تاریخ انتشار:
نشانههایی برای شروع
برنامه هستهای ایران
نه انتخابات ایران، نه تحریمها و نه تهدیدات نظامی نمیتوانند ایران را از مسیر هستهای خود دور کند، پیروزی چشمگیر حسن روحانی نامزد میانهرو ریاستجمهوری، امیدهایی برای رسیدن به توافق بین ایران و جامعه بینالمللی ایجاد کرده است.
نه انتخابات ایران، نه تحریمها و نه تهدیدات نظامی نمیتوانند ایران را از مسیر هستهای خود دور کند، پیروزی چشمگیر حسن روحانی نامزد میانهرو ریاستجمهوری، امیدهایی برای رسیدن به توافق بین ایران و جامعه بینالمللی ایجاد کرده است. او که از اکتبر 2003 به مدت تقریباً دو سال مذاکرهکننده هستهای جمهوری اسلامی ایران بوده است، نشانههایی از انعطافپذیری بروز داد که در جریان مذاکرات اخیر بین ایران و گروه 1+5 کمبود آن احساس میشد. آقای روحانی آنقدر عملگرا هست که بداند ایران برای تجدید حیات اقتصادی خود نیاز دارد از بار فشار تحریمها بکاهد و به این منظور به جایگاه مذاکرهکننده سازندهای نیاز دارد. با وجود این تغییر در راس قوه مجریه ایران نمیتواند به معنای پایانی بر مساله هستهای این کشور باشد. چارچوب کار مشخص شده است: اگر زمانی ایران بخواهد به توانایی هستهای دست یابد، هیچ چیز نمیتواند جلودار آن باشد. آخرین دور گفتوگوها بین گروه 1+5 که پنجمین دور مذاکرات بود در اوایل آوریل برگزار شد و با یک یادداشت نهایی به پایان رسید. مذاکرات در فوریه ادامه یافت و پیشنهاد شد در قبال محدود کردن برنامه غنیسازی اورانیوم ایران و
بازرسی جامعتر آژانس بینالمللی انرژی هستهای اندکی از تحریمها کاسته شود. این پیشنهاد که به عنوان مقدمهای برای توافقهای آینده بود، نرمی رفتار شش قدرت بزرگ را نشان میداد. غرب پیشنهاد کرد ایران میزان اندکی از اورانیوم را برای استفاده در رآکتور تولیدکننده ایزوتوپهای پزشکی تا 20 درصد غنی کند و فرآیند غنیسازی در تاسیسات فردو که در اعماق کوهها قرار دارد به حالت تعلیق درآید. سعید جلیلی مذاکرهکننده ایران اعلام کرد در مقابل توقف موقت غنیسازی 20درصدی کلیه تحریمها علیه ایران تعلیق شود. پیشنهادی که البته به نظر غرب غیرقابل قبول بود. انتخاب آقای روحانی بدان معناست که دور بعدی مذاکرات در فضای بهتری صورت خواهد گرفت. اما به چه هدفی؟ پاسخ این است که این فرآیند هدفی را برای هر دو طرف دارد. برای ایران تداوم مذاکرات ابزاری است که در مقابل عقبنشینیهای کمتاثیر بر برنامه هستهایاش فشار تحریمها را کاهش دهد. برای آمریکا و متحدانش، عدم پیشرفت در مذاکرات تاکنون باعث شده است، جامعه بینالمللی از تحریمها پشتیبانی کند. هر دو طرف ترجیح میدهند از رویارویی نظامی اجتناب کنند و تمایل دارند نشان دهند مسیر دیپلماتیک راهحل
مساله هنوز به بنبست نرسیده است. با وجود این، حقیقت آن است که با تداوم گفتوگوها ایران به آنچه توانایی بحرانی خوانده میشود، نزدیکتر میشود. قبل از آنکه بنگاههای اطلاعاتی غرب یا آژانس بینالمللی انرژی هستهای به این توانایی پی ببرد. با وجود فشارهای شدید اقتصادی که تحریمها بر ملت ایران اعمال کرده است و بهرغم تمایل آشکار آنها به تغییر، محاسبات راهبردی ایران هنوز تغییر نکرده است. برنامه هستهای ارزش هر نوع فداکاری را دارد چرا که با توجه به سیاستهای متفاوت آمریکا در قبال لیبی و کره شمالی، این برنامه تضمینکننده بقای نظام در مقابل تهدیدهای خارجی است.
سرعتبخشی
ایران تا چه اندازه به قابلیت بحرانی نزدیک شده است؟ منابع اطلاعاتی بریتانیا و آمریکا اعلام میکنند هنوز یک سال باقیمانده است تا ایران بتواند مواد لازم برای ساخت یک بمب را تهیه کند و زمان بیشتری هم لازم است تا به این فناوری دست یابد که بتواند کلاهک هستهای کوچکی را بسازد که در موشکهای بالستیک شهاب3 قرار گیرد و پس از آن آزمایشهایی را انجام دهد تا مطمئن شود سامانه به خوبی عمل میکند. اما دو تحلیلگر مستقل مشهور، دیوید آلبرایت بازرس سابق سلاح در سازمان ملل و رئیس موسسه علم و امنیت بینالمللی به همراه گرگ جونز پژوهشگر مرکز آموزش سیاستی منع گسترش تسلیحات(NPEC) درباره ایران اعتقاد دارند زمان به سرعت در حال سپری شدن است. آقای آلبرایت میگوید تا اوایل 2014 ایران در جایگاهی قرار خواهد گرفت که ظرف یک یا دو هفته بتواند مواد لازم برای یک بمب را تهیه کند. آقای جونز بر این باور است که اواخر امسال ایران قادر خواهد بود ظرف 10 هفته اورانیوم لازم برای دو سلاح هستهای را فراهم کند. اگر ایران تاسیسات مخفی غنیسازی داشته باشد که به منظور غنیسازی اورانیوم از 20 به 90 درصد (سطح لازم برای ساخت سلاح هستهای) طراحی شده باشد، به
زودی قادر خواهد بود مواد لازم برای ساخت پنج بمب را ظرف 14 هفته تهیه کند. این کار با استفاده از نسل جدید سانتریفوژهای نصبشده در سایت نطنز انجام میگیرد. آقای جونز در گزارش اخیر خود برای NPEC میگوید اگر چه وجود تاسیسات هستهای میتواند به معنای تخطی ایران از مفاد امنیتی آژانس بینالمللی انرژی هستهای باشد، زمان لازم برای تولید اورانیوم غنیشده در این روش آن قدر کوتاه است که نمیتوان قبل از دستیابی آن کشور به سلاح هستهای هیچ اقدام موثری انجام داد. آنچه برای آقای جونز و آقای آلبرایت اهمیت دارد آن است که ایران به سرعت توانایی غنیسازی خود را بالا میبرد و سرعت تولید مواد لازم برای ساخت رایجترین و معمولیترین نوع بمب هستهای را افزایش میدهد. به عقیده آقای آلبرایت مولفه اصلی در این راه کیفیت و کمیت سانتریفوژهای ایران است. با وجود تلاشهای گسترده غرب و اسرائیل در کند کردن یا خرابکاری در برنامه هستهای ایران، این کشور توانست ظرف دو سال 9 هزار سانتریفوژ جدید در نطنز و فردو نصب و ظرفیت غنیسازی خود را دو برابر کند. با توجه به این افزایش ظرفیت، ذخایر اورانیوم 5/3درصدی ایران در همان مدت از 2500 به 4300 کیلوگرم
رسید. در ماه مارس ایران اعلام کرد سه هزار نوع جدید سانتریفوژ پیشرفته با عنوان IR-2m ساخته است که نسبت به مدل قبلی IR-1m پنج برابر بیشتر کارایی دارد. تقریباً 700 عدد از سانتریفوژهای جدید نصب شدهاند. ایران رآکتور آب سنگین اراک را نیز بهبود بخشیده است. این رآکتور که قابلیت تولید پلوتونیوم را دارد میتواند مسیری جایگزین برای رسیدن به سلاح هستهای تا پایان سال آینده باشد. جالب توجه آن است که این پیشرفتها در حالی صورت میگیرد که ایران در ظاهر از هیچ کدام از خطوط قرمز ترسیمشده توسط باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل عبور نکرده است. هر دو مقام تهدید کرده بودند در صورت عبور ایران از خطوط قرمز، آنها به زیرساختارهای هستهای حمله میکنند. اما خطوط قرمز هیچ کدام واضح نیست. در مورد اسرائیل، نتانیاهو در ماه سپتامبر سال گذشته اولتیماتوم داد ایران نباید به مقدار کافی اورانیوم 20درصدی دست یابد تا بتواند 20 کیلوگرم اورانیوم کاملاً غنیشده لازم برای سلاح هستهای را تولید کند. اما معلوم نشد این «مقدار کافی» چه اندازه است.
بیشتر از مقدار لازم برای بمب
از آن زمان آقای نتانیاهو گفته است که دستیابی ایران به 250 کیلوگرم اورانیوم 20درصدی به معنای عبور از خط قرمز است. اما این رقم برای یک بمب اتمی بسیار زیاد است. شاید او به هگزا فلوراید اورانیوم نیمهغنیشده اشاره کرده است که ایران در حال حاضر در حال تولید آن است، نه به خود اورانیوم 20درصدی. چرا که 250 کیلوگرم هگزا فلوراید برای تولید 165 کیلوگرم اورانیوم نیمهغنیشده کافی است. مقداری که برای ساخت بمب مناسب است. آقای جونز عقیده دارد با توجه به نحوه غنیسازی تا سطح بالا، 94 تا 210 کیلوگرم اورانیوم نیمهغنیشده برای یک بمب کافی است. از آنجایی که ایران تولید اورانیوم نیمهغنیشده را سه سال پیش آغاز کرده است تاکنون 219 کیلوگرم اورانیوم با غنای 20 درصد تولید کرده است که 40 درصد آن به اکسید اورانیوم تبدیل شده و مقداری از آن برای میلههای سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران مصرف شده است. اما اگر حرف آقای جونز صحیح باشد، باز هم 123 کیلوگرم اورانیوم نیمهغنیشده باقی میماند که برای ساخت بمب کافی است و به معنای عبور از خط قرمز آقای نتانیاهو است. در فصل آخر سال گذشته ایران 67 درصد از اورانیوم نیمهغنیشده خود را به اکسید تبدیل
کرد، اما همزمان ذخیره خود را 10 کیلو افزایش داد. حتی اگر ایران ذخایر خود را به دقت مدیریت کند تا روند مذاکرات ادامه یابد؛ این احتمال وجود دارد که تا پایان امسال به خط قرمز آقای نتانیاهو برسد. آیا این بدان معناست که اسرائیل در شش ماه آینده به تاسیسات هستهای ایران حمله نظامی خواهد کرد؟ احتمالاً نه. خط قرمز اسرائیل موضوعی مربوط به گذشته است. چند وقت پیش اسرائیل قصد داشت این تصور را ایجاد کند که در صورت توانایی ایران برای ساخت سلاح هستهای این کشور مورد حمله قرار خواهد گرفت. ساخت بمب به این بستگی دارد که ایران بتواند اورانیوم کاملاً غنیشده را به گوی فلزی تبدیل کند و هسته سلاح را بسازد، سپس بتواند چاشنی مناسب بسازد و کلاهکی کوچک تولید کند که بر موشکهای بالستیک نصب شود. این فرآیند که به آن سلاحسازی میگویند؛ در توانایی مهندسی ایران دیده میشود. قبلاً بنگاههای اطلاعاتی غرب میگفتند ایران فرآیند سلاحسازی را در سال 2004 متوقف کرده است. اما پس از انتشار گزارش آژانس بینالمللی انرژی هستهای در نوامبر 2011 و جلوگیری ایران از ورود بازرسان آژانس به مجموعه تحقیقات نظامی پارچین این باور به چالش کشیده شده است. در
دسامبر 2011 آقای جونز اعلام کرد ایران میتواند به خاطر کمکهای دریافتی از یکی از طراحان سابق سلاحهای اتمی شوروی ظرف شش ماه نوعی وسیله انفجاری بسازد. ظاهراً کره شمالی هم کمکهای فنی زیادی به ایران ارائه کرده است. متعاقب آن اسرائیل خط قرمز جدیدی را معرفی کرد که ایهود باراک وزیر دفاع آن زمان آن را «منطقه مصونیت» نامید. این خط قرمز به زمانی اشاره میکند که ایران به اندازه کافی در تاسیسات فردو سانتریفوژ داشته باشد تا بتواند حتی پس از حمله به غنیسازی ادامه دهد. ایران یک سال پیش حتی قبلتر از این خط قرمز هم عبور کرده بود. با پیشرفتهای هستهای ایران، اسرائیل به توانایی خود برای اقدام یکجانبه علیه ایران تردید پیدا کرده است. اسرائیل فقط میتواند آسیبی موقتی ایجاد کند. مایکل اوهانلون از موسسه بروکلین اعتقاد دارد اسرائیل میتوانست سه یا چهار سال قبل حمله کند؛ اما احتمال آن در زمان حال اندک است. تا سال گذشته، آقای نتانیاهو امیدوار بود در صورت حمله یکجانبه آمریکا وادار میشود دخالت کند و از نیروی نظامی قدرتمند خود برای اتمام کار استفاده کند. پس از دریافت هشدار از جانب اوباما مبنی بر آنکه نباید درباره این حمله روی
آمریکا حساب کرد، آقای نتانیاهو تلاش کرد در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به نفع میت رامنی اعمال نفوذ کند. از آن زمان نخستوزیر اسرائیل فشارهای خود را بر اوباما متمرکز کرد تا او را وادار کند به تعهداتش در قبال ایران عمل کند. هنگام بازدید اوباما از اسرائیل در ماه مارس هر دو آنها گفتند ارزیابی مشترکی از نزدیکی ایران به بمب دارند و هر دو مصمم هستند مانع آن شوند. نتانیاهو گفت ایران ممکن است ابتدا از خط قرمز اسرائیل عبور کند و اوباما هم اعلام کرد اسرائیل حق دارد از خود دفاع کند. اما واقعیت آن است که اگر اسرائیل به این نتیجه برسد که آمریکا احتمال حمله یکجانبه آن کشور به ایران را کنار گذاشته است از فکر اقدام نظامی منصرف میشود. آقای اوهانلون میگوید حتی در این صورت اسرائیل نمیخواهد نشان دهد موضع ملایمتری اتخاذ کرده است و تهدید خواهد کرد از تصمیم خود برای به تاخیر انداختن برنامه هستهای ایران به مدت یک یا دو سال کوتاه نمیآید. اما چه چیز میتواند اوباما را به صدور دستور حمله وادار کند؟ در مارس گذشته او گفت: رهبران ایران باید درک کنند سیاست من محدودسازی نیست. سیاست من جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است
و به این منظور ممکن است اقدام نظامی لازم شود. لئون پانتا وزیر پیشین دفاع از این هم فراتر رفت و گفت اگر آمریکا اطلاعاتی درباره پیشرفت ایران به سمت سلاح اتمی دریافت کند یا بفهمد تصمیماتی در این جهت اتخاذ شدهاند، برای توقف آن به اقدامات ضروری متوسل خواهد شد. علاوه بر این دولت اوباما مکرراً ادعا کرده است متوجه اتخاذ چنین تصمیماتی خواهد شد و در زمان مناسب به آن پاسخ خواهد داد. بنابراین در همه این فرآیندها ابهامات زیادی وجود دارد. خط قرمز اوباما بر سه فرض مبهم قرار دارد: اول آنکه شواهد حاکی از تصمیم ایران برای تبدیل شدن به کشور هستهای به اندازه کافی قانعکننده باشد که راه را بر تفسیرهای دیگر ببندد. دوم آنکه بین زمان ارائه شواهد و زمان توانایی عملی ایران برای استفاده بازدارنده از سلاح اتمی فاصله زیادی است و سوم آنکه حمله یا سری حملات علیه تاسیسات هستهای ایران حتماً به هدف خود برسد. آقای اوهانلون عقیده دارد در صورتی که ایران نیت واقعی خود را با خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی و یا اخراج بازرسان آژانس بینالمللی اتمی نشان دهد؛ اوباما نمیتواند به اقدام نظامی دست زند. آمریکا نمیتواند شواهدی معتبر داشته
باشد. اگر ایران از پیمان منع گسترش خارج شود، میتواند ادعا کند به آن دلیل است که بازرسان آژانس جاسوس هستند نه اینکه قصد دارد سلاح اتمی بسازد. علاوه بر این پس از بحثهای مربوط به اطلاعات سلاحهای کشتارجمعی در عراق اوباما معیارهای دقیقتری را برای دلایل حمله به ایران درخواست خواهد کرد.
دست مرا بگیر و نگران نباش
این نظر که بین اتخاذ تصمیم و دستیابی عملی به سلاح هستهای در ایران فاصله زمانی زیادی وجود دارد، باعث شده است بنگاههای اطلاعاتی غرب احساس آرامش کنند. نتیجه آن است که فرصتهای زیادی برای اتخاذ و اقدامات دیپلماتیک قبل از هر حملهای وجود خواهد داشت. اما با نزدیک شدن ایران به قابلیت بحرانی این نظر ممکن است درست نباشد. با گذشت زمان، دوره زمانی لازم برای ایران به منظور ساخت چند سلاح هستهای کوتاهتر میشود و به ایران این فرصت داده میشود تا همانند کشورهای دیگری مانند پاکستان و کره شمالی با آن برخورد شود. فرض مبهم سوم آن بود که حملات هوایی علیه تاسیسات هستهای ایران به هدف خود برسد. اگر ایران پس از خروج از پیمان منع گسترش به اندازه کافی اورانیوم نیمهغنیشده داشته باشد و آن را در مکانهای مناسب پنهان کند، شانس پیدا کردن و از بین بردن آنها کمتر میشود. آنگاه ایران میتواند پس از حمله در یک مکان مخفی به تولید مواد لازم برای بمب هستهای اقدام کند.
گزینههای نامناسب
شاید آقای اوباما به این نتیجه برسد اگر برنامهریزان نظامی نتوانند از ایجاد تاخیر درازمدت - حداقل پنج تا 10 سال - در برنامه هستهای ایران مطمئن شوند یا نتوانند رفتار ایران را تغییر دهند، او به طور کلی از تلاش منصرف شود. یا برعکس اگر بمباران ناموفق بماند، شاید اوباما به حملهای همهجانبه مبادرت کند. آقای جونز نگرانی مشابهی دارد. به گفته او برنامه سانتریفوژهای غنیسازی ایران آن قدر گسترده است که توقف آن به بمبارانهای درازمدت نیاز دارد و این میتواند جنگی همه جانبه با ایران را به همراه داشته باشد. شاید آمریکا بتواند ایران را سر جای خود بنشاند، اما با بازگشت نیروهای نظامی از عراق و افغانستان این آخرین گزینهای خواهد بود که اوباما پیش روی کشور خسته از جنگ و تضعیفشده از نظر مالی میگذارد. آنتونی کوردسمن از مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن میگوید محدودسازی و حمله نظامی دو گزینه هستند. اگر تحریمها و دیپلماسی نتوانند مسیر ایران را تغییر دهند و توسل به زور راهحل درازمدت نباشد، آمریکا و متحدانش باید به این بیندیشند که محدودسازی و جلوگیری از ایران هستهای نیازمند چیست. آنچه هیچ کس نمیداند،
زمان و چگونگی عبور ایران از آستانه هستهای شدن است. تهیه مواد لازم برای ساخت بمب در سال 1986 تا انجام آزمایشهای هستهای در سال 1998 برای پاکستان 12 سال به طول انجامید. ایران هم میتواند صبور باشد. از طرف دیگر اگر آقای روحانی نتواند تحریمها علیه ایران را کاهش دهد، این کشور ممکن است برنامههای خود را تسریع کند. دیگر نمیتوان باور کرد به زور میتوان ایران را از پیگیری اهداف هستهای بازداشت.
دیدگاه تان را بنویسید