تاریخ انتشار:
حسین ملائک از روابط ایران وآمریکا پس از اعمال تحریمهای جدید کنگره میگوید
چماق کنگره برای دولت روحانی
«تحریمهای ایران در فرجه زمانی مورد نظر غرب نتیجهای دربر نداشت؛ آنها گمان میکردند این تحریمها میتواند اقتصاد ایران را فلج کند اما ایران همچنان پابرجاست و زمان مورد نظر آنها نیز در حال تنگتر شدن است.»
«تحریمهای ایران در فرجه زمانی مورد نظر غرب نتیجهای دربر نداشت؛ آنها گمان میکردند این تحریمها میتواند اقتصاد ایران را فلج کند اما ایران همچنان پابرجاست و زمان مورد نظر آنها نیز در حال تنگتر شدن است.» این را حسین ملائک میگوید. سفیر اسبق ایران در کشورهای چین و سوئیس. این دیپلمات کهنهکار با ذکر این نکته که روی کار آمدن آقای روحانی فرصت جدیدی برای کشورهای اروپایی و آمریکا مهیا کرده است تا یک بازنگری بر سیاستهای جاری خود داشته باشند، متذکر میشود که البته در شرایط جدید نه غربیها در خواستههایشان تغییری اعمال کردهاند و نه ما میخواهیم از ادامه چرخه غنیسازی اورانیوم چشمپوشی کنیم، هر دو طرف مطالبات خود را دارند اما میدانند که باید در شرایط جدیدی آن را پیگیری کنند. او به بازی قدرت اشاره دارد و میگوید: آمریکاییها احساس کردند ایران در حال تغییر شرایط سیاسی خود است ما نیز ضربهای وارد کنیم تا حضور ما را احساس کند. اما در هر صورت باید گفت مصوبه کنگره موضوع مهمی نیست و به راحتی
قابل بازگشت است.
امسال سناتورهای آمریکایی تصمیم گرفتند تا قانون تحریم سالانه ایران را به دلیل آنچه «ملاحظات خاص» عنوان میکنند به تعویق بیندازند. روزنامه واشنگتن پست در تحلیلی که بر همین اساس ارائه کرده، متذکر شده نرم شدن ظاهری مواضع کنگره آمریکا در قبال ایران یک نشانه بالقوه برای پایان دادن به چند دهه دشمنی تهران و واشنگتن است. دیدگاه جنابعالی در رابطه با این تحلیل چیست؟
تعویق ارسال تحریمهای ایران به دولت آمریکا موضوع مهمی است که باید به صورت بنیانیتری مورد توجه قرار گیرد. در فضای فعلی موقعیت پرونده هستهای ایران کاملاً روشن است، به دلیل اعمال سه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، اجماعی بینالمللی علیه پرونده هستهای ایران شکل گرفته است که مبنای آن نیز مشخص است. در این قطعنامهها صراحتاً آمده است که ایران باید با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند و به شفافسازی بیشتر برنامههای هستهای خود بپردازد. علاوه براین ما با محدودیتها و تحریمهای یکجانبه اروپا و آمریکا نیز مواجه هستیم که بسیار روشنتر و صریحتر به ما میگویند برنامههای هستهایتان را به تعویق بیندازید. یعنی ما از دو مسیر برای چشمپوشی از ادامه چرخه غنیسازی اورانیوم تحت فشار هستیم. اروپا و آمریکا توانستند در مقطعی اجماعی علیه پرونده هستهای ایران به وجود آورند.
تحلیل آمریکاییها در فرآیندی که طی شد چه بود؟آیا آنها با هدف تغییر رفتار به دنبال شکلدهی یک اجماع بودند؟
آمریکاییها تحلیلشان این است که این تحریمها باید وضعیت اقتصادی ایران را دگرگون کند و دولت این کشور را از رفتار عادی خود محروم سازد تا پای میز مذاکره حاضر شود و امتیازات لازم را واگذار کند.
اما ایران در این مدت موضع خود را حفظ کرد؟
بله، ایران در این مدت موضع خود را حفظ کرد در واقع مقامات ایرانی سعی دارند به طرف مقابل نشان دهند تحریمها تاثیر عمیقی بر اقتصاد این کشور باقی نگذاشته است و دولت ایران نیز به صورت عادی به عملکرد خود میپردازد. اینکه بهرغم تمام اعمال فشارها کشورهای غربی نتوانستهاند به اهداف خود از تحریم ایران دست پیدا کنند و در دستیابی به اهدافشان مرعوب شدهاند. البته در کنار دیدگاه غالب کشورهای غربی، بحثی نیز وجود دارد که بیشتر از سوی انگلیسیها مطرح میشود.
تحلیل انگلیسیها چیست؟
انگلیسیها از زاویه دیگری به مساله نگاه میکنند آنها بحثی که دارند به ساختار سیاسی باز میگردد انگلیسیها میگویند ایران یک نظام پیچیده سیاسی دارد که نقطه ثقل قدرت در این نظام معلوم نیست کجاست و یا تصمیمگیریها در کدام بخش اتخاذ میشود. تجربیات سالهای گذشته در رابطه با دولتهای آقایان خاتمی، هاشمی و احمدینژاد غرب را به موضع مشخصی از مذاکره با ایران رسانده بود اما انتخابات خرداد 92 این تحلیلها را تغییر داد. حضور چشمگیر مردم در پای صندوقهای رای و انتخاب فردی خارج از دایره اصولگرایی نقطه ثقل سیاسی را در تحلیلهای آنها جابه جا کرد و این حس را به وجود آورد که تمام تحلیلهای آنها در مورد مذاکره با ایران اشتباه بوده است.
یعنی فضای جدید تحلیلها را تغییر داد؟
بله، با حاکم شدن شرایط جدید کشورهای غربی تصمیم گرفتند به سرعت وارد مذاکره با ایران شوند و مباحثی که از سوی مقامات این کشورها نسبت به روی کار آمدن دکتر روحانی مطرح شده است نیز گویای این موضوع است. موضوع دیگری که نباید به سادگی از کنار آن عبور کنیم توجه به این نکته است که تحریمهای ایران در فرجه زمانی مورد نظر غرب نتیجهای دربر نداشت. آنها گمان میکردند این تحریمها میتواند اقتصاد ایران را فلج کند اما ایران همچنان پابرجاست و زمان مورد نظر آنها نیز در حال تنگتر شدن است. تمام این مباحث غربیها را به این نتیجه رساند که روی کار آمدن آقای روحانی فرصت جدیدی برای کشورهای اروپایی و آمریکا مهیا کرده است تا یک بازنگری بر سیاستهای جاری خود داشته باشند و بتوانند با شرایط جدید کنار بیایند. البته در این شرایط نه غربیها در خواستههایشان تغییری اعمال کردهاند و نه ما میخواهیم از ادامه چرخه غنیسازی اورانیوم چشمپوشی کنیم. هر دو طرف مطالبات خود را دارند اما میدانند در شرایط جدید باید آن را پیگیری کنند. غربیها دریافتهاند که مذاکرهکنندگان جدید ایرانی مانند همتایان سابقشان نیستند و به مقوله مذاکرات از چشمانداز خود آنها مینگرند. طرفین مذاکرهکننده میدانند که در این شرایط باید با یک فهم مشترک وارد مذاکره شوند. قطعاً تیم آقای دکتر روحانی بر اساس ادبیات موجود و آنچه در معادلات نظام بینالملل در جریان است وارد روند گفتوگوها میشود و در تلاش خواهد بود تا نظر طرف مقابل را متوجه دیدگاههای صلحجویانه ایران از ادامه چرخه غنیسازی اورانیوم کند. البته باید در نظر داشته باشید که تحریمهای اصلی غرب بر اقتصاد ایران اعمال شده و تنها موارد جزیی باقی مانده است.
علاوه بر چهرههای سرشناس آمریکایی برخی از سناتورهای این کشور نیز خواستار آغاز روند گفتوگوها با ایران شدهاند. آیا میتوان اینگونه برداشت کرد که تغییر شرایط سیاسی ایران، مقامات آمریکایی را نیز وادار به ارزیابی سیاستهایشان کرده است؟
در محیطهای سیاسی ایران همیشه این موضوع مطرح بوده است که بزرگترین مانع برای آغاز مذاکرات ایران و آمریکا نه دولت ایالات متحده بلکه کنگره این کشور است که با ایجاد بیشترین موانع امکان ایجاد رابطه را از طرفین گفتوگوکننده سلب کرده است. این کنگره است که در سالهای گذشته تحت تاثیر لابی صهیونیستی فشارهایی را بر دولت آمریکا وارد کرد تا مذاکرات و یا احیاناً تعاملات سیاسی دو کشور را به چالش بکشد. اما در هر صورت اینکه اعضای کنگره در نامهای به اوباما خواستار مذاکره ایران و آمریکا شدهاند خبر خوبی است که میتواند به آغاز مذاکرات دو کشور کمک کند. اینکه ایران و آمریکا بخواهند پس از سالها تخاصم و دشمنی پای میز مذاکرات دوجانبه بنشینند بسیار نویدبخش است اما باید منتظر ماند و دید این گفتوگوها در چه شرایطی و با چه ادبیاتی دنبال میشود. در صورت عدم تغییر ادبیات طرفین مذاکرهکننده حتی اگر دو کشور پای میز مذاکره بنشینند تغییری حاصل نمیشود. البته به نظر میرسد تغییر رویکرد اروپاییها در حال اعمال شدن است. ما این موضوع را در مقاله آقای فیشر وزیر خارجه اسبق آلمان و یا مقالهای که در مورد دیپلماسی آقای روحانی نوشته بود، میتوانیم مشاهده کنیم. آنجا که مینویسد: «در شرایط فعلی که موقعیت خاورمیانه در حال دگرگونی است ما باید به ایرانی توجه کنیم که قدرت منطقهای است.»
آقای روحانی بارها در نطقهای انتخاباتی و یا نشستهای مطبوعاتی اعلام کردهاند که با ادبیات جدیدی پای میز مذاکره با غرب مینشیند. از آن سو نیز وزارت خارجه آمریکا، جک استراو و یوشکا فیشر وزرای خارجه اسبق انگلیس و آلمان نیز بر لزوم مذاکره با ایران تاکید کردهاند. آیا اعلام این مواضع به معنای تغییر رویکردهای ایران و غرب نیست؟
از حالا نمیتوان از این رابطه نتیجهگیری کرد. باید تا زمان آغاز مذاکرات منتظر ماند و سپس به ارزیابی پرداخت.
این ادبیات باید به چه صورتی باشد تا ما شاهد کاهش تدریجی تحریمها باشیم؟
از بعد سیاسی ما نباید با زیادهخواهی خواستار توقف آنی تحریمها باشیم. عراقیها بعد از 16 سال از بند هفت سازمان ملل خارج شدند. متاسفانه روندی که موجب ارسال پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل شد به این دلیل بود که ما قطعنامههای شورای امنیت را ناچیز قلمداد میکردیم و وقعی به آنها نمینهادیم. در حال حاضر نیز اگر روند مذاکرات ما با کشورهای غربی در مسیر خوبی به پیش رود ما شاهد توقف تحریمهای یکجانبه اروپا و آمریکا خواهیم بود اما نباید انتظار توقف یکباره تحریمهای جهانی را داشته باشیم.
چرا نباید این انتظار را داشته باشیم؟ ما خواهان توقف تدریجی تحریمها هستیم.
من نمیگویم نباید انتظار توقف تحریمها را داشته باشیم. میگویم تحریمهایی که در طول سالیان دراز اعمال شده است در عرض چند ماه قابل توقف نیست. توقف تحریم یعنی شرایط سختتر نشود؟ اینکه ما فکر کنیم تحریمهای بانکی ما به سرعت متوقف میشود؛ اینطور نیست. این موضوع منوط به موفقیتآمیز بودن مذاکرات ما با 1+5 است.
آمریکاییها هیچگاه از موضع دوستانه با ما وارد گفتوگو نشدهاند. چند روز پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات ایران بود که ما با موج جدید تحریمهای کنگره مواجه شدیم. حال چرا ما باید به آنها اعتماد کنیم؟
این بازی قدرت است دیگر. زمانی که شما مشاهده میکنید حریف در حال تلوتلو خوردن است ضربهای به او وارد میکنید تا حضور شما را احساس کند. آمریکاییها احساس کردند ایران در حال تغییر شرایط سیاسی خود است ما نیز ضربهای وارد کنیم تا حضور ما را احساس کند. اما در هر صورت باید گفت مصوبه کنگره موضوع مهمی نیست و به راحتی قابل بازگشت است.
یعنی توقف اعمال تحریمهای جدید نوعی چراغ سبز به ایران است؟
بله، میتواند اینطور نیز برداشت شود. پیشبینی میکنم تحریمهای دیگری نیز در راه نباشد و همه این موارد به نقاط عطف دولت آقای روحانی در چینش کابینه، تعیین رئیس شورای عالی امنیت ملی و طرفهای مذاکرهکننده ارتباط پیدا میکند.
■■■
امسال سناتورهای آمریکایی تصمیم گرفتند تا قانون تحریم سالانه ایران را به دلیل آنچه «ملاحظات خاص» عنوان میکنند به تعویق بیندازند. روزنامه واشنگتن پست در تحلیلی که بر همین اساس ارائه کرده، متذکر شده نرم شدن ظاهری مواضع کنگره آمریکا در قبال ایران یک نشانه بالقوه برای پایان دادن به چند دهه دشمنی تهران و واشنگتن است. دیدگاه جنابعالی در رابطه با این تحلیل چیست؟
تعویق ارسال تحریمهای ایران به دولت آمریکا موضوع مهمی است که باید به صورت بنیانیتری مورد توجه قرار گیرد. در فضای فعلی موقعیت پرونده هستهای ایران کاملاً روشن است، به دلیل اعمال سه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، اجماعی بینالمللی علیه پرونده هستهای ایران شکل گرفته است که مبنای آن نیز مشخص است. در این قطعنامهها صراحتاً آمده است که ایران باید با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند و به شفافسازی بیشتر برنامههای هستهای خود بپردازد. علاوه براین ما با محدودیتها و تحریمهای یکجانبه اروپا و آمریکا نیز مواجه هستیم که بسیار روشنتر و صریحتر به ما میگویند برنامههای هستهایتان را به تعویق بیندازید. یعنی ما از دو مسیر برای چشمپوشی از ادامه چرخه غنیسازی اورانیوم تحت فشار هستیم. اروپا و آمریکا توانستند در مقطعی اجماعی علیه پرونده هستهای ایران به وجود آورند.
تحلیل آمریکاییها در فرآیندی که طی شد چه بود؟آیا آنها با هدف تغییر رفتار به دنبال شکلدهی یک اجماع بودند؟
آمریکاییها تحلیلشان این است که این تحریمها باید وضعیت اقتصادی ایران را دگرگون کند و دولت این کشور را از رفتار عادی خود محروم سازد تا پای میز مذاکره حاضر شود و امتیازات لازم را واگذار کند.
اما ایران در این مدت موضع خود را حفظ کرد؟
بله، ایران در این مدت موضع خود را حفظ کرد در واقع مقامات ایرانی سعی دارند به طرف مقابل نشان دهند تحریمها تاثیر عمیقی بر اقتصاد این کشور باقی نگذاشته است و دولت ایران نیز به صورت عادی به عملکرد خود میپردازد. اینکه بهرغم تمام اعمال فشارها کشورهای غربی نتوانستهاند به اهداف خود از تحریم ایران دست پیدا کنند و در دستیابی به اهدافشان مرعوب شدهاند. البته در کنار دیدگاه غالب کشورهای غربی، بحثی نیز وجود دارد که بیشتر از سوی انگلیسیها مطرح میشود.
تحلیل انگلیسیها چیست؟
انگلیسیها از زاویه دیگری به مساله نگاه میکنند آنها بحثی که دارند به ساختار سیاسی باز میگردد انگلیسیها میگویند ایران یک نظام پیچیده سیاسی دارد که نقطه ثقل قدرت در این نظام معلوم نیست کجاست و یا تصمیمگیریها در کدام بخش اتخاذ میشود. تجربیات سالهای گذشته در رابطه با دولتهای آقایان خاتمی، هاشمی و احمدینژاد غرب را به موضع مشخصی از مذاکره با ایران رسانده بود اما انتخابات خرداد 92 این تحلیلها را تغییر داد. حضور چشمگیر مردم در پای صندوقهای رای و انتخاب فردی خارج از دایره اصولگرایی نقطه ثقل سیاسی را در تحلیلهای آنها جابه جا کرد و این حس را به وجود آورد که تمام تحلیلهای آنها در مورد مذاکره با ایران اشتباه بوده است.
یعنی فضای جدید تحلیلها را تغییر داد؟
بله، با حاکم شدن شرایط جدید کشورهای غربی تصمیم گرفتند به سرعت وارد مذاکره با ایران شوند و مباحثی که از سوی مقامات این کشورها نسبت به روی کار آمدن دکتر روحانی مطرح شده است نیز گویای این موضوع است. موضوع دیگری که نباید به سادگی از کنار آن عبور کنیم توجه به این نکته است که تحریمهای ایران در فرجه زمانی مورد نظر غرب نتیجهای دربر نداشت. آنها گمان میکردند این تحریمها میتواند اقتصاد ایران را فلج کند اما ایران همچنان پابرجاست و زمان مورد نظر آنها نیز در حال تنگتر شدن است. تمام این مباحث غربیها را به این نتیجه رساند که روی کار آمدن آقای روحانی فرصت جدیدی برای کشورهای اروپایی و آمریکا مهیا کرده است تا یک بازنگری بر سیاستهای جاری خود داشته باشند و بتوانند با شرایط جدید کنار بیایند. البته در این شرایط نه غربیها در خواستههایشان تغییری اعمال کردهاند و نه ما میخواهیم از ادامه چرخه غنیسازی اورانیوم چشمپوشی کنیم. هر دو طرف مطالبات خود را دارند اما میدانند در شرایط جدید باید آن را پیگیری کنند. غربیها دریافتهاند که مذاکرهکنندگان جدید ایرانی مانند همتایان سابقشان نیستند و به مقوله مذاکرات از چشمانداز خود آنها مینگرند. طرفین مذاکرهکننده میدانند که در این شرایط باید با یک فهم مشترک وارد مذاکره شوند. قطعاً تیم آقای دکتر روحانی بر اساس ادبیات موجود و آنچه در معادلات نظام بینالملل در جریان است وارد روند گفتوگوها میشود و در تلاش خواهد بود تا نظر طرف مقابل را متوجه دیدگاههای صلحجویانه ایران از ادامه چرخه غنیسازی اورانیوم کند. البته باید در نظر داشته باشید که تحریمهای اصلی غرب بر اقتصاد ایران اعمال شده و تنها موارد جزیی باقی مانده است.
علاوه بر چهرههای سرشناس آمریکایی برخی از سناتورهای این کشور نیز خواستار آغاز روند گفتوگوها با ایران شدهاند. آیا میتوان اینگونه برداشت کرد که تغییر شرایط سیاسی ایران، مقامات آمریکایی را نیز وادار به ارزیابی سیاستهایشان کرده است؟
در محیطهای سیاسی ایران همیشه این موضوع مطرح بوده است که بزرگترین مانع برای آغاز مذاکرات ایران و آمریکا نه دولت ایالات متحده بلکه کنگره این کشور است که با ایجاد بیشترین موانع امکان ایجاد رابطه را از طرفین گفتوگوکننده سلب کرده است. این کنگره است که در سالهای گذشته تحت تاثیر لابی صهیونیستی فشارهایی را بر دولت آمریکا وارد کرد تا مذاکرات و یا احیاناً تعاملات سیاسی دو کشور را به چالش بکشد. اما در هر صورت اینکه اعضای کنگره در نامهای به اوباما خواستار مذاکره ایران و آمریکا شدهاند خبر خوبی است که میتواند به آغاز مذاکرات دو کشور کمک کند. اینکه ایران و آمریکا بخواهند پس از سالها تخاصم و دشمنی پای میز مذاکرات دوجانبه بنشینند بسیار نویدبخش است اما باید منتظر ماند و دید این گفتوگوها در چه شرایطی و با چه ادبیاتی دنبال میشود. در صورت عدم تغییر ادبیات طرفین مذاکرهکننده حتی اگر دو کشور پای میز مذاکره بنشینند تغییری حاصل نمیشود. البته به نظر میرسد تغییر رویکرد اروپاییها در حال اعمال شدن است. ما این موضوع را در مقاله آقای فیشر وزیر خارجه اسبق آلمان و یا مقالهای که در مورد دیپلماسی آقای روحانی نوشته بود، میتوانیم مشاهده کنیم. آنجا که مینویسد: «در شرایط فعلی که موقعیت خاورمیانه در حال دگرگونی است ما باید به ایرانی توجه کنیم که قدرت منطقهای است.»
آقای روحانی بارها در نطقهای انتخاباتی و یا نشستهای مطبوعاتی اعلام کردهاند که با ادبیات جدیدی پای میز مذاکره با غرب مینشیند. از آن سو نیز وزارت خارجه آمریکا، جک استراو و یوشکا فیشر وزرای خارجه اسبق انگلیس و آلمان نیز بر لزوم مذاکره با ایران تاکید کردهاند. آیا اعلام این مواضع به معنای تغییر رویکردهای ایران و غرب نیست؟
از حالا نمیتوان از این رابطه نتیجهگیری کرد. باید تا زمان آغاز مذاکرات منتظر ماند و سپس به ارزیابی پرداخت.
این ادبیات باید به چه صورتی باشد تا ما شاهد کاهش تدریجی تحریمها باشیم؟
از بعد سیاسی ما نباید با زیادهخواهی خواستار توقف آنی تحریمها باشیم. عراقیها بعد از 16 سال از بند هفت سازمان ملل خارج شدند. متاسفانه روندی که موجب ارسال پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل شد به این دلیل بود که ما قطعنامههای شورای امنیت را ناچیز قلمداد میکردیم و وقعی به آنها نمینهادیم. در حال حاضر نیز اگر روند مذاکرات ما با کشورهای غربی در مسیر خوبی به پیش رود ما شاهد توقف تحریمهای یکجانبه اروپا و آمریکا خواهیم بود اما نباید انتظار توقف یکباره تحریمهای جهانی را داشته باشیم.
چرا نباید این انتظار را داشته باشیم؟ ما خواهان توقف تدریجی تحریمها هستیم.
من نمیگویم نباید انتظار توقف تحریمها را داشته باشیم. میگویم تحریمهایی که در طول سالیان دراز اعمال شده است در عرض چند ماه قابل توقف نیست. توقف تحریم یعنی شرایط سختتر نشود؟ اینکه ما فکر کنیم تحریمهای بانکی ما به سرعت متوقف میشود؛ اینطور نیست. این موضوع منوط به موفقیتآمیز بودن مذاکرات ما با 1+5 است.
آمریکاییها هیچگاه از موضع دوستانه با ما وارد گفتوگو نشدهاند. چند روز پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات ایران بود که ما با موج جدید تحریمهای کنگره مواجه شدیم. حال چرا ما باید به آنها اعتماد کنیم؟
این بازی قدرت است دیگر. زمانی که شما مشاهده میکنید حریف در حال تلوتلو خوردن است ضربهای به او وارد میکنید تا حضور شما را احساس کند. آمریکاییها احساس کردند ایران در حال تغییر شرایط سیاسی خود است ما نیز ضربهای وارد کنیم تا حضور ما را احساس کند. اما در هر صورت باید گفت مصوبه کنگره موضوع مهمی نیست و به راحتی قابل بازگشت است.
یعنی توقف اعمال تحریمهای جدید نوعی چراغ سبز به ایران است؟
بله، میتواند اینطور نیز برداشت شود. پیشبینی میکنم تحریمهای دیگری نیز در راه نباشد و همه این موارد به نقاط عطف دولت آقای روحانی در چینش کابینه، تعیین رئیس شورای عالی امنیت ملی و طرفهای مذاکرهکننده ارتباط پیدا میکند.
دیدگاه تان را بنویسید