تاریخ انتشار:
پروندهای به مناسبت صد و یکمین سالروز تولد میلتون فریدمن
پدر پولگرا
میلتون فریدمن در روز 31 جولای سال 1912 میلادی در نیویورک آمریکا متولد شد. او که یکی از اقتصاددانان و دانشمندان علم آمار دنیاست مقالهها و کتب زیادی تالیف کرده است که تمامی آنها در حمایت از دیدگاههای مکتب شیکاگو است. نوشتههای او طی سه دهه تغییرات شگرفی را در علم اقتصاد دنیا ایجاد کرد و تحولات زیادی را در این علم به وجود آورد. او که رهبر مکتب اقتصادی شیکاگو است، تمامی مطالعاتش را طی سالهای حیاتش روی اقتصاد و بخشهای کشفنشده و مبهم این علم متمرکز کرد و در نتیجه همین مطالعات جامع و اثرگذار بود که در سال 1976 میلادی موفق به دریافت نوبل اقتصاد شد. نوبل اقتصاد به دلیل مطالعات او در حوزه تحلیل مصرف، تاریخ پولی و نظریه پولی و در نهایت پیچیدگیهای سیاستهای ثبات مالی و پولی در اقتصاد به او اعطا شد. تلاشهای پیگیر او در طول سالهای عمرش در حوزه اقتصاد و یافتههای ارزشمندش در این رشته سبب شد تا او به عنوان دومین اقتصاددان اثرگذار دنیا بعد از جان مینارد کینز معرفی شود. اکونومیست هم در روز درگذشت او، از فریدمن به عنوان اثرگذارترین اقتصاددان نیمه دوم قرن بیستم میلادی یاد کرد و تاکید کرد اگر تاثیر مطالعات او را در
علم اقتصاد امروز دنیا بررسی کنیم شاهد این هستیم که او بیشتر از دیگر اقتصاددانان در این علم اثرگذار بوده است. یافتههای او تغییرات بزرگی در درک و فهم اقتصاد ایجاد کرد و سبب شد اقتصاد از یک علم نظری صرف که تنها مورد مطالعه اهل فن و دانشمندان حوزه اقتصادی بود به علمی اثرگذار روی تمامی حوزههای زندگی بشر تبدیل شود و بر شمار علاقهمندان این رشته افزوده شود. چالش اصلی فریدمن در این بود که تصور میکرد نظریات کینز در اقتصاد نظریههایی ساده و ابتدایی است و پیچیدگیهای این علم را در نظر نگرفته است. تلاشهای فریدمن در این زمینه که بعدها آنها را تحت عنوان نظریه «سادگی کینزی» (به عنوان آنتیتزی برای نظریه «کینزی جدید») نامید، قابل توجه است. فریدمن اولین نظریه مهم خود را در دهه 1950 ارائه کرد که در این نظریه تفسیر دیگری از تابع مصرف و عملکرد آن ارائه داد و همین نظریه سبب شد او یکی از بزرگترین مخالفان سیاستهای اقتصادی دولت آمریکا شود که در آن زمان طبق دیدگاههای کینز تدوین و اجرا میشد. در دهه 1960 میلادی او سیاستهای اقتصادی جدیدی در حوزه اقتصاد کلان را معرفی کرد که همین سیاستها سبب شد فریدمن و طرفداران دیدگاههایش
به عنوان اقتصاددانان پولگرا معرفی شوند. او با معرفی نرخ طبیعی بیکاری برای اقتصاد بیان کرد دولت میتواند از طریق افزایش سطح تقاضا در جامعه نرخ اشتغال را از این سطح بالاتر ببرد یا نرخ بیکاری را از سطح بیکاری طبیعی کمتر کند، در صورتی که ریسک ناشی از افزایش تورم را بپذیرد. او تاکید کرد منحنی فیلیپس، که رابطه اشتغال و تورم را نشان میدهد، ناپایدار است. او همچنین اقتصاددانی بود که وقوع پدیده رکود تورمی را پیشبینی کرد. فریدمن از آنجایی که مخالف وجود فدرالرزرو و بانک مرکزی بود، استدلال میکرد در صورت وجود چنین نهادی، تنها سیاست معقول و هوشمندانهای که میتواند اجرا شود، افزایش اندک و ثابت حجم پول است. فریدمن مشاور اقتصادی دولت جمهوریخواه رونالد ریگان بود. فلسفه سیاسی و اقتصادی او بود که زمینه را برای ایجاد سیستم اقتصادی بازار آزاد فراهم کرد و مداخله دولت در فعالیتهای اقتصادی را به حداقل رسانید. او همواره از موفقیتش در این زمینه ابراز رضایت میکرد و این حرکت را بزرگترین و اثرگذارترین حرکت زندگیاش میدانست. زیرا بر این باور بود که نهتنها اقتصاد آمریکا با استفاده از سیاستهای بازار آزاد میتواند به رونق برسد،
بلکه دیگر کشورها هم در همین مسیر میتوانند گام بردارند و اقتصاد دنیا با سرعت بیشتری به رشد و رونق برسد. او حمایت زیادی از قانون حق انتخاب محل تحصیل برای ساکنان آمریکا کرده بود و موفق شد بنیاد انتخاب آموزش فریدمن را راهاندازی کند و در این بنیاد به افرادی که علاقهمند به ادامه تحصیل هستند، خدمات لازم را ارائه دهد. فریدمن در کتاب «سرمایهداری و آزادی» که در سال 1962 میلادی چاپ شده است، نوشت: «سیاستهایی از قبیل ارتش داوطلبانه، نرخ ارز شناور آزاد، نرخ مالیات بر درآمد منفی، الغای گواهینامههای پزشکی و آزادی انتخاب محل تحصیل از جمله سیاستهایی است که زندگی را بهتر میکند و استاندارد و کیفیت آن را ارتقا میدهد.» دیدگاههای او در حوزه سیاستهای پولی، مالیاتستانی، خصوصیسازی و تغییرات نظام قانونی با هدف توسعه اقتصادی، روی سیاستهای دولتی آمریکا اثر زیادی بر جای گذاشت ولی اوج اثرگذاری آن در دهه 1980 میلادی بود. نظریه پولی او سبب شد پاسخهای فدرالرزرو آمریکا به بحرانهای مالی جهانی در سالهای 2007 و 2008 میلادی در مقایسه با پاسخ این ارگان به بحرانهای قبلی متفاوتتر و اثرگذارتر باشد. اما این فرد اثرگذار روی دنیا
چگونه زندگی کرده و چه فراز و فرودهایی را در زندگیاش تجربه کرده است؟
دوران تحصیل
میلتون فریدمن فرزند یک خانواده مهاجر اروپایی بود که پدر و مادرش دستفروش خشکبار در خیابانهای آمریکا بودند. بعد از تولد میلتون، آنها به نیوجرسی نقل مکان کردند و فرزند بااستعدادشان تمام دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستانش را در مدارس این منطقه به پایان رسانید. او پس از اندکی از شانزدهمین سال تولدش در سال 1928 دوره دبیرستان را به پایان رسانید. میلتون فریدمن در سال 1932 میلادی موفق شد مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه روتگرز که دانشگاه دولتی شهر نیوجرسی بود، دریافت کند. رشته تحصیلی او در این مقطع ریاضیات بود، ولی تحت تاثیر دو تن از اقتصاددانان بزرگ آن دوران یعنی آرتور برنز و هومر جونز که در آن سالها تدریس در دانشگاه روتگرز را بر عهده داشتند، تصمیم گرفت وارد حیطه اقتصادی شود. آنها فریدمن را متقاعد کردند که با استفاده از اصول اقتصاد مدرن میتوان اقتصاد دنیا را از رکود بزرگ دهه 1930 میلادی نجات داد. اما سطح بالای علمی فریدمن جوان سبب شد به محض اتمام دوره کارشناسیاش دو بورسیه تحصیلی دریافت کند. یکی از این بورسیهها برای ادامه تحصیل در رشته ریاضیات در دانشگاه براون آمریکا بود و دیگری برای ادامه تحصیل در رشته اقتصاد
در دانشگاه شیکاگو بود. فریدمن رشته اقتصاد را به عنوان حوزه اصلی مطالعاتی در مقطع کارشناسی ارشد برگزید و در سال 1933 میلادی مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه شیکاگو دریافت کرد. در همین دانشگاه بود که دیدگاههای اقتصادی او شکل گرفت و این دیدگاهها تا انتهای حیاتش هدایت کننده زندگی کاری او بود. در این مقطع میلتون فریدمن شدیداً تحت تاثیر دیدگاههای اقتصادی و نظریات اقتصاددانانی از قبیل جیکوب واینر، فرانک نایت و هنری سیمون بود. او در دانشگاه شیکاگو با همسر آیندهاش، رز دایرکتور، آشنا شد. در فاصله سالهای 1933تا 1934 میلادی به او یک دوره آموزشی در دانشگاه کلمبیا پیشنهاد شد و در این دوران او به مطالعه علم آمار تحت نظر هارولد هاتلینگ، اقتصاددان و آماردان معروف دنیا پرداخت. در سال 1934 او به دانشگاه شیکاگو برگشت و یک سال به عنوان کمک پژوهشگر برای هنری شولتز، که روی نظریه و معیارهای تقاضا مطالعه میکرد، کار کرد. در آن سال بود که او با جورج استیگلر و آلن والیس آشنا شد و این دوستی تا پایان دوره حیاتش باقی ماند. اما با وجود این تلاشهای پیگیر فریدمن، او موفق نشد تا کار آکادمیک در دانشگاههای آمریکا پیدا کند و همین
مساله سبب شد او به کار دولتی روی بیاورد. او مطالعه در حوزه تازه معرفیشده «New Deal» را آغاز کرد و به همراه چندین اقتصاددان جوان از جمله همسرش به مطالعه و تحقیق در این زمینه پرداخت. اما علاقه دیرینه او به تدریس سبب شد تا از تلاش برای پیدا کردن شغلی آکادمیک سر باز نزند و بالاخره در سال 1943 میلادی به بخش مطالعات جنگ دانشگاه کلمبیا پیوست و تا انتهای جنگ جهانی دوم به عنوان ریاضیدان و آماردان به مطالعه روی مسائل طراحی سلاح پرداخت. در سال 1945 میلادی موفق شد پایاننامه دوره دکترای خود را به اتمام برساند و در سال 1946 میلادی موفق به اخذ مدرک دکترای رشته اقتصاد شد. در فاصله سالهای 1945 و 1946 میلادی او تدریس در دانشگاه مینهسوتا را بر عهده داشت و این دقیقاً مصادف بود با تولد پسرش دیوید.
تدریس در دانشگاه
در سال 1946 میلادی بود که فریدمن پیشنهاد تدریس نظریههای اقتصادی در دانشگاه شیکاگو را پذیرفت و به مدت 30 سال در همین دانشگاه به تدریس حوزههای مختلف اقتصادی به دانشجویان مقاطع مختلف پرداخت. در این سالها بود که او اقدام به ایجاد یک جامعه فکری کرد که امروزه به آن مکتب فکری شیکاگو گفته میشود و شمار زیادی از اعضای این مکتب فکری به دلیل مطالعات گسترده و تلاشهای پیگیر موفق شدند تا در سالهای متوالی برنده نوبل اقتصاد شوند. در همین سال بود که آرتور برنز که ریاست اداره ملی مطالعات اقتصادی (National Bureau of Economic Research - NBER) را بر عهده داشت، از فریدمن خواست تا دوباره به مجموعه همکاران آنها بپیوندد. این دقیقاً کاری بود که فریدمن بعد از اتمام تحصیلاتش در مقطع کارشناسی ارشد انجام میداد و این همان سالهایی بود که هنوز کار آکادمیک در دانشگاه پیدا نکرده بود. مسوولیت او مطالعه در زمینه نقش پول در چرخههای تجاری بود. در این زمان فریدمن کارگاه پول و بانکداری را راهاندازی کرد که کارگاه شیکاگو نام گرفت و زمینه را برای مطالعات در زمینه اقتصاد پولی و نقش پول در اقتصاد فراهم کرد. در نیمه آخر دهه 1940 میلادی فریدمن
با آنا شوارتز، که یک اقتصاددان و تاریخدان برجسته است، همکاری کرد و نتیجه این همکاری انتشار کتابی با عنوان «تاریخ پولی ایالات متحده آمریکا از سال 1867 تا 1960» است که در سال 1963 میلادی چاپ شد. فریدمن فاصله سالهای 1954 تا 1955 میلادی را به عنوان استاد میهمان در دانشگاه کمبریج گذراند. در آن زمان هیات علمی رشته اقتصاد این دانشگاه به دو گروه تقسیم شده بود. یک گروه که اکثریت اعضا را تشکیل داده بودند، طرفداران دیدگاههای کینز بودند و افرادی از قبیل جون رابینسون و ریچارد کان هم در آن دسته بودند و گروه قلیلی که دنیس رابرتسون هم در آن قرار داشت، مخالفان دیدگاههای کینز بودند. فریدمن تصور میکرد دلیل دعوت او به دانشگاه کمبریج این بود که دیدگاههای اقتصادی او با هر دو گروه تفاوت داشت. او در فاصله سالهای 1966 تا 1984 میلادی ستونی در هفتهنامه نیوزویک داشت که دیدگاههای اقتصادیاش را در آن مینوشت. این ستون در میان فعالان اقتصادی و سیاستمداران طرفداران زیادی پیدا کرده بود و تالیف آن موجب شد تا پذیرش نظریاتش با سرعت بیشتری صورت بگیرد. او در فاصله سالهای 1968 تا 1978 میلادی به همراه پل ساموئلسون مناظرههایی انجام
میدادند و متن کامل آن را در نشریه نیوزویک چاپ میکردند. در این مناظرهها، آنها به بحث و تبادل نظر در مورد مسائل اقتصادی کشور میپرداختند و راهکارهای پیشنهادی آنها به عنوان دو اقتصاددان برجسته به همراه دلایل پیشنهاد دادن این راهکارها بیان میشد. او در سال 1964 میلادی مشاور اقتصادی نامزد حزب جمهوریخواه ریاستجمهوری آن زمان، یعنی بری گلدواتر، بود.
بازنشستگی
میلتون فریدمن در سال 1977 میلادی و در 65 سالگی و بعد از 30 سال تدریس در دانشگاه شیکاگو رسماً بازنشسته شد و به همراه همسرش به سانفرانسیسکو نقل مکان کرد. در آنجا فریدمن به عنوان مشاور اقتصادی فدرالرزرو سانفرانسیسکو کارش را آغاز کرد. از این سال به بعد او در موسسه هوور در دانشگاه استنفورد کار میکرد و در همین زمان بود که از او خواسته شد برنامهای تلویزیونی برای تشریح نظریههای اقتصادیاش تهیه کند. او به مدت سه سال روی این پروژه کار کرد و از سال 1980 میلادی یک مجموعه تلویزیونی 10قسمتی را تهیه کرد که عنوان این مجموعه «آزادی انتخاب» بود و شبکه PBS آن را پخش میکرد. کتابی که بعدها از این مجموعه تالیف شد و ضمن تشریح مطالب بیانشده در این مجموعه تلویزیونی، به تشریح حواشی و زیربناهای علم اقتصاد هم میپرداخت، توسط فریدمن و همسرش تالیف شد و به پرفروشترین کتاب سال 1980 میلادی تبدیل شد. این کتاب هماکنون به 14 زبان مختلف دنیا ترجمه شده است. فریدمن در کمپین ریاستجمهوری رونالد ریگان در سال 1980 میلادی به عنوان مشاور غیررسمی او کار کرد و در تمام دوره ریاستجمهوری او هم در هیات مشاوران سیاستهای اقتصادی دولت، عضو بود.
او در دهههای 1980 و 1990 میلادی مقالات و سرمقالههای ژورنالیستی و مقالههای علمی زیادی تالیف کرد و سفرهای زیادی به کشورهای شرق اروپا و چین انجام داد. تمامی این سفرها به دعوت دولتهای کشورهای میزبان و به منظور دادن مشاوره اقتصادی در زمینههای مختلف انجام شد. این اقتصاددان برجسته دنیا تغییرات بزرگی در علم اقتصاد ایجاد کرد و به راحتی میتوان تایید کرد مسیر حرکت علم اقتصاد بعد از فریدمن کاملاً متفاوت از مسیر حرکت علم قبل از او بود. میلتون فریدمن در نهایت پس از 94 سال زندگی و در حالی که دو فرزند به نامهای دیوید و ژانت داشت، در روز 16 نوامبر سال 2006 میلادی از دنیا رفت.
منبع:
http://en.wikipedia.org/wiki/Milton_Friedman
دیدگاه تان را بنویسید