سیم‌های خاردار حایل آن برق ولتاژ قوی وصل شده است. عکس‌های بزرگی از رهبران در همه جای شهر دیده می‌شود که احترام نگذاشتن به تک‌تک آنها می‌تواند مجازات سنگینی داشته باشد. اجبار برای گریه کردن و به صورت کوفتن برای مردم عادی در عزای رهبر تازه در‌گذشته و... اما، همیشه کره شمالی به این شکل نبوده است. شاید تصور آن هم‌اکنون سخت و حتی غیرممکن باشد اما روزگاری مردم کره‌جنوبی، به رفاه ساکنان شمالی کشور خود حسادت می‌کردند. بعد از آنکه کیم ایل سونگ (پدربزرگ رهبر فعلی کره شمالی) در برنامه اقتصادی پنج‌ساله خود برای اصلاحات اقتصادی، همه صنایع و کارخانجات را ملی و در اختیار دولت اعلام کرد، کمک‌های کشورهای کمونیستی دیگر، خصوصاً شوروی، باعث شد وضعیت اقتصادی مردم نه تنها مناسب که از قبل هم بهتر باشد. اما فروپاشی شوروی، باعث شد سوءمدیریت‌ها در این کشور آشکار شود. دهه 90 میلادی و شاید چند سال انتهایی دهه 80 را می‌توان آغاز ظاهر شدن تصویری از کره شمالی دانست که امروز شاهد آن هستیم. این سوءمدیریت‌ها در کنار این حقیقت که تنها 18 درصد کره شمالی از زمین‌های قابل کشت تشکیل شده و این کشور به دلیل سیاست‌های خود امکان واردات مواد غذایی را ندارد، باعث شد کره شمالی در دهه 90 دچار قحطی شود. این وضعیت باعث شد حکومت این کشور به سمت حکومتی نظامی حرکت کند که سعی می‌کند با قوای قهریه مردم را کنترل کند. ضعف حکومت در بهبود وضعیت اقتصادی باعث شد تا در ابتدای قرن بیست و یکم، کیم جونگ ایل، مراودات اقتصادی محدود و کنترل‌شده‌ای را با غرب آغاز کند و تنها در سال 2002 رهبر کشور اعلام کرد پول می‌تواند معیار سنجش ارزش همه کالاها باشد. در سال 2013 نیز کیم جونگ اون، رهبر فعلی کره، اصلاحات اقتصادی را اعلام کرد که به موجب آن دست‌اندرکاران تعداد محدودی از مشاغل با داشتن شرایطی ویژه خواهند توانست مستقلاً در بازار حاضر شده و به فعالیت بپردازند. اما چنین سیاست‌هایی با این سرعت اندک، دوای درد مردم نخواهد بود. شاید شاخص‌های اقتصادی درباره کره شمالی وجود نداشته باشد و شاید نتوان به اطلاعات خارج‌شده از آن اعتماد کرد اما همین که بعضی از شهروندان یک کشور حاضر باشند جان خود را برای خروج از مرزهای کشورشان از دست بدهند‌، نشان می‌دهد پدربزرگ و پدر و پسر، حاکمان کره از 1912 تاکنون، باعث شده‌اند بازسازی کره شمالی، نسل‌ها زندگی و دهه‌ها زمان نیاز داشته باشد.

هزینه‌ توهم
index:4|width:150|height:230|align:right هنگامی که هیتلر در سال1889 با تابعیت اتریشی متولد شد، کسی از اطرافیانش تصور هم نمی‌کرد که این مرد در 56‌سالگی در یک زیرزمین به زندگی خود پایان خواهد داد، آن هم در حالی که یکی از بزرگ‌ترین جنگ‌های تاریخ را آغاز کرده است. اما این مرد کوتاه‌قد عجیب، با افکاری مالیخولیایی نه‌تنها توانست زندگی خود را دگرگون کند، که برای همیشه تاثیری عمیق بر زندگی مردم آلمان و جهان گذاشت. او که از سال 1933 تا 1945 صدراعظم آلمان بود اثراتی از خود به یادگار گذاشت که قابل چشم‌پوشی نیست. او با سیاست‌های جنگ‌طلبانه خود آلمان را تبدیل به ویرانه کرد، کشوری که در آن تورم وحشتناک بود و مردم در فقر غذایی به سر می‌بردند. همان اتفاقی که بعد از جنگ جهانی اول هم رخ داده بود. در واقع یکی از عمده‌ترین دلایل و شاید تنها دلیل قدرت گرفتن حزب نازی در این کشور، اوضاع نامناسب اقتصادی بود که آلمان بعد از جنگ جهانی اول و بحران جهانی اقتصاد با آن دست به گریبان بود. حزب نازی در شرایطی در آلمان قدرت را به دست گرفت که بیکاری به بیش از 30 درصد رسیده بود و تنها در عرض چند سال توانست این رقم را به صفر نزدیک کند. این کار البته به مدد پروژه‌های عمومی و عمران شهری اتفاق افتاد که دولت به عنوان وظیفه برای خود تعریف کرده بود. یارانه‌های دولتی نیز به سمت صنایع‌، خصوصاً صنایعی که می‌توانست بر توان نظامی کشور تاثیرگذار باشد، سرازیر شده بود. البته (درست همانند مورد کوبا، اما کوتاه‌مدت‌تر) تمام این کارها به پول نیاز داشت. در نتیجه طی این سال‌ها، ماشین چاپ پول آلمان با حداکثر سرعت در حال کار بود و مردم خوش‌باور، غافل از فاجعه‌ای که در کمین بود، ظاهر ماجرا را می‌دیدند. تعداد بیکاران که در سال 1932 شش میلیون نفر بود تنها چهار سال بعد به یک میلیون رسید. اما دستمزد متوسط نسبت به دوره قبل از هیتلر اندکی کاهش یافته بود آن هم در حالی که هزینه زندگی بیش از 25 درصد افزایش یافته و ساعت کار در هفته به 50 ساعت رسیده بود. اما بعد از خاتمه جنگ و مرگ هیتلر، وضعیت به حدی وخیم شد که دیگر اندازه‌گیری شاخص‌های اقتصادی مفهومی نداشت. کمبود غذا به امری عادی تبدیل شد، فقر آنچنان همه‌گیر شد و استانداردهای زندگی تا حدی افت کرد که در تاریخ سابقه نداشت. بر اثر تورم، پس‌انداز مردم و البته بدهی‌ها، 99 درصد ارزش خود را از دست دادند و به عبارتی آلمان مجبور شد دوباره و این بار از زیر صفر، شروع کند.

فرزند چوپان
صدام حسین در خانواده‌ای چوپان ساکن روستایی نزدیک تکریت زاده شد. او نه‌تنها هیچ‌گاه پدرش را که شش ماه قبل از تولدش خانه را ترک کرده بود ندید، که تنها چند ماهی بعد از تولد تنها برادر تنی خود را نیز بر اثر سرطان از دست داد. بدون اتفاق قابل ذکری صدام 20ساله شد و در همین سن به حزب بعث عراق پیوست. حزبی که راه‌های ترقی را برای او گشود تا در نهایت در سال 1979 به مقام ریاست جمهوری عراق برسد و تا سال 2003 در آن مقام باقی بماند. کشوری که صدام به عنوان رئیس‌‌جمهور تحویل گرفت از لحاظ اقتصادی در وضعیت بسیار مناسبی قرار داشت. نرخ رشد تولید ناخالص داخلی اسمی عراق در دهه 1960 میلادی (دو دهه قبل از به قدرت رسیدن صدام) 213 درصد بود و در دهه بعد از آن به 1325 درصد رسید. در سال 1979 عراق روزی 5 /3 میلیون بشکه نفت تولید می‌کرد و درآمد ناشی از صادرات آن در سال 1979 برابر 21 میلیارد دلار شد. هنگام آغاز جنگ ایران و عراق ذخیره ارزی عراق حدود 35 میلیارد دلار بود. به قدرت رسیدن صدام از یک نظر رکوردشکنی بود. سرعتی که او در پایان دادن به رونق اقتصادی عراق پس از در دست گرفتن قدرت از خود نشان داد، احتمالاً در تاریخ بی‌سابقه است. او که در نیمه دوم سال 1979 قدرت گرفت توانست رشد تولید ناخالص داخلی را در دهه 80 به دو درصد تقلیل دهد، آن هم در حالی که رشد دهه 70 میلادی 1325 درصد بود. این رشد در دهه 90 منفی شد و به منفی 47 درصد رسید و با از قدرت پایین کشیده شدن صدام در دهه اول قرن بیست و یکم، دوباره رشد کرد و به 317 درصد بالغ شد. آغاز جنگ با ایران در سال 1980 نیز نه‌تنها هزینه مستقیم و بسیار سنگینی برای این کشور داشت که باعث انهدام تجهیزات نفتی و کاهش میزان تولید نفت هم بود. با پایان یافتن جنگ با ایران، ماجراجویی‌های صدام اما تمام نشد. حمله به کویت و جنگ با این کشور از این شیطنت‌هایی بود که از همان ابتدا هم برنده آن معلوم بود. خارج کردن صدام از کویت و وضع تحریم‌ها علیه این کشور، وضعیت معیشتی مردم را از آنچه بود هم بدتر کرد. میراث صدام برای عراق، دو دهه رشد اندک و منفی اقتصادی، هزاران کشته جنگی،‌ منزوی بودن در جهان، حضور نیروهای خارجی در کشور و 125 میلیارد دلار بدهی خارجی بود.

40 سال رهبری
قذافی نیز مانند همتای خود صدام، در خانواده‌ای چوپان به دنیا آمد. سکونت در روستاهای بیابانی و دوری از شهر باعث شده تا تاریخ دقیق تولد او معلوم نباشد اما سال تولدش 1942 یا 1943 عنوان شده است. قذافی باز هم همانند صدام حدود 20‌سالگی به ارتش پیوست، تعلیمات نظامی و حضور در ارتش راه او را به قدرت باز کرد و در سال 1969 به عنوان رهبر لیبی قدرت را در دست گرفت. لیبی کشوری در آفریقا که تا پیش از کشف نفت بسیار فقیر محسوب می‌شد، بعد از اکتشاف و استخراج طلای سیاه و با توجه به جمعیت اندکش، بالاترین تولید ناخالص داخلی سرانه در آفریقا را دارد. تمام درآمد حاصل از صادرات لیبی و همچنین نیمی از تولید ناخالص داخلی این کشور به دلیل نفت است. کشف نفت باعث شد سرانه تولید ناخالص داخلی لیبی که در دهه 1920 میلادی تنها 40 دلار بود، درست قبل از قدرت گرفتن قذافی به حدود 1100 دلار برسد هر چند که با قدرت گرفتن قذافی دوباره روند نزولی آن آغاز شد. عنوان رهبری لیبی که سال 2011 در دستان قذافی باقی ماند و سرانجام با آغاز بهار عربی پایان گرفت. چند سال بعد از به قدرت رسیدن و در سال 1977 قذافی، اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد که موقعیت اقتصادی لیبی را بهبود داد. شرکت‌های خارجی در همه بخش‌های اقتصاد جز نفت و گاز و بیمه و‌... فعال شدند. با آغاز دهه 1980 میلادی، سقوط تدریجی قذافی و اقتصاد لیبی آغاز شد. کاهش قیمت نفت و برقراری تحریم‌ها علیه این کشور، فشارهای اقتصادی را افزایش داد. تمایلات کمونیستی قذافی نیز که با چاپ کتاب سبز در سال 1975 و 1976 علنی شده بود، حالا کم‌کم عملی هم شد. مالکیت خصوصی در بسیاری زمینه‌ها محدود یا حتی ممنوع شد. به عنوان مثال کسی حق مالکیت بیش از یک خانه نداشت. کارگران در کارخانه‌ها و تولیدی‌ها قدرت زیادی گرفتند و بسیاری از نهادهای تولیدی و کارخانجات خصوصی به مالکیت دولت درآمد. در نهایت، کارایی نهادهای تولیدی و اقتصادی با دولتی کردن آنها کاهش یافت و سطح رفاه به سرعت شروع به کاهش کرد. این کاهش سطح رفاه در کنار تورم بالا و نرخ بیکاری دو رقمی، سرانجام توانست دوران رهبری قذافی را به انتها برساند. اگرچه بعد از سرنگونی قذافی و دخالت نیروهای بین‌المللی، بسیاری از مردم این کشور دوران او را همچون روزهای بهتری به یاد می‌آورند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها