سازمان ملی ایمنی باید زیر نظر رئیسجمهور یا معاون او تشکیل شود
ضرورت تشکیل سازمان ملی ایمنی
موضوع تلفات جادهای نه یک بحثجدید، بلکه یک موضوع ریشهای و قدیمی در عرصه اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی کشور به شمار میرود.
موضوع تلفات جادهای نه یک بحث جدید، بلکه یک موضوع ریشهای و قدیمی در عرصه اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی کشور به شمار میرود. هیچگاه هم آمار دقیق و حقیقی از میزان تلفات جادهای اعلام نشده و حتی فرمهای دقیقی برای سنجش تلفات جادهای در اختیار دانشگاهیان قرار نگرفته است تا به درستی بتوانند آمار تلفات این بخش را محاسبه کرده و آمار دقیقی در این زمینه بیان کنند. از همه بدتر آنکه، همان آماری هم که میتوان روی آن حساب کرد، در اختیار جامعه تحلیلگر قرار نمیگیرد، لذا یک کارشناس، به راحتی نمیتواند راجع به آمار تلفات جادهای، با اطمینان سخن بگوید. اما با همین ضعف آماری، حدود 80 درصد از مقالاتی که از دانشجویان دریافت میشود، سهم خطای انسانی و خوابآلودگی را مهمترین عامل در تصادفات و تلفات جادهای نشان میدهد. در این زمینه، اگرچه گزارشهای بسیاری تهیه شده ولی به نظر نمیرسد که پایه آماری درستی داشته باشد. اما بر پایه همین آمار بالای تلفات جادهای که در جلسات کارشناسی مطرح میشود، خطای انسانی سهم بالایی دارد. البته اعداد و ارقام تلفاتی هم که اعلام میشود، برگرفته از آمارهای جهانی است که میگوید حدود 90 درصد از تلفات جادهای، مربوط به خطاهای انسانی است. البته باید این نکته را هم لحاظ کرد که این کشورها بر خلاف ایران، مسائل زیرساختی خود را حل کردهاند؛ ولی همچنان برای کاهش تلفات ناشی از عامل انسان، جا برای کار کردن میبینند. در مجموع برای کشورهای در حال توسعهای همچون ایران، هنوز هم عامل انسان تاثیر بسیار بالایی در تصادفات دارد؛ چرا که با همین جادههای خراب و خودروهای نهچندان ایمن، بسیاری از انسانها نه تا به حال تخلف کرده و نه تا به حال دچار سانحه شدهاند. بروز این خطاهای انسانی اگرچه سهم عمدهای را به خود فرد موکول میکند، اما منجر به نادیده گرفتن مسوولیت بخش حمل و نقل کشور هم نمیشود، البته در کنار وزارت راه و شهرسازی، همه دستگاهها باید وظیفه خود را به درستی انجام دهند و عرصه را برای بروز این سوانح، تنگ کنند. به عبارت دیگر، وزارت راه و شهرسازی صاحب وظیفه است و در ارزیابیهایی که نسبت به آن انجام میشود باید دید که در کجا وظیفه خود را درست انجام داده و در کجا کوتاهی کرده است. اما آنچه باید به عنوان فرهنگسازی در جامعه صورت گیرد، فراتر از یک وزارتخانه و یک سازمان بوده و مسالهای چندوجهی به شمار میرود؛ در نتیجه وظیفه یک نهاد، یک سازمان یا حتی یک ارگان نیست و پایههای ابتدایی فرهنگ کاهش نقش خطای انسانی در تلفات جادهای باید از بستر اولیه خانواده نهادینه شده و تربیت خانوادگی آن را شکل دهد؛ لذا آنجا که مساله فرهنگ و رفتار ترافیکی مطرح میشود، هر ارگان دولتی باید با بازوی نهادهای آموزشی خود، کار را پیش برد و در نهایت هم، نهادهای نظارتی نقش مهم خود را ایفا کنند. حتی در پیشرفتهترین کشورها نیز اگر پلیس، یک روز اعلام کند که حضوری در خیابانها نخواهد داشت، درصد تخلفات به شدت بالا میرود و همان انسانهایی که احساس تجدد دارند، دست به خطا میزنند، بنابراین عامل اجرائیات هم بسیار مهم است. از سوی دیگر، سازمانهای دستاندرکار آموزشی نیز نقش بسیار مهمی دارند که در کنار نقشآفرینی نهادهای مردمی میتوانند، رفتارها، عادات و باورهای مردم را تحت تاثیر قرار دهند. پس شاید پیش از آنکه وظیفهای به وزارت راه و شهرسازی در فرهنگسازی بسپاریم، مهمترین عامل خود خانواده به عنوان کانون اصلی تربیتی است که باید تشویق شود تا بداند اگر تخلفی در رانندگی اتفاق بیفتد، ممکن است منجر به مرگ شود، پس این را هم باید مدنظر قرار داد. نکته دیگر این است که رفتار ترافیکی و حضور دستگاههای مختلف متولی در عرصه برونشهری و درونشهری نیز مهم به شمار میآید. از همه مهمتر اینکه، مساله ایمنی در کشور ما فاقد متولی است و سازمان ایمنی در کشور وجود ندارد که متولی ایمنی باشد. تنها یک شورای عالی ایمنی داریم که حضور موثری در این عرصه ندارد و سازمان قدرتمندی به شمار نمیآید. در حالی که در تمام کشورهای پیشرفته دنیا که مساله جان انسانها بسیار حائز اهمیت است، سازمان ایمنی در بالاترین رده تصمیمگیری کشوری، زیر نظر رئیسجمهور یا معاون او مشغول به کار است و این سازمان ایمنی باید بر وزارت راه و شهرسازی نظارت داشته باشد. در این میان برنامههای توسعهای باید این نقش را برای سیاستگذاری جدی بگیرند. در قالب این برنامههاست که صاحبان وظیفه و دستگاههایی که مسوولیت دارند باید نقشآفرینی کنند، اما به هر حال خود این سازمانها هم باید اعتقاد به برنامه و اهداف برنامه داشته باشند. از همه اینها که بگذریم، ایران همچون سایر کشورهای دنیا، یک وظیفه در جامعه جهانی دارد و آن عمل به تعهدات در نظر گرفتهشده در قالب دهه ایمنی در دنیاست. در واقع، تمامی کشورهای عضو سازمان ملل موظف به کاهش سوانح رانندگی به خصوص سوانح منجر به فوت شدهاند و باید با مجموعه اقداماتی که انجام میدهند، تلفات را تا 50 درصد کاهش دهند. در این میان ایران نیز مجموعه اقداماتی را در دست انجام دارد که اگرچه خوب بوده، ولی کافی نیست و ممکن است تنها تاثیرهای کوچکی داشته باشد. نکته حائز اهمیت این است که میزان مرگ و میر در زمان وقوع حادثه کاهش یافته؛ ولی از سوی دیگر، تعداد معلولیتها و تخلفات روند افزایشی به خود گرفته است. در حالی که تعداد خودروها هم روز به روز اضافه میشوند و رعایت قوانین و مقررات هم هنوز در مردم نهادینه نشده است. پس کاهش خطای انسانی در تلفات جادهای، بسیج عمومی و ترویجی را میطلبد و انجام کار ترویجی نیز یک اقدام زمانبر است و هر روزی که کار شروع شود، شاید دیر هم باشد؛ چرا که آثار آن در طول زمان مشخص میشود و یک کار فراگیر همهجانبه است که همه باید دست به دست هم دهند و هم سازمانهای دولتی که در این حوزهها وظیفه دارند و هم نهادهای مردمی که دغدغه این کار را دارند باید به کمک بیایند و از هر ابزار و وسیلهای نیز استفاده شود که هشدارهای لازم به جامعه منتقل شود. شاید بتوان با آمار، با ارقام و به شکلهای مختلف برای گروههای سنی متفاوتی که در جامعه وجود دارد، این موضوع را به زبانها و بیانهای مختلف مطرح کرد تا آنها از این تکرار مباحث، اثر بگیرند و 5 تا 10 سال دیگر بتوان اعلام کرد که تعداد مرگ و میر و تصادفات جادهای در ایران در سایه همین فرهنگسازی کاهش یافته است. به هر حال، ایران جزو کشورهایی است که میزان مرگ و میر و معلولیت ناشی از تصادفات در آن، رقم بسیار بالایی است. البته مرگ و میر یکسری آثار سوء دارد که به صورت بلندمدت در جامعه میماند و نمونه آن هم زنان سرپرست خانواری هستند که به خاطر تصادفات جادهای، جزو فقیرترین افراد جامعه شدهاند؛ در حالی که آنها یک زمانی فقیر نبودهاند اما با فوت سرپرست خانوار، به زیرخط فقر رفتهاند و اکنون، با هزار مشکل اجتماعی روبهرو هستند. این حلقهها، همانند یک زنجیره به هم وصل است و هشدار بسیار بالایی میخواهد که از راس دستگاههای اجرایی داده شده تا همگان به این مساله توجه کنند. ایران در مساله تصادفات جادهای، بسیار جای کار دارد و هنوز کار اساسی و زیرساختی در کشور انجام نشده یا اگر هم انجام شده، اعتقاد من بر این است که روبنایی بوده و زیرساختی و زیربنایی نبوده است. حتی در این راه، هنوز برنامه درستی نوشته نشده و مساله ایمنی هنوز به عنوان دغدغه مسوولان مملکت جا نیفتاده است. این یک نظر شخصی نیست؛ بلکه نظر تکمیلی متخصصان حمل و نقل کشور است و میتوان از آن به عنوان برآیند نظر جمعی یاد کرد که هنوز ایمنی در جادهها، دغدغه نیست یا حداقل سهمی که برخی مسائل فرعی و سیاسی دارند، را ندارد. یعنی ایمنی و جان افراد دغدغه مسوولان بالای مملکت نشده است. در حالی که هر زمان این مساله به یک دغدغه تبدیل شد، برنامه خوب برای آن نوشته میشود و منابع خوب هم به آن تخصیص داده خواهد شد، سازمانها اصلاح میشوند و روش کار خود را در گسترش فرهنگ ایمنی، اصلاح خواهند کرد. شاید هم لازم باشد سازمان ایمنی تشکیل شود تا به درستی بتواند فرآیند کار را تعریف کرده و نواقص را اصلاح کند. ایران هنوز هم الفبای ایمنی را تمرین میکند و اگرچه در محافل مختلف، وزرا و معاونان آنها صحبت از ایمنی به میان میآورند، اما این گفتهها تنها یک تلنگر کوچک است و هنوز به عنوان یک دغدغه، برای آنها مطرح نیست.
دیدگاه تان را بنویسید